یکی از این مصادیق حساسیت زا، در مفهوم رفاه طلبی نهفته است. در حقيقت رفاه به معناي نسبت ميان شخص و ثروت است. رفاه به معنا و مفهوم انديشه اي است كه در برخي از ثروتمندان ايجاد مي شود كه كاركردها و بازتاب هاي آن در روح و روان و نيز روحيه و كنش ها و واكنش هاي وي نمودار مي شود. اگر دارندگي برازندگي است در مورد اين اشخاص به سبب تاثير منفي دارندگي به مصيبت و بلايي تبديل مي شود و آنان را از انسانيت بيرون مي برد و تبديل به موجودي خارج از چارچوب هاي پذيرفته شده انساني مي كند.
قرآن براي رفاه به مفهوم پيش گفته آثار و كاركردهاي متفاوت و متنوعي در مواردی چندگانه بيان مي كند. از جمله اين آثار كه ارتباط با رفتارهاي هنجاري وي دارد مساله كاركرد اجتماعي رفاه است. قرآن شخص رفاه زده را شخصي مستكبر مي شمارد و از عوامل و اسباب استكبارورزي اشخاص در جامعه و رفتارهاي اجتماعي ايشان را مساله رفاه زدگي مي داند. از اين رو قرآن خاستگاه تفاخر را در رفاه زدگي انسان مي جويد و در آيات 10 سوره هود و 79 سوره قصص، پيدايش حالت تفاخر و اظهار آن در پي بهره مندي از رفاه زدگي را مي شمارد.
از دیگر سوی اظهار حقارت و تحقير ديگران و كم ارزش دانستن مردمان ديگر از آثار رفاه زدگي به مفهوم پيش گفته است. در حقيقت از آن جايي كه رفاه زدگي به مفهوم يك نوع روحيه و تفكر غيرانساني تبديل شده است اشخاص ديگر كه از ثروت برخوردار نيستند و يا از ثروت كمتري برخوردار هستند در نگرش و بينش رفاه زدگان مردمان دون و پست و حقير محسوب می شوند كه مي توان به عنوان اراذل و اوباش آنان را تحقير كرد و خوار شمرد.
از دیگر آفات رفاه زدگی نیز می توان به گسترش فساد اخلاقي و رفتاري اشاره کرد. مستي شهوات و تنعم و تلذذ بي قيد و شرط، طبقات مرفه جامعه را از پرداختن به ارزشهاي اصيل و درك واقعيتهاي اجتماعي باز مي دارد و غرق عصيان و گناه مي كند. كسي كه در گرداب رفاه طلبي و اشرافي گري گرفتار شده، حاضر است همه ارزش هاي اصيل انساني و اسلامي را براي رسيدن به رفاه و تجمل قرباني كند. هر اندازه روح رفاه طلبي و تجمل گرايي در او رخنه كند، به همان نسبت از اسلام ناب و ارزشهاي اصيل آن، فاصله مي گيرد. اين خطر، به تدريج از طبقه مرفه به طبقات ديگر سرايت كرده و گسترش مي يابد.
در عین حال اندک اندک ارزشهاي اخلاقي و معنوي از رونق افتاده و پايمال مي گردند و بدين سان زمينه نابودي و انقراض فراهم مي شود. شكي نيست كه پيامد سقوط اخلاقي و مفاسد اجتماعي كه در پرتو زندگي مرفهانه پديد مي آيد، چيزي جز تهي شدن فرهنگها و جوامع از درون و در نتيجه سقوط و نابودي آن نيست.
در تاریخ اسلام نیز از این دست نمونه ها فراوانند. چه آنکه طلحه و زبیر که از سرداران نامی سپاه اسلام در دوران حیات پیامبر اعظم(ص) بشمار می رفتند، دربرهه ای کوتاه و در یک دگردیسی آشکار پس از به خلافت رسیدن امیرالمومنین علی (ع)، از حضرتش سهم خواهی می نمودند و طالب پست و مقام و حکم های مهر و موم شده بودند!
روایت است که نامبردگان چند روز پس از بیعت با امیرالمومنین(ع)، در طول مسیر شرفیابی محضر حضرتش، با یکدیگر محاجه می نمودند که علی(ع)، امیری ولایات کوفه و بصره را چگونه بین آن دو تقسیم خواهند نمود. جالب آنکه هنگامی که آن دو پس از مراجعه خصوصی در پیشگاه آن حضرت دیدند که ایشان شمع سهم بیت المال را خاموش کرده و از شمع خودشان برای دیدارهای شخصی استفاده می نمایند، دریافتند که با علی(ع) اهل تقسیم سهم و باج دهی نیست و بی آنکه درخواستشان را مطرح کنند در پی برافراشتن پیراهن عثمان و راه اندازی غائله جمل گسیل شدند.
طی سالیان اخیر نیز یکی از عمده تأکیدات مؤکد رهبری عظیم الشان انقلاب اسلامی، بر نفی عافیت طلبی و رفاه زدگی در میان کارگزاران نظام معطوف بوده است. ایشان در همین رابطه در تیرماه 1370 فرموده اند: «مسؤولان نظام اعم از نمایندگان محترم مجلس و مأموران اجرایی و قضایی باید مراقب باشند كه از عوارضی كه در نظامهای طاغوتی و غیرمردمی، بیماری همهگیر كارگزاران است، خود را با دقت و وسواس، دور نگه دارند، بیماری رفاهزدگی و عشرتطلبی، بیماری زدوبند نامشروع و فسادمالی و اداری، بیماری تكبر و دوری از مردم و بیاهمیتی به نیاز و خواست و اراده و حضور آنان، بیماری دستهبندیهای ناسالم و ترجیح مقاصد باندی بر مصالح عمومی و امثال اینها كه ابتلای به آن مانند موریانه پایههای هر نظامی را سست و پوك میكند، و یا دلسپردن به سنتهای طاغوتی و رغبت به احیاء آنها و بیتفاوتی یا بیاعتنایی به ارزشهای اسلامی و انقلابیكه دل را میمیراند و نشاط و شوق خدمت به مردمی را كه مخلصانه جان ومال خود را در راه انقلاب دادهاند، سلب میكند و آنان را نومید و غمگین میسازد.»
ناگفته نماند که منظور و مقصود از نهی از رفاه زدگی، نفی کلی آن نیست چراکه دستیابی به سطح معمول و معقولی از رفاه نه تنها مذموم نیست بلکه مطلوب و مورد سفارش بزرگان دین نیز واقع شده است.
از این روی شایسته است تا در زمانه کنونی نیز با دقت نظر و حساسیت در زمینه افراط در رفاه طلبی، از زندگانی عامه مردم غافل نشده و رویه ای متناسب با حال فعلی عموم را بعنوان حدواسط سطح آسایش و رفاه برگزینیم.
