به گزارش پایگاه خبری عدالت خواهان گلستان" به نقل از ایلام جوان/حسین خانمحمدی: جالب است که تمام نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، با وجود اختلاف نظرهای فراوان و حتی فحاشی علیه یکدیگر، در یک نقطه به اشتراک می رسند و آن چیزی نیست به جز پدیده ای به نام “برجام”…
هر سه نامزدی که در حال حاضر گمانه زنی ها در مورد پیروزی آنان در انتخابات مطرح است، در ادای یک جمله به فصل مشترکی غیرقابل تغییر می رسند: ” پاره کردن برجام در صورت پیروزی در انتخابات”.
این موضوع زمانی جالبتر می گردد که افرادی در داخل کشور بگویند:”حساب اوباما از بقیه جداست”؛ این جمله و جملات نظیر آن شاید خبر از حقیقتی دارد که وقوع آن در آینده ای نزدیک اجتناب ناپذیر است و آن هم اعلام رسمی عدم پایبندی امریکا به برجام از سوی رییس جمهور بعدی امریکاست؛ آنجاست که دیگر احدی در دولت ایران نمی تواند بگویید “مسائل داخلی امریکا(مخالفت کنگره با تعلیق تحریم های ایران و نزاع ساختگی دولت و مجلس امریکا) به خودشان مربوط است و ما با دولت امریکا توافق امضا کرده ایم”، زیرا در انتخابات ریاست جمهوری آینده ایالات متحده، این دولت جدید امریکاست که خواهان لغو برجام است؛که در صورت هرگونه اعتراض ایران و یا اعلام عدم پایبندی آن به برجام،حکمی که صادر خواهد شد بازگشت قطعی و سنگین تر تحریم ها را در پی خواهد داشت.
و اینجاست که دلیل تغییر گفتمان رییس محترم جمهور از “آفتاب تابان بودن برجام” به “فرصت برجام ،ابری زودگذر است” کاملا نمایان می شود،گویا آقای روحانی هم فرجامی نامیمون برای برجام، در سپهر سیاسی دولتش متصور است. البته تجربه حضور سه ساله روحانی در سمت ریاست جمهوری ثابت کرده است که هر سخن رییس جمهور زمینه ای برای بیان مطلبی دیگر و رسیدن به هدفی است. به طور مثال می توان با اندکی اندیشه ارتباط میان جمله “فرصت برجام ،ابری زودگذر است” و کلیدواژه های “برجام ۲ و ۳ و …” و سخنان اعضای کابینه مبنی بر “حساب اوباما از بقیه جداست” و ارتباط آن با انتخابات آینده امریکا را نیز مورد بررسی قرار داد که در اینجا موضوع بحث نگارنده نیست.
اما چرا همه نامزدهای ریاست جمهوری امریکا و به صورت کلی تر احزاب دموکرات و جمهوری خواه بر سر لغو برجام اشتراک نظر دارند؟
اگر خودمان را به جای دولتمردان امریکا قرار دهیم و از دید منافع ملی امریکا به این مهم بنگریم ساده ترین پاسخ های ممکن به شرح زیر خودنمایی می کنند:
۱-قبل از برجام، کشورهای طرف معاملات ایران دیگر حاضر به پای بندی به تحریم ها نبوده و به اذعان اوباما اصولا از تاثیر گذاری تحریمها ناامید شده بودند.فرصت برجام به یک باره به امریکا امکان داد اثرگذار بودن تحریم ها را به اثبات شرکایش رسانده و از طرفی با استفاده از قطع نامه شورای امنیت ساختار قانونی تر و نظام مندتری برای تحریمها وضع نماید تا در آینده در صورت تخطی ایران و یا هر کدام از شرکای تجاری اش در مسئله تحریم، به گونه ای هوشمندانه تر با این موضوع مقابله مند که ما نظیر آن را در مجازات بانک های چینی و آلمانی بخاطر همکاری با ایران مشاهده کردیم؛
۲-برچیدن زیرساخت های هسته ای ایران و دستیابی به اطلاعات حساس فنی و مهندسی و بعضا نظامی؛نمونه آن را در مورد آب سنگین اراک و از بین بردن ذخایر استراتژیک اورانیوم غنی شده و نیز جمع آوری سانتریفیوژها از تاسیسات فردو داشتیم.جالب است بدانید که در جمع آوری سانتریفیوژها خسارتی بین چهل تا شصد درصد به این دستگاههای حساس وارد می شود که اگر لازم باشد زمانی دوباره در مدار قرار گیرند، تعمیر و استفاده مجدد از آنها ایمنی و به صرفه به نظر نمی رسد؛
۳-از دستور کار خارج شدن ساخت نیروگاهها و مراکز تحقیقاتی که مانند فردو طراحی شده باشند؛ در دولت قبل مکان یابی ساخت حداقل ده نیروگاهی اتمی دیگر به منظور تولید برق، با استفاده از ایده فردو صورت گرفته بود و با توجه به نیاز کنونی کشور به حداقل ۲۰۰۰۰مگاوات برق و محدود بودن منابع آبی به عنوان اصلی ترین منبع تولید برق در ایران، و نیز تعهد ایران به عدم ساخت نیروگاههای هسته ای تا ۱۰سال آینده، معلوم نیست ایده دولت برای تامین این میزان نیرو چگونه رقم خواهد خورد؟!..در این صورت امریکا و شرکای غربی اش به خوبی آینده انرژِی در ایران را برای افقی ۱۰ تا ۱۵ساله هدف گرفته اند، و از سوی دیگر امکان عدم نفوذ بمبهای دژ شکن در این نوع از مراکز هسته ای برطرف گردیده است؛
۴-کاهش بازدارندگی هسته ای ایران؛با وجود آنکه بارها مقامات ایران بر حرام بودن تولید و استفاده از سلاح هسته ای تاکید کرده اند ولی عدم دسترسی غرب به اطلاعات محرمانه وبعضا نظامی جمهوری اسلامی، هاله ای از ابهام را برای دشمنان ایران ایجاد کرده بود و مانند “مشتی که بسته باشد”، فضایی روانی و ترس آور را برای آنان ایجاد کرده بود…اما پس از برجام و تایید عدم تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هسته ای،حتی کشوری ذره بینی مانند بحرین، جمهوری اسلامی ایران را تهدید نظامی می نماید، در صورتی که تا قبل از برجام فقط امریکا و رژیم صهیونیستی جرات چنین کاری را داشتند؛
۵-کاهش قدرت نرم و نفوذ جمهوری اسلامی ایران در ملتهای منطقه و جهان؛
۶-در خوف و رجا ماندن اقتصاد ایران و وابسته تر نشان دادن آن به غرب و در نتیجه جلوگیری از اجرای اقتصاد مقاومتی؛ اگر حکومت ایران که از نظر سیاسی تنها حکومت کاملا مستقل از غرب و شرق است بتواند در زمینه اقتصاد به استقلال کامل برسد تمام زیربنای جهانبینی غربی از هم خواهد پاشید و این موضوعی است که غرب به راحتی از آن نخواهد گذشت . به ذعم طرف غربی،این وضعیت مردم را در تقابل با حکومت ایران قرار خواهد داد که حداقل نتیجه آن تغییر رفتار حکومت و در ایده آل ترین حالت اسقاط نظام آن خواهد بود.