به گزارش پایگاه عدالت خواهان" شکست در انتخابات ۹۶ از رقیبی که بسیاری او را شکست خورده تلقی می کردند، هم چنان موضوع تحلیلی بسیاری از کارشناسان سیاسی است. در همین زمینه با رسول بابایی پژوهشگر سیاسی و متخصص در حوزه کمپین های سیاسی و مترجم کتاب برندسازی نامزد انتخاباتی در مورد شکست اصولگرایان در انتخابات ۹۶ و مباحث مطرح شده پس از آن درباره نواصولگرایی گفتگویی انجام داده ایم.
فردا: در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶ همه مولفه های موفقیت در انتخابات برای اصولگرایان در دسترس است اما شکست می خورند. کارنامه عملکردی ضعیف دولت و حجم بالای نارضایتی از عملکرد رئیس جمهور وجود دارد اما جریان اصول گرا در جلب اعتماد اقکار عمومی ناکام می ماند. در این فضا و پس از انتخابات یکی از مهمترین اتفاقات نامه اقای قالیباف است که در آن بحث نواصولگرایی را مطرح می کنند که واکنش های متفاوتی را به دنبال داشته است. تحلیل و ارزیابی شما از فضای سیاسی کشور پس از انتخابات و طرح بحث نواصول گرایی چیست؟
فردا: در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶ همه مولفه های موفقیت در انتخابات برای اصولگرایان در دسترس است اما شکست می خورند. کارنامه عملکردی ضعیف دولت و حجم بالای نارضایتی از عملکرد رئیس جمهور وجود دارد اما جریان اصول گرا در جلب اعتماد اقکار عمومی ناکام می ماند. در این فضا و پس از انتخابات یکی از مهمترین اتفاقات نامه اقای قالیباف است که در آن بحث نواصولگرایی را مطرح می کنند که واکنش های متفاوتی را به دنبال داشته است. تحلیل و ارزیابی شما از فضای سیاسی کشور پس از انتخابات و طرح بحث نواصول گرایی چیست؟
به نظر من اصولگراها با توجه به چند ماه پس از انتخابات باید خدا را شاکر باشند که در انتخابات پیروز نشدند تصور کنید که اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری برنده می شدند. اتفاقاتی که مخصوصا در حوزه سیاست خارجی افتاد، تحریم هایی که علیه ایران به راه افتاد، وضعیت بحرانی برجام اگر با حضور یک رئیس جمهور اصولگرا اتفاق می افتاد، شما تصور می کنید که آن موقع دستگاه تبلیغاتی اصلاح طلبان چه چیزی را به جامعه القا می کرد؟
آقای روحانی در انتخابات گفت ای مردم من در دوره اول بخشی از تحریم ها را برداشتم، وعده می دهم که در دور دوم همه تحریم ها را برمی دارم. الان که رئیس جمهور هستند و چند ماه گذشته و تحریم ها به شدت قبل برگشته است اما نیروهای سیاسی و رسانه ای اصلاح طلب فضای عمومی جامعه در این خصوص را مدیریت می کنند و تلاش می کنند توجه افکار عمومی را از خلف وعده های یاد شده منحرف کنند. خب شما تصور کنید یک رئیس جمهور اصول گرا الان سر کار بود و همین اتفاقات می افتاد. آیا موضع نیروهای سیاسی و رسانه ای اصلاح طلب مشابه الان بود؟
شکست در انتخابات به نفع اصولگرایان شد
علاوه بر حوزه سیاست خارجی، رئیس جمهور وعده های زیادی هم در حوزه اقتصادی مطرح کرد از جمله گشایش در حوزه اقتصادی، اشتغال زایی و ... الان همه وعده های رئیس جمهور بر زمین مانده و این تداوم دولت آقای روحانی ناکارآمدی دولت ایشان در تمامی حوزه ها را آشکارتر ساخته و برای افکار عمومی شفاف کرده است. اینکه بعد از شش ماه از انتخابات که گذشته موج اجتماعی پشیمانی از رای به آقای روحانی ظهور پیدا می کند از جهت شفاف شدن صف بندی ها و مسئولیت های افراد و گروه ها در حوزه اداره کشور مبارک است و می تواند برای اصول گرایان مفید باشد.
برای همین هست که می گویم اگر چه شکست در انتخابات بد است، ولی در دراز مدت شکست به نفع اصولگراها شد و باید از بابت این شکست خداوند را شاکر باشند. علاوه بر بحث خارجی مشخص شد که وعده های آقای روحانی به تعبیر یکی از تحلیل گران، دروغ های تاکتیکی بود که در حوزه انتخابات گفته شد و اعتبارش هم به همان انتخابات است و نباید روی آن صحبت کرد. تعبیری است که خود اصلاح طلبان به کار برده اند.
