به گزارش پایگاه عدالت خواهان ایران" چند وقتی است که با تماشای گافها، اشتباهات سهودی یا عمدی، محتواهای ناملموس از سبک زندگی ایرانی اسلامی و خیلی از اتفاقات دیگر در تلویزیون، کلیدواژه "نفوذ فرهنگی" را به یاد ما میآورد، همان نفوذی که بهتعبیر مقام معظم رهبری خطرناکترین نوع نفوذ دشمن است، زیرا مقام معظم رهبری چهار نوع نفوذ را مطرح و تأکید کردهاند که نفوذ فرهنگی و فکری از همه انواع دیگر نفوذ خطرناکتر و مهمتر است، و بعد از آن نفوذ سیاسی است، سپس نفوذ اقتصادی و در انتها نفوذ امنیتی از درجه اهمیت برخوردارند.
اتفاقاتی که ابعاد پررنگتر آن را در سینما و تئاتر بهوضوح میبینیم؛ اما رسانه ملی شوخیبردار نیست و باید تریبون نظام مقدس جمهوری اسلامی باشد. اینجا صحنه اعتلای پرچم انقلاب و اسلام است و باید هرآنچه دیده و شنیده میشود بوی انقلابیگری و سبک زندگی و خانواده ایرانی و اسلامی بدهد. مدتی است که در برنامهها و سریالهای تلویزیون خبری از این الگوها و مفاهیم ارزشمند نیست. بارها مقام معظم رهبری هم در دیدارهایی به این خلأها و دور شدن صداوسیما و برخی از رسانههای دیگر از آنها اشاره داشتهاند اما گوش شنوایی برای برنامهسازان و سریالسازان نیست. ناگفته نماند که جای کارگردانان و برنامهسازان و تهیهکنندگان متعهد هم در صداوسیما خالی است.
بالاخره اسپانسر گروه تهیهکننده، کارگردانی، برنامهسازی و بازیگری خاص خودش را میطلبد و بارها برخی از خانهنشینان و دورافتادههای از رسانه ملی، گفتهاند که "امروز کمتر بدون حمایت اسپانسر میتوانیم برنامه بسازیم و سریالسازی کنیم". مقصر همه این اتفاقات هم مسئولان و مدیران صداوسیما نیستند؛ چرا که برای تأمین بودجه و رفع مشکلات اقتصادی و مالی ناگزیرند بهسمت بستههای تبلیغاتی، آگهیهای بازرگانی و اسپانسرهای مالی بروند اما این همه ماجرا نیست، مسئله اساسی این است: در شرایطی که در هر دوره از دولتها که بر سر کار آمدند و بودجه صداوسیما از بزرگترین مسائل و مشکلات بوده است، یعنی هر دولتی برای آنکه بخواهد اساساً از زیر ذرهبین رسانه فراری باشد و با کوچکترین انتقاد، پای خود را روی بودجه میگذارد و رگ حیاتی رسانه را می فشارد، آیا میتوان بدون اسپانسر کارهای فاخر و شایسته در رسانه ملی صورت بگیرد؟ پاسخ این پرسش آری است اما مقداری سخت است.
گاهی از دلِ این گافها و اسپانسرسازیها هم نفوذ درمیآید؛ انگار در این مسیر دستاندرکاران مربوطه و ناظرین پخش، حرفهای و تخصصی با محتواها و مضامین سریالها و ایدهها و طرحهای برنامهسازان برخورد نمیکنند، از این رو، هرکسی به خودش اجازه میدهد در صدا و سیما، نویسندگی، گویندگی، اجرا، بازیگری و سریالسازی کند. برنامهها و سریالهایی را هم میبینیم که در این سالها بارها و بارها اعتبار رسانه ملی را با اشتباهاتشان زیر سؤال بردهاند.
