1 آذر 1396 كرمانشاه ،

نجات معجزه آسای 6 نفر از مجروحان زلزله کرمانشاه + عکس

نجات معجزه آسای 6 نفر از مجروحان زلزله کرمانشاه + عکس

به گزارش پایگاه عدالت خواهانمعجزه باشد یا نه، آنها حالا زنده هستند؛10 روز بعد از زلزله کرمانشاه. آنها حالا اینجا هستند، 650 کیلومتر دورتر از خانه هایی که زلزله ویران کرده، روی تخت های بیمارستان امام خمینی (ره) تهران، بعد از ساعت ها ماندن زیر آوار.

روایت اول ؛ سارا


10 روز بعد از زلزله 7 وُ 3 ریشتری کرمانشاه، سارا الیاسی ، دختر 32 ساله کُرد ، اهل محله ترابی سرپل ذهاب هنوز روی تخت بیمارستان است. با تشخیص ترومای مغزی درهمان ساعات اولیه زلزله، به بیمارستان امام خمینی (ره) اعزام شده. ساعت ملاقات است و همراه ها اتاق بیمارانشان را قرق کرده اند، سارا اما حوصله هیچ کس را ندارد. روی ملحفه های سفید بیمارستان، دراز کشیده و از پنجره زل زده به آسمان. سارا حتی حوصله ما را هم ندارد .
می پرسد:« زلزله می دانی یعنی چه؟ آوار تا حالا دیدی ؟»
می گویم:« دیدم... من تازه از شهر شما برگشتم.»
حالا این ساراست که سر بلند می کند ، خودش را روی تخت بالا می کشد ، می نشیند و می پرسد: « همه جا خراب بود نه؟! دیدی زلزله چطور خانه خرابمان کرد خانم؟! »
زلزله یک شنبه 21 آبان، سقف خانه را روی سر سارا و مادرش آوار کرده؛ اتفاقی که هنوز وقتی از آن حرف می زند، چشم هایش پر از اشک می شوند: « من دیدم که چطور سقف پایین آمد ، خانم! ده دقیقه قبل از زلزله داشتم نماز می خواندم، جانماز را جمع نکردم مادرم شروع کرد به نماز خواندن، من جلوی تلویزیون نشسته بودم که یک دفعه زمین لرزید؛ ترسیدم، جیغ کشیدم، بلند جیغ کشیدم، مادرم را صدا زدم...»


سارا دست هایش را می آورد بالا به طرف من ، می گیرد جلوی صورتم و تکان می دهد و می گوید: « دیدی چطور آرد را می ریزند توی الک ، غربال می کنند؟! انگار زمین الک شده بود ، همان طور خانه ها را غربال می کرد، مثل الک تکان می خورد، دیوارها اول لق می زدند، بعد یک دفعه شروع کردند به ریختن. من دویدم سمت بیرون. آن موقع فکر کردم مادرم هم پشت سرم است، به راه پله که رسیدم، سقف ریخت روی سرم. »

آن موقع، آن ساعت شوم زلزله فقط سارا و مادرش خانه بودند :« اولش اصلا نفهمیدم چه شده، شاید یک ربع شاید هم بیشتر طول کشید که به خودم بیایم. ترسیده بودم، برق رفته بود، همه جا تاریک بود. چیزی نمی دیدم. فقط حس کردم که سرم خون می آید و زمین پر از خون شده. با دستم آوار را کنار زدم، آمدم بلند شوم دیدم پایم زخمی است، دنبال مادرم می گشتم، چند بار صدایش زدم به خودم می گفتم سارا چرا مادرت را نجات ندادی؟ بعد دیدم صدای مادرم می آید. دیدم او هم من را صدا می زند. به سختی خودم را از زیر آوار ها بیرون کشیدم ، کورمال کورمال رفتم سمت صدا. روی زمین دست می کشیدم، همه جا پر از آجر بود پر از خاک. تا اینکه دستم به مادرم خورد. روی زمین افتاده بود، پیدایش کردم. دوتایی همدیگر را بغل کردیم. گریه کردیم. »

