به گزارش پایگاه عدالت خواهان" سازنده فیلم «نوکبرج» با اینکه گرایش سیاسی خاصی نسبت به اصلاح طلبان داشت و در چند سال اخیر، پایکار امضاء تمامی بیانیههای منتقدانه سیاسی بود اما هیچگاه حرمتهای او توسط نهادهای حاکمیتی شکسته نشد و هیچگاه منعی برای ادامه فعالیتهایش وجود نداشت. همکاری نیروی انتظامی و قوه قضائیه با او در آخرین پروژهاش تحت عنوان «پروندهباز است» مصداقی برای این ادعاست.
نگاه عقلایی فرهنگی در متن حاکمیت مستقل از رویکردهای حزبی، پوراحمد را همواره در دسته سینماگرانی قرار میداد که از حمایت حاکمیتی همواره بهرهمند بودهاند. او در زمره فیلمسازان معتمد سیستمی قرار داشت. وی از نخستین فیلمسازانی بود که در سال ۱۳۶۰ پس از وقوع انقلاب فرهنگی در کشور کارش را صدا و سیما جمهوری اسلامی در قالب پروژه ساخت سریال «تابستان سال آینده» آغاز کرد. مرحوم پوراحمد در دهه شصت در دوران جنگ تحمیلی با حمایت نهادهای حاکمیتی موفق به ساخت هفت فیلم سینمایی شد.
با پایان یافتن جنگ، پوراحمد دوباره همکاریاش را با تلویزیون از سر گرفت و مجموعه قصههای مجید را برای سیما ساخت و از دل این مجموعه تلویزیون سه فیلم سینمایی موازی با محوریت کاراکتر کاراکتر «مجید» ساخت و این سه فیلم گیشه بسیار موفقی داشتند.
در دهه هفتاد پوراحمد همکاری خود را با نهاد حاکمیتی همچون سازمان سینمایی سوره سازمان تبلیغات اسلامی در قالب پروژه موفق خواهران غریب ادامه داد و در نیمه دهه هفتاد در همکاری مشترک دیگری با سیما سریال موفق و «الف» سرنخ را برای سیمافیلم ساخت.
سریال پرانتز باز که در دوران التهابات سیاسی 1388 توسط مرحوم پوراحمد از طرفداران جنبش سبز ساخته شد
در اوج التهابات سیاسی سال ۱۳۸۸ علی رغم حمایت همه جانبه پوراحمد از میرحسین موسوی شیوه تعاملی عزت الله ضرغامی تبدیل به دستاویزی سیاسی برای ادامه همکاری پوراحمد با سیما فیلم نشد و او در دوارن التهابات سال ۱۳۸۸ مجموعه پرانتز باز را برای تلویزیون ساخت.
این همکاری با نهادهای نزدیک به حاکمیت در سال ۱۳۹۲ منجر به تولید و ساخت فیلم «۵۰ قدم آخر» با حمایت مستقیم بنیاد روایت فتح و انجمن سیمای دفاع مقدس شد. از سال ۱۳۹۲ این پوراحمد بود که با میلی خواندن تلویزیون با رسانهای که همچون خانهاش بود، خداحافظی کرد و مسیر دیگری برای خود انتخاب کرد.
پروژه سیاسی کردن خودکشی کارگردان خاطرهساز مجموعه قصههای مجید از این منظر شکست خورده است که او طی سالهای ۱۳۶۰ تا سال ۱۳۹۲ یکی از بهرهمندترین فیلمسازان پس از انقلاب از منابع دولتی بوده است. همکاری او با نهادهای حاکمیتی برای پور احمد امتیازی منفی تلقی نمیشود، چرا که موفقترین آثار او در این همکاریهای مشترک شکل گرفته است.
«کیومرثپور احمد» هنرمند و فیلمساز به دلیل روحیه فوقالعاده حساس تاب انتقادهای تند و تیز رسانهای سالهای اخیر درباره آثارش را نداشت.
روابط تعاملی این هنرمند با فعالان حوزه سینما و رسانه بر اساس پیشفرضهای سیاسی شکل نمیگرفت. علیرغم گرایش فراوانی که به جبهه اصلاحات داشت و از پیشقراولان حمایت از چهرههایی نظیر محمد خاتمی، حسن روحانی و میرحسین موسوی در عرصه سیاست بود، اما کافی بود یکی از روزنامهنگاران جناحی که باب طبع سیاسی این فیلمساز نبود از اثرش تمجید کند، آنگاه آقای کارگردان بلافاصله واکنش بسیار دوستانه و لطیفی از خود نشان می داد.
برشی از برنامه خندوانه و واکنش پوراحمد به نقدهای مرتضی آوینی درباره مجموعه قصههای مجید
طیف روزنامهنگار سینمایی دهه شصت که در نیمه دهه هفتاد تغییر ایدئولوژی دادند و به ساختار سیاسی اصلاحطلبان پیوستند در دهه شصت از منتقدان سرسخت آثار پوراحمد بودند و به بهانه مختلفی آثارش را به جای نقد مورد هجمه قرار میدادند.
