به گزارش پایگاه عدالت خواهان" با بررسی روزنامه های امروز اصولگرایان به مطالب و گزارش های جالبی برخورد می کنیم که به بخش های از آن به شرح ذیل می توان اشاره کرد:
*روحانی تنها میماند؟
روزنامه صبح نو طی گزارشی به اظهارات اخیر مبنی بر کناره گیری از وزارت خارجه پرداخته است.
در این گزارش آمده است:
75 روز به انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده و آقای حسن روحانی یکی از کاندیداهای بالقوه ریاست جمهوری است اما هر روز که به کارزار انتخاباتی نزدیک میشویم، تعدادی از همراهان وی و وزرای کابینه آهنگ جدایی میزنند. شاید ناکامی دولت در تحقق وعدههای انتخاباتی در سال 92 و همینطور نارضایتی مردم از شرایط کنونی اعضای کابینه را به این نتیجه رسانده که از همراهی رییسجمهور کنار بکشند.
آقای سید حسن قاضی زاده هاشمی وزیر بهداشت و درمان اولین وزیری بود که ساز جدایی را کوک کرد و در مصاحبه با خبرآنلاین در فروردین 95 گفت: «این آخرین حضور من در این عرصه است. به آقای رییس جمهور هم گفتهام که اگر چه لیاقت نداشتهام ولی فقط همین دوره را در خدمتشان هستم. برای یک دوره مسوول سلامت مردم کشورم هستم ، یک فرصت چهارساله است و بنا نیست تکرار شود.»
پس از روی کار آمدن دولت یازدهم، وزارت بهداشت طرح تحول نظام سلامت را تدوین کرد. این طرح که بهدنبال محافظت مالی مردم در قبال هزینههای سلامت، ارتقای کیفیت و افزایش دسترسی به خدمات درمانی بوده، از ۱۵ اردیبهشت ماه سال 93، در بیمارستانهای دولتی سراسر کشور به اجرا درآمد. گرچه اجرای طرح، زمینه افزایش رضایتمندی مردم و گروهی از مسوولان حوزه سلامت را فراهم کرد ولی تداوم اجرای طرح با چالشهایی جدی مواجه شد. از آنجایی که اهداف طرح تحول نظام سلامت علاوهبر محافظت مالی مردم در قبال هزینههای سلامت، ارتقای کیفیت خدمات درمانی و افزایش دسترسی به خدمات درمانی (عدالت درمانی) را نیز شامل میشد؛ اما چالشهای طرح تحول نظام سلامت، بیتوجهی به خدمات بهداشتی و پیشگیری، ارتقای نظام سلامت مبتنی بر تخصیص مستقیم منابع مالی و به حاشیه رفتن وظایف حاکمیتی موجب شد تا منتقدان نسبت به این طرح واکنش نشان دهند.
طرح نظام سلامت یکی از چالشهای وزارت بهداشت است که با آن دست و پنجه نرم میکند. نارضایتی پرستاران و تجمع آنها در مقابل مجلس شورای اسلامی در روزهای پایانی سال هم یکی دیگر از چالشهاست، چالشهایی که تنها به این دو محدود نمیشوند و به قدری است که وزیر آرام کابینه را به مرز عصبانیت کشانده و آنها را
جنجال بر انگیز دانست.
وزیر بعدی که آهنگ جدایی را کوک کرد آقای علی طیب نیا وزیر اقتصاد و دارایی بود. وی در بهمن ماه 95 به شرق گفت: «در دولت بعدی نخواهم ماند. امکان ندارد. بمانم که چه؟ میروم دانشگاه درسم را میدهم، انتقادم را میکنم، کارهای پژوهشیام را پیش میگیرم، حقوقم هم بیشتر است، فحش هم کمتر میخورم.»
وزیر اقتصاد دراین مصاحبه به روشنی دلایل عدم تمایل خود به کار در دولت بعدی را ذکر نکرد.
البته حدس دلایل وزیر اقتصاد چندان هم سخت نیست چراکه مقام معظم رهبری در یکی از سخنرانیهایشان فرمودند: « مردم گلهمندند؛ از بسیاری از چیزهایی که در کشور میگذرد، مردم گلهمندند. مردم با تبعیض میانهای ندارند؛ هرجا تبعیض ببینند، احساس ناراحتی و رنج میکنند. هرجا کمکاری ببینند همینجور، هرجا بیاعتنائی به مشکلات ببینند همینجور، هرجا پیش نرفتن کارها را ببینند همینجور؛ مردم گلهمندند.»
موضوعات اقتصادی مهمترین محور گلایه مردم از دولت است؛بیکاری در کشور غوغا میکند و سبد معیشتی مردم پر از خالی است؛ موضوعی که یکی از محورهای وعدههای روحانی در کارزار انتخاباتی 92 بود.
