سخن از چرايي اين تغيير و يا زمان و گزينه هاي آن نيست چرا که بهر تقديراين تغييرات در نظام سياسي ما که بر پايه هاي مردم سالاري ديني است امري طبيعي و از اختيارات قانوني مقامات و مسئولان امراست. در واقع اگر نقدي باشد ناظر بر امکان سنجي تحول آفريني اين تغييرات در ستاد و صف حوزه مديريتي يادشده مي باشد.
اين امکان سنجي بالاخص در حوزه مديريتي که خود در بطن و متن تحولات مستمر و ارتقاي شاخص هاي فرهنگي استان در 8سال گذشته بوده، بسيار دشوارتر است چراکه سطح انتظارات نسبت به تغييرات در حوزه اي که خود در زنجيره تحولات نبوده و ابتداي کار آن مدير محسوب مي شود؛ بسيار فراتر است.همچنانکه در حال حاضر در سطح مديريت عالي اجرايي بجهت سطح خاص انتظارات مردم با توجه به نوع و ميزان خدمات و همچنين نوع خاص رهبري دولت پيشين، در حال حاضر رضايتمندي مورد انتظار را در ميان مردم مشاهده نمي کنيم.
از سال 1376به بعد که منطقه جغرافيايي تاريخ ساز و تمدن ساز ما تحت هويتي مستقل بعنوان گلستان مورد شناسايي قرار گرفت با وجود 8 سال چنين استقلال سياسي و بهرمندي از ظرفيت هاي انساني و اعتبارات خاص فرهنگي، اين گلستان نتوانست در بوستان ايران زمين نقش و جايگاه اصلي خود را بازيابد. حال آنکه با توجه به تنوع و تکثر ويژه مولفه ها و شاخصه هاي فرهنگي استان -که حقيقتا مينياتوري از کليت بوستان ايران زمين است- در آن مقطع استان مي توانست در کمترين زمان ممکن به بلوغ فرهنگي خود برسد. اما براساس آمار و شاخصه هاي کاملا مستند موجود تا پايان دولت هشتم، استان گلستان با داشتن رتبه 27 در ميان استان هاي کشور در زير خط فقر فرهنگي مطلق نگاه داشته شده بود.عمده ترين دلايل چنين امري – اولا: تغييرات منفي بدور از تحول آفريني فرهنگي – ثانيا: تاثير پذيري مطلق اداره کل از محيط سياست زده استان -ثالثا: نگاه صرف جرياني و حزبي به توزيع امکانات سخت افزاري و نرم افزاري فرهنگي – رابعا: کپي برداري از نظريات و اقدامات ديگر استانها بدون توجه به شاخصه هاي محيطي- بومي استان – خامسا: نردبان سازي از فعاليت هاي فرهنگي براي فتوحات سياسي فروملي بجاي فتوحات فراملي و...
سال 84 با انتصاب دکتر غلامرضا منتظري بعنوان مديرکل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان نقطه عطفي در حوزه فرهنگي استان رخ نمود؛ گذشته ازسوابق وتوان علمي، آنچه به اين تغيير وصف مثبت و اميد و انتظار تحول آفريني مي بخشيد شخصيت فردي و اجتماعي وهمچنين برجستگي خاص سجاياي اخلاقي و مذهبي ايشان بود که او را بيش از هر چيز به نماد يک مدير جهادي در عرصه فرهنگ و هنر- که در لابلاي دست نوشته هاي شهيد آويني مي توان سراغ او را يافت- مبدل کرده بود. کساني که در سطح ستاد و جلسات حاکميتي با ايشان کار کرده اند، اين برجستگي ها را بخوبي و از نزديک مشاهده کرده اند. شايد ارزيابي عملکرد اين مدير جهادي در اين وجيزه نگنجد اما به اعتبار ارزيابي عملکرد 8ساله ايشان به جرات مي توان گفت -اولا: مديريت ايشان در زمره معدود مديريت هاي تحول آفرين فرهنگي(براساس سياست هاي نظام) در عرصه هاي مختلف سخت افزاري و نرم افزاري در اين منطقه بوده است و مديريت ايشان يک الگو و چهره ايشان از چهره هاي ماندگار استان و کشور خواهد بود – ثانيا: مديريت جهادي ايشان در سازمان هيچگاه تحت تاثير محيط سياست زده استان قرار نگرفت بلکه اين محيط استان بود که تحت تاثيرمديريت جهادي او قرار گرفت و استان گلستان را در بخش هاي مختلف و شاخصه هاي مختلف فرهنگي به بلوغ فرهنگي رساند.
