نهضت عدالت خواهان گلستان"اين يادداشت به بررسي علل عدم تحمل حزب اللهي هاي سينما توسط دولت پرداخته است.
از نظر نگارنده، سينما گران بعد از انقلاب به دو دسته جبهه مي شوند. جبهه اي که دوست داشت سينما بر روال آنچه قبل از انقلاب بود بگردد و جبهه اي اعتقاد داشت بايد موج هاي بلند اين انقلاب را وارد عرصه سينما کرده و مفاهيم آن را اين بار در اين قالب عرضه کند.
در بخش هايي از اين يادداشت آمده است:
... از ابتدا ميان اين دو جبهه مواجهه و مشاجره در جريان بوده است، اما آنچه بر مواجهه اين دو جبهه تاثير گذاشت کارمندان و سيستم بروکراتيکي بودند که با وقوع انقلاب در سر لاک خود فرو برده بودند و به مرور زمان مجال را براي بروز و ظهور خود و افکارشان باز مي ديدند. همين افراد بودند که باعث مي شدند تا ساخت مجموعه روايت فتح قطع شود، کارگردانان حزب اللهي بودجه نگيرند يا فيلم نامه هاي جبهه فرهنگي انقلاب در هزارتوي راهروهاي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي گير کرده يا گم شود.
در ابتداي دولت سازندگي و بروز تفکر ايجاد رفاه و اميد براي مردم (آنچنان که گويي تا قبل از اين اميدي وجود نداشته است) نيروهاي تازه نفس ديگري نيز به جبهه مقابله با جبهه فرهنگي انقلاب اضافه شد و آن هم مديراني بودند که بدون علقه به انقلاب يا بدون اطلاع از اين جبهه بندي وارد اين عرصه شده و خواسته يا ناخواسته نيروي سومي براي مقابله با حزب اللهي هاي سينما و هنر شدند.
... اين طيف به مرور و با توجيهاتي از قبيل رعايت شان هنرمند، رعايت حال پيشکسوتان و... ورود افرادي که مدت زماني طولاني از ايران رفته و ديگر قصدي براي بازگشت نداشت را باز کردند تا فضا هرچه بيشتر براي بچه مسلمان هاي سينما تنگ شود. در اين ميان و در اين سال ها اگر فعاليتي هم در سينما و در حوزه جبهه فرهنگي انقلاب صورت گرفته است نه از طريق وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي يا نهادهاي دولتي، بلکه از طريق نهادهاي مربوط به رهبري يا نهادهاي انقلابي همچون حوزه هنري، روايت فتح و... صورت گرفته است.
دوستي تعريف مي کرد که براي تهيه يک تئاتر با موضوع مهدويت به معاونت هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي مراجعه کرده تا بنابر وظيفه اي که براي اين بخش تعريف شده، از يک فعاليت فاخر فرهنگي با اين موضوع حمايت شود. بعد از پيگيري هاي متعدد و تراشيدن واسطه هاي متکثر و دستوري که شخص معاون صادر کرده بود، در انتهاي مسير کارشناس محترم با وقاحت تمام گفت: اين چه تئاتري است که براي اجراء آورده اي؟ يکي از اين تئاترهاي ژيگول بياور تا بودجه ات رو بهت بدهم!
موضوع اعتراض اخير ابراهيم حاتمي کيا و البته سکوت ممتدي که از سوي دولت در اين زمينه صورت گرفته است نيز از قاعده اين خاطره مستثني نيست. البته ايوبي، رئيس سازمان سينمايي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در اختتاميه جشنواره فيلم فجر با اشاره به حواشي فيلم حاتمي کيا با لحني که بيشتر شبيه به ماست مالي بود، گفته بود: من حاتمي کيا را شخصاً دوست دارم، فيلم او نيز مورد علاقه من بود. من مطمئنم او سيمرغ هايش را از مردم در سالنهاي سينما مي گيرد البته الان هم گرفته است.
با اين حال اعتراض هاي پرتعداد حاتمي کيا و به تبع آن منتقدان و روزنامه نگاران و جبهه فرهنگي انقلاب ادامه داشته و دارد و ترجيع بند اين اعتراض ها يک معنا است: چرا دولت تحمل قشر حزب اللهي را در سينما ندارد؟ حاتمي کيا در مراسم تجليل خانواده هاي شهداي هستهاي و مدافع حرم با اشاره به همين موضوع گفته بود: ميبينيم سکان جشنواره و جريان فرهنگي را با جهالت اينگونه پاسخ مي دهند و خود را بابت اتفاقاتي که ميافتد مسئول نمي دانند و پاسخگو نيستند. وقتي به امثال من در جشنواره فجر ضربه مي زنند، انگار به جريان بچه هايي که پشت من مي آيند ضربه مي زنند. متاسفم براي اين آقاياني که با کلمات بازي مي کنند و گمان مي کنند اينجا عرصه ديپلماسي است و بايد با زبان وزارت خارجه اي درباره فرهنگ صحبت کنند. مي گويند که حرف فيلم کهنه است و مربوط به زمان ما نيست!