شوکه کننده ترین خبر اما از سوی آقای محمدجواد ظریف مطرح شد؛ او در گفتگویی با ایسنا و در پاسخ به این سؤال که:« اگر در انتخابات پیش رو آقای روحانی بار دیگر رئیس جمهور شود و به شما پیشنهاد کنند مسوولیت وزارت خارجه را مجدد بر عهده بگیرید، آیا شما این پیشنهاد را قبول میکنید؟» گفت: «من ترجیح میدهم این پیشنهاد به فرد دیگری شود. فکر میکنم که در حال حاضر زود است راجع به این موضوع صحبت کنیم، ولی اگر آقای روحانی چنین پیشنهادی را مطرح کنند، حتماً بر اساس اینکه توان لازم برای انجام این وظیفه را دارم یا نه، موضوع را مورد بررسی قرار میدهم.»
ظریف اما از محبوبترین عضو کابینه یازدهم است، بگونه ای که بنا بر نظرسنجی «طرح ملی افکارسنجی عمومی مردم شهری و روستایی» که دانشگاه تهران در 13 تا 19 مهرماه انجام داده است، به بررسی محبوبیت و تمایل مردم کشورمان برای رأی دادن به شخصیتهای گوناگون کشور پرداخته شده است. در این نظرسنجی، پرسیده میشود که از بین حجتالاسلام حسن روحانی و آقای محمدجواد ظریف به کدامیک رأی میدهند، 50 درصد از مردم آقای ظریف و 34 درصد آقای روحانی را انتخاب میکنند.
حال که رییس هیات مذاکره کننده تیم هستهای هم میخواهد از کنار رییس جمهور برود، ریسکی بزرگ برای روحانی است چراکه محبوبیت وزرای او خود میتوانست عاملی برای افزایش آرای وی در انتخابات 96 باشد."
*مصادیقی نو برای خروجی مدیریت نیاورانی
محمد زعیمزاده طی یادداشتی در وطن امروز نوشت:
اواخر هفته گذشته رضا صالحیامیری، وزیر ارشاد اعلام کرد 6 وزیر کابینه روحانی که چیزی حدود 30 درصد ظرفیت دولت را شامل میشود، برای حل مشکل بازی «کلشآوکلنز» وقت گذاشتهاند!
در همین اثنا، وزیر بهداشت در سفری استانی به ایلام در مقابل درخواست امکانات فرماندار یک شهرستان محروم، او را به بدترین شکل تحقیر میکند و به تندترین شکل مینوازد و امنیت شغلیاش را هم به خطر میاندازد. بعد هم در نمایشی مثلا از دل فرماندار بخت برگشته درمیآورد که بله! شتر دیدی ندیدی!
مجلس دهم هم چهارشنبه هفته گذشته حماسه را کامل کرد و با حمایت قاطع نمایندگان نزدیک به دولت مصوبهای را تصویب کرد که مبتنی بر آن مدیران میتوانستند تا سقف روزی 800 هزار تومان حقوق بگیرند یعنی 30 برابر کف حقوق کارگران و کارمندان؛ هر چند مجلس بعدا تحت فشار افکار عمومی تا حدودی مصوبه خود را تعدیل کرد اما پروسهای که طی شد همچنان تلاش برای قانونی کردن نجومی گرفتن را در افکار عمومی تهنشین میکند.
شاید این سه اتفاق به شکل تصادفی در فاصله نزدیکی شکل گرفته باشد و البته شاید در نگاه اول خیلی ربطی هم به هم نداشته باشند ولی در یک نگاه ماکروسکوپی و با اندکی تامل در این سه اتفاق میتوان بخوبی مولفههای اصلی مدیریت به سبک مکتب نیاوران را در آنها یافت؛ مدیریتی که به خود اجازه میدهد وسط بحبوحه بحران خوزستان، سیل بلوچستان، برف گیلان و... ظرفیت 30 درصدی قوه اجرایی کشور را سرگرم بازی کلشآوکلنز کند، همان مدیریت و همان طرز تفکر و همان مبنای نظری است که خروجیاش برای مطالبات و انتظارات انباشته مردم در بحث برخورد با حقوقهای نجومی، میشود قانونی کردن فاصله 30 برابری دریافتها در جامعه و همان طرز تفکری است که برای مطالبه حداقلی درباره تخصیص امکانات در مناطق محروم مسیر توهین و تحقیر را پی میگیرد.
این همان مدیریتی است که بعد از 4 سال در اختیار داشتن قوه اجرایی کشور و برخوردار بودن از بزرگترین امتیازات و اجازهها هم در سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی، باز هم در سال پایانی بیانیه میخواند و به سبک نامزدهای انتخاباتی قول و وعده و وعید میدهد. این همان تفکر و سبک مدیریتی است که برایش زنگ حسابی وجود ندارد و همه زنگها زنگ انشاست و همچنان همه کاستیها و گرفتاریها به گردن دولت قبل و 8 سال گذشته است.
