به گزارش عدالت خواهان گلستان"شهروند نوشت:
وقتي پسر جوان با ٢ دوست صميمياش به کافيشاپ رفت، هرگز تصور نميکرد طعمه يک آدمربايي ٥٠٠ميليون توماني شده باشد. ثروت مادر گروگان کافي بود تا نقشه اين گروگانگيري طراحي شود. طراحان اين آدمربايي دانشجويان رشته مهندسي بودند. ٢٩ بهمنماه همزمان با ناپديد شدن پسري به نام سالار تحقيقات پليسي براي رديابي او آغاز شد، اما پشتپرده ناپديد شدن او ماجرايي بود که حتي گروگان هم آن را باور نداشت.
آدمربايان در کافيشاپ
صبح روز چهارشنبه بود که سالار و بهروز براي گردش به سمت کرج راه افتادند. به پيشنهاد بهروز و براي کشيدن قليان به سمت کافيشاپي رفتند که يکي ديگر از دوستانشان به نام امير در آنجا منتظرشان بود. اين قرار ٣نفره دوستانه، نقطه مرموزي داشت که براي سالار هنوز پوشيده بود تا اينکه بهروز به بهانه تولد بچه خواهرش از او خواست تا براي گرفتن چندسکه طلا از پسرخالهاش با آنها راهي جاده قزوين شود. چند ساعت بعد وقتي به مجتمع مسکوني در حاشيه جاده رسيدند نقشه سياهشان اجرايي شد. سالار به خاطر اعتمادي که به دوستان قديمياش داشت با تعارف پسرخاله بهروز به نام فرشاد پا به خانهاي گذاشت که آنها براي اسارت او تعبيه کرده بودند.
نقاب سياه رفاقت
هنوز چند دقيقه از حضور اين ٣دوست در خانه پسرخاله بهروز، نگذشته بود که نقاب دوستيشان برداشته شد. حالا سالار تنها مانده بود و بهروز، امير و فرشاد نقشه سياهشان را به اجرا گذاشتند. صداي خندههاي دوستانهشان ناگهان به فرياد تبديل شد و ٣پسر قويهيکل به جان پسر پولدار افتاده بودند. از او ميخواستند مقدار داراييهاي خود و مادرش را بگويد تا پول ميليوني را در ازاي آزادي طعمهشان دريافت کنند. با سيم برق او را تهديد ميکردند و چاقو را روي گردنش گذاشته بودند.
ورود پليس به ماجراي آدمربايي
خواهر سالار که از ناپديد شدن برادرش نگران شده بود، کارآگاهان اداره آگاهي را در جريان ماجرا قرار داد. همين شکايت کافي بود تا تحقيقات تخصصي پليس براي پيدا کردن ردي از سالار آغاز شود تا اينکه تلفني مرموز پرده از ناپديد شدن پسر جوان برداشت. ٢مرد ناشناس در حالي که صداي فرياد کمکخواهي سالار از پشت تلفن شنيده ميشد در تماس با خواهر جوان درخواست ٥٠٠ميليون پول نقد کردند. وقتي کارآگاهان در جريان اين آدمربايي قرار گرفتند دست به تحقيقات گستردهاي براي شناسايي آدمربايان زدند. بررسيهاي فني نشان ميداد صبح روز چهارشنبه سالار به همراه بهروز به سمت کرج رفتهاند. همين ماجرا باعث شد که در تماس بعدي آدمربايان در جريان ورود پليس قرار گرفتند. دوستان سالار که از اين موضوع به وحشت افتاده بودند و هرگز تصور نميکردند نقشهشان در رصد پليس قرار بگيرد در حالي که دستپاچه شده بودند تصميم گرفتند به نقشه سياهشان پايان دهند. به همين خاطر بعد از ٣ شبانهروز به اسارت گرفتن دوست پولدارشان، او را با دست و پاي بسته در حاشيه شهر جاده کرج رها کردند. چند ساعت بعد سالار با کمک يک راننده تاکسي به تهران برگشت و براي طرح شکايت به اداره آگاهي رفت.
گروگان از روز حادثه چه گفت؟
سالار که هنوز باور نداشت توسط دوستان صميمياش گروگان گرفته شده باشد در رابطه با اين ماجرا به کارآگاهان گفت: «٣ روز پيش با رفيقم به نام بهروز که از ١٠سال پيش با يکديگر آشنا شده بوديم براي گردش به سمت کرج رفتيم. يکي ديگر از دوستانمان هم به جمع ما پيوست. آن روز قرار شد براي گرفتن چند سکه طلا از پسرخاله بهروز با آنها راهي جاده قزوين شوم. وقتي به مقصد رسيديم در خودرو نشسته بودم که پسرخاله بهروز به اصرار من را به خانهشان دعوت کرد. برايم چايي ريختند و در حال گفتوگو بوديم که ناگهان بهروز يک پتو روي سرم انداخت. ابتدا تصور کردم که قصد شوخي کردن دارند اما کمکم ورق ماجرا برگشت و از نقشه شومشان باخبر شدم. آنها که ميدانستند مادر من وضع مالي خوبي دارد از داراييهايمان پرسيدند و گفتند ٥٠٠ميليون تومان براي آزادي من ميخواهند. ٣ روز از اسارت من در خانه آنها گذشت تا اينکه يک روز مرا سوار خودرويشان کردند. نميدانستم به کجا ميرويم و جواب سوالهايم را نميدادند و بعد از رسيدن به جاده کرج من را از خودرو پياده کرده و متواري شدند.»
دستگيري دوستان نقابدار
پرونده اين آدمربايي جهت رسيدگي به شعبه هفتم دادسراي جنايي تهران به رياست قاضي «سعيد احمدبيگي» ارجاع شد. با دستور بازپرس پرونده تحقيقات کارآگاهان براي دستگيري عاملان اين آدمربايي آغاز شد. تا اينکه با شناسايي خانه بهروز تکتک آدمربايان دستگير شدند. اين ٣نفر که هرگز سابقهاي مبني بر ارتکاب جرم در پروندهشان نداشتند خيلي زود به طراحي اين نقشه اعتراف کردند. بهروز طراح اصلي اين آدمربايي در رابطه با نقشه ربودن دوست صميمياش گفت: «از ١٠سال پيش با سالار بچهمحل بوديم. ميدانستم که وضع ماليشان خوب است و از طرفي خودش مدام در جمع صحبت از پولهاي ميلياردي مادرش ميکرد. وسوسه شده بودم و به همين خاطر نقشه ربودن او را براي به دست آوردن پول طراحي کردم.» امير دانشجوي رشته مهندسي عمران که به پيشنهاد بهروز پايش به اين ماجرا باز شده بود در اعترافاتش گفت: «وضع مالي خوبي نداريم، پدرم خيلي فقير است و حتي گاهي پولهاي عيدي ما را که در سالنامه قرار ميداديم براي خرجي خانه برميداشت. با بهروز همدانشگاهي هستم و از سالها قبل او و سالار را ميشناسم. وقتي بهروز پيشنهاد گروگانگيري ٥٠٠ميليون توماني را به من داد وسوسه شدم و براي کمک کردن به خانوادهام پايم به ماجرا باز شد اما حالا نميدانم با چه رويي به آنها بگويم من سابقهدار شدهام.»