به گزارش پایگاه عدالت خواهان"رهبر عالى قدر انقلاب اسلامى از دولت مردان مى خواهند گام هاى استوار خود را در ارائه الگوى كشورى عدالت محور، رو به پيش بردارند و همّت ها را حفظ و به قلّه هاى آرمانى انقلاب فكر كنند و در راستاى آن اقدام نمايند: «ما بايد يك كشور نمونه بسازيم و نشان دهيم كه اسلام مى تواند با اجراى قوانين خود و با حاكميت خود، انسان ها را از لحاظ نيازهاى مادى و معنوى اشباع كند. ما بايد عدالت را در واقع جامعه خودمان تجسّم ببخشيم و روى دست بگيريم; به دنيا نشان بدهيم. اگر بخواهيم به قله هاى بلند انسانيت برسيم بايد كار كنيم، بايد تلاش كنيم، بايد دور را ببينيم، بايد همّت را در خودمان حفظ كنيم، بايد زانوانمان در راه نلرزد، بايد خستگى را حس نكنيم، اراده مان بايد تضعيف نشود، بايد پيش برويم. نه اينكه اين ممكن نيست، كاملا ممكن است.»
ايشان اذعان مى دارند كه اولا، عدالت و عدالت خواهى دشمنانى دارد و ثانياً، پيمودن راه عدالت داراى مشقّت ها و هزينه هايى طاقت فرساست: «البته دنبال عدالت بودن، هزينه ها و دردسرهايى دارد و موجب دشمنى قشرهايى هم مى شود. اميرالمؤمنين [(عليه السلام)] در نامه خود به مالك اشتر مى گويند: "آنجايى كه امر داير شد بين توده مردم ـ آنهايى كه محتاج عدالت تو هستند ـ با خواص و مجموعه هاى كوچك و بهره مند و ممتاز جامعه، حتماً توده مردم را ترجيح بده.» امروز اين معنا بايد شعار ما باشد و معيار درستى كار ما محسوب شود و برنامه ريزى ها و سياست گذارى ها و عملكردهاى ما به دنبال اين قضيه باشد. البته عدالت چيزى است كه آسان بر زبان جارى مى شود; اما آسان به دست نمى آيد. برنامه ريزى هاى بلندمدت لازم دارد. بايد اين برنامه ريزى ها را بكنيم و چشم انداز خود را چشم انداز عادلانه قرار دهيم; چيزى باشد كه ما را به عدالت نزديك كند. اين وظيفه ماست و امروز درس اميرالمؤمنين [ (عليه السلام)] براى ما بيش از هميشه همين نكته است.»
ايشان عمده مشكلات بر سر راه اميرالمومنين على(عليه السلام) را ناشى از عدالت خواهى آن حضرت مى دانند; اما يادآور مى شوند كه آن امام(عليه السلام)حاضر نشد دست از اين اقدام اصلاحى خود بردارد: «اگر به زندگى اميرالمؤمنين [(عليه السلام)] و حوادث دوران تقريباً پنج ساله حكومت آن حضرت نگاه كنيم، مى بينيم عمده آنچه براى آن بزرگوار در اين مدت به عنوان مشكل پيش آمد، ناشى از عدالت خواهى ايشان بود. اين نشان مى دهد كه مسئله عدالت چقدر سخت است.
عدالت خواهى و دنبال عدالت رفتن، به زبان آسان است; اما در عمل، آن قدر با موانع گوناگون مواجه مى شود كه دشوارترين كار هر حكومت و نظامى اين است كه عدالت را در جامعه تأمين كند. عدالت فقط عدالت اقتصادى نيست; عدالت در همه امور و شئون زندگى، بسيار دشوار است. اين همان چيزى است كه اميرالمؤمنين[(عليه السلام)] با آن قدرت ملكوتى و شأن الهى، آن را وجهه همّت خود قرار داد و دنبال كرد. لذا، اميرالمؤمنين[(عليه السلام)] فرموده است: از خلافت كنار آمدن كه هيچ، اگر مرا به غل و زنجير بكشند و روى خارهاى مغيلان هم با تن عريان بكشانند حاضر نيستم حتى به يك نفر از بندگان خدا ظلم كنم. به خاطر همين منطق، اميرالمؤمنين[(عليه السلام)] همه مشكلات دوران خلافت خود را لمس كرد و با آنها مواجه شد; چون عدالت او بود كه آن دشمن ها و دشمنى ها را عليه او به وجود مى آورد. اميرالمؤمنين[(عليه السلام)] ايستادگى كرد و به خاطر مواجهه با مشكلات و حلّ آنها، حاضر نشد از عدالت دست بردارد. اين شد درس.»
ايشان با توجه دادن همگان به مقاومت دشمنان عدالت در برابر آن، هشدار مى دهند كه «البته عدالت، دشمنانى دارد. همه كسانى كه نامشان در بى عدالتى است با عدالت دشمن اند. همه كسانى كه با قلدرى و زورگويى، چه در صحنه ملّى، چه در صحنه بين المللى، تغذيه مى شوند با عدالت مخالفند.»