تفاوت های رفتار سیاسی سعید جلیلی با سیاست بازان
پایگاه عدالت خواهان گلستان "پس از اتفاقاتی که در دوران قدرت محمود احمدی نژاد به وقوع پیوست و به ویژه دو، سه سال پایانی دولت دهم، شخص محوری و فردگرایی به عنوان یکی نکته ی منفی در ذهن نیروهای انقلابی شکل گرفت.
براساس این گزارش، احمدی نژاد با همه ی خدمات و زحماتی که متقبل شد و انصافا تلاش های او در تاریخ ماندگار شد، اما برخی سوءتدبیرها و رفتارهای نابهنگام را نیز مرتکب شد که این نوع رفتار از فردی همچون او، بسیار بعید و دور از انتظار بود و نهایتا منجر به سوءاستفاده عده ای فرصت طلب شد.
نیروهای انقلابی و ارزشی جامعه که پس از سال ها، رایحه ی خوش خدمت را استشمام کرده بودند اما در کوتاهترین زمان ممکن، با مشکلاتی مواجه شدند که شرح مفصل آن برای آینده خواهد ماند. مشکلاتی که ماحصل آن، چندپاره شدن طیف ارزشی جامعه، کاهش اعتماد مردم به نفرات شاخص آنها و در نتیجه، سوءاستفاده ی قدرت طلبانی شد که عرصه های مدیریتی کشور را تنها متعلق به باند و دارودسته ی خود می دانند.
اینگونه بود که با انگ زدن به فردی همچون سعید جلیلی و حامیان قرص و محکمش، او را احمدی نژادی دیگر معرفی کردند، وابسته به جریان انحرافی دانستند، برسر کار آمدن فردی با دیدگاه او را برای کشور خطرناک اعلام کردند و خود را فرشته ی نجات ایران زمین جا زدند!
اگرچه 18 میلیون از رای دهندگان در انتخابات (49/3 درصد) آنها باز هم به طیف های ارزشی و نسبتا ارزشی اقبال نشان دادند و با آن همه تخریب، همچنان به این جماعت اعتماد کردند اما نیمی دیگر، حزب الله هراسی و جلیلی هراسی را باور کردند و به نوعی کوشیدند تا خود و ایران را از یک خطر بزرگ(!) نجات دهند.
البته باید به مردم حق داد، آنها به هیچ فرد و جریانی چک سفید امضا نداده و نخواهند داد. مردم بابصیرت و تیزهوش ایران اسلامی وعده های افراد را در بایگانی ذهن هوشیار خود ذخیره می کنند تا در لحظه ی سرنوشت، با مرور آنها، به جریانات مختلف اقبال نشان دهند و پرنده ی شانس، این بار روی دوش شیخ حسن روحانی و تیم همراهش نشست.
اینک اما با گذشت نزدیک به 6 ماه از آن روزها، به نظر می رسد برخی از ابرهای غبارآلود فضای سیاسی کنار رفته و یا در حال کناررفتن است و واقعیات آرام آرام در حال خودنمایی است.
مردم در حال رصد اخبار و فعالیت ها هستند و به چشم خود می بینند که شعار اعتدال را چه کسی فریاد می زند و چه کسی عمل می کند.
شاید بسیاری از سیاست بازها، گمان می کردند که فردی با تفکرات جلیلی، بعد از انتخابات هم با فعالیت رسانه ای تخریبی، درصدد سیاه نمایی از اقدامات دولت برآید اما آنچه در عمل مشاهده می شود دقیقا خلاف این مساله را اثبات می کند.
بخش قابل توجهی از مردم، چه حامی چه منتقد، منتظر بودند تا سعید جلیلی در سخنرانی مهم روز 13 آبان و در آن برهه ای که برخی سالخورده های سیاسی زمزمه های مسموم حذف شعار مرگ بر آمریکا را نجوا می کردند، با شمشیری کشیده، از تریبونی که در اختیار داشت، علیه این افراد طغیان کند اما در عمل مشاهده شد که او، ایثارگرانه به جای پرداختن به برخی فرعیات داخلی، تصویری از جنایات آمریکا را بیان کرد و البته در نهایت منش حزب اللهی و انقلابی، همگان را به حمایت از دولت و کمک در تحقق وعده هایش دعوت کرد تا عمل به وحدت، باز هم مانند گذشته از سوی نیروهای حزب اللهی محقق شود.
این درحالی است که برخی مدعیان که همه را تندرو می دانند و فقط خود و چند نفر محدود اطرافشان را مجسمه ی اعتدال معرفی می کنند، از هر فرصت و تریبونی برای تخریب دیگران ابایی ندارند. حتی مجلس ختم برخی بزرگان را نیز تبدیل به یک میتینگ سیاسی می کنند، در دانشگاه و تلویزیون به جای بیان شرح اقدامات خود، تنها دیگران را منکوب می کنند.
