معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان محیط زیست در ادامه در پاسخ به اینکه توجیه تسخیرکنندگان چه بوده، تلویحاً آنان را آنارشیست مینامد: «من نمیدانم باید از خودشان سؤال کنید. ما که آنارشیست نبودیم!» و سپس با ادبیاتی تندتر اضافه میکند: «این رسم کشورداری نیست. گروههای انقلابی خودسر ممکن است یک کاری بکنند. ولی حکومت باید با آنها برخورد میکرد.»
بر پایه گزارش جوان، از جمله دانشجویانی که در این واقعه حضور داشتند و کلانتری از آنها نام میبرد، معصومه ابتکار و حبیبالله بیطرف هستند. ابتکار کسی است که عیسی کلانتری سرانجام در سال ۹۶ موفق شد که جایگزین او در سازمان محیط زیست شود و اختلافات میان او و ابتکار بر کسی پوشیده نیست. شاید به یقین نتوان گفت همان اختلافات باعث شده تا موضوع تسخیر لانه هم به ابزاری برای تسویه اختلافات تقلیل داده شود، اما نام بردن کلانتری از ابتکار در این گفتگو جالب توجه است. از سویی ادبیات او در این نام بردن هم از احترام همکاری خالی است: «همین الان هم در دولت، خانم ابتکار و آقای بیطرف توجیهی برای این کار ندارند که چرا سفارت را گرفتند، بیخود گرفتید!»
کلانتری رئیس سازمان محیط زیست است. در حوزه خودش یعنی محیط زیست چندان موفق نبوده است. همواره بر بحران آب تأکید کرده و برای حفظ نظر خود حتی به مخالفت با حفظ زیستگاه یوزپلنگها و موافقت با محصولات تراریخته هم روی آورد. عملاً، اما خبری از بحران آب نیست!
اکنون هم روشن نیست چه اتفاقی باعث شد تا در موضوعی بی ربط با حوزه کاریاش، تسخیر لانه جاسوسی را زیر سؤال ببرد. از آنجایی که ادبیات تند و سخنان عوام پسند او، چندان به جواب نیاز ندارد، صرفاً به بیان یک توضیح در مورد استناد حقوقی تسخیر لانه اکتفا میکنیم. فرانسیس آنتونی بویل، استاد دانشکده حقوق دانشگاه ایلینویز امریکا میگوید: «دستگیری و زندانی کردن دیپلماتهای امریکایی طبق ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد، حق قانونی ایران در دفاع از خود بوده است». او حمایت دولت کارتر از شاه را عامل اصلی تسخیر سفارت امریکا میداند و میگوید: «بحران گروگانها در ایران، با توقیف دیپلماتهای امریکایی در ۴ نوامبر سال ۱۹۷۹ آغاز نشد، بلکه تصمیم کارتر مبنی بر پذیرش شاه برای معالجه، که امکانات آن در دیگر جاها نیز فراهم بود، باعث بروز این بحران گردید... وقتی رئیس جمهور امریکا در وهله اول، مسبب اصلی بروز بحران باشد، نیروهای بازدارنده حقوقی، سیاسی یا نظامی، نمیتوانند از بروز بحران وخیم در روابط با کشورهای دیگر جلوگیری کنند».
ترس انقلابیون از اینکه مبادا امریکا با پناه دادن به شاه، یک بار دیگر تجربه کودتا علیه ایران را تکرار کند، نکته دیگری است که آنتونی بویل به آن اشاره میکند. او میگوید «دانشجویان ایرانی با دستگیری دیپلماتهای امریکایی، اقدامی پیشگیرانه را انجام دادند تا مبادا امریکا با کودتایی دیگر، ماحصل انقلاب مردم ایران را هدر دهد.»
جدای از گزافه گویی های کلانتری، باید تاسف خورد که فردی در این سطح بی اعتقاد به آرمان های انقلاب در نظام جمهوری اسلامی مسئول است. معاون رئیس جمهور با اتخاذ ژست های خاص، از تعطیلی یک جاسوسخانه که امام راحل آن را «انقلاب دوم» نامید ناراحت شده است. شاید این موضوع بدیهی باشد اما تکرار آن خالی از لطف نیست که عمده مشکلات کشور در هفت سال گذشته به خاطر نشستن مسئولانی بر کرسی ها خدمت است که اساسا درک درستی از انقلاب اسلامی و آرمان های آن ندارند. این افراد نه تنها حاضر نیستند سیاهه جنایت آمریکا بازخوانی شود بلکه بارها ضمن توصیه اعتماد به سران تروریست این کشور، ایران را متهم به بدرفتاری کرده و اقتصاد مردم را معطل چرخش نگاه دشمنانشان کردند. از همه دردناک تر همان است که گفته شد، این افراد هنوز مسئول هستند! هرچند از این جنس تفکر در بین مسئولان دولت کنونی کم نیستند اما شاید اولویت مجلس یازدهم تلاش برای کنارگذاشتن تعدادی از این مدیران بی کفایت باشد که نه اعتقاد درست و درمان دارند و نه کارآمدی خاص.