سارا و مادرش خودشان آوارها را از سر راهشان کنار زدند تا برسند به کوچه :« وقتی رسیدیم بیرون تنها چیزی که می شنیدیم صدای جیغ بود . همه جیغ می زدند. زمین و آسمان سیاه بود انگار که اخرالزمان شده باشد.تاریک تاریک بود هیچ کسی هیچ کسی را نمی دید. زن همسایه گریه می کرد می گفت شوهرم نیست. زیر آوار مانده. تنهایی توی آوارها می چرخید دنبال شوهرش، آخرش مردهای همسایه رفتند زیر آوارها شوهرش را پیدا کردند. مرده بود. »

سارا و مادرش را همان ها رساندند بیمارستان :« من شدیدا از سرم خون می رفت. همه بدنم کوفته بود ، پای راستم خونریزی داشت. فکر می کردم برسم بیمارستان همه چیز درست می شود اما بیمارستان نبود یک خرابه بود. همه جا پر از جنازه. نه پرستار بود نه پزشک. همه خودشان دنبال دارو بودند ، هرکسی می رفت برای مریض خودش سرم می آورد وصل می کرد. حتی باند نبود سر من را ببندند با همان روسری خودم محکم بستند. »

سارا همانجا در حیاط بیمارستان خون بالا آورد، چند بار پشت سر هم :« حالم خوب نبود اما دیدم که هلال احمر رسید، بچه های هلال پارچه های سفید انداخته بودند کف زمین ، بیمارها را می گذاشتند روی پارچه ها ، با نور چراغ قوه موبایل بالای سر مریض ها حاضر می شدند. من شدیدا خونریزی داشتم، بالای سرمن که رسیدند گفتند اینجا بماند زنده نمی ماند ، بفرستینش کرمانشاه .»

سارا را همان موقع با یک آمبولانس فرستاده بودند کرمانشاه، اول رفته بود بیمارستان امام خمینی و بعد شهدای کرمانشاه، اما هیچ کدام قبولش نکرده بودند:« هرجا می رفتیم می گفتند این حالش خیلی بد است، ترومای مغزی است باید برود بیمارستان طالقانی . رفتیم طالقانی خیلی شلوغ بود. پر از مصدوم. آنجا نیروهایی که از تهران آمده بودند من را سوار هلی کوپتر کردند فرستادند تهران.»

سارا از همان روز اینجاست، اول در بخش آی سی یو بستری بوده و حالا چند روزی مهمان تخت شماره 13 بخش جراحی بیمارستان امام خمینی شده است. از مادرت خبر داری؟ این را من می پرسم و سارا می گوید:« خیلی زخمی نشده، حالش خوب است، پیش اقوام مان در کرمانشاه مانده اما غصه من را می خورد خانم، قلبش ضعیف است. نگرانش هستم.»

روایت دوم ؛ حشمت

حشمت حشمتی همراه زیاد دارد؛ پسرش ، پسرعموهایش. دور تختش را گرفته اند. حشمت ، خانه نبوده که زلزله آمده، او شب زلزله، همراه یک بیمار در بیمارستان امام خمینی اسلام آباد غرب بوده و همانجا زیر آوار مانده ؛ داخل بیمارستان.
پای راستش حالا تا زانو باند پیچی شده، همان پایی که زیر آوار له شده، همان که تا امروز چند بار جراحی کرده اند.

