به گزارش پایگاه عدالت خواهان ایران" به نقل از خبرگزاری دانشجو متناسب با انتخابات ریاست جمهوری پیش رو و مسئله مشارکت مردم در این انتخابات و همین طور تحلیل فضای سیاسی و اجتماعی کشور، به گفتگوی تفضیلی با دو تن از فعالان حال حاضر جنبش دانشجویی، یعنی حمید محمد پور، دبیر اتحادیه جنبش عدالتخواه دانشجویی و علی بزرگخو، دبیر واحد سیاسی اتحادیه دفتر تحکیم وحدت پرداخت.
حمید محمدپور، دبیر اتحادیه جنبش عدالتخواه دانشجویی
در حوزه قوه مجریه، طی هشت سال اخیر یکی از ناکارآمدترین دورهها را در تاریخ کشور داشتهایم و حوزههای سیاست داخلی، اقتصاد و معیشت و سیاست خارجی به شدت ضربه خورده است و بازیابی این ضربه خیلی سخت خواهد بود. حال با توجه به ضربههایی که به مردم نیز وارد شده است، خیلی سخت است که مردم را برای مشارکت به پای صندوقهای رأی بیاوریم.
به نظرم یکی از سرچشمههای بغض مردم، نقشه ساختاری است که برای مردم تعریف کردهایم. در داخل قانون اساسی حق انتخاب حاکمان و نماینده پارلمان و حتی فراتر از اینها یعنی حق اعتراض به مسائل و تصمیمات سیاسی به مردم داده شده است. اما زمانی که واقعیات را مشاهده میکنیم، میبینیم که برای مردم یک نقش نمادین و سمبلیک تعریف شده است و صرفاً نقش مردم شرکت در انتخابات شده است که آن هم مردم با این قانون انتخابات، در یک فضای رقابتی کاذب گیر کردهاند. به عبارتی از لحاظ ساختاری نقش مردم صرفا در انتحاباتها، ۲۲ بهمنها و ایام فتنه خواهد بود و به عبارتی نقش مردم تقلیل داده شده است.
نقش مردم باید به به یک جمهور فعال در کف صحنه تبدیل شود
در قضایایی مانند اعتراضات کارگری در هفتتپه، مغان و یا اعتراضات آبان ۹۸ که مردم میخواستند از حق خود دفاع بکنند، هیچ بستری برای نقشآفرینی مردم وجود ندارد. اگر از این لحاظ به مسئله نگاه کنیم، باید یک نقش جدید برای مردم تعریف کنیم و یک بستری برای اعتراضات مردم باید در نظر گرفته شود. به عبارتی نقش مردم از یک جمهور غیرفعال و راکد به یک جمهور فعال در کف صحنه تبدیل شود. باید هم فرهنگ مطالبهگری و هم ایجاد و تغییر ساختارها با هم اتفاق بیفتد. زمانی که بستر مطالبهگری برای مردم وجود ندارد، صحبت از ایجاد فرهنگ مطالبهگری صحیح نیست و بالعکس. اگر اعتراضات و بغضهای فروخفتهی مردم در درون نظام به رسمیت نشناسیم، مسئله دیگر اعتراض به یک سیاست نیست و به سمت اعتراض به کل حاکمیت میرود.
در واقعیت ما باید به یک سیاستگذاری اجتماعی و مردمی در جمهوری اسلامی برسیم. اوایل انقلاب، مردم همه کاره بودند و میتوانستند هر تصمیمی بگیرند. اما هرچقدر جلو آمدیم، نقش مردم کمرنگ شده است. به عنوان مثال الگوی هفتتپه و معدن قزلقیه و مطالبهگری در این قضیه از جنس سیاستگذاری مردمی و اجتماعی است. مثلا یک سیاستی طی سالیانی گذاشته شده است و به آن اهداف خود نرسیده است و باید بستری باشد تا افرادی که در این قضیه دخیل هستند، بتوانند صدا و اعتراضات خود را از این قضیه به گوش حاکمیت برسانند. از جمله سیاستهای مسئله سربازی که از دوران شاه مانده است و باید تغییر کند. باید یک نظام ارزیابی چابک و به روز داشته باشیم. اگر این نظام را نداریم، باید به سراغ مردمی کردن این قضیه و ایجاد یک نقشآفرینی برای مردم برویم. بنابراین باید این بسترها برای مردم ایجاد شود که مردم بتوانند اعتراض کنند و دچار سرخوردگی و ناامیدی نشوند.