چون وعده هایی داده شد که مشخص بود عملی نمی شود، و کسی وعده ها را داد که متوجه بود عملی نیست، عنوانی که گذاشتند دروغ تاکتیکی بود. از این زاویه من فکر می کنم اتفاقی که در دراز مدت در سال 96 افتاد برای اصولگراها مبارک هست و خواهد بود. از طرف دیگر این را هم در نظر بگیریم، علیرغم انتقاداتی که به جریان اصولگرایی وارد است ، اصولگرایان در انتخابی شکست خوردند که رئیس جمهور مستقر یک طرف قضیه بود و تمام دولت و وزرا با همه امکاناتی که در اختیار داشتند پای کار آمدند.
اما وقتی انتخاباتی برگزار می شود و یک طرف قضیه در آن شکست می خورد بعد باید بیاید شکست را ارزیابی کند و تغییر و تحولاتی در رویکردهای خود دهد. این در همه جای دنیا رایج است، هر حزبی شکست می خورد آسیب شناسی میکند، ارزیابی دوباره می کند، اشکالات را رفع کند و چهره جدیدی بروز دهد.
الان اصولگراها در چند انتخابات متوالی شکست خوردند و این نشان می دهد اشکالاتی وجود دارد که این اتفاقات رخ می دهد. ودر حال تبدیل شدن به روندی است که تبدیل به شکست می شود و نشانه ای از این هم نیست که این شکست در جایی متوقف شود مگر تغییر رویکرد داشته باشند و خطرات را جدی بگیرند.
من این نکته را تاکید کنم که این روند رو به افول می تواند ادامه داشته باشد. حتی این تحلیل هم باید جدی گرفته شود که اصلاح طلبان که قدرت را هم در ریاست جمهوری در دست دارند و هم در دولت، هم در مجلس و هم در شورا و شهرداری، به دلیل ضعف های مفرطی که در عملکرد دارند، دوران افولشان آغاز شده و با شیب زیادی ادامه پیدا خواهد کرد ولی روندها به گونه ای نیست که این تحلیل را داشته باشیم که اصولگراها جایشان را می گیرند.
من می گویم اصلاح طلبان دوران افولشان آغاز شده و با شیب تندی ادامه دارد ولی اصولگراها آمادگی اینکه آلترناتیوی برای آنها باشند و خود به عنوان گزینه ای برای جایگزینی آنها در دولت، مجلس و شوراها مطرح کنند ندارند. اساسا بحث نواصولگرایی معطوف به همین رخداد ۹۶ و تحولات آن است که رئیس جمهوری آمده با عملکرد بسیار ضعیف از حیث شاخص های مختلف و آماده شکست خوردن است ولی باز هم جریان اصول گرایی نمی تواند تمهیدی برای شکست او در پیش گیرد.
اما وقتی انتخاباتی برگزار می شود و یک طرف قضیه در آن شکست می خورد بعد باید بیاید شکست را ارزیابی کند و تغییر و تحولاتی در رویکردهای خود دهد. این در همه جای دنیا رایج است، هر حزبی شکست می خورد آسیب شناسی میکند، ارزیابی دوباره می کند، اشکالات را رفع کند و چهره جدیدی بروز دهد.
الان اصولگراها در چند انتخابات متوالی شکست خوردند و این نشان می دهد اشکالاتی وجود دارد که این اتفاقات رخ می دهد. ودر حال تبدیل شدن به روندی است که تبدیل به شکست می شود و نشانه ای از این هم نیست که این شکست در جایی متوقف شود مگر تغییر رویکرد داشته باشند و خطرات را جدی بگیرند.
من این نکته را تاکید کنم که این روند رو به افول می تواند ادامه داشته باشد. حتی این تحلیل هم باید جدی گرفته شود که اصلاح طلبان که قدرت را هم در ریاست جمهوری در دست دارند و هم در دولت، هم در مجلس و هم در شورا و شهرداری، به دلیل ضعف های مفرطی که در عملکرد دارند، دوران افولشان آغاز شده و با شیب زیادی ادامه پیدا خواهد کرد ولی روندها به گونه ای نیست که این تحلیل را داشته باشیم که اصولگراها جایشان را می گیرند.
من می گویم اصلاح طلبان دوران افولشان آغاز شده و با شیب تندی ادامه دارد ولی اصولگراها آمادگی اینکه آلترناتیوی برای آنها باشند و خود به عنوان گزینه ای برای جایگزینی آنها در دولت، مجلس و شوراها مطرح کنند ندارند. اساسا بحث نواصولگرایی معطوف به همین رخداد ۹۶ و تحولات آن است که رئیس جمهوری آمده با عملکرد بسیار ضعیف از حیث شاخص های مختلف و آماده شکست خوردن است ولی باز هم جریان اصول گرایی نمی تواند تمهیدی برای شکست او در پیش گیرد.