از همه اینها بدتر تلاش همیشگی این جریان برای گریز از پاسخگویی و همیشه در موضع اپوزیسیون بودن است. این طنز تلخ روزگار است که تفکر و سبک مدیریتی که طی 28 سال پس از جنگ 20 سال به شکل مطلق مدیریت اجرایی کشور را برعهده داشته، هیچ چیز را گردن نگیرد و سعی کند همواره خود را دگر وضع موجود تصویر کند، اینگونه القا کند که اگر توفیق نجومی یا حقوق نجومی در نظام است به آنها تعلق دارد و اگر گرفتاری و کاستیای هم هست بر گردن آن 8 سال است؛ 8 سالی که به گواه آمار و ارقام از منظر مولفههای انقلاب اسلامی و حتی آنچه رفقای حضرات مولفههای توسعه میخوانند 4 سالش جزو درخشانترین سالهای دولتداری در تاریخ انقلاب بوده است و در بدترین سال 4 سال دوم هم شرایط رکود و بیکاریاش از شرایط کنونی بهتر بوده است.
آنچه از مولفههای مکتب مدیریتی نیاوران قبلا در همین جریده گفتیم و برخی مصادیقش را خود مردم در این چند روز دیدهاند شاید برای عدهای تازگی داشته باشد و برای برخی لطیفهای ولو تلخ باشد ولی برای آنهایی که سن و سالی دارند و همین مناسبات را در 20 ساله فوقالذکر درک کردهاند همهاش خاطره است.
نجومیبگیری مدیران و کارگزاران، وقتگذاری برای مسائل بیاولویت و دسته چندم که تنها مساله قشر خاصی است و برخورد متفرعنانه با کسی که از محرومیتها میگوید، همه مصادیق متعددی هم در این دولت و هم در دولتهای سازندگی و اصلاحات دارد که ذکر یک به یکش از این مقال خارج است و بیانش آسودهسری خواهد و مهتابشبی! اما عجالتا در این 20 سال سیاق مدیریتی حضرات مبتنی بر همین روشها بوده است؛ روشهایی که مبانی نظریاش را نه در خطبه 53 نهجالبلاغه بلکه در خطبههای معروف نماز جمعه مانور تجمل باید جست!
*جادهصافکن کارگردان سلطنتطلب در رسانه ملی کیست؟
روزنامه کیهان نیز در بخش اخبار ادبی و هنری خود نوشته است:
بهرغم هشدارها نسبت به پدیده نفوذ فرهنگی، برخی نهادها و سازمانهای دولتی و حاکمیتی چنان که باید نفوذ فرهنگی را جدی نمیگیرند.
کیهان در 19 دی سال جاری، نسبت به بهکارگیری یک کارگردان سلطنتطلب در مرکز امور نمایش سیما هشدار داد و سؤال کرد؛ دلیل انتخاب «س.م» برای ساخت یک سریال سنگین ویژه شبکه دوم سیما چیست؟
متاسفانه خبرهای رسیده حاکی است کارگردان یاد شده کار ساخت سریال هر شبی را به نیمه رسانده است و مدیران مربوطه همچنان در قبال یک سؤال ساده کیهان پاسخی در کف ندارند.
این سکوت نشان میدهد؛ در نزد مدیران مربوطه و خاصه مدیری که حکم به استفاده از کارگردان مذکور داده، بهکارگیری و جولاندهی کارگردانی هتاک نسبت به انقلاب اسلامی، مسئله نیست! وگرنه چه دلیلی دارد که با وجود انذار، یک سینماگر هتاک در مقام کارگردانی سریالی هر شبی تکیه بزند؟!
در همان خبر 19 دی تاکید کردیم که با وجود کارگردانان متعهد، چرا باید از فردی بدنام استفاده شود که دوران پهلوی را دوران سرخوشی و دلشادی مردم ایران توصیف میکند و دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی را دوران سیاه و سرشار از غم و اندوه و مصیبت؟
فیلم «صد سال به این سالها» به حدی شرمآور است که دولت فعلی هم جرات دادن مجوز نمایش بدان را ندارد.
چه اتفاقی افتاده است؛ کارگردانی با وجود اهانت به انقلاب و ستایش حکومت جور و طاغوت، ناگهان محبوب برخی مدیران سیما میشود و یا به حدی «حرفهای» تشخیص داده میشود که مدیران مربوطه، حرفهای بودن وی را به عدم تعهدش به انقلاب ترجیح میدهند؟!
کیهان اغلب مدیران سیما و از جمله دکتر علی عسکری را فردی متدین و انقلابی میداند اما این را هم نمیپذیرد که برخی از مدیران سطوح میانی، نسبت به هتک حرمت انقلاب اسلامی، بیاعتنا بمانند و راه خود را بروند. مدیریت رسانه ملی باید از مدیران مربوطه دلیل و حجت بهکارگیری کارگردان درجه سوم و ضدانقلاب را مطالبه کند.
در حالی که رسانههای ضدانقلاب نام هنرمندانی را که کوچکترین ارتباطی با جریانهای ارزشی سینما و تلویزیون داشته باشند سانسور کرده و به ترور شخصیت آنها میپردازند در تنها تریبون رسمی دیداری و شنیداری نظام مظلوم جمهوری اسلامی،یک سلطنتطلب، پروژهای سنگین را به چنگ
میآورد و..!