اندیشکدههای فراوانی در آمریکا مشغول به فعالیت و ارائه مطالب و مقالات تحلیلی هستند اما آنچه «شورای روابط خارجی» را از سایر اندیشکدهها متمایز میکند، تاثیرپذیری بالای مقامات سیاسی ارشد واشنگتن از راهبردهای ارائه شده توسط آن است.
به گزارش رجانیوز، بر همین مبناست که مقالات و راهبردهایی را که در نشریه «فارین افرز» به عنوان ارگان رسانهای این اندیشکده منتشر میشوند، باید جدی گرفت؛ نه از این لحاظ که به واقعیت نزدیک هستند بلکه از این منظر که احتمالا به عنوان سیاستهای اعمالی دولت آمریکا مورد استفاده قرار خواهند گرفت.
این نشریه در جدیدترین تحلیلی که درباره نحوه تنظیم رابطه تهران - واشنگتن منتشر کرده، تمام راههای ممکن برای «تغییر حکومت در ایران» یا همان اصطلاح معروف Regime Change را بررسی کرده و نهایتا به نتیجه جالبی رسیده است.
این نشریه ابتدا به تعریف این اصطلاح پرداخته و نوشته که تغییر حکومت در ایران دو نوع است؛ «تغییر و جایگزینی سازمانها» یا «ایجاد حس علاقه به آمریکا در مسئولان حکومت.» سپس به تحلیل هر کدام از این دو راهبرد پرداخته شده است.
فارین افرز ابتدا به سراغ گروههای اپوزیسیون رفته و مجموعه این گروهها را در سه دسته جای داده است. گروه اول، مجاهدین خلق (منافقین) هستند که به گفته این نشریه به دلیل تنفر عمیق مردم ایران از آنها (به دلیل کشتار مردم و حمایت از صدام در جنگ ایران و عراق)، قابلیت جایگزینی حکومت را ندارند.
گروه دوم، جنبش سبز معرفی شده است؛ جنبشی که پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال 88 شکل گرفت و تبدیل به جدیترین فعالیت سیاسی مخالفان جمهوری اسلامی ایران در عرصه خیابانی شد. فارین افرز معتقد است که اگرچه این جنبش چند ماه پس از انتخابات فروکش کرد و محو شد اما هنوز برخی از افراد در واشنگتن اعتقاد دارند که میتوان از ظرفیت آن برای تغییر حکومت در تهران استفاده کرد که البته به اعتقاد این نوشته، عدم محبوبیت جنبش سبز و همچنین عدم باور قطعی آن به تغییر حکومت در ایران (مانند حمایت از حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری اخیر) سبب شده تا نتوان از آن به عنوان یک جایگزین مناسب نام برد.
سومین و آخرین گروهی که فارین افرز از آن به عنوان اپوزیسیون جدی و رسمی ایران نام میبرد، سلطنتطلبها با محوریت رضا پهلوی است. این نشریه تاکید کرده که اگرچه سلطنت در ایران محبوبتر از سازمان مجاهدین خلق است اما بعید است که یک ملت انقلاب کند؛ هشت سال جنگ تحمیلی را تحمل کند؛ سالها تمرین دموکراسی کند تا نهایتا به پادشاهی 40 سال گذشته بازگردد!
پس از تحلیل علت عدم امکان اتکا به گروههای اپوزیسیون برای تغییر حکومت در ایران، فارین افرز به سراغ اقدامات نظامی و خشن میرود؛ اقداماتی از جنس ترور و حمله نظامی. این نشریه ابتدا یک گزینه عجیب روی میز میگذارد: ترور رهبر ارشد ایران! البته بلافاصله پس از طرح این مساله، فارین افرز تاکید میکند که ساختار سیاسی در ایران به صورت شبکهای مستحکم و مستقر است و حتی با ترور رهبر عالی ایران هم ساختار دچار فروپاشی نمیشود و نهایتا دچار لرزشهایی خفیف از جنس هر تغییر سیاسی دیگری در کشور میشود.
بررسی هزینههای بالا و احتمال موفقیت پایین تهاجم نظامی به ایران هم موضوع بعدی مورد بررسی در این مقاله است که نهایتا به این نتیجه منجر میشود که حمله نظامی - چه نقطهای و چه سراسری - احتمال موفقیت بسیار کمی برای تغییر حکومت ایران دارد.
اما گزینه اصلی این نشریه برای براندازی حکومت در ایران چیست؟
«دیپلماسی؛ کلید تغییر حکومت.» این، میان تیتری است که در این مقاله برای جمعبندی و نتیجهگیری استفاده شده است. تاکید بر ضروریت باز نگه داشتن کانال مذاکره - نظیر کاری که در حال حاضر اتحادیه اروپا در حال انجام دادن با ایران است - محور اصلی این بخش از این مقاله است. فارین افرز اشاره میکند که با کار کردن بر روی موضوعاتی مانند مبارزه با داعش و امثال آن، میتوان گام به گام به حکومت ایران نزدیکتر شد و ماهیت آن را تغییر داد تا با آمریکا «مهربانانهتر» رفتار کند و این همان کلید تغییر حکومت در ایران است.
بستن راههای دیپلماسی در آخرین سطر از این مقاله به شدت مورد انتقاد قرار گرفته و از آن به عنوان یک حماقت یاد شده است.
این تحلیل دقیقا همان نگاه هوشمندانهای است که رهبر انقلاب در مهرماه 1394 درباره راهبرد ایالات متحده در مورد ایران بیان کردند: «اینکه در خبرهای خارجی میبینید که فلان سیاستمدار آمریکایی گفته است که ما نظام جمهوری اسلامی را تغییر رژیم نمیخواهیم بدهیم [بلکه] تغییر رفتار میخواهیم بدهیم -میگویند دیگر؛ شنفتهاید- تغییر رفتار یعنی همین؛ یعنی تا حالا رفتار نظام جمهوری اسلامی رفتار انقلاب بود، رفتار انقلابی بود، در خدمت انقلاب بود، میخواهیم این را تغییر بدهیم. من به دیپلماتهای خودمان هم که چند ماه قبل از این، اینجا جمع بودند گفتم(۲) که اینها از اسم جمهوری اسلامی خیلی باکی ندارند؛ حتّی از اینکه یک عمامهبهسری در رأس جمهوری اسلامی باشد هم [باکی ندارند]؛ اگرچنانچه جمهوری اسلامی محتوای خود را از دست بدهد، اسلامی بودن را و انقلابی بودن را از دست بدهد، اینها با آن کنار میآیند. آنچه با آن دشمنی دارند عبارت است از محتوای جمهوری اسلامی؛ جبههی دشمن اینجور است.»