به گزارش پایگاه عدالت خواهان"در چند سال اخیر دولت یازدهم و حامیانش به دنبال برجام های دیگری نیز بودند که با موانعی در داخل روبه رو شدند، یکی از این برجام ها، برجام منطقه ای بود که یک معنای عمده و ارائه شده از طرف ناظرین و تحلیلگران سیاسی تعطیلی مقاومت در غرب آسیا بود.
اظهار نظر سید محمود نبویان، نماینده مجلس شورای اسلامی درباره محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان بسیار خبرساز شده و ظریف تهدید به شکایت و پیگیری حقوقی کرده است. سید محمود نبویان اخیرا در یک سخنرانی گفته است که ایران هستهایاش را داد تا رابطه بانکی برقرار شود، اما رابطه بانکی برقرار نشده است و یک سال و نیم است که آنها اجرا نمیکنند و برای برقراری رابطه بانکی یک شرط جدید گذاشتهاند و گفتهاند به شرطی رابطه بانکی را برقرار میکنیم که حاج قاسم سلیمانی را به ما تحویل دهید و رفتهاند تعهد این کار را به آمریکا دادهاند و برگشتهاند، به خدا قسم. وی گفته است که وزیر (امور خارجه) مملکت رفته است این تعهد (تحویل سردار سلیمانی) را به FATF (گروه مالی بینالمللی) داده است.
به صحت و سقم و یا منظور نهایی این اظهارات کاری نداریم؛ چرا که نمی توان آن را به راحتی تایید کرد. اما در سال های اخیر یکی از مهم ترین گزاره های مطرح در سیاست خارجی و دیپلماسی کشور، رویکرد برد- برد است که حسن روحانی و تیم دیپلماسی اش به آن باور دارند و این رویکرد را بهترین راه حل برای مرتفع ساختن مسائل سیاست خارجی کشور در منطقه و جهان می دانند.
حسن روحانی در سال 1392 همزمان با تبلیغات انتخاباتی خود عنوان کرده بود که برای حل پرونده هسته ای به جای مذاکره صرف با کشورهای اروپایی که قدرت تصمیم گیری محدودی دارند، بایستی به سراغ کدخدا یعنی ایالات متحده آمریکا رفت.
کدخدای حسن روحانی حل پرونده هسته ای را نزدیک به دو سال و نیم طول داد تا برجام حاصل شود. برجام، معاهده حقوقی بین ایران و 6 قدرت جهانی است که در قبال محدود کردن توان هسته ای کشور، تعلیق تحریم های هسته ای را نوید می داد. پس از توافق هسته ای توفان رسانه ای شدیدی شکل گرفت که با همین دست فرمان می بایست دیگر پرونده های سیاست خارجی را نیز حل و فصل کرد.
اصطلاح برجام یک و دو از همین جا نشات می گیرد. همزمان با تند شدن فضای سیاسی به سمت جا انداختن رویکرد های منتهی به ورود به برجام های جدید، فرمان ایست از سوی نظام صادر شد. چرا که نرمش قهرمانانه موضعی بود که تنها می بایست در زمینه هسته ای به کار گرفته می شد و این رویکرد در صورت به کارگیری در موضوعات دیگر سیاست خارجی چه بسا به زیان منافع ملی و البته به تهی شدن محتوای جمهوری اسلامی از گزاره های انقلابی خود تمام می شد.
البته در زمینه توفیقات و گشایش های برجام نیزبه صورت تعمدی اغراق هایی از سوی دولتمردان ایراد شد که بعدها همین اظهارات اغراق آمیز سطح انتظارات عمومی را چنان بالا برد که مقامات دولتی برای خروج از آن دست به سیاست توجیه سازی زدند.اما در حالیکه ایران به بسیاری از اهداف خود در توافق هسته ای نرسیده بود، شروع برجام های دیگر هیچ توجیه عملی و سازنده ای نداشت.
برجام منطقه ای که منتقدان از آن به عنوان عقب نشینی کشور از بسیاری از مولفه های اقتدار و قدرت ساز در کانون های قدرت ایران در کشورهای منطقه یاد می کردند، در دولت یازدهم نتوانست اجرایی شود.اما حسن روحانی در اظهارات انتخاباتی خود در انتخابات 96، چندین بار از تعبیر تلاش برای رفع تحریم های غیربرجامی یا هسته ای در دولت آینده سخن گفت.
این سخنان چنین تفسیر می شود که ایران با برخی از کشورهای غربی به ویژه آمریکا و تعدادی از کشورهای منطقه ای مانند عربستان و ترکیه، مذاکرات برای حل بحران های منطقه ای در سوریه، عراق، فلسطین، لبنان، یمن و حاشیه خلیج فارس را کلید بزند.
از منظر آمریکا حل بحران های منطقه ای تنها از طریق عقب نشینی ایران از کشورهای عضو محور مقاومت حاصل می شود و در نهایت نیز مشروعیت رژیم صهینونیستی می بایست از طریق مکانیسمی حل می شد.
همه بازیگران عرصه تحولات منطقه آگاه اند که سیاست خاورمیانه ای ایران بازیگری به نام سردار قاسم سلیمانی دارد که در لیست تحریم های آمریکا و ترور رژیم صهیونیستی نیز قرار دارد.
بازنشسته کردن و بازگشت قاسم سلیمانی به امور روتین نظامی و دفاعی در داخل کشور هدفی است که دولتمردان با این نوعی اشاراتی که در بعضی از سخنان دولتمردان وجود دارد، محقق شدن غیرقابل تصور نیست.
حتی کاهش بودجه نهادهایی مانند سپاه قدس نیز نمی تواند اتفاقی باشد و برخی ناظرین در کشور در همین راستا تفسیر می کنند. از این رو برجام منطقه ای هیچ معنایی به جز عقب نشینی ایران از سیاست های مقاومت طلبانه خود در منطقه را تداعی نمی کند.
برچیده شدن محور مقاومت به معنای خلع سلاح حزب الله لبنان، کناره گیری بشار اسد از قدرت و باز گذاشتن دست تروریست ها در برخی از مناطق غرب آسیا است.
ازاین رو شاید اظهارات سیدمحمود نبویان درباره تسلیم کردن سردار سلیمانی به آمریکا محلی از اعراب نداشته باشد اما می تواند استعاره ای باشد مبنی بر آنکه جمهوری اسلامی می بایست بسیاری از سیاست هایش را که مبتنی بر عنصر مقاومت و ایستادگی جانانه برای تشکیل دولت مقاومت است، را تعطیل کند.
همچنانکه حسن روحانی زمانیکه سخن از لغو تحریم های غیربرجامی در کارزار انتخاباتی می زد، روشن بود که انتقادات وی درباره آزمایشات موشکی و نوشتن شعار بر موشک ها بدون قصد و غرض نبوده است.
در هر صورت در پیش گرفتن این نوع سیاستگذاری ها درباره تحولات سیاست خارجه و به خصوص پرونده های منطقه ای که به محور مقاومت مربوط می شود امثال حاج قاسم سلیمانی را نه تنها در تهران خانه نشین می کند بلکه آسیب های غیرقابل جبرانی به گفتمانی وارد خواهد کرد که فرمانده سپاه قدس در طول همه این سالها آن را دنبال می کرده است.
وقتی به دنبال تعطیلی چنین گفتمانی در منطقه باشیم صدبرابر بدتر از تحویل حاج قاسم سلیمانی به آمریکا خواهد بود زیرا فرمانده دلاور سپاه قدس سرباز همین گفتمان در سرتاسر منطقه است