اصولگرایان باید هزینه احمدی نژاد را بدهند
یک مسئله را نباید فراموش کرد و آن هم اینکه اصول گرایان تا اطلاع ثانوی و تا زمانی که احمدی نژاد در فضای سیاسی کشور فعال است باید هزینه او را بدهند. اگرچه احمدی نژاد در دوران حضور در قدرت فضای چندانی در اختیار اصول گرایان قرار نداد اما هزینه عملکرد دولت های احمدی نژاد و حمایت چهره ها و نهادهای اصول گرا از او و دولتش در حال پرداخت است.
در بحث سیاست خارجی هم دوران احمدی نژاد یادآور دوران تحریم هاست. رقبا این دوران و بحث تحریم ها را به حساب اصول گرایان می گذارند گویا که بازگشت اصول گرایان به قدرت مصادف با بازگشت تحریم ها خواهد بود. انگار که عواید نامطلوب تحریم ها برای اصول گرایان مهم نیست و اهمیتی برای تاثیر آن بر زندگی مردم قائل نیستند.در اینجا هم اصول گرایان باید یک رویکرد درست و ایجابی اتخاذ کنند. اساسا باید مردم بفهمند اصول گرایان با دنیا چه می خواهند بکنند. اصلاح طلبان می گویند می خواهیم با دنیا تعامل کنیم. اصول گرایان چه می خواهند بکنند؟ این باید برای مردم روشن شود.
اساسا اصول گرایان در حوزه های مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی باید رویکردهای ایجابی خود را تقویت کنند و صرفا به نگاه سلبی نسبت به وضع موجود اکتفا نکنند.به هر حال جامعه باید درک کند که اصول گرایان صرفنظر از انتقاداتشان نسبت به عملکردهای موجود چه دستورکارها و برنامه های عملیاتی روشنی برای غلبه بر مسائل و مشکلات دارند.
اصولگرایان در فسادستیزی مقبول ترند
به ویژه اینکه اصول گرایان در حوزه های روشنی نسبت به رقیب وضعیت بهتری دارند و نگاه و تلقی عمومی از آنها مثبت تر است. مثلا در بحث فساد در عرصه مدیریت کشور وضعیت موجود، سرخوردگی مردم را به همراه داشته است و باعث بی اعتمادی مردم به مسئولان شده است. نظرسنجی ها نشان می دهد در این موضوع فساد ستیزی افکار عمومی نگاه بهتری به اصول گرایان دارد و اصلاح طلبان وضعیت خوبی نزد افکار عمومی ندارند. اصول گرایان باید به صورت ایجابی و روشن در این حوزه وارد شوند و افکار عمومی را نسبت به عزم و جدیت خود در مبارزه با فساد قانع کنند.
یا در موضوع عدالت اگر چه محمود احمدی نژاد با تکیه بر عدالت خواهی اقبال عمومی را با خود همراه ساخت و با عملکرد ناکارآمدش به اعتماد عمومی لطمه زد با این حال افکار عمومی بحث عدالت را از رهگذر اصول گرایان بهتر می پذیرند. با این حال اصول گرایان باید شعار عدالت را متمایز از عدالت خواهی احمدی نژاد مطرح کنند و با طرح و برنامه به جامعه نشان دهند که واقعا می دانند چگونه می توانند عدالت را برقرار سازند و جلوی بی عدالتی های حاکم را بگیرند.
فردا: نواصولگرایی با چه مولفه هایی می تواند برای شرایطی که جریان اصلاح طلب دچار افول شده است، جایگزین باشد؟
شما به وضعیت جریان اصلاح طلب در مجلس نگاه کنید. من این تحقیق را انجام نداده ام ولی قابل انجام است که شاید مجلس فعلی یکی از ضعیف ترین مجلس های تاریخ بعد از انقلاب باشد. حوزه دیگری که اصلاح طلبان به قدرت رسیدند حوزه شهرداری و شورا است. الان آقای دکتر نجفی سه ماه است که شهردار تهران است. ولی در این سه ماه کلیدواژه اصلی که پیرامون ایشان وجود دارد، این است که شهردار موقت است.
نجفی گویا موقت آمده یا خودش استعفا می دهد یا شورا آن را کنار می گذارد و کسی دیگر جایگزین وی می شود. شورای شهر تهران به نظر من کار عجیبی انجام داد، و با ملاحظات خاصی به آقای نجفی رسید. آقای دکتر نجفی مدیر هزینه است. هر جایی بوده پول به وی داده اند هزینه کرده است. ایشان قبلا وزارت آموزش پرورش بوده است. آموزش و پروش که پول تولید نمی کند، کار اقتصادی نمی کند، پول می دهند، هزینه می کند.
