دستگیری وحید مرادی در خواب
جام جم نوشت: شرور متهم به قتل که در میان دوستانش به عقاب ایران معروف است، قبل از فرار به ترکیه در خواب دستگیر شد. وحید که از اراذل و اوباش سطح یک است در بازجوییها به قتل اعتراف کرد.
قتل در ولنجک
وحید 43 ساله، از اوباش معروف تهران است. او چهارشنبه گذشته زمانی که از زندان آزاد شد به مهمانیای که دوستش حسین به افتخار او در پنتهاوس برجی درخیابان 21 ولنجک تهران برپا کرده بود، رفت. او که مست کرده بود، با میزبان شروع به کری خانی در لایو اینستاگرام کرد که فحاشی آنها به یکدیگر باعث درگیری شد.
وحید با چاقو به سمت حسین و سه خواهرزادهاش حمله ور شد و آنها را زخمی کرد که میزبان بر اثر شدت جراحات جان باخت و سه خواهرزادهاش در بیمارستان بستری شدند. با دستور قاضی مرادی، بازپرس شعبه دوم دادسرای جنایی تهران، عامل جنایت تحت تعقیب پلیس قرار گرفت.
هانی کرده در ماجرای وحید مرادی!
در این مرحله از تحقیقات معلوم شد متهم از اشرار معروف و سطح یک تهران بوده که یک ماه و نیم پیش به خاطر فحاشی و ایجاد رعب و وحشت در فضای مجازی برای فردی به نام هانی (هانی کرده) از سوی پلیس امنیت بازداشت شده و به زندان افتاده بود. وی همچنین هشت بار به اتهام شرارت و دعوای خیابانی به زندان محکوم و ده بار هم به اتهام مزاحمت برای نوامیس بازداشت شده است.
او آخرین بارهم با سپردن 400 میلیون تومان وثیقه به دادگاه، 24 ساعت پیش از جنایت آزاد شده بود. وحید پس ازقتل حسین به خانه اش رفت و با جمعکردن وسایلش به یکی از شهرهای مرزی در محدوده ماکو و پل دشت رفت تا از طریق قاچاقچی انسان به ترکیه برود، اما ماموران مخفیگاهش را یافتند و صبح جمعه به روستای کوهستانی در 500متری مرز ترکیه رفتند و او را که زیر یک تخته سنگی به خواب رفته بود یافتند و بازداشتش کردند.
تحقیقات از وی نشان میداد دوستانش اسناد و شواهد جنایت او را از بین برده بودند.
قبل از دستگیری چه کار میکردی؟
همه کار میکنم تا پولی برای زندگیام در بیاورم. از کار کردن در باشگاه و فروش دارو و پودرهای بدنسازی گرفته تا جوش دادن معاملههای خودرو در نمایشگاههای خودروی دوستانم.
این همه خالکوبی روی بدنت برای قدرت نمایی است؟
همهاش بابت عشق و علاقهام و جاهلی و جوانی بود. همه دوستان خلافکارم از این خالکوبیها دارند و من هم دارم.
چطور پایت به خلافکاری باز شد؟
دوست داشتم قهرمان باشم و همه از من حساب ببرند که سمت کشتی و بدنسازی رفتم. حتی عضو تیم جوانان هم شدم؛ اما نتوانستم ادامه بدهم. پایم به رفاقت با دوستان خلافکار باز شد و زمانی که به خودم آمدم،در دعوایهای خیابانی، عربده کشی و مزاحمت پای ثابت بودم.
چند بار به زندان رفتی؟
بیش از دهبار. آن هم سر دعوا و رفیقبازی. همین رفاقت من را قاتل کرد.
چرا فیلمهای قلدریهایت را در اینستاگرام منتشر میکردی؟
من این کار را نکردم. افرادی که در مهمانی یا جشن و مجلسی مرا میدیدند از من مخفیانه فیلم میگرفتندو در فضای مجازی منتشر میکردند. من گوشی سادهای دارم و گوشی هوشمند برای این کار ندارم. حتی افرادی را که برایم صفحهای در فضای مجازی راهاندازی کرده بودند، پیدا کردم و به آنها گفتم این کارها را برایم نکنید اما به کارشان ادامه میدادند و گاهی مرا به دردسر میانداختند.
از شب جنایت بگو؟
مقتول از دوستانم بود و باورم نمیشود او را کشتهام. شاید اگر آن شب هردویمان مست نمیکردیم این همه بلا سرمان نمیآمد.
من با مقتول و برادرانش دوست بودم و رفت و آمد داشتیم. فکر نمیکردم کشته شود. او زمانی که فهمید من از زندان آزاد شدهام برایم آژانس فرستاد تا به خانهاش بروم. افراد زیادی آنجا بودند. مشروب خوردیم. با هم کری میخواندیم. او داشت بهطور زنده در اینستاگرام کریهایم را پخش میکرد. یکدفعه فحش ناموسی به من داد.
من هم حالم خوب نبود، چاقویی را که برای محافظت از خودم همراه داشتم، برداشتم و به او ضربه زدم، خواهرزادههایش آمدند که آنها را هم زخمی کردم و بعد متواری شدم. شاید اگه فحاشی نمیکرد، الان زنده بود.
بعد از قتل چه کردی؟
لباس وکمی پول برداشتم. از خانوادهام خواستم مراقب خودشان باشند.