برخی از این اشتباهات نشان میدهد نفوذ فرهنگی که بارها درباره آن صحبت کردهاند جدی است. مصادیقی اخیراً بهوجود آمده که حقیقتِ این ماجرا را به نمایش در آورده است، از رفتار ماهوارهای که بارها بازیگران و سلبریتیها در تلویزیون نشان دادهاند و در جامعه ناامیدی ایجاد کردهاند، همان کاری که معاندین در شبکههای ماهوارهای هدفگذاری کردهاند. همین چند وقت پیش بود که یکی از بازیگران سریالهای سیما در برنامه "فرمول یک" ویژهبرنامه تحویل سال، شبهات موجود در فضای مجازی را روی آنتن زنده نقل قول کرد، از تلگرام، حوادث آبان و دیماه و سیل و زلزله گفت، همه مسئولان و دستاندرکاران را محاکمه کرد و رفت؛ مجری برنامه هم نهتنها پاسخ این بازیگر را نداد بلکه حوادث آبانماه را هم یادآوری کرد. این رفتارها و آنتن دادنها خودش شبهه برای مخاطب و اهالی رسانه ایجاد میکند؛ آیا این خودش نوعی نفوذ فرهنگی است؟
جلوتر میرویم به آوازِ "خاک نفرینشده" شبکه 4 سیما میرسیم؛ شعری که سراسر ناامیدی و سیاهی است. این عدم نظارت چه معنی و منظوری را برای مخاطب ایجاد میکند؟ تا جایی که میدانیم هر تصویر و موسیقی و فیلمی قبل از پخش با ناظر پخش هماهنگ میشود؛ این شعر چه ارتباطی با این روزگار دارد؟ در شرایطی که بحران "کرونا" در کشور وجود دارد جای چنین ناامیدیهایی است؟
آنقدر نظارت در تلویزیون فراموش شده است که در کنداکتور تأمین برنامه شاهد آن هستیم در شبکهای که خود (شبکه چهار) باید برنامههای گفتگومحور تولید کند بهسمت بازپخش "کتاب باز" میرود و در عین بیتوجهی و درنظر گرفتن جزئیات تأمین و پخش اصولی و هوشمندانه، گفتوگوی منتقدی را که محرک اصلی سینماگران برای انصراف از جشنواره فیلم فجر بود و شخصاً از انصراف برخی سلبریتیها از جشنواره حمایت کرد و از آنان میخواست که بهنشانه اعتراض به جمهوری اسلامی ایران در جشنواره شرکت نکنند روی آنتن برد.
او در روزهای شهادت سردار سلیمانی در صفحه شخصی خود پستی را منتشر کرد که در آن به سردار سلیمانی اهانت کرد، حالا چند روز گذشته بهبهانه بازپخش برنامههای "کتاب باز" در شبکه 4 سیما، گفتوگوی این منتقد روی آنتن میرود که بعد از ماجرای هجمهپراکنی علیه جامعه فرهنگ و هنر کشور و حادثه هواپیمای اوکراینی و تحریک سینماگران برای تحریم جشنواره فیلم فجر به شبکه ایران اینترنشنال پیوست.
آیا مدیران شبکه چهار و مسئولین پخش ماجرای منتقد فراری را نمیدانند که او چهکاری کرد و حالا کجاست، چه کسی یا کسانی بر برنامههای زنده و تأمینی تلویزیون نظارت دارند؟
کمتر از دو ماه پیش مستندی از شبکه بینالمللی خبر پخش شد که توسط شبکه مستند به تولید رسیده بود و در آن بهوضوح بهدنبال تطهیر ارتباط قرة العین با جریان بابیگری بود.
وقتی به عدم وجود نظارت بر برنامهسازی خصوصاً حضور مهمانان انتقاد میکنیم، به گروههای فعال و پرتلاشی اشاره میکنند که همه چیز را زیر نظر دارند، چه برنامههای زنده و چه تأمینی! اگر این طور است پس این مسائل چیست؟ حالا بماند که برنامهسازان ما کمتر از خلاقیت و نوآوری بهره میبرند؛ روی رویکردها و اتفاقات برنامهسازی و سریالی تلویزیون که نظارت نمیشود؛ فیلمنامهها با 2، 3 قسمت به فیلمبرداری میرسند و با ضعف جدی در نظارت، روی آنتن میروند، اینها کمکاری است و یا غفلت و حتی همان ناخواسته در واقعه نفوذ فرهنگی گرفتار شدن است!!
حضور برخی از افراد بهعنوان میهمان نیز در برنامههای تلویزیونی قابل تأمل است. بهراستی میهمانان و کارشناسان برنامهها با چه معیار و شاخصگذاری به تلویزیون دعوت میشوند؟ آیا قبل از دعوت و حضور میهمان و کارشناس برنامهها، درباره وی تحقیق و مطالعه میشود؟ یا پیش از پخش برنامه تأمینی، توجهی به جزئیات آن برنامه میشود؟ ناظر بهعنوان حلقه اثرگذاری در تولید محتوایی برنامههای صداوسیما چه نقشی دارد؟ قبلاً از این نقش و جایگاه بهعنوان موتور محرک در صداوسیما یاد میکردند اما چندی است که انگار از آن موتور محرک خبری نیست.
