به گزارش پایگاه عدالت خواهان ایران" /حجت الاسلام و المسلمین احمدرضا احمدی مدت زمانی از نامه سرگشاده "سیدمحمدخوئینی ها" به رهبر جهان اسلام و عزیز ملل آزادیخواه جهان آیت الله العظمی امام خامنه ای "دام عزه"می گذرد و پاسخ های محکم،مستدل و مدلولی را از سوی برخی از افراد به آن سیاه مشق که فی الواقع عقده نامه سیه رویان حقیر و اراده جمعی اتاق فکر فتنه است را دیده و خواندم.
از جمله واکنش ها، نوشتارهایی بود که در مقام اثبات جایگاه رهبری بر آمده و اقامه دلیل کرده بودند که گویا برای یک فرد جاهل مطلق از شخصیت امام المسلمین به سخن نشسته اند و حال آنکه آقای خوئینی ها همانند کثیری از مردم با زوایای زندگی شخصی و اجتماعی رهبر معظم انقلاب آشناست. اما سوالی که مطرح است این که چرا او عامل مشکلات را در وجود و تشخیص رهبری قلمداد کرده است.و انگشت اشاره اش جانب نایب امام عصر (عجل الله تعالی) رفته است.
می گوییم خیلی ها علم به عظمت پیامبر اعظم(ص) و مقام امام علی علیه السلام داشتند اما بنای عناد را با آن حضرات و ذوات مقدسه نهادند.
تاریخ اسلام از کسی نام می برد که پیامبر رحمت را کاملا می شناخت اما نه تنها دعوت آن حضرت را رد کرد بلکه تاریخ نگاران آورده اند که به ساحت مقدس پیامبر اهانت کرد چنانکه اهل تفسیر در شان نزول سوره ی "مسد" آورده اند:" در اوایل بعثت، پیامبر(ص) بر فراز کوهی تشریف بردند و یکی یکی اقوام مکه را فراخواندند. آنها پیغمبر را میشناختند او اشرف افراد بود. ایشان فرمود: اگر به شما بگوییم دشمنی امشب میخواهد به شما شبیخون بزند، سخن مرا باور میکنید؟ همه گفتند: ما از تو دروغی نشنیدهام تو صادق و امین هستی، پس سخنت را باور میکنیم. حضرت محمد(ص) فرمود: حال که سخن مرا باور میکنید، من پیامبر خدا هستم، بیایید وحدانیت خدا را از من بپذیرد. پس از آن یک دفعه از دور پیامبر پراکنده شدند. در این میان ابولهب خطاب به پیامبر(ص) فریاد زد: ما را دعوت کردهای از این سخنان به ما بگویی «تباً لک»(یعنی دستهایت بریده باد). ابوجهل نیز سنگی برداشت و به سمت پیامبر(ص) پرتاب کرد."
خداوند نیز فرمود: «تبت یدا ابولهب» یعنی دستان ابولهب بریده باد. این آیه در جواب سخن ابولهب است که به پیامبر(ص) گفت. ابولهب عموی پیامبر(ص) بود، قانون قبیلهای آن زمان ایجاب میکرد ابولهب به حمایت از پیامبر(ص) برخیزد، اما نه تنها از برادرزادهاش دفاع نکرد، بلکه عداوت شدیدی علیه اسلام داشت.
آقای خوئینی ها میداند[و خیلی هم خوب می داند] مضایق اقتصادی،فرهنگی و.. پیش روی مردم، برایند نگرش غیر الهی و اسلامی بسیاری از دولتمردان در سطوح عالیه اداره کشور به سیاست،فرهنگ و اقتصاد است که درقوه مجریه تعریف می شوند نه در نهاد رهبریت.
پس نگارش نامه ای که بایستی رئیس دولت مخاطب آن باشد بطور عمد به رهبری معظم ارسال می شود این حقه ی افراد با تجربه در تحریف و مردم فریب است.
خوئینی ها در نامه اش به رهبر معظم آورده است:
"... از نگاه مردم، شیوهٔ مدیریت در بالاترین سطح، و قدرتِ نافذ آن، نقشآفرینِ اصلی در تمام یا اکثر مهامّ امور کشور است."
"... مردم بر این باورند که مدیریت کشور، بهویژه عالیترین سطح آن، باید با ملاحظهٔ همین مشکلات و چالشها شیوهای در مدیریت امور به کار میبست که امروز گرفتار این آشفتگیهای فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و … نمیشدیم."
آقای خوئینی ها!