در چندسال گذشته نقشآفرینی مردم در عرصههای مختلف تمرین شده است
در بیانیه گام دوم، رهبر انقلاب نیز به مسئله مشارکت اشاره میکنند و در بخشهای مختلف سیاسی و اجتماعی، مردم حضور دارند. اما همین مردم مشاهده میکنند که همیشه پای آرمانها بودهاند اما در قبال سیاستی مانند افزایش قیمت بنزین برای آنان جایگاهی درنظر گرفته نمیشود و حق اعتراضی برای آنان وچود ندارد. در چندسال گذشته تلاش شده است که این نقشآفرینی مردم به صورت عینی تمرین میشود. مردم زمانی که میبینند فقط محدود در انتخابات هستند، به نسبت سرخورده شده و میگویند تأثیری در زندگی من ندارد. مردم در سال ۹۲ و ۹۶ یک انتخابی کردهاند و بعد از دو سال از انتخاب خود پشیمان شدهاند و الان باید بتوانند این انتخاب خود را عوض کنند اما هیچ بستری وجود ندارد. سرکوب مردم نیز از اثرات عدم وجود سازوکارهای نقشآفرینی مردم است.
در فضای سیاسی فعلی کشور، یک سوء استفادههایی در حال شکلگیری است که منشأ آن همین دولت ناکارامد فعلی است. به عبارتی برخی با نادیدهگرفتن برخی سیاستهای کلی و قوانین و سرپوش وضعیت بد معیشتی مردم بر روی آن گذاشتن، کار خود را جلو خواهند برد و مسئله مشارکت نیز برایشان اهمیتی ندارد. خیلی از افراد فعال سیاسی این دیدگاه را دارند که با کاهش مشارکت میتوان دولت با کیفیتتری داشت و این اشتباه است. جبنبش دانشجویی در زمان فعلی باید از قانون پاسداری کند و نگذارد که گذر از قانون عرف جامعه شود. باید فضای انتخابات به سمتی رود که از فضای شخصی به برنامهمحوری و ایدهمحوری رود. در حال حاضر نه برنامه و نه ایدهای برای دولت آینده مطرح نمیشود. زمانی که قانون انتخابات به شکلی است که فضا و زمان محدود است، طبیعتا از رأی مردم سواستفاده میشود و خیلی برنامهها و ایدههای دولت آینده مطرح نمیشود.
آقای روحانی با برجام کشور را به لبهی بحرانهای احتماعی برد
این دولت مسئله برجام و فضای سیاست خارجه را رسماً به رفراندوم گذاشت. عدهای حرف از مقاومت زدند و عدهای حرف از مذاکره و در نهایت رفراندوم به نفع مذاکره رأی آورد. بعد از آن مذاکراتی انجام شد و وعدههایی داده شد و مردم بسیار امیدوار شدند و فضاهای رسانهای برای تشدید این قضیه انجام شد. تعدادی از بچهها جلوی مجلس تحصن کردند و به آنان گفته شد که در فضای سالنهای آمفیتئاتری فعالیت خود را ادامه دهند؛ اما بعد از آن هیچ سالنی به صورت هماهنگ در همه جا داده نشد و مسئله بایکوت کامل شد. بعد از آن ماجرا ادامه داشت و طرف مقابل یعنی آمریکا زیر ماجرا زد. اما هیچ دستگاه بالادستی بر روی این مسئله و مضرات آن برای کشور نظارت نمیکند. خب بعد از آن حاج قاسم، شهید فخری زاده و نطنز ما را به راحتی میزنند و خرابکاری میکنند و دست ما به جایی بند نیست. تازه طرف مقابل نیز طلبکار نیز میشود و میخواهند مکانیزم ماشه را اجرا کنند.