طی چند هفته ی اخیر و پروژه ی حریف که می خواهد کلاه بزرگی را به نام توافقنامه ژنو بر سر ملت ایران بگذارد، جریانات مختلف منتظر بودند تا سعید جلیلی به عنوان عضو ارشد تیم مذاکره کننده قبلی و رقیب انتخاباتی رییس جمهور فعلی، با استفاده از فرصت حضور در مراسم 16 آذر در دانشگاه تهران، لب به افشاگری باز کند و از بعد فنی و حتی سیاسی، سوراخ های بزرگ این توافقنامه و اتفاق شومی که براساس آن برای ایرانیان تدارک دیده شده، را برای جوانان دانشجو و عموم مردم باز کند.
اما آنچه واقعیت داشت، خویشتنداری جلیلی و پرداختن مجدد او به تاریخ سیاه آمریکا و همچنین به فتنه اسراییلی- آمریکایی 88 بود. او این بار هم لب فرو بست و چیزی نگفت و این در شرایطی بود که برخی، کاسه ی همه مشکلات کشور را بر تیم مذاکره کننده قبلی شکستند و از نحوه ی مذاکرات آنها انواع ایرادات بنی اسراییلی گرفتند؛ اما جلیلی تاکنون حتی درصدد دفاع نیز برنیامده است.
این نوع تفاوت از جنس امثال جلیلی با بعضی سیاسیون موجب شده تا عیار واقعی او بیش از گذشته برای مردم مورد بازشناسی قرار گیرد. سخن از فردمحوری و فردگرایی نیست که اشاره به تجربه ی تلخ دوران احمدی نژاد در ابتدای این نوشتار به همین منظور بود. سخن از رونمایی از جریانی است که سعید جلیلی تنها یک نماینده ی آن محسوب می شود.
جریان حزب اللهی و انقلابی برای پیشرفت کشور حتی حاضر است به رقیب خود نیز کمک کند چراکه موفقیت دولت، موفقیت حکومت اسلامی است و این در تضاد با دیگرانی است که طی 8 سال گذشته، انواع و اقسام اقدامات را مرتکب شدند تا دولت منتخب مردم زمینگیر شود و سپس، از آن زمینگیری برای نفی رقیب و اثبات خود بهره برداری سیاسی کنند.
جلیلی اگر بخواهد این روزها از مذاکراتی که در زمان او برگزار می شد و محتوای آنها و مقدمات و موخراتش با مردم بگوید، تفاوت ها آنچنان مشهود و ملموس خواهد شد که شاید به تیم مذاکره کننده فعلی صدمه وارد شود و به همین جهت و در راستای حمایت از آنها، هیچ چیز نمی گوید. او اگر فقط به همین نکته اشاره کند که در مذاکرات، پیشنهاد حضور دوربین های تلویزیونی و پخش زنده ی محتوای گفتگوها را برای عموم جهانیان داده بود، مردم چه خواهند گفت؟ آیا آن پیشنهاد را در کنار این سخن که محتوای مذاکرات خصوصی است، قرار نمی دهند؟ اگر چنین قیاسی صورت بگیرد، آن وقت چه قضاوتی خواهند کرد؟!
این تازه یک نمونه ی شکلی از تفاوت ها بود چه برسد به محتوای مذاکرات و عدم دادن در گرانبها و حتی نگرفتن یک آبنبات خشک و خالی!
تفاوت میان سیاست کثیف و سیاست پاک در همین نکته نهفته است. نیروهای حزب اللهی و انقلابی منافع کشور و انقلاب را قربانی منافع خود نمی کنند و اصولا برای خود منافعی را متصور نیستند که بخواهند برای آن تلاش کنند اما جریان واداده و اشرافی و قدرت طلب، برای بازگشت خود و خاندان هزارفامیل و دارودسته و حامیان، به هر ریسمانی چنگ می زند و حتی حاضر است اقدامات نابجا نیز مرتکب شود تا شاید چند روز بیشتر در قدرت بمانند؛ قیمتش مهم نیست، مهم ماندن در عرصه ی قدرت است.
امثال جلیلی به جای دست و پازدن برای رسیدن به قدرت، به گفتمان سازی، تربیت نیروهای انقلابی مومن و متخصص می پردازند و در عوض حضور مدام رسانه ای در اینجا و آنجا، مشغول سازماندهی نیروهای آینده ساز و جوان انقلابی هستند. از او در آینده بیشتر خواهید شنید.