اگر منظورتان از کلید واژه "بالاترین سطح"و "عالی ترین سطح" در نامه تان به رهبری ناظر به حوزه اجرایی است،پس چرا مخاطب نامه خود را رهبری معظم قرار داده اید و بلکه راه خردمندانه آن بود که همین نامه را به رییس دولت می نگاشتید. و اگر منظورتان نهاد رهبری است؛ بر ما پر مسلم است که شما به نهاد رهبری و شخص معظم له هیچ اعتقادی ندارید(چنان که مستند و موثق، منقول است در مجلس خبرگان رهبری به معظم له رای نیز نداده اید) که برایشان بالاترین و عالی ترین سطح را قائل باشید
از باب تسامح و تساهل مفروص دیگری باقی می ماند که آقای خوئینی شکایت دولت و رئیس آن را از بابت وضعیت موجود به رهبری معظم برده است؛ لیکن قرائن فراوانی وجود دارد که شخص آقای خوئینی ها در آشفتگی های فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی در ردیف اول متهمان قرار دارد زیرا او و همقطارانش،خاتمی،موسوی و کروبی و...در اتاق فکر فتنه هم آوا شدند و برای به کرسی نشاندن قدرتی که اندیشه فرهنگی ، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آنان را نیابت کند از هیچ تلاش و اقدامی حتی خلاف شرع،خلاف اهداف مقدس برآمده از خون شهیدان و بجامانده از اندیشه نجاتبخش امام دریغ نکرده اند.که قلم شرمنده از بازگویی نمونه های آن است.اما همین اندازه زندگی سیاسی آقای خوئینی ها بس که پس از عزل مناصب (انتصابی و انتخابی)حتی یک مورد خیرخواهی برای نظام دیده نمی شود تا این سیاه مشق او را حمل به خیرخواهی کنیم.در واقع باید به او گفت "مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان!"
اگر در تاریخ اسلام بعداز پیامبر اعظم، یک بار سقیفه اتفاق افتاد؛اما در تاریخ انقلاب بعد از رحلت امام خمینی(ره) فتنه های مختلف رخ داده است که در همه ی فتنه ها علی الخصوص فتنه سال 88 جناب خوئینی
ها در شورای تصمیم سازان فتنه و اتاق فکرمربوط به این فتنه بازان حضور فعال داشته است.
این فرد فعال در فتنه ها که دخالت مستقیم در آشوبهای ضدوطنی و ضد انقلابی داشته است بی انکه در میان مردم و حتی در میان هم مسلکان خود جایگاهی داشته باشد نیابت فضولی(اصطلاح فقهی است) پیدا کرده و دم از مردم و کشور می زند و دست به قلم برده و به عالی ترین،متنفذترین و معتبرترین مقام کشور اقدام به سیاه مشق برخواسته از دل سیاه جسارت کرده و نامه می نویسد که بیانگر پوسیدگی اندیشه و استنکار مقام الهی ولایت اوست.
راقم این سطور اعتقاد دارد همانگونه که خداوند در مواجهه اهانت ابولهب وحی ناز ل فرمود که بریده باد دست ابولهب ، قطعا از حیث معنایی باید گفت بریده باد دستی که در شرایط حساس کنونی کشور که به اقتدار ملی و تبعیت عمومی از امام جامعه نیاز دارد اگر شخصی زمان نشناس و جاهل به مصالح ملی، عهده دار ماموریت یک جریان پرمسئله می شود. تا
سخن ناروایی را مطرح کند باید حاکمیت با او برخورد کند و مماشات موجب تجری افراد گستاخ خواهد شد.
دستگاه امنیتی و نظارتی(قوه قضاییه،سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات) بایستی با تجربه دهه شصت که خانه تیمی منافقین را کشف کرده و قبل از اقدامی منافقین را به سزایشان می رساندند؛ نسبت به اتاق فکر نفاق مدرن که گاهی در پوشش یک عالم دینی و گاهی هم در پوشش یک استاد دانشگاه و... در صدد فتنه گری هستند به نیابت از مردم اقدام نمایند و الا بیم آن می رود که مردم، آتش به اختیار وارد عمل شوند زیرا مردم انقلابی نسبت به انقلاب و ولایت مطلقه فقیه حساسیت فوق العاده ای دارند و با کسی هم تعارف ندارند. زیرا ولایت، جزء لاینفک اعتقادات مردم است و دفاع از آنرا جهاد مقدس می دانند و به پای آن خون داده و هنوز هم از ایثار و فداکاری دریغ ندارند.
در پایان به کج اندیشان می گوییم:
هرکه او از راه رهبر دور شد
چشم حق بینش یقینا کور
نزد یزدان آنکسی اولی تر است
کو هماره در طریق رهبر است
احمدرضااحمدی
دانش آموخته حوزه علمیه قم