این مساله اکنون از طنزهای روزگار است، اما طنزی غمگین و حیرت انگیز که اصلاح طلبان با آن کارنامه مملو از افراط و تندروی و خشونت که همچنان بر نمره های 20 آن افزوده می شود اما خود را معتدل و حامی اعتدال و مخالف خود را تندرو و خشونت طلب می نامند.
در این سیر و سلوک نمایشی و وارونگی سیاسی اصلاح طلبان اگر به خوبی بنگریم مشاهده می کنیم که مقصود و معنای آنان از اعتدال نوعی در پیش گرفتن اسلام غیرسیاسی و رسیدن به اهداف سکولاریستی در عرصه سیاست و لیبرالیستی در حوزه فرهنگ و اجتماع است.
این هدفی است که در طریق حصول آن، همزمان اصلاح طلبان می کوشند دولت یازدهم را نیز در پرونده سیاسی و از جمله دستاوردهای خود ثبت کنند. حال اگرچه بخشی از علل پیروزی دکتر روحانی مرتبط با حمایت های برخی سران اصلاحات از ایشان بود، اما واقعیت فقط به قبل از انتخابات محدود نمی شود و بعد از پیروزی روحانی شاهدیم که به رغم گشایش نسبی فضای سیاسی برای اصلاح طلبان تندرو، در چندین مورد اظهارنظرات رئیس جمهور به نقد جدی اصحاب اصلاحات گذاشته شده از جمله صحبت هایی در خصوص حماسه 9 دی.
بنابراین اصلاح طلبان با آنکه امروز می دانند روحانی فقط نماینده آنان نیست اما چنان از این دولت و اعتدال آن سخن می رانند که گویی همه یادداشت های دولتی ها از اعتدال، برداشتی آزاد از افکار و عقاید اصلاحات است! پیگیری این هدف از آن جهت اهمیت دارد که اصلاح طلبان، هم بتوانند خود را از انزوای سیاسی خارج کنند و هم احتمالا به خیال خوش خود بتوانند افکار عمومی را به سمت آلزایمر سیاسی بکشانند.
حال آیا مردم فراموش می کنند که اصلاحات در زمان حضور در قدرت چه افراط ها و تندروی هایی را در پیش گرفت و بعد از آن هم تندروهای این طیف برای رسیدن دوباره به کرسی قدرت، فتنه را تا آنجا پیش بردند که در خیال برخی مقامات امریکایی و اسرائیلی تبدیل به خط مقدم آنها در ایران شدند؟
افراط پیشگان نه فقط در سالهای اخیر که طی دو دهه اخیر خیانت های بزرگی علیه اعتدال کرده اند و در عین حال که خنجر خود را دائما در طول ایام برای ذبح اعتدال تیز نگه داشته اند همواره کوشیده اند با سیاست فرار به جلو و تفسیرهای شخصی و خشن از اعتدال، طیف مقابل خود را به افراط متهم کنند. حال آنکه اگر کمی به سوابق این اصلاح طلبان کج اندیش رجوع کنیم می پذیریم که القابی چون افراطی و تندرو سزاوار این گروه است.
مردم فراموش نمی کنند در ایامی که جبهه دوم خرداد قوه مجریه را در دست داشت، شمشیر افراط در آن روزگار پشت سپر اصلاحات، بحران های فراوانی برای کشور در سطح داخلی و خارجی ایجاد کرد. افراط در آن ایام از اندیشه های التقاطی، سکولاریستی و لیبرالیستی گرفته تا اقدامات تنش آفرین در قوه مجریه و مقننه و حوزه فکری اصلاحات کاملا هویدا و آشکار بود.
ترویج افکاری چون به موزه سپردن اندیشه های امام (ره) و اتهام زنی به آراء و عقاید امام راحل و نفی روحیه ضداستکباری و تبیین ضرورت دوستی با شیطان بزرگ و بلامانع بودن اعتراض و تظاهرات علیه خدا و خشونت آفرین نامیدن فرهنگ شهادت و بخش بخش کردن مردم و گرسنه و قابلمه به دست دانستن دسته هایی از آنان از جمله مواردی است که در لغت نامه عملی اصلاحات مقابل واژه اعتدال هم معنا و هم طراز قلمداد شده است. با رجوع به این لغت نامه عملی می توان دریافت که موارد دیگری هم به اعتدال معنا شده است از جمله قتل های زنجیره ای، حوادث 18 تیر 78، نگاشتن نامه جام زهر، ایجاد بحران در مجلس ششم و استعفا و تحصن دسته جمعی و طرح مسائلی چون حاکمیت دوگانه و لوایح دوقلو، شارلاتانیزم مطبوعاتی و تکرار حرف های رسانه های بیگانه، تعلیق تاسیسات هسته ای و اظهار عجز در برابر قدرت های پوشالی و ...
اما حقیقتا اوج افراط این طیف که روزگاری روی ریل تندوری حرکت می کردند و امروز خارج از دولت یازدهم داعیه اعتدال دارند را باید در فتنه سال 88 دید که با بی توجهی کامل به صندوق های رای، قصد داشتند با اغتشاش و آشوب و شیشه شکستن و سطل زباله به آتش کشیدن و برهنه کردن مردم در خیابان و آدم کشی و سایر اقدامات وحشیانه کف خیابانی، توهم خود را به واقعیت تبدیل کنند و با ابطال انتخابات، بار دیگر برای معنای عملی اعتدال به سبک اصلاحات، خود را به کرسی ریاست جمهوری برسانند و صفحات ناقص دایره المعارف افراط را تکمیل کنند.
مردم البته به خوبی افراطیون را در کشور خود شناخته اند و در انتخابات طی سال های مختلف ثابت کرده اند که دارای فهم سیاسی و درک بالای اجتماعی هستند و فریب دروغ و دغل بازی ها را نمی خورند. از این رو باید به اصلاح طلبان توصیه کرد به جای فریب و انحراف افکار عمومی سعی کنید کمی صداقت داشته باشید و مدام به دنبال «اثبات خود به روش حذف و تخریب رقیب» نباشید که با دروغ گویی و «نقاب اعتدال به چهره زدن و خنجر افراط در دست گرفتن» راه به جایی نخواهید برد.