گاهی در قالب نقد، تهمتهایی را به آثارش نسبت میدادند که مانعی برای ادامه فعالیتهایش باشد، مثل برچسبهای همجنسگرایانهای که به فیلم «بی بی چلچله» نسبت داده شد.
این همجهها و واکنشهای تند و تیز به آثار فیلمساز از سوی این طیف ادامه پیدا کرد تا اینکه در ابتدای دهه هفتاد قصههای مجید از سیما پخش شد. او از سوی همین طیف به عنوان فیلمساز شکست خوردهای معرفی شد که در آثار سینمایی با مخاطب بزرگسال موفق نبوده و مسیرجدیدی را برای خودش انتخاب کرده تا برای ردههای سنی کودک و نوجوان فیلم و سریال بسازد.
خالق «شب یلدا» با ساخت این مجموعه تبدیل به چهره آیکونیک و ماندگار متولدین دهه پنجاه و شصت شد تا اینکه با نقدهای تمجیدآمیز شهیدسیدمرتضی آوینی مواجه شد. پس از آن رابطه صمیمانهای طی دو ملاقات میان این دو شکل گرفت تا اینکه پوراحمد با حمایت شهید آوینی موفق به دریافت یکی از جوایز مهم فعالیتهای حرفهای خود شد. اعلام کننده جایزه ویژه هیأت داوران یازدهمین جشنواره فیلم فجر در رشته کارگردانی به «کیومرث پوراحمد» برای فیلم «شرم» رسید. شهیدآوینی بود که در آن زمان خودش عضوی از هیات داوران جشنواره فیلم فجر بود و این فیلمساز پس از شهادت سید مرتضی آوینی در اقدامی غیرمتعارف خلاف نگرش متعارفش، مسئولیت ساخت مستند «مرتضی و ما» را درباره این شهید با حمایت بنیاد روایت فتح برعهده گرفت.
با این حال او طی دو سه دهه از موفقترین کارگردانان سینمای ایران بود و با فیلمهای شبیلدا و اتوبوس شب در سینما خوش درخشید. با این حال پوراحمد فیلمساز کلاسیکی بود و آثار سینماییاش در دهه نود توفیق چندانی برایش به ارمغان نیاوردند و او با حملههای تند و تیز منتقدان شبه روشنفکر مواجه میشد؛ واکنشهایی که در سینمای ایران بسیار طبیعی است و این فیلمساز دیگر نتوانست شاهکارهای گذشتهاش را تکرار کند.
نمایی از پشت صحنه فیلم اتوبوس شب
به زعم بسیاری از دوستانش این واکنشها در افسردگی تدریجی کارگردان تاثیر بسزایی داشت. آکیروکوروساوا کارگردان مشهور ژاپنیتبار، دونالد کمل کارگردان اسکاتلندی، تونی اسکات سازنده اکشنهای مهم تاریخ سینما همچون «تاپ گان»، «پلیس بورلی هیلز ۲»، «روزهای تندر»، «رمانس واقعی»، «دشمن ملت»، «جاسوس بازی» و «مردی در آتش» و بسیاری از کارگردانان سینما با چنین فضای افسردهای مواجه بودند و اقدام به خودکشی کردهاند.
یا در موردی خاصتر میتوان به مونیچلی کارگردان ایتالیایی تبار برنده جایزه شیر طلایی جشنواره ونیز با فیلم جنگ بزرگ اشاره کر دکه هنگام خودکشی ۹۵ ساله بود. او با پریدن از پنجره اتاق یک بیمارستان خودش را کشت. مونیچلی تنها چند روز قبلش متوجه شده بود دچار سرطان پروستات شده است.
به هر حال شکستهای مکرر سازنده «خواهران غریب» در ادامه فعالیتهای سینماییاش طی یک دهه اخیر با عدم توفیق در فتح گیشه و فستیوالهای مهم همراه بود.
پس از انتشار خبر خودکشی کیومرثپوراحمد طیف منتقدان سینمایی که پس از آشوبهای اخیر تبدیل به فعالان سینمایی شدند، به سرعت نقدهای تندها هتاکانه خود را درباره آثار این فیلمساز را از صفحات مجازی و رسانههایش حذف کردند و به سرعت خودکشی او را در ابعادی گسترده در اثر فشارهای سیاسی و مرتبط به وقایع اخیر تصویر کردند. این اتفاق در حالی افتاد که بر اساس اشاراتی در همین گزارش پوراحمد در آخرین ساخته به نمایش درآمده او در جشنواره فیلم فجر امسال، «پرونده باز است» پشتوانه تعاملی و حمایتی گستردهای از سوی فراجا و قوه قضائیه مشمول آخرین ساختهاش شد.