در سریالهای تلویزیونی مشکلات بهمراتب بیشتر و عمیقتر است، از نویسندهای که به او چندین قسمت سریال را میدهند و عمقِ مشکلات محتوایی دور از فرهنگ اصیل ایرانی و جامعه اسلامی را به نمایش درمیآورد، سریالی که ابتدا نامش "عروس تاریکی" بود و نامش در هنگامه پخش به "بوی باران" تغییر کرد. در این مسیر که خودآگاه یا ناخودآگاه به نفوذِ فرهنگی آغشته شدهاند، سریالهای بااصالتی چون "پایتخت" هم بینصیب نشدند؛ سریالی که در ایستگاه ششم علاوه بر همه مشکلات، شوخیهای سطحی و حتی اینترنتی و فیلمفارسی قدیمی آقای نویسنده، صحنهای را پخش میکند که انتقادها را افزایش میدهد، جایی که رحمت و نامزدش سوار بر موتور، سکانسی از فیلمفارسی قبل انقلاب را بازسازی میکنند. نمیتوان گفت اینجا فقط ناتوانی و فقدان قصه مقصر چنین رخدادهایی است؛ در صورتی که میتوانست این صحنهها و ارتباطات هم همچون دیگر سریهای "پایتخت" اصالت خانواده را به سمع و نظر مخاطب برساند. چرا دستاندرکاران پایتخت به این درد دچار شدند؟ و یا ناظرین مربوطه در خواب قیلوله بهسر میبردند که چنین صحنهای را مخاطب ببیند؟
البته در این میان نباید از مشکیپوشی مهمانان برنامه "دورهمی" هم غافل شویم که بهسبک مشکیپوشی جشنواره فیلم فجر، در فضای نوروزی، این خودنمایی رسانهای را تکرار کردند، جایی که بهنام بانی با "قرص قمر2" وارد استودیوی برنامه "دورهمی" میشود اما با پیراهن مشکی! یا پژمان جمشیدی آنقدر ناراحت و غمگین است که انگار در برنامهای حزنانگیز حاضر شده است و از طرفی دیگر بهرام افشاری، محمدحسین مهدویان، بنیامین بهادری و برخی دیگر از مهمانان هم با پیراهنهای مشکی به حرفهای تلخ و فضای ناامیدی مشغولند، همان اتفاقی که قبل از ویژهبرنامههای نوروزی با حضور شقایق فراهانی روی آنتن اتفاق افتاد، زمانی که از او میپرسد "احساس خوشبختی دارید؟" و میگوید "نه"! یا این جمله را مطرح میکند: "من افسرده، سرخورده و ناامیدم!".
واقعاً چرا مهمانان برنامه "دورهمی" در نوروز، عزادارند؟ میخواهند چهچیزی را غیرمستقیم به مخاطب بگویند؟ آیا در شرایط کرونایی که مردم نیاز به شادی و آرامش و منتظر شنیدن حرفها و دیدنِ رفتارهای امیدوارکنندهاند، این عزاداری توسط هنرمندان در یکی از برنامههای پربیننده نوروزِ تلویزیون کار درستی است؟ این رفتار تعمدی بوده یا سهوی؟! آیا اینجا هم "نفوذ فرهنگی" اتفاق افتاده است؟
موارد مشابه دیگر و حتی بهمراتب نامناسبتر در سینما و تئاتر دیده شده و درباره آن یادداشت و مطلب تهیه شده اما نسبت به آن ترتیب اثری داده نشده است. بعد از انتقادها و بالا رفتن حاشیهها رئیس صداوسیما برای چندمین بار وارد مسئله شد و نامهای به معاون سیما نوشت و از او خواست مجدّانه حواشی آخرین مسئله را (صحنه موتورسواری رحمت و نامزدش که مشابه سکانس فیلمفارسی قبل از انقلاب بازسازی شده است) بررسی کند.
در ادامه به مشروح ماجرای این نامه میپردازیم و ورودی که رئیس صداوسیما به این مسئله داشت و از طرفی عبارتی که در این نامه به آن اشاره کرده است: فتنهانگیزی «ستون پنجم فرهنگی دشمن»! روی این کلیدواژه باید تأمل کرد.
رئیس صداوسیما برای چندمین بار است که شخصاً به موضوع آنتن ورود میکند؟!