ما در چند جا میتوانستیم از برجام خارج شویم اما انجام ندادیم. جاهایی مانند خروج آمریکا از برجام، ترور حاج قاسم یا شهید فخریزاده، زمان اینکار و خروج بود. آقای روحانی کشور را با برجام به لبه پرتگاههای اجتماعی برد و کسی جلودار ایشان نبود. زمانی که هیچ نهاد بالادستیای وجود ندارد که روی روند سیاست خارجه نظارت کند، میبینیم که باز هم در حال حاضر دوگانه مذاکره و مقاومت به وجود میآید و میخواهند هشت سال تکراری دیگر را برای ما رقم بزنند و این به خاطر انفعال ما در برابر این دولت بود.
مردم کف جامعه خیلی درک واقعی و صحیح از فضای کشور ندارند. زمانی میتوان، این مسئله را بهبود بخشید که آگاه سازی درست خصوصاً از سوی صدا و سیما صورت بگیرد. اما ما میبینیم که صدا و سیما قائل به این مسئله نیست و راهکاری برای این مسئله درنظر گرفته نشده است. طبیعتاً جامعه نیز باز هم به سمت دوگانههای کاذب میرود و مسائل را به راحتی باور میکند. مردم باید احساس کنند که دولت آینده دردهای مردم را به صورت عینی میفهمد و اتفاقاً مثل مردم زندگی میکند. به عبارتی مسئولین خودشان ذینفع مسائل مختلف نباشند و تعارض منافع شکل نگیرد. کسی که در حوزههای مختلف منافع دارد، نباید در جایگاه سیاستگذاری بنشیند و باید این شهوت قدرت از بین برود.
رهبر معظم انقلاب شاخصههای خوبی برای رئیس جمهور آینده طرح کردند که برخی از آنان همه گیر است و همه دارند اما مواردی مانند عدالتخواه بودن و ضدفساد بودن را همه ندارند و باید این مسئله تفکیک شود و خیلی ویژهتر به آن توجه شود و درنظر گرفته شود. به عبارتی خیلی محکم روی این مسائل و موارد بایستیم و آنها را مطالبه کنیم.
علی بزرگخو، دبیر واحد سیاسی اتحادیه دفتر تحکیم وحدت
ما در سال ۹۸ بعد از یکسری سلسله بحران به انتخابات رسیدیم و برخی نظرسنجیها نشان میداد که بعضا به خاطر بیماری کرونا این مسئله کاهش مشارکت وجود داشت اما واقعیت اینگونه نبود و اگر کرونا را کنار هم بگذاریم، این اتفاق باز هم میافتاد. عوامل اقتصادی و معیشتی خصوصا به خاطر فشارهای هشت سال اخیر از عوامل این قضیه است؛ اما عامل اصلی نیست. در حال حاضر درد مردم این است که چرا تبعیض وجود دارد و چرا عدالت نیست. در حال حاضر وضعیت رفاه مردم بهتر از سالهای اولیه انقلاب و گذشته است و کسی منکر این نیست و تنها درد همان تبعیض و بیعدالتی است.
ارکان حاکمیت به صورت دسته جمعی و همگانی، با عنصر اعتماد ملی بازی میکنند. به عبارتی برای برخی مهم نیست که فعالیتهایی که انجام میدهند، چه تأثیری در جامعه دارد. یک بخش قضیه خود فعل قضیه است مانند برخوردهای امنیتی. بخش دیگر برخوردی است که جناحهای مختلف دارند. فضای فعلی فضایی است که تحول را میطلبد و همه روی این موضوع متمرکز شدهاند. در طی سالهای گذشته فعالیتهایی انجام شده است که افراد با محافظهکاری، مسئولیت آن را نمیپذیرند و هیچ کدام از ارکان حاکمیت مسئولیت کار انجام شده را نمیپذیرند و طبیعتاً افکار عمومی به سراغ اصل حاکمیت میروند. بنابراین اعتماد ملی کاهش پیدا میکند و ناامیدی بین مردم به وجود میآید. به عبارتی این یک پاسخ طبیعی مردم و افکار عمومی به این قضیه است. از طرف دیگر این فرار از زیر بار مسئولیت، در بلند مدت بابت کاهش مشروعیت آقایان نیز خواهد شد.