در واکنش به تندرویهای سیاستزده روزهای اخیر مهدییزدانی خرم نویسنده و فیلمنامهنویس از روزنامهنگاران شناخته شده اصلاحطلب در واکنش به کسب و کار سیاسی بسیاری از پروژه بگیران سیاسی نوشت:
الان دیدم چند زردنویسِ وراجِ شروع کردهاند به مرثیهسُرایی. لطفن دهانتان را ببندید که سر جشنوارهی آخر بی آنکه منتظر شوید هر چه توانستید به پوراحمد و عیاری و چند نفر دیگر گفتید. متاسفانه من حافظهی خوبی دارم و بهموقع در اینباره خواهم نوشت.
شمایانی که همین چند روز پیش هر چه در مغزهای کوچکتان بود نثار ایرج طهماسب هم کردید لطفن سکوت کنید و آه و نالههای مهوعتان را نگه دارید برای خودتان که کذبِ محضاید. آرتیستبودن در این مملکت خودش در بهترین حالت راهرفتن بر لبهی رود مرگ است و شمایان با ترورهای مکررتان برای خودنمایی و عوامفریبی در این مرگها و دقکردنها موثرید. ما آدمها را نابود میکنیم تا لحظهای خودمان را نمایش دهیم.
ما میراثِ مردی که «قصههای مجید» را ساخت و «اتوبوس شب» و... را از یاد میبریم و بعد که تحقیرشان کردیم یادمان میافتد بعدِ فاجعه بگوییم که فلان و بهمان.
بسیاری به دلایلی غیر از فیلمهای اخیرش بارها به او تاختند و حالا میدوند تا اولین نفر زیر تابوت باشند. بله، چون مُردن در این سرزمین کسبوکار است و به اسمِ نقد لجنسازیکردن هنری که بسیاری به آن آراستهاند. پوراحمد به هر دلیلی خودش را بیجان کردهباشد من از یاد نمیبرَم که چهقدر با او نامهربانی کردیم.
اما او تصویرگرِ نوجوانی شد که در اوجِ فقر و تنهایی نمیخواست از دنیای دیگران انتقام بگیرد. هرچند بسیاری از او انتقام گرفتند که چرا فلان کار را نمیکند یا چرا فیلم بد میسازد. ما مراعاتِ مردی را که برای بسیاری از ما رویاساز بود، نکردیم و حالا او را میبینم که بر بلندای دار خاموش شده. خوابیده و اجازه نداده «دیگران» پایاناش را رقم بزنند. بله گاهی با چهگونه مُردن میتوان دهنکجی کرد.
برگرفته از یکی از گفت وگوهای مرحوم پوراحمد : واقعا از مرگ نمیترسم. البته نگران یکی دو مسئولیت مهم زندگیام هستم و دلم میخواهد پیش از مرگ این دو مسئولیت به سرانجام رسانده باشم ولی خب مرگ که خبر نمیکند، هرکس هم میمیرد، لابد مسئولیتهای ناتمام داشته است. صد البته این توضیح لازم است که از مرگ تدریجی، مرگی که بعد از سکته و بعد از مدتها بستری بودن بیاید، سخت نگرانم! همیشه گفتهام هیچ دوست ندارم مرگم به زندگی دیزالو شود. از تخت و لگن و فس فس و این مقدمات بدجوری بیزار و نگرانم. دوست دارم زندگیام به مرگ کات شود.
چرا آخرین تیر برای سیاسی کردن خودکشی کارگردان قصههای مجید به سنگ خورد؟
بسیاری از آشوبطلبان فعال در فضای مجازی و رسانههای معارض امید داشتند تا نامه هشت صفحهای به جا مانده از پوراحمد یک بیانیه سیاسی آشکار باشد تا آخرین سکانس زندگی آقای کارگردان را تبدیل به تیتراژی شبیه قتلهای زنجیرهای پساآشوبهای 1401 کنند که با اعلام دادستان مرکز استان گیلان تیرشان به سنگ خورد.
دادستانی مرکز استان گیلان، سید مهدی فلاح میری با اشاره به درگذشت کیومرث پوراحمد و دست نوشتهای که در محل فوت پیدا شده گفت: نوشتهای که همراه مرحوم پوراحمد کشف شده، نوشتهای شخصی، خصوصی و خانوادگی است، منتشر نکردن تصاویر دل نوشتههای خانوادگی و خصوصی پوراحمد در بخشی از وصیت نامه وی مورد تاکید قرار گرفته است. مرحوم پوراحمد در انتهای این نامه تاکید کرده به غیر از خانوادهاش کسی از محتوای نامه با خبر نشود و با توجه به اینکه خانواده مرحوم از محتوای نامه مطلع هستند، در صورت صلاحدید محتوای آن را منتشر خواهند کرد.
با این حال پرونده پوراحمد برای تبلیغ خودکشی سایر هنرمندان به عنوان یک شیوه مواجهه سیاسی توسط برخی رسانهها همچنان باز نگاه داشته شده است.