نجفی مدیر پول خرج کردن است نه پول درآوردن
سازمان برنامه و بودجه طراحی می کند، پول می دهد شما باید مدیر درآمد باشید. درآمد کسب کنید و شهر را اداره کنید و به جای اینکه در هنگام کمبود درآمد از خدمات شهر بکاهید، از حقوق و مزایای کارکنان بکاهید، بخش اعظم کارکنان را تعدیل کنید باید فشار روی کسب درآمد داشته باشید. ولی ایشان مدیر درآمد نیست و عملکرد این چند ماهه افول شهر تهران را کاملا نشان می دهد. این وضعیت ناکارآمد در دولت و مجلس هم قابل مشاهده است.
فردا: آیا معتقدید که حتی اگر اصول گرایان به مردم اثبات کنند که عملکرد دولت، شهرداری و مجلس ناامید کننده بوده باز هم این موضوع مانع شکست اصول گرایان نخواهد شد؟
فردا: آیا معتقدید که حتی اگر اصول گرایان به مردم اثبات کنند که عملکرد دولت، شهرداری و مجلس ناامید کننده بوده باز هم این موضوع مانع شکست اصول گرایان نخواهد شد؟
به بحث خوبی اشاره کردید، ذهن انسان برای تصمیم گیری در مورد هر چیزی به مقایسه احتیاج دارد. در بحث های اقتصادی، بازاریابی و فروش کاملا این موضوع مطرح است. شما می خواهید یک چیزی را بخرید. می روید فروشگاهی، اطلاعاتتان هم کامل نیست.
یک تلویزیون را با تلویزیون دیگری که در فروشگاه است مقایسه می کنید و اقدام به خرید می کنید. این ذهن مقایسه گر مردم و انسان در بحث فروش و بازاریابی و کارهای اقتصادی خیلی استفاده می کنند. ساختمانی یک قیمتی دارد اما اشکالاتی دارد که شما می گویید با این اشکالات این ساختمان را نمی خرند. شما دو تا ساختمان را کنار این می گذارید، یک ساختمانی که خیلی شبیه این است اما خیلی قیمتش بالاتر است، و ساختمان دیگری که قیمتش پایین تر است و امکانات کمتری دارد. می توانید آن ساختمان معیوب را بفروشید.
در انتخابات 96 هم چنین اتفاقی رخ داد. یعنی مردم آقای روحانی را داشتند که اشکالات اساسی آن را می دانستند اما اصولگرایان در نهایت گزینه ای در کنار آن قرار دادند که در مقایسه، نمی توانست بر وی ارجح باشد.
معرفی روحانی به عنوان طرفدار آزادی و اصلاحات شعبده اصلاحطلبان بود
یک نکته ای را هم شما در نظر بگیرید. اصلاح طلب ها در یک حوزه ای خیلی خبره هستند. در حوزه تبلیغات. در حوزه رقابت های سیاسی. در حوزه تخریب رقیب و در حوزه برجسته سازی گزینه ای که خودشان می خواهند به مردم ارائه دهند. توانمندی بالایی دارند.
فروش آقای روحانی به عنوان یک آزادیخواه سخت تر از رنگ کردن یک کلاغ و فروختن به عنوان یک مرغ عشق است. ولی اصلاح طلب ها این کار را کردند. فروش آقای روحانی به عنوان یک رئیس جمهوری که طرفدار آزادی و اصلاحات است آن هم با سابقه ای که از ایشان سراع داریم، شعبده اطلاح طلب ها بود.
از زمانی که دکتر قالیباف بحث نواصولگرایی را مطرح کرد است مطالبی که اصلاح طلبان در این حوزه تولید کردند خیلی بیشتر از مطالبی است که اصولگرایان تولید کرده اند. چرا؟ چون فکر می کنند باید خودشان در تعریف اصولگرایی بیشتر نقش داشته باشند. مثلا آقای ناطق نوری را مطرح کردند و گفتند نواصولگرایی این است. همان کسی که نماد راست سنتی بود گفتند نواصولگرا است. بعد رسانه دارند حرف می زنند و رقیب خود را تعریف می کنند. اصولگراها اما در این حوزه ضعف دارند.
فروش آقای روحانی به عنوان یک آزادیخواه سخت تر از رنگ کردن یک کلاغ و فروختن به عنوان یک مرغ عشق است. ولی اصلاح طلب ها این کار را کردند. فروش آقای روحانی به عنوان یک رئیس جمهوری که طرفدار آزادی و اصلاحات است آن هم با سابقه ای که از ایشان سراع داریم، شعبده اطلاح طلب ها بود.