-ثالثا: دکتر منتظري مصداق بارز يک مدير تربيت يافته در مکتب امام خميني(ره) و در سطح يک سرباز وفادار به نظام و ولايت بود تا يک عضو جرياني و حزبي تابع منافع فروملي – رابعا: در کارنامه عملکرد او با وجود جشنواره هاي مختلف ديني – مذهبي و همچنين فرهنگي و هنري همچون برگزاري دوره هاي متعدد (5 دوره)جشنواره ملي رضوي در دهه کرامت، جشنواره هاي قرآني، جشنواره بين المللي تجسمي جوانان براي) 6 دوره ( در کنار برنامه ها و جشنوارهايي از جمله جشنواره ي تجسمي فجر، همچنين موسيقي فجر، فيلم فجر، جشنواره ي تئاتر استاني، 8 دوره نمايشگاه کتاب هر ساله با حضور ناشرين برتر کشور در استان گلستان -گرگان، همايش بين المللي مختومقلي شاعر ايراني ترکمن، برگزاري نمايشگاه هنري درشهرهاي ديگر استان، خارج کردن نهادهاي فرهنگي از مرکز استان و توزيع آن درسراسر استان و اجراي شادمانه هاي هنري و موسيقي، نشست هاي ادبيات داستاني وشعر و بالاخص توزيع و ايجاد توازن عادلانه جرايد استاني و سايت هاي مجازي که امروز ثمرات آن در استان و کشور و حتي در بعضي کشورهاي مدعو در جشنواره هاي بين المللي پيداست.
از برکات اين فعاليت هاي جهادي شکل گيري موسسات فرهنگي متعدد در استان (تاسيس انجمنهاي شعر، ادب، خوشنويسي، نقاشي، فيلم، موسيقي و ... به همراه مراکز فرهنگي هنري و کانونهاي تبليغاتي)، و استعداديابي و جذب، تربيت و پرورش هنرمندان جوان در تراز استان و کشور و حتي بين المللي و... و در يک کلام بلوغ فرهنگي استان گلستان بتبع شکل گيري اين جبهه فرهنگي بوده است. اين کمترين مزد او بود که در سال 91 بعنوان مدير کل نمونه کشوري(براساس ارزيابي سال90) در جشنواره شهيد رجايي معرفي شود.
اما امروز که بعد از يکسال هجمه تخريبي و تضعيفي عليه ايشان و با توديع وي، صداي هلهله بي هنران - که تابلو فرش قرمز منقش به ردپاي فرهنگ ليبرال غربي آنان در موزه تاريخ گلستان در معرض ديد همگان بوده و هست- از دخمه هاي سياه و تاريک خودساخته اسارت فرهنگي غرب به گوش مي رسد؛ اين مدير جهادي به تعبير يکي از دوستان اهل معنا، بايد سر برسجده شکر الهي نهد که رفتنش مورد هلهله اين بي هنران و اعمال و خدمات تاريخي اش در سکوت خبري آنان قرار گرفت. امروز آن دوستاني بايد در کار و آينده خود تامل کنند که اين بي هنراني- که در سال 88در مخالفت با راي مردم و نظر رهبري ،پيراهن مشکي بر تن کردند و... -يار و همکار آنان شده اند و تمام آينده آنان را تحت تاثير خود قرار خواهند داد. / هفته نامه پژواک سخن