نسخه همیشگی حاکمیت برای افزایش مشارکت، ایجاد این دوقطبیها بوده است
در هر انتخاباتی در طی بیست سال گذشته، دوقطبیهای کاذب وجود داشته است و میتوان گفت نسخه همیشگی حاکمیت برای افزایش مشارکت، ایجاد این دوقطبیها بوده است. این مسئله در کوتاه مدت باعث افزایش مشارکت شده است و ما نمونه عینی آن را در انتخابات سال ۸۸ مشاهده میکنیم. اما آیا این نتیجه مطلوبی بوده است؟ امروز ما با جامعه قطبیده شدهای طرف هستیم که حاکمیت نمیتواند با آنان تعامل کند و خود این بخشها نیز تعاملی با یکدیگر ندارند و جامعه به دو بخش حزبالهی و غیرحزبالهی تبدیل شده است. دلیل این مسئله نیز همین شکاف در بخشهای مختلف سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه است. ما شکاف سیاسی را به رسمیت میشناسیم اما شکاف فرهنگی و اقتصادی را زیاد به رسمیت نشناختهایم و این دو شکاف امروزه در جامعه جولان میدهند.
از طرفی شکاف اقتصادی و اختلاف طبقاتی ما در حال افزایش است و شکاف فرهنگی نیز به عینه در جای جای جامعه قابل مشاهده است. ما بعد از مدتی به جایی میرسیم که تخاطب حاکمیت با مردم و مردم با یکدیگر غیرممکن شده است. در نتیجه باید یک تغییر رویهای اتفاق بیفتد و ما میبینیم که رهبر معظم انقلاب نیز روی این یکدست شدن مردم بسیار تأکید دارند. به عبارتی مسائلی مانند ملیت، فرهنگ و سنت باید یکدست شود. ما اگر بتوانیم برای مسائل مختلف، استدلالهای عقلایی ارائه دهیم، مسئله تخاطب با مردم تا حدود خوبی حل خواهد شد. امروز حاکمیت همچنان به دنبال تخاطب آرمانگونه با مردم است.
اگر به طیف راست و چپ باشد، مشارکت ما سال به سال کمتر خواهد شد
ما در انتخابات سال ۹۸ با تحریم انتخابات از سوی طیف چپ مواجه بودیم که با آنکه لیست اندکی دادند اما از انتخابات فاصله گرفتند. به عبارتی میتوان گفت اگر به طیف راست و چپ باشد، مشارکت ما سال به سال کمتر خواهد شد و این گروهها از مردم فاصله خواهند گرفت. باید یکسری الزامات قانونی به وجود بیاید. چه شده است که در سال ۱۴۰۰ طیفهای سیاسی مختلف کشور دو هفته مانده به ثبتنام کاندیداها و چند هفته مانده به انتخابات، گزینههای خود را معرفی نمیکنند و با داشتن نوعی محافظهکاری، مشارکت پایین را وضعیت مطلوب خود میدانند.
ما باید در وضعیتی که احزاب از مردم فاصله گرفتهاند، به سراغ تغییر قانون انتخابت برویم. به عنوان مثال از شش ماه پیش از انتخابات، کاندیداها ثبت نام کنند و برنامه خود را اعلام کنند. اگر حاکمیت منظور صرف طیفهای مختلف سیاسی باشد، کاهش مشارکت را مطلوب میدانند اما اگر کلیت نظام و رهبری منظور باشد، کاهش مشارکت به هیچ عنوان مطلوب نیست و مشارکت یکی از ارکان اساسی نظام است.
امسال با نیاز کاذب آزادی مواجه نیستیم و با نیاز کاذب مذاکره مواجه خواهیم شد
مسائل معیشتی مهم است؛ اما مسئله مهمتر بیعدالتی و تبعیض است. اگر این بیعدالتی و تبعیض تا حدودی کاهش یابد، برای افکار عمومی مسئله اعتماد عمومی به نسبت افزایش خواهد یافت. جامعه ما در حال حاضر به نسبت جامعه بازی است و مردم از هر قشری به هر جای حاکمیت میتوانند انتقاد کنند و کمبود آزادی امروز در جامعه ما حس نمیشود. سال ۱۴۰۰ نیز به نظر بنده مسئله مذاکره، دوباره در دست گرفته خواهد شد. یعنی حل مسائل اقتصادی و معیشتی مردم با استفاده از مذاکره و ایجاد نیاز کاذب در بین مردم. ما امسال با نیاز کاذب آزادی مواجه نیستیم و با نیاز کاذب مذاکره مواجه خواهیم شد.