از طریق دوستانم نزد مردی رفتم که کارش قاچاق انسان بود. شب اول مرا برد به یک روستا که در آنجا از طریق دوستانم فهمیدم حسین فوت شده است.
آینده پسرت چی میشود؟
دوست دارم او درس بخواند و برای خودش مهندس و دکتر شود. از سرنوشت من درس عبرت بگیرد و بفهمد خلاف عاقبت ندارد. آخرش یا کشته میشوی یا میکشی.
چرا به تو لقب عقاب ایران را میدهند؟
این لقب را خلافکارها به من دادند،چون خیلی نترس بودم و قلدر.
دوستانت برای جلب رضایت اولیایدم کاری را شروع کردهاند؟
آنها قرار است با خانواده حسین حرف بزنند. شاید حالا زود باشد که رضایت بدهند. شنیده بودم این اتفاق برای خلافکارهایی رخ داده و با پرداخت پول رضایت گرفتهاند اما نمیدانم من میتوانم رضایت بگیرم یا نه.
تحقیقات از وی نشان میداد دوستانش اسناد و شواهد جنایت او را از بین برده بودند.
مصاحبه وحید مرادی
قبل از دستگیری چه کار میکردی؟
همه کار میکنم تا پولی برای زندگیام در بیاورم. از کار کردن در باشگاه و فروش دارو و پودرهای بدنسازی گرفته تا جوش دادن معاملههای خودرو در نمایشگاههای خودروی دوستانم.
این همه خالکوبی روی بدنت برای قدرت نمایی است؟
همهاش بابت عشق و علاقهام و جاهلی و جوانی بود. همه دوستان خلافکارم از این خالکوبیها دارند و من هم دارم.
چطور پایت به خلافکاری باز شد؟
دوست داشتم قهرمان باشم و همه از من حساب ببرند که سمت کشتی و بدنسازی رفتم. حتی عضو تیم جوانان هم شدم؛ اما نتوانستم ادامه بدهم. پایم به رفاقت با دوستان خلافکار باز شد و زمانی که به خودم آمدم،در دعوایهای خیابانی، عربده کشی و مزاحمت پای ثابت بودم.
چند بار به زندان رفتی؟
بیش از دهبار. آن هم سر دعوا و رفیقبازی. همین رفاقت من را قاتل کرد.
چرا فیلمهای قلدریهایت را در اینستاگرام منتشر میکردی؟
من این کار را نکردم. افرادی که در مهمانی یا جشن و مجلسی مرا میدیدند از من مخفیانه فیلم میگرفتندو در فضای مجازی منتشر میکردند. من گوشی سادهای دارم و گوشی هوشمند برای این کار ندارم. حتی افرادی را که برایم صفحهای در فضای مجازی راهاندازی کرده بودند، پیدا کردم و به آنها گفتم این کارها را برایم نکنید اما به کارشان ادامه میدادند و گاهی مرا به دردسر میانداختند.
از شب جنایت بگو؟
مقتول از دوستانم بود و باورم نمیشود او را کشتهام. شاید اگر آن شب هردویمان مست نمیکردیم این همه بلا سرمان نمیآمد.
من با مقتول و برادرانش دوست بودم و رفت و آمد داشتیم. فکر نمیکردم کشته شود. او زمانی که فهمید من از زندان آزاد شدهام برایم آژانس فرستاد تا به خانهاش بروم. افراد زیادی آنجا بودند. مشروب خوردیم. با هم کری میخواندیم. او داشت بهطور زنده در اینستاگرام کریهایم را پخش میکرد. یکدفعه فحش ناموسی به من داد.
من هم حالم خوب نبود، چاقویی را که برای محافظت از خودم همراه داشتم، برداشتم و به او ضربه زدم، خواهرزادههایش آمدند که آنها را هم زخمی کردم و بعد متواری شدم. شاید اگه فحاشی نمیکرد، الان زنده بود.
بعد از قتل چه کردی؟
لباس وکمی پول برداشتم. از خانوادهام خواستم مراقب خودشان باشند.
از طریق دوستانم نزد مردی رفتم که کارش قاچاق انسان بود. شب اول مرا برد به یک روستا که در آنجا از طریق دوستانم فهمیدم حسین فوت شده است.
آینده پسرت چی میشود؟
دوست دارم او درس بخواند و برای خودش مهندس و دکتر شود. از سرنوشت من درس عبرت بگیرد و بفهمد خلاف عاقبت ندارد. آخرش یا کشته میشوی یا میکشی.
چرا به تو لقب عقاب ایران را میدهند؟
این لقب را خلافکارها به من دادند،چون خیلی نترس بودم و قلدر.
دوستانت برای جلب رضایت اولیایدم کاری را شروع کردهاند؟
آنها قرار است با خانواده حسین حرف بزنند. شاید حالا زود باشد که رضایت بدهند. شنیده بودم این اتفاق برای خلافکارهایی رخ داده و با پرداخت پول رضایت گرفتهاند اما نمیدانم من میتوانم رضایت بگیرم یا نه.
مهرداد
نه عزیز داستان ماجرا داشت ،وحید خدا بیامرز از خوبای روزگار بود ! پهلوون بود !ضعیف کش نبود ! چطور میشه با این پرونده آزاد بشه !؟ قتل انجام بده واز تهران تا لب مرز بره و کنار مرز پهلوی تخته سنگ خوابش برده باشه !؟ ما خودمون رو زدیم به خواب اون خوب بیدار بود ! روحت شاد وحید ،روحت شاد