علیعسکری عصر یکشنبه 17 فروردین 1399 و بعد از دو روز از حواشی قسمت آخر سریال پایتخت6، با صدور دستوری به معاون سیمای خود بالاخره به این موضوع ورود کرد و خواستار مشخص شدن این شد که چنین اتفاقی حاصل اشتباه و بیتوجهی و وادادگی است یا فتنهانگیزی «ستون پنجم فرهنگی دشمن»؟
اما آیا این برای نخستین بار است که عبدالعلی علیعسکری در طول این حدود چهار سال ریاستش بر رسانه ملی با خطاهایی از این دست، اینگونه برخورد میکند؟
بررسی سوابق برخورد رئیس صداوسیما نشان میدهد او هرکجا با خطای فاحشی روی آنتن رسانه ملی مواجه شده است، بیمسامحه به موضوع ورود و مسئول خاطی را توبیخ کرده است. این دستکم ششمین بار است که او بدون هراس یا محافظهکاری پا بهمیدان میگذارد و پای اشتباهی که روی آنتن اتفاق افتاده میایستد و قاطعانه دستور برخورد با خاطیان را میدهد تا جلوی تکرار اشتباهات مشابه گرفته شود.
اولین توبیخی را که از علیعسکری سراغ داریم، به تذکر او به معاون سیاسی و رئیس خبرگزاری صداوسیما برمیگردد که در پی پخش گزارشی در خصوص فیلتر شدن پیامرسان تلگرام پخش شد. در آن گزارش که موجب تمسخر صداوسیما شده بود، گزارشگر جملهای را از فردی پخش کرد که میگفت ((از وقتی تلگرام قطع شده، بیشتر وقت میکنم به پدرم سر بزنم؟!)) البته این تذکر بهصورت رسمی از سوی صداوسیما اعلام نشد اما خبر آن را هم که در سطح گستردهای پخش شده بود هیچگاه رسانه ملی تکذیب نکرد و بعدها هم مشخص شد این تذکر جدی که در حد توبیخ بود ابلاغ شده است.
وقتی به سوابق رؤسای قبلی صداوسیما نگاه و آن را بررسی میکنیم هیچگاه تذکر یا توبیخ معاون سیاسی یا یکی از مدیران ارشد آن معاونت را نمیتوانیم یافت کنیم اما علیعسکری با قاطعیت این کار را انجام داد چون حفاظت از آنتن مدنظر بود.
پس از آن، بهخاطر ناهماهنگی میان پخش اخبار سیما و مدیر شبکه 3 سیما و اقدام بیسابقه در قطع پخش اخبار شبانگاهی از سوی این شبکه و سپس تمسخر گوینده خبر در برنامه "حالا خورشید" شبکه 3 و متعاقباً تیکه سنگین خبر شبانگاهی به رشیدپور، علیعسکری هر دو مدیر را مستحق توبیخ دانست و از آن پس اجازه نداد دعوای بینبخشی، روی آنتن کشیده شود و علی فروغی که همه میگویند بسیار برای شخص رئیس سازمان عزیز است بههمراه شهرام وثوقراد، مدیرکل پخش اخبار سیما توبیخ شدند.
این بار هم روابط عمومی رسانه ملی خبر این توبیخ را منتشر نکرد و این درحالی بود که خبر در همه خبرگزاریها و سایتها و کانالهای مجازی دستبهدست میشد و درنهایت هم نهتنها تکذیب نشد که تأیید شد.
در موضوع برکناری مدیر شبکه پنج هم تخلفی روی آنتن روی داد که میتوانست پیامدهای بسیاری خطرناکی ازنظر مذهبی داشته باشد. رئیس رسانه ملی به موضوع ورود کرد و برای جلوگیری از تنشهای داخلی و بر هم خوردن اخوت میان شیعیان و اهلتسنن، با تحمل همه هزینهها، دستور برکناری مدیر شبکه پنج و مدیر پخش این شبکه را صادر کرد البته این بار این خبر بهصورت رسمی از سوی صداوسیما منتشر شد.
علیعسکری در موضوع اخلاقیات هم حاضر به مسامحه نشد، همانطور که در قضیه برکناری مدیرکل مرکز کیش و بهدلیل پخش برخی تصاویر مبتذل روی آنتن این شبکه، بهسرعت وارد عمل شد و مدیر خاطی را بهدلیل این اشتباه کنار گذاشت کاری که حتی با انتقاد برخی مدیران ارشد رسانه ملی مواجه شد و آن را موجب از بین رفتن شجاعت مدیران مرتبط با آنتن توصیف میکردند اما عبدالعلی علیعسکری محکم این را رد کرد که با تخلفات آنتنی اصلاً شوخی ندارد.
رئیس رسانه ملی در برخورد با برنامهای پرمخاطب مثل "دورهمی" هم حاضر نشد منافع عام را فدای مصلحتاندیشی و عافیتطلبی کند، آنجا که مجری این برنامه نقد غیرمنصفانهای به مدیریت مصیبتزدگان ناشی از سیل داشت علیعسکری ضمن دستور تعطیلی چندماهه این برنامه مدیر شبکه نسیم را هم توبیخ کرد.
