به گزارش پایگاه عدالت خواهان"پیامبران در طول تاریخ در برابر گروه های مختلف اجتماعی قرار گرفتند. بزرگ ترین دشمن آنان کافرانی بودند که به قدرت و ثروت تکیه کرده و اجازه هیچ گونه تغییری را نمی دادند. بویژه آنکه پیامبران با بیان حقایق و روشنگری های خود مردم را نسبت به حقوق خود آگاه ساخته و از آنان می خواستند تا عدالت پیشه کرده و عدالت علنی را در جامعه خصوصا در حوزه قدرت و ثروت و مواهب طبیعی اجرا نمایند.[1]
بی گمان عدالت عینی و ملموس برای کسانی که همه هستی را دنیا و مادیات آن می دانستند و همه چیز را برای خود می خواستند، سخت و غیرقابل پذیرش بود. اگر عدالت اجرایی می شد، دیگر طبقات پایین از میان می رفت و جابه جایی قدرت و ثروت به سادگی امکان پذیر می شد و این امکان وجود داشت که شاهزادگان برای کارگری و کشاورزی به روستا بروند و کشاورززادگان برای پادشاهی و مدیریت جامعه به قدرت و ثروت دست یابند.
چنین تصوری برای کسانی که خودرا برتر از دیگران می دانستند و خود را نژاد برتر می شمردند، کابوسی بزرگ بود. از این رو تمامی تلاش خود را مصروف این معنا کردند تا به قول خودشان، ارا ذل و اوباش جامعه در نظام اجتماعی و اقتصادی جامعه بالا نیایند و جای آنان را نگیرند.[2]
خداوند بارها در آیات قرآنی بیان می کند که گروهی از طبقات ممتاز جامعه چون اشراف، مترفان و مستکبران در برابر پیامبران می ایستادند و اجازه تبلیغ و دعوت به ایشان نمی دادند.
البته چنین نبود که تنها کافران این گونه عمل می کردند، بلکه حتی در جوامعی که پیامبران ایجاد کرده بودند، گروه های انحرافی رشد کرده و در همان مسیر کافران حرکت کرده و با آموزه های تحریف شده پیامبران پیشین به جنگ پیامبران زمان خود می آمدند. شاید روشن ترین تصویری که قرآن از امت های پیامبران در این باره به دست می دهد، قوم یهود است که به نام حضرت ابراهیم (ع)، اسحاق (ع)، یعقوب (ع) و سپس حضرت موسی (ع) در مقابل پیامبران قرار گرفته و آنان رابه سبب دعوت های اصلاحی کشتند؛[3] چرا که آنان اصلاحات و دعوت هایی داشتند که مخالف هواهای نفسانی آنان و مبتنی بر عدالت بود.[4]
روش اشراف یهود
بنابراین، همیشه در طول تاریخ حتی در میان امت ها و ملتهای پیامبران (ع) گروه ها و طبقات اجتماعی حضور داشتند که با هرگونه حرکت عدالت خواهانه مخالفت کرده و به سرکوب ملت و بلکه حتی رهبران الهی پرداخته و آنان را به قتل می رساندند.
در میان یهود، گروه های اشراف چنان قدرت و ثروت جامعه را در اختیار گرفته بودند که اجازه نمی دادند کسی بیرون از دایره آنها حرکتی داشته باشد. لذا به شدت مخالفت خود رابا انتخاب طالوت که از قدرت و ثروت و نشان اشرافی بی بهره بود، علنی کردند.[5] این افراد اگر می دیدند کسی بیرون از مجموعه و گروه طبقاتی خودشان به قدرت و ثروت می رسد، به شدت با او مبارزه می کردند تا نابود شده یا عقب نشینی کند و به جایگاه پیشین خود بازگردد.
روش هایی که آنان برای نابود کردن این افراد به کار می بردند با توجه به شرایط و مقتضیات و نیز امکانات، متفاوت بود. هر چند که زمامداری پیامبر زمان یعنی طالوت را به ناچار پذیرفتند ولی در نهایت با عدم همکاری با ایشان تلاش کردند تا او در جنگ با جالوت شکست بخورد که البته به امداد غیبی این مساله تحقق نیافت.
در زمان حضرت موسی (ع) اشراف به اشکال گوناگون با رهبری او مخالفت کردند و در هر فرصتی ساز مخالفت نواختند زمانی قارون که از قوم یهود بود، حاضر نمی شود تا برای کمک به ملت خود انفاق کند و ثروت خود را در خدمت فرعون و فرعونیان قرار می دهد که خشم خداوندی را موجب شده و نابود می شود و زمین، او را با تمام ثروتش می بلعد. قارون با رفتارهای خود تلاش می کرد تا مومنان را خوار و خفیف سازد و نشان دهد که رویه فرعونی بهتر از رویه موسی و هارونی است. ثروت قارون به جای آنکه در خدمت مردم یهود باشد در خدمت قدرت فرعونی بود.