روایت آقا حشمت 57 ساله هم از زلزله همان است که بقیه می گویند؛ همان لرزش های ناگهانی و همان هجوم آوار :« پسرعمویم در گیلانغرب تصادف کرده بود، من آن شب همراهش مانده بودم در بیمارستان امام خمینی شهرمان اسلام آباد غرب که تازه افتتاح شده، یک دفعه زمین لریزد و برق ها رفت. همه جا تاریک شد. من دیگر چیزی ندیدم. فقط چون می دانستم راه پله شمالی نزدیکم است، رفتم به آن طرف اما یک دفعه دیوار پایین آمد و پشت پایم را گرفت. من نیم ساعت همانجا زیر آوار ماندم. بعد آمدند کمک کردند پایم را درآوردند. از آنجا چندتا بیمارستان عوض کردم . تا اینکه با هواپیما من را فرستادند بیمارستان امام خمینی تهران ، الان پلاتین گذاشته اند ، 4 تا عمل جراحی کرده اند ، هنوز یک عمل دیگر هم می گویند مانده. »


حشمت با لهجه غلیظ فارسی حرف می زند، شغلش آزاد است، خودش می گوید: « کارگرم خانم. حالا چطور کار کنم با این پا ؟!»
« انشالله زودتر خوب می شوید. دکتر گفته چند وقت باید این طوری بمانید؟!»
من این را می پرسم و همه آنهایی که دور ما جمع شده اند دستپاچه می شوند، پسر بزرگ حشمت ، گوشی تلفن همراهش را می آورد جلو، طوری که پدرش نبیند، عکس هایش را نشان می دهد و آهسته می گوید :« پایش بعد از عمل سیاه شده خانم...اگر همین طور بماند باید پایش را قطع کنند...»

عکس های توی گوشی پشت سرهم ورق می خورند؛ پای راست آقا حشمت جلوی چشمم است، از وقتی که از زیر آوار درآمده ، همانطور زخمی و خون آلود و تکه پاره. تا بعد از عمل. همین حالا که پر از بخیه است؛ جایی نزدیک قوزک ، زیر بخیه ها سیاه شده، سیاه سیاه.»

 

روایت سوم ؛ جمشید

جشمید یاری با برادرش اینجا در بخش ارتوپدی مردان بستری است؛ درست تخت کناری حشمت حشمتی. اهل روستای بزمیرآباد است، چهل کیلومتری سرپل ذهاب؛ همانجا که می گویند 16 نفر از اهالی اش براثر زلزله مرده اند. جمشید هم تنهایی خانه بوده که زلزله آمده؛ یک خانه قدیمی روستایی از همانها که سقفشان هنوز تیر چوبی است.


ماجرای نجاتش را برادرش تعریف می کند :« وقتی زلزله آمد هرکسی که توانست خودش را رساند داخل کوچه ، آن موقع اصلا نمی دانستیم برادرم کجاست. مادرم من را صدا زد گفت جمشید توی خانه اش است، تنهاست ، حتما زیر آوار مانده. من رفتم سمت خانه برادرم ، دیدم خانه اش کلا آمده پایین. همه جا آوار بود. نمی دانستم کجاست. زنده است یا مرده؟! دیدم همسایه هایش هم نزدیک آوارها دنبالش می گردند، همانجا صدای برادرم را شنیدم ، خیلی ضعیف بود اما می گفت : طاهر ...کاوه... طاهر و کاوه همسایه هایش بودند . من همانجا با کمک همسایه ها او را کشیدم بیرون. شاید باورتان نشود اما به خدا یک متر خاک و آجر و چوب را کنار زدیم تا برسیم به جمشید. وقتی از زیر آوار بیرون آمد دیگر نای حرف زدن نداشت. همانجا از حال رفت.»

جمشید هم از همان فردای زلزله ، اینجا بستری است، روی تخت شماره 226 بخش ارتوپدی مردان. مهره هفتم گردنش شکسته و فعلا از کمر به پایین بی حس است. برادرش می گوید:« اما دکتر ها امیدوارند خانم...می گویند حالش خوب می شود...»