در حال حاضر همه ارکان حاکمیت باید دوگانه کاذب میدان و دیپلماسی را به سمت سیاست داخلی و اقتصاد سوق دهند. سیاست داخلی به معنای عدالت و اقتصاد نیز به معنای معیشت و روزمره است. اگر این اتفاق بیفتد، خیلی از مسائل به مسیر درست آن برگردانده خواهد شد و اصول اساسی مطرح خواهد شد. در ماههای اخیر بحث خوشبینی مذاکرات در بین مردم در حال رشد است و پیشبینی میشود تا انتخابات افزایش میباید و جریانی میخواهد روی آنان سوار شود و از آن بهرهبرداری سیاسی کند.
در مذاکرات وین نیز یک مذاکره مشروط خواهد بود که حتی طرف مقابل نیز میداند که برای نگهداشتن جریان غربگرا در ایران، مجبور است امتیازاتی بدهد. به عبارتی با مذاکره، احساس بهتر شدن شرایط را در بین مردم شرطیسازی میکنند. امروزه خوشبینی به مذاکرات کم است اما اگر جناح حزبالهی واکنشی نشان ندهد، این خوشبینی افزایش خواهد داشت. بهترین راه حل بایکوت مذاکره است و باید افکار رو به جلو و مسائل اساسیتر مطرح شود.
ما نیاز به مقاومت فعال داریم
در حال حاضر ما مقاوت میکنیم، اما مقاومت فعالی نیست. ما علاوه بر اینکه باید تعامل داشته باشیم، باید زیرساختهای داخلی را نیز تقویت کنیم. به عنوان مثال تنها عاملی که باعث شد جمهوری اسلامی، تحریم بنزینی نشود، ساخت ستاره خلیج فارس بود. در حوزههایی که نبود آنها بحران ایجاد میکند و طرف مقابل نیز با مذاکره آن را نخواهد داد، باید به سراغ ساخت آنان برویم. مسئلهای که رهبر انقلاب با اصطلاح خنثیسازی تحریمها از آن یاد میکنند. اگر ما امروزه با مذاکره در پی کاهش قیمت دلار هستیم و قمیت آن از این طریق کاهش پیدا نکرد، باید گفت که به سمت اصلاح ساختارهای داخلی باید رفت. اولین و مهمترین شاخصه این است که کاندیداها شعارهای پوپولیستی ندهند. بعد از آن ساده زیست باشد و به عبارتی عدالتخواه و به دنبال مسئله عدالت ناب باشد.
یکی از مسائل مهم فعلی برای دانشجویان، ضربهای است که به خاطر شرایط کرونا به آنان خورده است. اولین مسئله ساختار آموزش عالی کشور و نحوه ورود داتشجویان به آن است که باید اصلاح شود. ما عملاً جلوی طبقه متوسط و ضعیف را برای ورود به دانشگاه میگیریم. در واقع فقط سرمایهدارها به دانشگاه راه پیدا میکنند و دیگر نمیتوان از دانشگاه انتظار تغییر و تحول داشت. بنابراین وزارت علوم آینده باید بعد تغییر و تحول دانشگاهها را به آن بازگرداند. از طرف دیگر در داخل این ساختار غلط ورود به دانشگاهها نیز یک رانتی برای افرادی که سرمایهدار هستند، درنظر گرفتهایم. بعد از آن فضای بد فرهنگی در دانشگاه شکل گرفته است و راهکاری برای آن درنظر گرفته نشده است. فضای حاکم بر تشکلهای دانشجویی نیز فضای مردهای شده است که دیگر اهمیتی به آنان داده نشده است و همه اختیارات به حاکمیت سپرده شده است.