به گزارش پایگاه عدالت خواهان" اوضاع و احوال ایران بعد از انقلاب در سه زمینه نظامی،اقتصادی و سیاسی مساعد نبود؛به گونه ای که مجموعه این شرایط،دشمنان انقلاب اسلامی را به این جمع بندی رسانده بود که از طریق یک جنگ همه جانبه علیه ایران،قادر خواهند بود تا آن را به زانو در آورده و ساقط نمایند یا حد اقل آن را به تعدیل در مواضع و اقداماتش مجبور سازند.
در زمینه نظامی، بنا به دلایل گوناگونی نظیر از هم پاشیدگی ارتش به جای مانده از رژیم گذشته ،قطع مراودات نظامی و تسلیحاتی با دیگر کشورها،نوپا بودن و عدم تجربه سپاه پاسداران در جنگ کلاسیک و... این ذهنیت در حکام بعثی عراق و حامیان منطقه ای و بین المللی شکل گرفت،که حمله نظامی به ایران با مقاومت نظامی چندانی مواجه نخواهد شد.
از نظر اقتصادی هم به دلیل تضعیف اقتصاد کشور بر اثر وقوع انقلاب،این تصور برای عراق و حامیانش به وجود آمد که ایران توان تحمل و تامین هزینه های یک جنگ همه جانبه را نخواهد داشت و بر اثر آن ،مجبور می شود بسرعت در مقابل خواسته های مهاجمین تمکین نماید.
امام خمینی(ره)در اولین واکنشهای خود نسبت به تجاوز عراق به ایران، از یک طرف ملت ایران را به خونسردی دعوت کرده و از طرف دیگر صدام را به دزدی که سنگی را انداخته و فرار کرده تشبیه می کنند: «ملت ایران نباید خیال بکنند که جنگى شروع شده است و حالا فرض کنید که دست و پاى خودمان را گم کنیم. نه، این حرفها نیست. یک چیزى آوردند و یک بمبى اینجا انداختند و فرار کردند، رفتند. الآن هم دولت ایران جواب آنها را مشغولند که جواب آنها را بدهند و مىدهند جواب آنها را. قواى بحریهشان بکلى از بین رفته است و قواى بریّهشان هم از بین خواهد رفت. شما خیال نکنید که یک چیزى است. این جنگهاى متعددى که واقع شده است یک مقدارش هم نصیب ایران شده است که من هر دو جنگ را یادم هست. هیچ، ابداً مسئلهاى نیست. شایعات یا چیزهایى را اگر دشمنهاى ما، این احزاب مختلفهاى که الآن در ایران هستند، این گروهها و گروهکهایى که در ایران هستند، حالا اگر فرصت مىخواهند به دست بیاورند و شایعهسازى کنند و هى تلفن کنند به این طرف و آن طرف که چه شده است، چه شده، کودتا شده- نمىدانم- این حرفها در کار نیست. این یک دزدى آمده است یک سنگى انداخته و فرار کرده، رفته است سر جایش. دیگر قدرت اینکه تکرار بکند ان شاء اللَّه ندارد.»
لذا،ایشان مردم ایران را به آرامش دعوت کرده و از آنها می خواهند تا شایعاتی را که توسط دشمنان وعمال داخلی آنها در مورد شروع جنگ و حمله به ایران پخش می شود،باور نکنند؛یعنی اینگونه برمی آید که امام خمینی(ره)به عنوان رهبر جامعه،خود را مسئول می دیدند تا با کوچک شمردن حادثه،به مردم ایران قوت قلب داده و آرامش و امنیت را در جامعه برقرار سازند.
با گسترش ادامه جنگ و تداوم تجاوزات عراق به ایران، امام خمینی(ره) از سویی صدام را یک دیوانه، و کار او را دیوانگی دانسته و می فرمایند: این دیوانه است، این عقلش درست کار نمی کند، ولهذا با دیوانگی دارد عمل می کند و خودش را به هلاکت می رساند. و از طرف دیگر، با توجه به دیدگاهشان در مورد جنگ و تقسیم جنگ به دو گونه حق و باطل،جنگ ایران و عراق را جنگ اسلام و کفر دانسته و بر ضرورت دفاع از اسلام تاکید می کنند: «قضیه، قضیه اسلام و کفر است، نه قضیه ایران و عراق است. قضیه این است که از اسلام اینها بد می بینند، اسلام نمیگذارد که آنها به منافع نامشروع خودشان برسند و آنها که اسلام نمیگذارد به منافع نامشروعشان برسند، آنها قیام بر ضد اسلام میکنند.»
جنگ دفاعی در اندیشه امام خمینی(ره) امری واجب بوده و مانند جهاد،فقط شامل قشر یا گروه خاصی نمی شود،بلکه تمام افراد را در بر می گیرد،لذا ایشان در راستای همین امر،دفاع از ایران و جمهوری اسلامی را نه تنها وظیفه مردم بلکه یک تکلیف شرعی می دانند که بدون اینکه مقامی بالاتر به این امر دستور بدهد،مردم باید در این زمینه وارد عمل شده واز خود و مملکت خود دفاع کنند. به طور کلی امام خمینی(ره) جنگ کردن و جنگیدن ایران در برابر عراق را نه امری بلند پروازانه و جاه طلبانه، بلکه امری دفاعی دانسته و ضرورت دفاع و صیانت از خود و از اسلام را تنها توجیه برای این امر بیان می کنند.
در پایان جنگ هم که امام راحل شرایط صلح را پذیرفت برای آن انقولت های فراوان آورد. در هرحال، امام خمینی(ره) باتوجه به متجاوز بودن رژیم عراق، پذیرش صلح را منوط به پذیرفته شدن شروط ایران دانسته و هرگونه فشار بینالمللی برای وادار کردن ایران به اتمام جنگ را بیاثر میدانستند. اما در سالهای پایانی جنگ، شرایطی بر ایران و نظام بینالمللی حاکم گشت که حضرت امام، علیرغم نظر اولیه خود، پس از مشورت با صاحبنظران سیاسی، نظامی و اقتصادی کشور و برای حفظ مصالح نظام، به پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت تن دادند.