البته برخی از منتقدان عسکری معتقدند او با این کارها نشان داده است که پای مدیران خود نمیایستد اما برخی دیگر هم آن را تحسین میکنند که رئیس رادیو و تلویزیون بهعکس رفیقبازیهای برخی رؤسای پیشین اهل رودربایستی نیست بهویژه در خصوص تخلفات مرتبط با آنتن... .
حالا این ششمین باری است که رئیس سازمان صداوسیما به موضوعی حاشیهساز ورود میکند؛ او دستور رسیدگی به حواشی قسمت آخر پایتخت6 را داده است. از لحن این دستور مشخص است علیعسکری در برخورد خود مصمم است و رودربایستی نخواهد داشت و البته باید منتظر ماند و دید که سطح این برخورد چگونه خواهد بود.
عبدالعلی علیعسکری علاوه بر اینکه چهرهای متعادل از خود نشان داده است از سوی دیگر برای نخستین بار درب رسانه را بهسوی مدیران جوان و انقلابی گشوده است تا در این میدان خود را بیازمایند کاری که بسیاری از مدیران ارشد کشور از آن بهخاطر ریسکهای آن اجتناب میکنند و این هم قابل تقدیر است و البته قابل نقد هم هست اما مطمئناً کفه ترازوی تقدیر آن بیشتر خواهد بود.
حال با این ورودها از سوی رئیس رسانه ملی که در صداوسیما بیسابقه است، باید منتظرماند و دید چه در انتظار عوامل خاطی در قضیه اخیر خواهد بود. اینکه رئیس رسانه ملی حاضر میشود خود را برای تکتک برنامههایی که روی آنتن صداوسیما میرود، هزینه کند، روالی بیسابقه محسوب میشود، آنهم درحالیکه واقعاً نمیتوان رئیس یک سازمان با بیش از دهها شبکه تلویزیونی و رادیویی را مسئول همه برنامههایی دانست که رسیدگی به جزءبهجزء آن از سوی یک شخص، محال است.
برخی بعد از این برخوردهایی که از علیعسکری دیدهاند برایشان سؤال است که: آیا او مدیری قوی و قاطع است یا ضعیف و بیاختیار؟!
با توجه به اتفاقاتی که از سر خودآگاه یا ناخودآگاه و نظارت فراموش شده است، در رادیو و تلویزیون شاهدیم و از طرفی استفاده علیعسکری رئیس صداوسیما از کلیدواژه "ستون پنجم فرهنگی دشمن" یا همان نفوذ فرهنگی مصطلح، ما را بر آن داشت با جزئیات بیشتری بهسراغ این موضوع برویم و ابعاد نفوذ فرهنگی را در همه حوزهها خصوصاً رادیو و تلویزیون مورد بررسی قرار دهیم. با اهالی فرهنگ و هنر و اهالی اندیشه درباره جریان "نفوذ" در حوزه فرهنگی به گفتوگو بنشینیم. شاید دستاندرکاران امر اهمیت بحث تهاجم فرهنگی را فراموش کردهاند یا مفهوم تهاجم فرهنگی را نمیدانند.
در جریان این پرونده درباره مفهوم و ابعاد مختلف نفوذ فرهنگی بحث خواهیم کرد که "هدف نهایی تهاجم یا نفوذ فرهنگی، جایگزینی و یا تغییر و یا تضعیف فرهنگ ملّی جامعه مورد تهاجم است."
مقام معظم رهبری بارها در فرمایشاتشان به خط نفوذ فرهنگی اشاره کردهاند. اول فروردینماه سال 1393 که فرمودند: "فرهنگ از اقتصاد هم مهمتر است، «چون فرهنگ، بهمعنای هوایی است که ما تنفّس میکنیم؛ شما ناچار هوا را تنفّس میکنید، چه بخواهید، چه نخواهید؛ اگر این هوا تمیز باشد، آثاری دارد در بدن شما؛ اگر این هوا کثیف باشد، آثار دیگری دارد. فرهنگ یک کشور مثل هوا است؛ اگر درست باشد، آثاری دارد.»
حالا با همه این دغدغهها و اتفاقات، رادیو و تلویزیون تسنیم پروندهای را درنظر گرفته است با عنوان "نفوذ فرهنگی یا ستون پنجم فرهنگی دشمن"؛ که در روزهای آتی با انتشار گفتوگوهایی از اهالی فرهنگ و هنر، کارشناسان دینی، مذهبی و رسانهای کشور، به تشریح ابعاد مهم و موضوعات اساسی جریان "نفوذ فرهنگی" میپردازیم.
منبع:تسنیم