اين فضا البته با نامه شفاهي احسان محمد حسني، تهيه کننده فيلم سينمايي باديگارد به رييس جمهور رنگ بوي تندتري به خود گرفت. وي در اين نامه که به صورت شفاهي در جشن تقدير از منتخبين سينماي فجر انقلاب قرائت مي شد، گفت: آقاي رئيس جمهور، ديپلمات ها و باديگاردهاي فرهنگي شما تا کي مي خواهند ديوار در حال فروريختن فرهنگ و هنر کشور را با جشنواره هاي پوشالي کاغذ ديواري کنند؟ و تا کي مي خواهند جسم بي جان فرهنگ اين آب و خاک را با آمپول مسکن جشنواره هاي بزک شده و پوچ سرپا نگه دارند؟
وي در بخش ديگري از اين نامه بيان داشت: بفرماييد از حدود 70 فيلم توليد شده در سال جاري که فقط 30 فيلم در جشنواره ارائه شده ... سهم مدافعان حرم يک فيلم نبود؟ متأسفم که بايد بگويم در دولت اميد شما نااميدکننده ترين آثار توليد شده است و توليد اين چند اثر انقلابي هم هيچ ربطي به وزارت فرهنگ و ارشاد شما ندارد.
اما به راستي چرا دولت تحمل بچه حزب اللهي ها در سينما را ندارد؟ براي پاسخ به اين سوال بايد جبهه مقابل حزب اللهي هاي سينما را تعريف کنيم. با وقوع انقلاب و ورود طيف جديدي از نيروهاي انقلابي به بدنه سينما به طور مشخص دو جبهه در سينما ايجاد شد: جبهه اي که دوست داشت سينما بر روال آنچه قبل از انقلاب بود، بگردد و جبهه اي اعتقاد داشت بايد موج هاي بلند اين انقلاب را وارد عرصه سينما کرده و مفاهيم آن را اين بار در اين قالب عرضه کند.
از ابتدا هم ميان اين دو جبهه مواجهه و مشاجره در جريان بوده است، اما آنچه بر مواجهه اين دو جبهه تاثير گذاشت کارمندان و سيستم بروکراتيکي بودند که با وقوع انقلاب در سر لاک خود فرو برده بودند و به مرور زمان مجال را براي بروز و ظهور خود و افکارشان باز مي ديدند. همين افراد بودند که باعث مي شدند تا ساخت مجموعه روايت فتح قطع شود، کارگردانان حزب اللهي بودجه نگيرند يا فيلم نامه هاي جبهه فرهنگي انقلاب در هزارتوي راهروهاي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي گير کرده يا گم شود.
در ابتداي دولت سازندگي و بروز تفکر ايجاد رفاه و اميد براي مردم (آنچنان که گويي تا قبل از اين اميدي وجود نداشته است)، نيروهاي تازه نفس ديگري نيز به جبهه مقابله با جبهه فرهنگي انقلاب اضافه شد و آن هم مديراني بودند که بدون علقه به انقلاب يا بدون اطلاع از اين جبهه بندي وارد اين عرصه شده و خواسته يا ناخواسته نيروي سومي براي مقابله با حزب اللهي هاي سينما و هنر شدند.
اين طيف به مرور و با توجيهاتي از قبيل رعايت شأن هنرمند، رعايت حال پيشکسوتان و... ورود افرادي که مدت زماني طولاني از ايران رفته و ديگر قصدي براي بازگشت نداشت را باز کردند تا فضا هرچه بيشتر براي بچه مسلمان هاي سينما تنگ شود. در اين ميان و در اين سال ها اگر فعاليتي هم در سينما و در حوزه جبهه فرهنگي انقلاب صورت گرفته است، نه از طريق وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي يا نهادهاي دولتي، بلکه از طريق نهادهاي مربوط به رهبري يا نهادهاي انقلابي همچون حوزه هنري، روايت فتح و... صورت گرفته است.
در اين ميان روند فعاليت فرهنگي و هنري دولت يازدهم و اتفاقاتي که در دو سال اخير رخ داده است تيرخلاصي بر اين مسير بوده و گويا افرادي که 30 سال حضور بچه حزب اللهي هايي از قبيل: مرحوم ملاقلي پور، مرحوم سلحشور و حاتمي کيا را در سينما به زعم خود تحمل کرده اند و البته در اين مسير عده زيادي را نيز از اين راه به سمت و سويي که مدنظرشان است هدايت کرده اند، کاسه صبرشان لبريز شده و ديگر دست به عصا راه رفتن را به صلاح نمي دانند. اين افراد قصد دارند بعد از اين مدت طولاني با حرکت هاي سلبي اين افراد را براي هميشه از صحنه حذف کنند. آنچنان که بعد از فتنه 88 در عرصه سينما براي افرادي همچون علي رام نورايي (بازيگر فيلم قلاده هاي طلا)، ابوالقاسم طالبي و... اتفاق افتاد.
اما به نظر مي رسد پايان کار آنچنان نباشد که دولت براي آن فکر کرده يا شايد هم نکرده است، آنچه پايان اين ماجراست چيزي است که احسان محمد حسني، تهيه کننده فيلم سينمايي باديگارد در نامه شفاهي خود آورده بود: گيريم ديپلمات ها و باديگاردهاي فرهنگي شما، ابراهيم حاتميکياي ما را هم را مثل سيدمرتضي آويني سر بريدند، با لشکر لشکر علمداران تازه نفس و با استعداد جبهه فرهنگي انقلاب که پشت سر آقا ابراهيم ها ايستاده اند چه مي کنيد؟!/پژواک