از زمانی که دکتر قالیباف بحث نواصولگرایی را مطرح کرد است مطالبی که اصلاح طلبان در این حوزه تولید کردند خیلی بیشتر از مطالبی است که اصولگرایان تولید کرده اند. چرا؟ چون فکر می کنند باید خودشان در تعریف اصولگرایی بیشتر نقش داشته باشند. مثلا آقای ناطق نوری را مطرح کردند و گفتند نواصولگرایی این است. همان کسی که نماد راست سنتی بود گفتند نواصولگرا است. بعد رسانه دارند حرف می زنند و رقیب خود را تعریف می کنند. اصولگراها اما در این حوزه ضعف دارند.
بر اساس این مقدمات نواصولگرایی تلاشی است برای غلبه بر این مسائل. تلاشی است برای بازسازی چهره اصولگراها در نزد افکار عمومی. تلاشی است برای اینکه اصولگراها به جای اینکه اجازه دهند جریان رقیب آنها را تعریف کند و رقیب آنها را به مردم بشناساند، خودشان، خود را معرفی کنند.
فردا: پس با این اوصاف شما ضرورت مطرح شدن نواصولگرایی را در پاسخ به ضعفهای کنونی جریان اصول گرا تحلیل می کنید؟
بله نواصولگرایی در واقع همان اصولگرایی است با همان مبانی و ارزش ها ولی تغییر در برخی رویکردها، ساختارها، گفتمان ها. اصول گرایی باید خودش را با نیازهای جامعه وفق دهد، خود را تعریف دوباره کند و کارکرد خودش را برای جامعه توضیح دهد. هر جریان سیاسی باید توضیح دهد که چه مساله اساسی در جامعه وجود دارد که من راه حل آن مساله هستم. رویکرد اصولگراها در حوزه جمهوریت و مردم سالاری اصلا مناسب نبوده است. گرایش هایی در بین اصولگراها بوده اند که بعضا پررنگ هم شده اند و جمهوریت را از منظر مطلوب رقیب مطرح کرده اند.
اینها نسبت به مردم سالاری رویکرد مناسبی ندارند. در کشور ما همه چیز بر اساس انتخابات تعیین می شود. خبرگان، مجلس، دولت و شوراها. بعد شما به عنوان یک گروه سیاسی می گویید مردم شمایی که می روید انتخاب می کنید حق انتخاب ندارید. مردم چه رویکردی خواهند داشت. طرف مقابل هم می گوید نه مردم شما حق دارید.
فردا: یک بحثی که در این حوزه مطرح می شود و مهم است این است که جریان اصولگرا شاید برایشان انتخاب مرگ و زندگی نیست. یعنی طرف می گوید اگر من رای نیاوردم بالاخره در جایی دیگر پست می گیرم. اما جریان اصلاحات این طور نیست. ما می بینیم طرف معاون رئیس جمهور بوده، وقتی رای نمی آورد وارد کار رسانه ای می شود.
وقتی مردم سالاری از لحاظ اعتقادی برای شما اصل شد که برای حضرت امام اصل بود، به هر رفتار مردم احترام گذاشته می شود. حضرت امام جایی قریب به مضمون می فرمایند اصلا مردم دوست دارند اشتباه کنند، وقتی شما انتخاب را بر عهده مردم بگذارید یعنی مردم حق دارند اشتباه کنند به شما چه ربطی دارد.
وقتی انتخابات برای شما اصالت ندارد اینکه شما بفهمی مردم چه نیاز های دارند که من باید به انها پاسخ دهم تا رای بیاورم، خودم را با نیازهای جامعه تطبیق دهم، پاسخ مناسبی برای نیازهای جامعه دهم هم برای شما اصالت نخواهد داشت. به نظر من این آغاز ضعف اصولگرایی در اذهان مردم است. باید رویکردهای مردم سالارانه و گفتمان مردم سالاری دینی در چارچوب جمهوری اسلامی برای اصولگراها اصل شود، محوریت یابد، اصالت پیدا کند.
نباید گفت نقش آفرینی مردم را باور نداریم
فردا: عده ای هم مدعی آن هستند که زمانه عوض شده و مردم مطالبات جدیدی دارند که با ادبیات اصول گرایان همخوانی ندارد. به عبارتی مردم دیگر حرف های اصول گرایان را قبول ندارند
ببینید وقتی انتخابات در جمهوری اسلامی نهادینه شده است اما عده ای بیایند بگویند نقش آفرینی مردم را باور نداریم، از آنجا که مردم حق انتخابات دارند، آنها شما را انتخاب نمی کنند، روز به روز مردم و جامعه از شما فاصله می گیرند. در بحث انتخابات در همه جای دنیا این توصیه به احزاب نمی شود که شما کاملا خود را با مردم تطبیق دهید، هر چه آنها گفتند بله همین است. شما ارزش ها و اصولی داری که تاکید بر این اصول در انتخابات اصل است. ولی روزآمد شدن آنها، تطبیق آنها با جامعه هم یک اصل دیگر است.