روایت چهارم ؛ ماهان

ماهان ویسی 14 ساله است، دانش آموز کلاس نهم مدرسه سعدی در سرپل ذهاب. موقع زلزله او خانه نبوده، بیرون توی کوچه بوده که یک دیوار بلوکی آوار شده روی پای چپش :« من با دوستم بیرون بودم، یک دفعه زمین لرزید، من فرار کردم اما زلزله من را زمین زد ، همان موقع دیوار بلوکی ریخت زمین. پایم زیر آوار ماند. درد داشتم داد می زدم... یک مرد آمد من را از زیر آوارها کشید بیرون.»


پسرعموی ماهان که از روز حادثه اینجا در بیمارستان همراهش است، دنباله حرف هایش را می گیرد :« زلزله خیلی شدید بود ...من خودم توی خانه بودم ، روی صندلی نشسته بودم که زلزله آمد، با اولین تکان ، من با سر خوردم زمین. بعد تا بلند شوم و از خانه بیرون بروم سه بار دیگر هم خوردم زمین. باور کن فقط چند ثانیه بود اما همه چیز یک دفعه خراب شد. بیرون خانه همه جا گردو غبار بود ، برق ها رفته بود. ماهان را ما بیرون خانه دیدیم. پای چپش زیر آوار له شده، شکستگی ندارد اما گوشت و رگ هایش جدا شده اند خیلی شدید آسیب دیده. »

ماهان تا حالا دوبار جراحی شده، دکتر ها گفته اند یک بار دیگر هم باید جراحی شود تا بتواند راه برود.

روایت پنجم ؛ اختر

اختر مجیدیان بیمار بخش ارتوپدی زنان است، نای حرف زدن ندارد، روی تخت دراز کشیده و چشم هایش را بسته، شوهرش علی علیزاده به جایش برای ما حرف می زند:« ما اهل ازگله هستیم، همانجا که می گویند مرکز زلزله بوده. قبل از اینکه زلزله اصلی بیاید، فکر کنم 20 دقیقه قبلش ، یک بار زمین لرزید ، ما حس کردیم ، آمدیم بیرون ، یک ربع ماندیم بعد که فکر کردیم اوضاع عادی شده دوباره برگشتیم خانه. همسرم رفت وضو بگیرد نماز بخواند ، من و بچه هایم هنوز سرپا بودیم که دوباره زمین لرزید. این دفعه به حدی شدید بود که دیوارها ریخت. همه فرار کردیم به سمت بیرون. اما همسرم نتوانست خودش را نجات بدهد ماند زیر آوار. من برگشتم عقب یکی یکی بچه هایم را صدا زدم . برق رفته بود، همه جا تاریک بود کسی را نمی دیدم. بچه ها یکی یکی جواب دادند فهمیدم سالم هستند اما زنم جواب نداد. دیدم زیر آوار مانده.»


علی خودش با پسر بزرگش ، اختر را از زیر آوارها کشیده اند بیرون :« هیچ کسی نبود که به ما کمک کند ، هرکسی داشت خانواده خودش را از زیر آوار می کشید بیرون. نیروهای امداد به روستای ما دیر رسیدند. تازه روز چهارم زلزله به خانواده ام چادر دادند ، تا قبل از آن همه در حیاط می خوابیدند شب ها آتش روشن می کردند.»

اختر با شکستگی چهار مهره کمر و خونریزی داخلی اینجا بستری است؛ نای حرف زدن ندارد، هر بار که تکان می خورد صدای ناله اش بلند می شود. شوهرش تکرار می کند :« اصلا نمی دانستیم چطور از زیر آوار بیاوریمش بیرون...خیلی سخت بود...هیچکسی نبود به ما کمک کند.»


روایت ششم ؛ شیوا

شیوا قنبری اهل روستای کلاشی دشت ذهاب است ، تازه به هوش آمده؛ تا دو روز پیش توی آی سی یو بستری بوده؛ همه فکر می کردند زنده نمی ماند، اما حالا اینجاست
، کاور آبی بیمارستان تنش است، چشم هایش زیر آن همه کبودی و خون مردگی ، می درخشد؛ پر از شور زندگی. پدرش می گوید :« فکر می کردیم می میرد خانم... از وقتی از زیر آوار بیرونش آوردیم به هوش نبود تا همین دور روز پیش...»