زمانی دیگر، اشراف و مافیای قدرت و ثروت در ملت یهود، نسبت به تغذیه و اقتصاد پریشان اعتراض می کردند و می گفتند که چرا باید در تحریم اقتصادی قرار گیریم و وضعیت اقتصادی ما به گونه ای شود که در میان جهانیان سرافکنده باشیم. وضعیت سیاسی و اجتماعی ما بهبود نیافته و ما در جهان و در چشم مردم خوار شده ایم. پیش از آمدن حضرت موسی (ع) وضع ما از نظر جایگاه سیاسی و اجتماعی بد بود و قبطیان و مستکبران ما را اذیت می کردند، اکنون نیز وضعیت بدتر شده است. پس هیچ تفاوتی میان دو دوره نیست بلکه حتی وضعیت اجتماعی و سیاسی و جایگاه ما بدتر هم شده است.
اینان با ایجاد شرایط و بیان مطالباتی، توده های مردم را با خود همراه کردند و باعث شدند آنان برای بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی و سیاسی خود به هر حقارتی تن دهند. از این رو همنوا با اشراف، خواهان تنوع غذایی و واردات بیشتر مواد آسایشی و رفاهی می شوند و حاضر می شوند تا استقلال و عزت خود را به خیار، سیر، پیاز، عدس و مانند آن بفروشند.[6]
شرایط تحریمی که در پی استقلال طلبی، عزت خواهی، عدالت جویی و مانند آن پدید آمده بود. اشراف رفاه طلب را خسته کرد و آنان با استفاده از جو روانی و هزینه کردن برخی از مسائل، توانستند ملت را همراه خود کرده وعلیه حضرت موسی (ع) به شورش وادارند.[7]
روحیه ضد عدالت مافیای قدرت و ثروت
اصولا مافیای قدرت و ثروت هرگونه عدالت خواهی را بر نمی تابد واجازه نمی دهد که کسی مانع کسب ظالمانه و رفتارهای مترفانه و مسرفانه آنان شود. در زمان حضرت شعیب مافیای قدرت و ثروت تمام تلاش خود را می کنند تا آن حضرت از دعوت به عدالت توزیعی و عدالت ملموس در حوزه اقتصاد دست بردارد و علیه کم فروشی و گران فروشی آنان اقدام نکند. آنان تلاش کردند تا با تغییر شرایط و فشار به قبیله و همراهان حضرت شعیب (ع) ایشان را به مسیری سوق دهند که قدرت و ثروت آنان را تضمین و تامین می کند. از این رو تهدید می کنند که اگر به ملت و رویه و آیین آنان باز نگردد او را سنگسار کرده یا می کشند و یا تبعید می کنند.[8]
ضرورت استقامت در برابر مافیاها
اگر بخواهیم در مقابله با فشارها و تهدیدات مافیاهای قدرت و ثروت که در امت اسلام طابق النعل بالنعل چون امت یهود شکل گرفته مقاومت کنیم باید استقامت بورزیم[9] نه اینکه همراه و همنوا با آنان شویم و به آنان خدمت رایگان کنیم. استقامت در آنچه باور داریم اصلی است که نباید فراموش کنیم. مافیای قدرت و ثروت در عصر حضرت موسی (ع) با همراهی با فرعون و فرعونیان زمینه حرکت مردمی و شورش علیه موسی (ع) را فراهم آوردند. آنان گفتند که تحریم ها موجب شده تا از نظر اقتصادی دچار بحران شویم و تنها به دو غذای ساده (من و سلوی) اکتفا کنیم، در حالی که اگر با فرعونیان کنار می آمدیم وضعیت ما بهتر از این بود. از این رو، با جوسازی علیه موسی (ع) شرایط را برای عقب نشینی آن حضرت (ع) فراهم آوردند، بنابراین حضرت (ع) فرمان می دهد تا برای تغییر وضعیت اقتصادی باید جنگ و جهادی داشته باشند که البته در اینجا نیز اشراف و مافیای قدرت و ثروت حاضر به همکاری نشدند و گفتند خودت این اوضاع را ایجاد کردی و باید خودت بروی شرایط را دگرگون کنی و ما را از مشکلات اقتصادی و کمبود تغذیه و فقدان تعدد و تنوع در آن نجات دهی.[10]
پی نوشت:
[1] حدید، آیه 25
[2] هود، آیه 27
[3] بقره، آیه 61؛ آل عمران، آیات 21 و 112؛ مائده، آیه 70
[4] مائده، آیه 70
[5] بقره، آیه 247
[6] بقره، آیه 61)
[7] همان
[8] اعراف، آیات 85 و 88
[9] توبه، آیه 7، فصلت، آیه 30، احقاف، آیه 13
[10] مائده آیه 24 و آیات دیگر