جریاناتی هستند که به مردم سالاری اصالت نمی دهند. بحث های فقهی، کلامی می کنند به این نتیجه می رسند که مردم حق انتخاب ندارند. ولی مردم حق انتخاب دارند. در تئوری اینها مردم حق انتخاب ندارند، ولی در واقعیت مردم حق انتخاب دارند. مردم می ترسند اینهایی که معتقدند ما حق انتخاب نداریم اگر به قدرت برسند امکان دارد این حق انتخاب را از ما بگیرند.
اصلاح طلبان در دین و اقتصاد از مردم فاصله گرفته اند
البته در عمل و در واقعیت من معتقدم هم اصلاح طلب ها و هم اصولگراها از مردم فاصله گرفته اند. اصلاح طلب ها به یک شکل، اصولگراها هم به شکل دیگر. اصلاح طلبها با زندگی مردم مثلا در حوزه اقتصادی فاصله دارند. مثال های متعدد از این موضوع را می توان آورد. به یاد بیاوریم معاون اول دولت در مناظره های انتخابات ریاست جمهوری چگونه از دویست میلیون تومان صحبت می کند. چون برای خودش دویست میلیون تومان پول خرد است احساس می کند برای مردم هم همین است.
اصلاح طلب ها در حوزه های اقتصادی و بعضا فضاهای ارزشی و دینی مردم از آنها فاصله گرفته اند. متوجه نیستند که این جامعه، جامعه دینداری است. جامعه ارزش مداری است و کلیت جامعه رویکردهای این شکلی را نمی پسندد.
اما به اصول گرایان که نگاه می کنیم میبینیم در تحولاتی که در حوزه های فرهنگی، سبک زندگی، تکنولوژیکی در جامعه امروزی اتفاق افتاده اصولگراها دور افتاده اند. برای مثال الان شبکه های اجتماعی اهمیت پیدا کرده است در ارتباطی که با مردم پیدا کرده در فضایی که با مردم برقرار کرده است. برخی اصولگراها هم بدون توجه به این موضوع شما می شنوید که می گویند قرار است بخشی از این شبکه های اجتماعی بسته شود. خب طبیعی است تن مردم می لرزد. احساس می کنم یکی از ارکانی که نواصولگرایی باید به آن توجه کند روزآمدی است.
مساله سومی که به نظرم نواصولگرایی باید به آن دقت کند بحث کارآمدی است. شما متعلق به هر جریان سیاسی باشید وقتی در مجلس قرار میگیرید، وقتی شورای شهر و شهرداری را در نظر میگیرید مردم انتظار دارند که به وظایف و کارکردهایتان عمل کنید.
نواصولگرایی اصولگرایی و فراتر از آن نظام جمهوری اسلامی اگر نتواند کارکردهای یک نظام سیاسی را به درستی انجام دهد امکان دارد دچار بحران اساسی شود. مسائل دیگری هم در جامعه هست باید اصولگرایی برای آنها طرح داشته باشد. مثل عدالت، مثل مبارزه با فساد. البته وقتی می گویم طرح، برنامه عملی است، نه صرفا تبلیغاتی.
فردا: قدری به عقب بازگردیم. دکتر قالیباف در انتخابات ریاست جمهوری مباحثی مطرح کردند از جمله بحث ۴درصدی ها و ۹۶ درصدی ها. آیا این موضوعاتی که ایشان در انتخابات مطرح کردند و اتفاقا با استقبال عمومی هم مواجه شدند با بحث نواصولگرایی نسبتی برقرار می کنند؟ یعنی ارتباط منطقی بین اینها برقرار است یا نه؟
حتما همین طور است. ببینید بحث ۴ درصد و ۹۶درصد را من این طور توضیح دهم. یک لحظه بحث انتخابات را فراموش کنید. صحبتی که آقای قالیباف گفت را فراموش کنید. به این سوال پاسخ دهید که آیا بعد از گذشت ۴۰ سال از انقلاب اسلامی آیا یک گروه بندی اجتماعی مبتنی بر اقلیت و اکثریت شکل نگرفته که بر اساس آن اقلیت برخورداری هستند که بیشتر بر اساس رانت و فرصت های سیاسی و اقتصادی به جایگاهی رسیدند و اکثریتی که از این فرصت ها برخوردار نبودند و تحت فشارهای فراوان زندگی کرده اند؛ حال چه این اقلیت دو درصد باشد یا ۴ درصد یا ۶ درصد.
مثال عرض کنم چند روز پیش لیستی از بدهکاران بانک سرمایه اعلام شد. اینها جزو چند درصد جامعه هستند. بالاخره درصد کوچکی از جامعه هستند که این وضعیت را دارند. به تعبیر پسر آقای عارف ژن برتر هستند. ژن خوب دارند و آقازاده هستند. درصدش مهم نیست. البته من فکر می کنم ۴درصد مبنای مهمی داشته که آقای قالیباف بر آن تاکید داشتند. دولت آقای روحانی با این ۴درصدی ها بر اساس آنچه عرض کردم از زندگی واقعی مردم فاصله گرفته اند مشکلی ندارد و اتفاقا با این ۴درصدی ها پیوند خوبی دارد. بیشتر ژن های خوب از اینجاست.
