عدالت خواهان گلستان"او در جریان محاکمه مدعی شد قصد کشتن پسرخوانده خود را نداشته و با این کار به دنبال ترساندن او بوده است.گرچه این ادعای او هیچ گاه ثابت نشد و او به اتهام قتل عمدی به پای میز محاکمه قرار گرفت.
سکانس اول
یازدهم آذر 91، سه پسر جوان در زیرزمین خانه در حال مصرف مواد مخدر بودند که متوجه بوی شدید بنزین شدند. اولش توجه نکردند، اما هرچه زمان می گذشت، بوی بنزین شدیدتر می شد.
پسر صاحبخانه از جایش بلند شد تا موضوع را بررسی کند که ناگهان شعله های آتش اتاق را فرا گرفت. آنها در داخل اتاق گرفتار شده بودند و هر لحظه بر شدت آتش سوزی افزوده می شد.
دقایقی بعد اهالی که متوجه آتش سوزی شده بودند، موضوع را به آتش نشانی اطلاع دادند و امدادگران با حضور در محل، عملیات خاموش کردن آتش را آغاز کردند. امدادگران پس از مهار آتش وارد اتاق شده و با سه پسر جوان رو به رو شدند که دچار سوختگی شدید شده بودند. سه مصدوم حادثه به بیمارستان منتقل شده و ماموران کلانتری 127 نارمک تهران تحقیقات در این زمینه را آغاز کردند.
سعید سی و چهار ساله که پسر صاحبخانه بود، در سخنانی کوتاه به ماموران گفت: غروب بود؛ همراه دو نفر از دوستانم در زیرزمین نشسته بودم که یکی از دوستانم به نام محسن گفت: «بوی بنزین می آید!»؛ قصد داشتم از زیر زمین بیرون آمده و موضوع را بررسی کنم که ناگهان اتاق منفجر شد و همه جا آتش گرفت.
سکانس دوم
در حالی که تحقیقات در این زمینه ادامه داشت، سعید به علت شدت جراحات جان باخت و با دستور بازپرس کشیک قتل، پرونده در اختیار کارآگاهان ویژه قتل قرار گرفت. از سوی دیگر کارشناسان سازمان آتش نشانی هم در گزارش خود اعلام کردند حریق در این خانه عمدی بوده و چون از بنزین استفاده شده به نظر می رسد فردی محیط را به این ماده آغشته کرده و سپس آنجا را به آتش کشیده است. در همین حین مشخص شد محل حادثه متعلق به ناپدری سعید است و این مرد با فرزند همسرش اختلافاتی داشته که به این ترتیب مرد میانسال بازداشت شد.
مرد شصت و هفت ساله به نام محسن در جریان تحقیقات مدعی شد من خواب بودم و با صدای داد و بیداد بیرون آمدم که متوجه شدم آتش سوزی اتفاق افتاده است.
مادر مقتول هم گفت: ساعت 3 بعدازظهر از منزل خارج و به خانه یکی از همسایه ها رفته بودم. پس از دقایقی از سر و صدای همسایه ها متوجه شدم که خانه ام آتش گرفته و پسرم همراه دو نفر دیگر که در زیرزمین خانه بودند، دچار سوختگی شده اند که هر سه نفر از سوی اورژانس به بیمارستان منتقل شدند.
ماموران سپس به تحقیقات میدانی از محل آتش سوزی پرداخته و دریافتند سعید اعتیاد شدیدی به مصرف مواد مخدر از نوع شیشه داشته و به همین علت، همسرش حدود دو سال پیش از وی متارکه کرده و زیرزمین خانه آنها از سوی سعید به مکانی برای تردد افراد معتاد و مصرف موادمخدر تبدیل شده است.
ادامه بررسی ها نیز نشان داد محسن حدود 15 سال پیش، پس از فوت همسر سابقش با مادرِ سعید ازدواج کرده و براساس اظهارات مادر سعید و همسایه ها از هیچ گونه تلاشی برای نگهداری سعید و خواهرش کوتاهی نکرده و حتی پس از متارکه سعید از همسرش، نگهداری و سرپرستی از پسر خردسال او را نیز به عهده گرفته و هیچ گونه سابقه دستگیری یا درگیری در محل سکونت ندارد و اکنون نیز در دوران بازنشستگی به سر می برد.
با توجه به اطلاعات جدید به دست آمده در مسیر تحقیقات و اظهارات سعید به مأموران کلانتری که پیش از مرگ، ناپدری اش را عامل آتش سوزی معرفی کرده بود و همچنین تناقضات به دست آمده در اظهارات محسن، کارآگاهان به تحقیق از وی پرداخته، اما او کماکان منکر هرگونه آتش سوزی عمدی بود تا این که لب به اعتراف گشود و با اعتراف به ریختن بنزین به داخل زیرزمین از طریق هواکش عنوان کرد: من قصد آتش زدن ساختمان را نداشتم و حتی کبریت را هم روشن نکردم، بلکه تنها قصد ترساندن سعید و دوستانش را داشتم تا دیگر برای مصرف مواد به خانه من نیایند.
