به گزارش پایگاه عدالت خواهان"اولین پرونده مربوط به مرد جوانی بود که پس از اینکه همسرش را به قتل رساند، با پلیس ١١٠ تماس گرفت و خود را تسلیم پلیس کرد. ٣١ اردیبهشت ٩٤ مرد جوانی به مأموران پلیس خبر داد که همسرش را به قتل رسانده است. مأموران با شنیدن این خبر در محل حادثه حاضر شدند و با جسد زنی که با روسری خفه شده بود، روبهرو شدند.
آنها در تحقیقات اولیه خود متوجه شدند این مرد ٣١ساله که مهرداد نام دارد، همسر ٣٩ساله خود را به قتل رسانده است. مهرداد به مأموران گفت: دو سال پیش از طریق یکی از افراد فامیل با همسرم آشنا شدم. ابتدای رابطه با یکدیگر اختلافات زیادی داشتیم؛ اما پس از گذشت چند ماه به یکدیگر علاقهمند شدیم و ازدواج کردیم. همسرم انسان دروغگو و دهنلقی بود. همین موضوع باعث شد اختلاف ما دوباره بالا بگیرد و پس از پنج ماه زندگی مشترک تصمیم به طلاق بگیریم؛ بههمینخاطر هم هرکدام در خانهای جداگانه زندگی میکردیم تا به صورت رسمی از یکدیگر جدا شویم.
روز حادثه به خانه همسرم رفتم تا درباره طلاق با یکدیگر صحبت کنیم. شب را آنجا ماندم. زمانی که از خواب بیدار شدم، یاد حرفهای همسرم و کارهایی که انجام میداد، افتادم. خیلی عصبانی بودم. با یکدیگر درگیر شدیم. من هم روسریای را که کنار تخت افتاده بود، برداشتم و همسرم را با آن خفه کردم. بهاینترتیب با شکایت اولیایدم و سایر مدارک موجود در پرونده کیفرخواستی علیه این مرد صادر و پرونده به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.
ابتدای جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را قرائت کرد؛ سپس اولیایدم در جایگاه حاضر شدند و از دادگاه تقاضای قصاص متهم را کردند؛ سپس متهم در برابر قضات ایستاد و پس از اینکه بار دیگر روز حادثه را شرح داد، ابراز پشیمانی کرد و از اولیایدم خواست که او را ببخشند، با پایان جلسه قضات وارد شور شدند و این مرد را به قصاص محکوم کردند. این رأی مورد اعتراض متهم قرار گرفت و برای بررسی مجدد به دیوان عالی کشور ارسال شد. هیئت قضات دیوان بعد از بررسی مجدد پرونده رأی صادره را تأیید کردند.
در دومین پرونده که آن هم در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران بررسی شده بود، زنی که متهم بود شوهرش را با همدستی دو نفر از اقوامش به قتل رسانده است، از اتهام قتل تبرئه شد. با توجه به مدارک موجود در پرونده ٩ مرداد ٨٨ مأموران کلانتری ٢٠١ بومهن جسد مرد ٤٥سالهای را در یک خودرو کشف کردند. مأموران در تحقیقات اولیه خود متوجه شدند مقتول فرهاد نام دارد. پدر فرهاد به مأموران گفت: شب گذشته فرهاد همراه با پسر دیگرم به منزل ما آمد؛ اما همسرش را به دلیل اینکه مادرزنش بیمار بود، با خود نیاورده بود. از آن شب دیگر از او خبری نداشتم.
زمانی که دنبال فرهاد میگشتم، خانواده عروسم به من گفتند که فرهاد با همسر برادرزنش رابطه دارد و به او پیامکهای عاشقانه میدهد؛ بهاینترتیب مأموران همسر فرهاد را بازداشت و از او بازجویی کردند. او در تحقیقات به مأموران گفت: چندی پیش به رفتارهای فرهاد مشکوک شدم و متوجه شدم با عروسمان رابطه دارد. برای اینکه مطمئن شوم، یک روز پنهانی تلفن عروسمان را برداشتم و با شوهرم قرار گذاشتم هنگامی که فرهاد من را سر قرار دید، بسیار شوکه شد؛ پس از آن رفت و ماشین دایی من را گرفت و چند ساعت بعد با من تماس گرفت و گفت به خاطر اینکه آبرویش را در فامیل بردهام، میخواهد خودکشی کند. پس از آن تماس دیگر فرهاد را ندیدم.
بهاینترتیب کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری ارسال و پس از رسیدگی متهم پرونده از اتهام به قتل تبرئه شدند. خانواده مقتول به رأی صادره اعتراض کردند و پرونده برای رسیدگی بیشتر به دیوان عالی کشور ارسال و دیوان اعتراض را وارد ندانست و رأی را تأیید کرد.