شیوا 14 ساله است ، تا کلاس سوم راهنمایی بیشتر درس نخوانده. بچه آخر خانه است، شب زلزله، خودش بوده و پدر و مادرش. یک بار قبل از زلزله اصلی ، وقتی زمین لرزیده او هم همراه خانواده اش آمده داخل حیاط . اما بعد رفته اند داخل خانه. چند دقیقه بعد زلزله آمده و خانه را خراب کرده.

این ها را پدرش می گوید، فریدون قنبری که دامدار و کشاورز است و حالا بعد از زلزله همه چیزش را از دست داده :« ما نمی دانستیم می خواهد دوباره زلزله بیاید، رفتیم داخل خانه. یک دفعه یک صدای خیلی بلندی آمد، برق ها رفت. همه جا تاریک شد. شیوا فرار کرد سمت در . اولین نفر بود که رفت سمت در. سقف راه پله ریخت روی سرش. من اصلا نفهمیدم خودم را چطور رساندم بیرون ، فقط یادم است که شیوا را صدا می زدم. فکر می کردم مرده... بعد شیوا را بردیم بیمارستان شهدای سرپل ذهاب دیدیم آنجا هم خراب است، سه ساعت در حیاط بیمارستان در سرما نشستیم، دخترم آنجا خون بالا می آورد. ترسیدند ما را فرستادند بیمارستان طالقانی کرمانشاه، از آنجا هم با هواپیما فرستادند تهران...»

شیوا ته تغاری خانه است، همین است که پدرش اینجور دلش برایش رفته :« خیلی گریه می کردم خانم...فکر می کردم دیگر شیوا برنمی گردد. پرستارهای بخش جنرال ای سی یو دستشان درد نکند به من اجازه می دادند بروم بالای سرش.. می گفتند هی صدایش بزن. بگذار صدایت را بشنود. دوروز پیش من داشتم بالای سرش گریه می کردم. قلبم داشت از درد منفجر می شد خانم...یک دفعه دیدم شیوا چشم هایش را باز کرد... همانجا دکترها ریختند بالای سرش...»

شیوا حالا دوروز است که به هوش آمده ، از زلزله فقط لحظه های قبلش را یادش مانده ، سخت حرف می زند : « می خواستم فرار کنم که سقف ریخت. خیلی ترسیدم...از هوش رفتم...»

پدرش می گوید :« خانه ام کلا تخریب شده خانم... الان زنم داخل چادر است. می گویند دوروز دیگر دخترم ترخیص می شود ، مانده ام او را کجا ببرم؟ ببرم توی چادر؟! اگر دوباره حالش بد شد چه؟! »
موقع خداحافظی شماره تلفن همراهش را به من می دهد :« خانم این را بنویس ...شاید یکی سراغ ما را بگیرد، حداقل در این سرمای هوا این دختر را توی چادر نبرم...من جای دیگری ندارم . »

مینا مولایی / جام جم آنلاین

 

 

 

 

 

 

برچسب ها: زلزله کرمانشاه زلزله زده سرپل ذهاب زلزله کرمانشاه مصدوم ماجرای نجات معجزه آسای شش نفر از مجروحان زلزله کرمانشاه

