به گزارش پایگاه خبری عدالت خواهان گلستان"هاشمی دیگر آن هاشمیِ سابق نیست. این را میشود از حرفهای چند سال اخیرش فهمید. پیشتر برای فهم صحبتهایش میبایست تسلط کافی بر سخنرانیها و نیز مختصات فکری او داشت، اما اکنون درک حرفهایش، دشواریهای گذشته را ندارد.
هاشمی چه بخواهد چه نخواهد، یک استوانه است و نظام جمهوری اسلامی به چنین استوانههایی نیاز دارد. او مانند آهنربایی است که یک میدان مغناطیسی قوی در فضای سیاسی کشور به وجود آورده و دوستان و همفکرانش را جذب میکند.
اصولا وجود چنین افرادی آن هم در جایگاههای کلیدی نظام لازم است. هاشمی باید باشد تا روحانی رأی بیاورد، در داخل کشور لیبرالها به دم مسیحایی هاشمی زندهاند و نفس میکشند، او تکیهگاه محکم مسئولان، وزرا، استانداران، فرمانداران، هنرمندان و رسانهچیهای نه چندان انقلابیِ نظام است و کسی جز او نمیتواند در این جایگاه، تاب بیاورد.
البته غیر انقلابی صرفا به معنای ضد انقلابی نیست؛ غیر انقلابیها مسلماناند اما تقید به اسلام را فقط در گفتن شهادتین و نماز و روزه و... میدانند، به خاطر همین است که غیرانقلابیها در اعتراض به رد صلاحیتشان در انتخابات اخیر، نامههای خود خطاب به شورای نگهبان را با شهادتین آغاز نمودند.
غیر انقلابیها، انقلابی فکر نمیکنند، انقلابی رفتار نمیکنند، مسائل مهم را به ارزشی و غیر ارزشی تفکیک نمیکنند. غیر انقلابیها همهی افکار امام را نمیپسندند و اندیشههای ایشان را به «زمستانی» و «بهاری» تقسیم میکنند. غیر انقلابیها، مفهوم نظام استکباری را قبول ندارند و معتقدند در دنیای کنونی باید با همه حتی آمریکا تعامل داشت. آنها عاشق فضای باز سیاسیاند و به بهانهی آزادی بیان، حاضرند همهی نظامها بهجز نظام سرمایهداری را زیر سؤال ببرند.
غیر انقلابیها باید در فضای سیاسی کشور، مأوایی داشته باشند تا نقشهها و آخرین رهیافتههای خود را روی هم بگذارند و حاصل جمع آنها را از دهان کسی که بهتر است مسئول باشد، بشنوند.
مغناطیس هاشمی، تا به حال توانسته اکثر غیر انقلابیهای وطنی و حتی غیر وطنی را به سوی خود جذب کند. این جاذبه، توانسته چهرهی بسیاری از آنهایی را که پشت چهرهی انقلاب پنهان شده بودند، عیان کند. او پس از آنکه در سالهای 84 و 88 نتوانست پیروز شود، پوستاندازی کرد و منِ واقعی خود را نشان داد.
با این اقدام، یاران هاشمی نیز میبایست مانند او رفتار کرده و لباس انقلابیبودن را از تن در آورند که این عریانشدن، علیرغم هزینهای که داشت، برای برخیها فوری و برای عدهای دیگر هنوز هم ادامه دارد. مثلا کسی مانند «ولایتی» حاضر شد در مناظرات سال 92، به هاشمیبودنش بیشتر افتخار کند تا به انقلابیبودنش؛ و چهرهای مانند «لاریجانی» تصمیم گرفت در یک عملی انقلابی! منویات هاشمی را در 20 دقیقه به تصویب برساند تا سند برجام در مجلسی نه چندان برجامی، قانونی شود.
هاشمی، «کسینجرِ» جریان غیر انقلابی داخل نظام است و شاید هم کسینجر، هاشمیِ انقلابیِ داخل آمریکاست! او با توئیت جنجالیاش، یک بار بدنهی نظام را محک زد تا ببیند کفهی ترازو به سمت اوست یا نظام؛ اما مشی انقلابی رهبری معظم، کفهی بدنهی انقلابی را سنگینتر کرد.
او نقش مهمی را در آیندهی نظام ایفا خواهد کرد؛ دو ماه دیگر مجلس خبرگان رهبری آغاز به کار خواهد کرد و هاشمی حتما برای آن برنامهای جدی دارد. مجلس شورای اسلامی نیز به زودی تغییر چهره میدهد و تأثیر صحبتهای هاشمی در کنارهگیری عارف و ابقای لاریجانی از همین حالا قابل مشاهده است. اواخر امسال (اسفندماه 95) نیز حکم رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام از سوی رهبر انقلاب صادر میشود و از همه مهمتر انتخابات ریاست جمهوری سال آینده است که هاشمی باید با همهی توان و همهی یارانش، یعنی با به کارگیری همهی ظرفیتهای غیر انقلابی داخل و شاید ضد انقلابی خارجِ نظام، به جنگِ گزینههایی برود که معتقدند تشت بیآبرویی لیبرالیسم از پشت بام افتاده و میخواهند نسل اول جریان غیر انقلابی داخل نظام را به تاریخ بسپارند.
در این جدال، کدامیک پیروز خواهند شد؟