متاسفانه همین باعث شده یک نگاه از بالا به پائین و مغرورانه در ارتباط دولت و جامعه قابل مشاهده باشد. شاید به زعم عده ای خیلی مهم نیست که معاون اول یک کشور با کفش خاکی و گلی وارد چادر کسی می شود. اما جنبه نمادین این اتفاق مهم است که اینگونه برداشت می شود که ایشان چقدر نگاه تحقیرآمیزی به زندگی این نوع مردم دارد که احساس می کند اگر من کفش هایم را در بیاورم پایم کثیف می شود. جورابم کثیف می شود. یا وقتی که رئیس جمهور حاضر نمی شود از ماشین پیاده شود و با کارگر دست بدهد و حال وی را بپرسد شاید خیلی اهمیت نداشته باشد. اما نماد این فاصله است که می خواهد بگوید اتفاقی در جامعه رخ داده است،
فردا: بحث نواصولگرایی چگونه با نسل جوان ارتباط برقرار می کند و چه زمینه ای برای پذیرش عمومی آن از سوی اقشار جوان وجود دارد؟
نواصولگرایی رویکرد انتقادی عمیقی به اصولگرایی دارد. ولی نهایتا از درون اصولگرایی این اتفاق می افتد. این رویکرد، رویکرد سلبی به اصولگرایی نیست. رویکردی که همه اصولگرایی باید کنار بروند و یک گروه جدیدی بیاید نیست. از طرفی نیاز به چهره های جدید دارد. احتیاج به ادبیات جدید دارد.
هر دو جناح در انتقال ارزش ها ضعف داشته اند
ما الان کم کم با نسل چهارم انقلاب رو در رو هستیم که انقلاب را ندیده و کسی که در سال 57، یک سالش بوده الان 40 ساله است. یعنی قبل انقلاب را ندیده. کسی که سال 67 یک سالش بوده الان 30 سالش است. ما به قشر جوانی احتیاج داریم که باید سرکار بیاید. باید تلاش کنیم اینها با ارزش های انقلاب، دفاع مقدس پیوند بخورند و در عین حال ان جوانی، پویایی، رویکردهای نو و افق های جدیدی که در نگاه نسل جدید وجود دارد حاکم شود. هم اصلاح طلب ها و هم اصولگراها در این انتقال نسلی ارزش ها، قدرت ضعف اساسی دارند. الان اصلاح طلب ها که در این موضوع مشکل اساسی دارند الان دولت دست چه کسی است. شهرداری دست چه کسانی است. 60 سال به بالاها. میانگین سنی دولت چقدر است؟ نزدیک به 60. اگر وزیر ارتباطات نبود میانگین سن دولت بالای 60 سال می شد.
فردا: برای جا افتادن نواصول گرایی چه تلاش هایی باید انجام شود؟
من معتقدم اقای دکتر قالیباف باید تلاشی انجام دهد برای توضیح و روشن شدن موضوع برای روحانیت و بزرگان اصولگرا. نباید تصور شود نواصول گرایی عبور از اصولگرایی است. عبور از اصولگرایی در عرصه عمل پاسخ نمی دهد. جریان سوم در این کشور به دلایل جامعه شناختی و سیاسی مختلف جواب نمی دهد. نواصولگرایی هم به هیچ وجه جریان سوم نیست. بازسازی و بازخوانی دوباره اصولگرایی است. من فکر میکنم دکتر قالیباف بزرگان را هم باید با خود در این مقوله همراه کنند.
فردا: نگاه نواصولگرایی فقط معطوف به انتخابات است یا بحث های بنیادین و گفتمان سازی را هم با خود همراه دارد؟
انتخابات هر 4 سال یک بار انجام می شود. اتفاقا یکی از ضعف های گروه های سیاسی ما این بوده است که صرفا گروه های انتخاباتی بودند. اگر شما صرفا در حوزه انتخابات عمل کنید مشخص است که موفق نمی شوید. شما باید 4 سال 8 سال تلاش کنید در حوزه اجتماعی، افکار عمومی و گفتمان تا نهایتا بتوانید در حوزه انتخابات هم موفق شوید. مدیریت کمپین های انتخاباتی در فضای رقابت انتخاباتی هم البته اهمیت خود را دارد . باید توان آن را داشته باشید، روش های آن را بداندی. ولی تغییر موقعیت در افکار عمومی در کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت اتفاق می افتد.
