بعد از رونمایی رمان" لحظه هایی که جا ماند" به قلم یوسف قوجق که در مورد واقعه پنجم آذر نوشته شده ذکر چند مطلب ضروری بنظر می رسد :
نکته نخست ؛ اینکه به نظر می رسد این کتاب در سایه به دنبال سهم خواهی گروهی خاص که بعد از انقلاب به فراموشی سپرده و توسط نیروهای اصیل انقلابی به حاشیه رانده شدند می باشد ؛ افرادی که نتوانستند پا به پای انقلاب بیایند و در ولایتمداری لنگ زدند و نهایتا در قابل گروهک ها و یا جریانهای انحرافی قرار گرفتند که عملکرد آنها تقابل با انقلاب و نظام بود و امروز از نظر مردم مطرودند اما آقای قوجق به فکر زنده کردن آنها افتاده که این جای تامل دارد .
نکته دوم ؛ تعریف و تمجید های بی حد و حصر از برخی اشخاص و گروهها است که بنظر می رسد یوسف قوجق این رمان را برای خشنودی و سالوسی طیف یا فرد خاص نوشته و برای دریافت سفارشات بعدی زمینه سازی کرده و با توجه به دو جریان فعال در عرصه اجتماعی گلستان این گروهی که قوجق به آنها چنگ زده می تواند بستر مناسبی برای پیشرفت وی باشد چه اینکه این گروه تازه ارکان اجرایی کشور را بدست گرفته و وی می تواند با گرفتن چنین سفارشاتی هم خود را به لحاظ مالی احیا کند و هم نامی در نویسندگان استان پیدا کند .
نکته سوم ؛ یوسف قوجق با نقض فرمایش امام خمینی (ره) معمار کبیر انقلاب اسلامی که می گوید ملاک حال فعلی افراد است ، معتقد است که هر کس در هر شرایط از زمان کار مثبتی انجام داده را باید نوشت و قدر دانست . چنین نظری در تفکر قعلی جامعه و بستر فرهنگی روز نامتعارف و غیر قابل پذیرش است و اصولا با عقل و منطق جور در نمی آید .
بگذارید با مثالی این واقعه روشنتر شود . شمر بن ذی الجوشن که دستش به خون نوه پیامبر (ص) و امام سوم شیعیان آغشته است روزی در جنگ صفین فرمانده سپاه امیرالمومنین علی (ع) بود که آنقدر رشادت بخرج داد تا به مقام جانبازی رسید . همین شمر جوری دعا و ندبه می کرد که اگر نمی فهمیدید شمر دارد دعا می خواند آه و فغان به راه می انداختید ، همین شمر فاصله بیایان های عراق تا حجاز با آن ریگزارهای داغ 18 بار پیاده به سفر حج رفت تا این فریضه را بجای آورد .
با تفاسیر قوجق باید طی کتابی که نامش مشخص نیست باید از زحمات شمر تجلیل شود چون وی روزی برای اسلام زحمت کشید و شمشیر زد ، در حالی که طبق فرمایش امام و آموزه های اسلامی ملاک حال فعلی افراد است و داریم افرادی که هفتاد سال عبادت را یک شبه بر باد دادند و از طرفی افرادی چون حر بن یزید ریاحی که عمری در جهالت و دنیا پرستی فرو رفته بودند اما در یک لحظه متحول شدند و به قافله راستین های دوران پیوستند .
نکته چهارم ؛ یوسف قوجق در رمان خود اگر بنا را بر تعادل می گذاشت می بایستی واقعیت کلام را به مخاطب منتقل می کرد و فقط از افراد و اشخاص خاصی یاد نمی کرد و از همه افراد و گروههای دخیل در 5 آذر یاد می کرد .
نکته پنجم ؛ منابعی که یوسف قوجق از آنها استفاده کرده دست نوشته های اشخاصی است که بنا به شواهد و قرائن نمی تواند منبع موثق و قابل اطمینانی برای این واقعه باشد . اگر قرار باشد هر دستنوشته و یادداشتی را به خورد مخاطب دهیم آن هم تحت عنوان رمان 5 آذر آنوقت چه انتظاری از دریافت پیام این روز توسط مخاطبین امروزی داریم و آیا چاره ای جز تحریف این واقعه پیش می آید ؟
نکته ششم ؛ اینکه این کتاب به عنوان کتاب منتخب فصل برگزیده شده نباید نویسنده و طرفدارانش را غره کند چرا که هر انتخابی صرفا به معنای درستی و بهترین بودن نیست . چه اینکه شیرین عبادی هم برنده جایزه نوبل شد آیا واقعا استحقاق آن را داشت ؟ یا افرادی دیگر که بنا به دلایل خاص اعم از دوستی ، رانت ، رشوه و اقسام شیوه های موجود عناوینی را کسب می کنند اما در باطن چیز مثبتی در اثرشان وجود ندارد و عامه پسند نیست .
این کتاب در استان گلستان توسط هیچ مرجع رسمی و غیر رسمی ممیزی نشده و مستقیما از تهران مجوز انتشار گرفته و قطعا کسی که در تهران است یک کارمند اداری است که طبق عادت روزانه کارهای خود را انجام می دهد و این فرد چه می داند که در 5 آذر گرگان چه گذشته است .
نکته هفتم ؛ یوسف قوجق بداند که نمی تواند تحت عنوان مبارزه با برخورد احساسی با ادبیات انقلاب ، نقش انقلابیون اصلی و مردم را نادیده بگیرد و به اشخاصی وام بدهد که شاید بعدها بدردش بخورند چه اینکه این آفتی است که سالها با آن مواجه بوده ایم و از طرفی ممکن است وی دچار غفلت شده و ناخواسته در مسیری افتاده که با سر دادن ندای پایان برخورد احساسی با ادبیات انقلاب جریانهای خاص را زنده کند و بنظر می رسد این حرفها هنوز در حد و اندازه امثال وی نیست که بخواهند در این حوزه نظر بدهند .
به هر حال یوسف قوجق نویسنده ای جوان است که راهی دراز در پیش دارد و توصیه ما به این نویسنده این است که در کارهایش خداوند را ملاک ارزش گذاری نوشته هایش قرار دهد و قضاوت را به افکار عمومی بسپارد/عماد محمدرضا پور