سکانس سوم
در حالی که پیگیری پرونده قتل در دادسرا ادامه داشت، دو مجروح حادثه با طرح شکایتی خواستار دریافت دیه شدند، اما مدتی بعد مادر سعید رضایت خود را در مورد قتل فرزندش اعلام کرد و با توجه به این که ولی قهری فرزند خردسال سعید مشخص نبود، رئیس قوه قضاییه نیز اعلام کرد برای این کودک درخواست دیه قانونی می کند.
سرانجام با تکمیل پرونده و صدور کیفرخواست، هفته گذشته پرونده محسن برای محاکمه به شعبه ٧٤ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد تا او از جنبه عمومی جرم قتل و شکایت دو شاکی دیگر در مقابل پنج قاضی جنایی از خود دفاع کند.
در جلسه دادگاه که به ریاست قاضی اصغر عبداللهی برگزار شد، نماینده دادستان با تشریح کیفرخواست، خواستار مجازات متهم از لحاظ جنبه عمومی جرم شد و نظر رئیس قوه قضائیه را در مورد کودک خردسال مقتول مطرح کرد.
سپس یکی از افرادی که در حادثه آتش سوزی آسیب دیده بود، در جایگاه قرار گرفت و گفت: روز حادثه من و سعید به اتفاق یکی از دوستانمان به نام مجید در زیرزمین خانه مواد می کشیدیم که یکدفعه آتش سوزی شد.
هیچ کدام از ما متوجه نشدیم آتش سوزی چطور اتفاق افتاد، فقط شعله های آتش را دیدیم و بعد هم به بیمارستان منتقل شدیم. مجید بعد از این که از بیمارستان مرخص شد، به جرم موادمخدر بازداشت و زندانی شد حالا هم دوران حبس را می گذراند.
سکانس پایانی
پس از قرائت کیفرخواست و طرح شکایت یکی از مجروحان حادثه، نوبت به متهم رسید که از خود دفاع کند. رئیس دادگاه با تفهیم اتهام به محسن از او خواست درباره آن توضیح دهد که متهم پس از قرار گرفتن در جایگاه متهم گفت: چند سال قبل همسر اولم فوت شد، بعد با مادر سعید آشنا شدم و با او ازدواج کردم. سعید را خیلی دوست داشتم و او را مثل بچه های خودم بزرگ کردم. تا این که سعید ازدواج کرد. او بعد از مدتی صاحب یک فرزند شد. خیلی خوشحال بودم که سر و سامان گرفته بود، اما یک دفعه متوجه اعتیاد او شدم. اعتیادش شدید بود و رفتارهایش باعث شد که همسرش تصمیم به جدایی بگیرد و آنها از هم جدا شدند.
بعد از طلاق، سعید به خانه من آمد، از این که در خانه ام باشد، مشکلی نداشتم. درگیری من با او زمانی شروع شد که متوجه شدم زیرزمین خانه ام را مرکز مصرف موادمخدر کرده است. او روزها با دوستانش به دزدی می رفت، اموال سرقتی را به خانه من می آورد، آنها را تقسیم می کردند، بعد می فروختند و با پولش مواد می خریدند و در همان زیرزمین می کشیدند.
محسن ادامه داد: چندبار سر این موضوع با هم دعوا کردیم، حتی او را از خانه بیرون کردم؛ گفتم حق نداری این کار را انجام دهی، اینجا خانه من است.
حضور خودت اشکالی ندارد اما حق نداری دوستان خلافکارت را هم بیاوری، اما او گوشش بدهکار این حرف ها نبود و کار خودش را می کرد. سراغ پلیس رفتم و شکایتی را مطرح کردم، اما این شکایت هم راه به جایی نبرد و پلیس هم برای حل مشکل من کاری نکرد.
دوباره با سعید صحبت کردم و به او گفتم من در این خانه نماز می خوانم، مال دزدی حرام است، به خانه من نیاور، اما باز هم توجهی نکرد. روز حادثه دوباره با دوستانش به خانه آمدند. فکر کنم لوازم سرقتی هم داشتند. به زیرزمین سرک کشیدم. در حال مصرف موادمخدر بودند. دیگر تحملم تمام شد، آن قدر عصبی بودم که نتوانستم تصمیم درستی بگیرم، یک بطری بنزین در حیاط خانه بود، آن را برداشتم و آتش زدم و داخل زیرزمین انداختم. قصدم این نبود که سعید را بکشم، فقط می خواستم او را بترسانم، اذیتم می کرد و نمی توانستم رفتارش را تحمل کنم. می توانید از مادرش بپرسید که من چقدر برای آنها زحمت کشیدم.
پس از دفاعیات متهم و وکیل مدافعش، رئیس دادگاه ختم رسیدگی به پرونده را اعلام کرد و همراه چهار قاضی مستشار برای صدور حکم وارد شور شدند.
..