فردا: یکی از پرسش های اصلی این است که اصول گرایی شخصیت های تاثیرگذار خود را از دست داده است. به نوعی خلل رهبری در این جریان احساس می شود. چه راهکاری برای جریان اصولگرایی دارید که خودش را جمع و جور کند؟
رهبری یک جریان سیاسی پست اکتسابی است. در گذر زمان و در طول زمان یک شخص و یا گروه قابلیت این را پیدا می کنند که در درون جریان پذیرش داشته باشند. اصولگرایان وقتی که تغییر گفتمان را بپزیرند و در درون خود این جریان احتیاج به تغییر و تحول مورد پذیرش قرار گیرد، آن وقت باید کنار هم بنشینند، اختلاف سلیقه ها را بپذیرند و موضوعات اساسی را به گفتگو بگذارند کم کم آن گروه و فردی که بتواند رهبری گروه را در دست بگیرد ایجاد می شود. اشخاصی هم هستند که قابلیت رهبری را داشته باشند. ولی در درون تحولات اینها باید ایجاد شوند و رشد کنند.
برخی مسئولین با سیاسی کاری خودشان را اپوزیسون تعریف کرده اند
فردا: به نظر می رسد جریان اصولگرایی بیشتر نگاهش به قشر مذهبی بوده و با طبقه متوسط فاصله گرفته است. نواصول گرایی چگونه می تواند با طبقه متوسط ارتباط برقرار کند؟
یک اتفاقی در عرصه سیاسی رخ داده است که برخی از روی سیاسی کاری همواره خودشان را در برابر حاکمیت تعریف کرده اند و به گونه ای همه ضعف ها را به گروه مقابلشان نسبت داده اند. به تعبیر رهبر معظم انقلاب آن کسانی که همه امکانات کشور دستشان هست یا بوده حق ندارند نقش اپوزیسیون بازی کنند. خود را در نقش مطالبه گر جا می زنند و در این فضا مسئولیتی که بر دوششان بوده را فراموش می کنند.
در ژست اپوزیسیونیشان تلاش می کنند مردم را هم با خود همراه کنند تا مسئولیتی که به عهده داشته اند را کمرنگ جلوه دهند. این گروه البته بیشتر اوقات در قدرت بوده اند. شما به فضای بعد از جنگ از سال 68 به بعد نگاه کنید. دولت های آقای هاشمی، خاتمی و الان هم روحانی در اختیار آنها بوده است. بیشتر اتفاقات هم در این دوران اتفاق افتاده است.
خصوصی سازی را چه کسانی در این کشور شروع کردند و چه کسانی از منافع آن منتفع شده اند. بیشتر اصلاح طلب ها، اعتدال گرها، بیشتر کسانی که در دولت فعلی حاکم هستند از دل این دوران به ثروت رسیدند منافع خود را گسترش دادند. اما به گونه ای رفتار می کنند که گویا اینها کاره ای نبوده اند. به گونه ای شده که همه بار ناکارآمدی ها را به گردن اصولگراها می اندازند.
اما نمی شود انکار کرد در حوزه اجتماعی ضعف ارتباط بین اصولگراها و طبقه متوسط وجود دارد. طبقه متوسط طبقه ای است که نوگرا است، طبقه ای است که ارتباطات جهانی دارد، سبک زندگیش تحت تاثیر تحولات و محیط اطراف است. اصولگراها الگوی مناسبی برای این تغییرات ارائه نکرده اند. نه اینکه بگوییم همه این تغییرات شکل گرفته و مورد اقبال هم باید مطلوب اصول گرایان باشد. اصولگراها با یک ارتباط انتقادی با این تغییر و تحولات باید الگوی مناسب خود را ارائه کنند. ببینید در این جامعه مردم نهایتا به گروه های دیندار و ارزشمدار بیشتر اعتماد می کنند تا رویکردهای سکولار و رویکردهایی که با دین فاصله دارند. اما لازمه موضوع اینست که ارزش ها به درستی توضیح داده شوند و روشهای ارائه درست آن ها پیدا شود.
اگر این اتفاق بیفتد قابلیت این که مباحث اصول گرایان در جامعه پذیرش داشته باشد بالا است. به هر حال فراموش نکنیم اصولگراها با همه ضعف هایی که دارند در یک انتخابات جدی 16 میلیون رای جمع کردند که معتقدیم اگر بعضی از اشکالات انتخاباتی و کمپینی نبود می توانستند رای بیشتری هم بگیرند. این میزان رای نشان از قابلیت های بالای اصول گرایان دارد. هنوز آرمان های انقلاب اسلامی در این کشور قوی و محکم است و اصول گرایان می توانند با تکیه بر انها به بازسازی خود بپردازند به شرط اینکه قائل به پذیرش اصلاحات و تحولات و مقتضیات زمان باشند.