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه
1
دیدگاه شما :
عکس/آیا رئیس‌جمهور این فرد را که برای عکس گرفتن در کنارش قرار دارد را می‌شناسد؟/ آیا پزشکیان از هویت او مطلع بود یا نبود؟ عکس/انتصاب با سوابق هتاکی و فحاشی به شهدای جان فدای مردم ایران؛ به مدیرعاملی ابر پالایشگاه نفت و بزرگترین شرکت قیرسازی در ایران و خاورمیانه اصرار رسانه‌های اصلاح‌طلب بر مذاکره با امریکا/ اگر می‌توانی بزن، اگر نمی‌توانی، صبر و پایداری کن؛ و اسیر هیجان مشو فیلم، جزئیات و تصاویر/ سوال از رئیس جمهور؛ عناصر بدسابقه در دولت روز به روز بیشتر می‌شوند؟! خوابگاه دانشجویی دختران مجدد دچار آتش سوزی شد +بسته عزاداری به مناسبت رحلت جانسوز پیامبر مهربانی و شهادت امام مجتبی(ع)/ چرا امام‌ حسن(ع) شجاع‌ترین چهره تاریخ اسلام است؟ افشای بازدید مالک تلگرام از مرکز صهیونیستی در باکو چگونه موساد در لبنان با تلفن همراه جاسوس جذب می‌کند؟ جزئیات دستگیری یکی از عوامل گروهک جیش‌الظلم شماره موبایل محسنی اژه‌ای شماره موبایل آقای اژه ای شماره موبایل شخصی آقای اژه ای شماره تماس مستقیم آقای اژه ای شماره موبایل آقای محسنی اژه‌ای تماس مستفیم با اژه ای ارتباط و تماس واکنش حجت الاسلام مصطفی رستمی رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها به اظهارات اخیرپزشکیان جزئیات تازه از ماجرای مرگ مرحوم میرموسوی متهم فوت شده در لاهیجان اقدام اسپانلو دادستان انقلابی و تلاشگر استان گلستان در راستای حفظ چند صد میلیارد پول بیت المال در شهرداری گرگان طرز درست کردن عصاره لیمو سیر و جعفری برای درمان پاکسازی و سم زدایی کبد و گرفتگی عروق قلب/طب سنتی, نحوه تهیه عصاره سیر لیمو جعفری, نحوه تهیه عصاره لیمو سیر و جعفری, طرز تهیه عصاره لیمو سیر و جعفری, طرز تهیه عصاره سیر لیمو جعفری عکس اسناد/ درخواست مطالبه گران انقلابی گلستان از وزیر راه و شهرسازی در راستای دهمین دوره انتخابات هیئت مدیره سازمان نظام مهندسی استان گلستان انتصابات افراد مسئله دار مسعود پزشکیان نهمین رئیس‌جمهور و رئیس چهاردمین دولت جمهوری خانم ترک فرماندار کردکوی! مگر بیت المال شهرداری ارث پدرتان است؟ ظریف را بیشتر بشناسید/ از شانتاژ و جنجال تا ژست استعفا محمد جواد ظریف رئیس شورای موسوم به «شورای راهبری کابینه» پیدا و پنهان رای اعتماد نمایندگان به لیست رئیس جمهور عکس/بازگشت تیم زنگنه به وزرات نفت فیلم و عکس/سخنان کامل رهبرانقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در اولین دیدار رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت چهاردهم قرار است، تیم اقتصادی مسعود پزشکیان چگونه مشکلات اقتصادی را حل کند؟ مداحی و فیلم/به مناسبت اربعین/ ابا عبدالله الحسین؛ این راه، راه عشق است فیلم و عکس/ انتقاد خادملو مطالبه گر گلستانی به ایجاد کانال اتصال خلیج گرگان به دریای خزر در بستر شن روان/ پیش بینی خشک شدن کانال ایچاد شده تا 4 سال دیگر در شهرداری شهرستان کردکوی چه خبر است ؟ _ ۱ اسناد/آزمون بزرگ برای مدیرکل راه و شهرسازی و نهادهای نظارتی در تایید صلاحیت کاندیداهای انتخابات نظام مهندسی استان گلستان عکس/صدور مجوزهای کیلویی و بدون حساب و کتاب برای استخراج ید از اراضی شمال گلستان فیلم/این موشک ضد موشک ندارد آسیب شناسی مدیریت / مدیران استان گلستان برخلاف دولت انقلابی , مردمی ,سخت کشی و فسادستیزی شهید رئیسی , انتصاب باندی و ناکارآمد , کار نمایشی , صددرصد انتقادپذرنبودن , عدم مبارزه با فساد, برکناری کارکنان جریان انقلابی و مطالبه گر,, ریخت پاش بیت المال و ... از جمله عملکرد آنان میباشد مطالبه گری/مطالبه گری از دیدگاه اسلام و در کلام رهبران انقلاب/مطالبه گری چیست؟/هدف مطالبه گری/ مطالبه گری در کلام رهبری مطالبه گری در نهج البلاغه مطالبه‌گری‌ها منطقی دلیل ترور اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس مشخص شد +جزئیات ترور اسماعیل هنیه در تهران/ علت و ابعاد این حادثه در حال بررسی و نتایج آن متعاقبا اطلاع رسانی خواهد شد. كساني كه كار را نمي‌شناسند ولي مسئوليت قبول مي‌كنند، خائن هستند. پرونده پولشویی موسسه نور روی میز حجت الاسلام محمدرضا مزیدی رئیس پاک دست و عدالت محور دادگاه ویژه رسیدگی به جرایم اخلالگران در نظام اقتصادی کشور در استان گلستان فیلم/دلیل شهادت مصطفی نوروزی و مهدی جهانتیغ و محسن جعفری/لحظه پیدا شدن پیکر شهیدان وزارت اطلاعات(مصطفی نوروزی،مهدی جهانتیغ،محسن جعفری) از آب های دریای عمان انتشار لیست ثبت نام کنندگان انتخابات هیت مدیره نظام مهندسی استان گلستان قبل از تایید صلاحیت+اخبار نظام مهندسی ساختمان استان گلستان جمعه روز یک انتخاب مهم است/ اکثر دولتمردان روحانی در ستاد این نامزد اصلاح طلب مستقر شدند واکنش‌ها به مناظره دوم جلیلی و پزشکیان با نظرات پزشکیان درباره استادیوم رفتن زنان، فیلترینگ و مزایای نایب رییسی مجلس بیشتر آشنا شوید کاش برادر عزیزمان جناب آقای دکتر جلیلی، خاطرات مستند خود را برای اطلاع عموم منتشر می‌کرد با ستادی ملغمه‌ای و شترمرغی نه می‌توان برنامه اقتصادی منسجمی نوشت و نه می‌توان آن را به اجرا گذاشت. امروزه در نقطه حساس و بزنگاه تاریخی قرار داریم؛ برای ما جای تعارف و درنگ وجود ندارد این همان چیزی است که اصلاح‌طلبان دوست ندارند در مورد آن حرف بزنند./اکنون آن پایگاه رأی کجاست؟ اوضاع کشور در دولت پزشکیان قابل پیش بینی است/ منتظر باک‌های میلیونی بنزین باشیم؟ اولین مناظره مرحله دور دوم چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری یسعید جلیلی و پزشکیان در تلویزیون جزئیات جدید از قتل پنج نفر در روستای قزلجه از توابع شهرستان رزن همدان با سلاح گرم سند بر وقوع فجایع گسترده ی اقتصادی در مجموعه ی مدیریتی شیلات استان گلستان/ با عبرت از حواشی پرونده سه هزار میلیاردی شیلات بعنوان محصول عملکرد اصلاح طلبان با انتخاب کاندیدای اصلح و فسادستیز به عقب بر نگردیم +سند انتخابات ترسیم مسیر عدالت‌خواهی و مبارزه با فساد و تجلی عزت و اقتدار کشور است رئیس ستاد انتخابات گلستان: اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری در گلستان/ بیش از ۵٩١ هزار تعرفه اخذ رای استفاده شد