به گزارش پایگاه عدالت خواهان ایران" سعید حجاریان در سال 1333 به دنیا آمد و در محله نازی آباد تهران بزرگ شد. پدرش فرش فروش بود. او و دو برادرش در مدرسه الهی تحصیل کردند. خانواده از لحاظ اقتصادی جزو طبقه متوسط سنتی بود. منزل آنها دو طبقه بود و او و برادران اش در طبقه دوم زندگی میکردند. او برای تحصیل در رشته مهندسی مکانیک وارد دانشگاه تهران شد. در سال 72، با دفاع از پایان نامهاش با عنوان موعودیت در انقلاب ایران و روسیه، زیر نظر حسین بشریه، فوق لیساس علوم سیاسی و بعدها دکترای علوم سیاسی را از دانشگاه تهران اخذ کرد.
فعالیت های سیاسی پیش از انقلاب
سعید حجاریان فعالیت سیاسی خود را از دوران نوجوانی در نازی آباد آغاز كرد و در ادامه از مبارزین ضد رژیم پهلوی در عرصه دانشگاه و جنوب تهران به حساب آمد. حجاریان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی نماینده آیت الله منتظری در امور مربوط به زندانیان بود.
فعالیت های سیاسی بعد از انقلاب
وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از سوی مهندس بازرگان در نیروی دریایی ارتش حضور یافت و سپس با دستور مستقیم شخص بازرگان در معاونت اطلاعات نخست وزیری مستقر شده و مشخصا در زمره همکاران اصلی مسعود کشمیری، عامل بمبگذاری در دفتر نخست وزیری، قرار گرفت. حجاریان فامیل و رفیق صمیمی متهم ردیف دوم انفجار دفتر نخست وزیری، تقی محمدی، کاردار وقت ایران در افغانستان است که در سال 63 حین بازجویی به جرم دست داشتن در ماجرای انفجار دفتر نخست وزیری در زندان اوین به ظاهر خودکشی کرده و پس از مرگ توسط حجاریان کفن و دفن شد. البته بعدها برخی مدعی شدند که محمدی با کمربندی مشکی و با گذاشته شدن چوب کبریت روی شاهرگش درون زندان به طرز مرموزی حلقآویز شده بود و ماجرای خودکشی او کاملا ساختگی بوده است. حجاریان که به همراه خسرو تهرانی در دفتر اطلاعات نخست وزیری فعال شده بود، به هنگام تاسیس وزارت اطلاعات نقشی تاثیر گذار داشت. حجاریان در حقیقت از بنیانگذاران وزارت اطلاعات است. او در مقابل طرح یک سازمان اطلاعاتی و امنیتی شبیه ساواک و یا آنچه در دیگر کشورها مرسوم بود، طرح وزارت اطلاعات را پیش کشید. وزارت اطلاعات از نظر حجاریان همانند هر وزارتخانه دیگری، می بایست مقررات و وزیر و بودجه اش زیر نظارت مستقیم مجلس شورای اسلامی اداره می شد. طرح او مورد توافق امام خمینی(ره)، واقع شد و خود حجاریان نیز در مقام معاونت بین المللی این وزارت مدتی مشغول به کار بود. حجاریان در آغاز ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، مسئولیت معاونت سیاسی مرکز مطالعات و تحقیقات استراتژیک در دفتر ریاست جمهوری را پذیرفت. از همین دفتر و معاونت سیاسی بود که کم کم پروژه بعدی اصلاحات در ایران آن دوران کلید خورد. بسیاری از کادرهای موثر بعدی دولت اصلاحات تحت مدیریت او در همین مرکز بود كه به دنبال راه حل های دیگر به راه اصلاحات کشیده شدند. وی از سال 1377 دست به انتشار روزنامه صبح امروز زد که در جریانات سیاسی آن روز نقش اطلاع رسانی عمدهای را بر عهده گرفت.
ترور نافرجام
در اسفند 1378، سعید عسگر در جلوی شهرداری تهران و هنگام ورود حجاریان به ساختمان شورای شهر او را ترور کرد. سعید عسگر پس از این ترور محاکمه و به 15 سال زندان محکوم شد. همدست او که راننده موتورسیکلت حامل سعید عسگر بود به ده سال زندان محکوم شد. پس از این حادثه، بلافاصله اکثر شخصیت های سیاسی، نظامی، فرهنگی، مسئولان عالی رتبه و همچنین گروه ها و احزاب مختلف، با صدور بیانیه، اعلامیه، سخنرانی و حتی حضور در بیمارستانی که وی در آن بستری شده بود، این اقدام را محکوم کرده و شناسایی عاملان و آمران این ترور را خواستار شدند.
سعید عسگر ۱۴ سال پس از ترور حجاریان: پشیمان نیستم! اینجا
زاکانی: ضارب سعید حجاریان سال ۸۸ در ستاد موسوی بود اینجا
هژمونی حجاریان در جبهه دوم خرداد
حجاریان به گفته فعالین سیاسی دوم خردادی، در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 تاثیر گذاری حیاتی داشت؛ از ساماندهی پارادایم جدید چپهای سیاسی تا تدارك جنگ روانی و بدین گونه سید محمد خاتمی از سوی مردم برگزیده شد و از همین رو چندین سال دوران ریاست جمهوری خاتمی، تحت هژمونی كنش و واكنشهای سعید حجاریان در محیط سیاسی جبهه دوم خرداد بود؛ هر چند ترور وی این تسلط را تا حد زیادی كاهش داد؛ به طوری كه از اواخر این دوران حجاریان بیشتر در نقش یك كنشگر نقاد درون جبهه دوم خرداد ظاهر شد كه خاتمی هم از گزند این نقدها در امان نبود. اگر چه تاثیر حجاریان در خاتمی را عده ای زیاده از حد می دانند و به عنوان نمونه صادق زیبا کلام می گوید : خاتمی از نظر توان اجرایی و مدیریتی شخصیت با استعداد و توانمندی نیست و این یك واقعیت تلخ است.» زیبا کلام معتقد است: افرادی همچون محمدرضا خاتمی، بهزاد نبوی، محمدعلی ابطحی، مصطفی تاجزاده و سعید حجاریان كه حلقه اول یاران سیدمحمدخاتمی هستند خیلی بر ایشان تاثیرگذارند به طوری كه بسیاری از تصمیمات آقای خاتمی توسط همین افراد گرفته میشود. اما رئیس ستاد انتخاباتی هاشمی رفسنجانی در سال 84 می گوید: خاتمی در جایی میگفت: «حجاریان و عبدی بهترین مشاوران من هستند، زیرا هرچه میگویند من برعكس نظر آنها عمل میكنم.» آقای خاتمی میگفت: ضربهای كه حجاریان و عبدی به من زدند هیچكس نزد.
انقلاب مخملین و نرم
حجاریان مدتی قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال 88، با انتشار مقاله ای در ارگان حزب مشارکت، از وقوع انقلاب های مخملین و رنگی در کشورهای اقمار شوروی سابق تمجید کرده و نوشت: انقلابهای مخملین موجی از دمکراسی را برای کشورهای اقمار شوروی سابق به ارمغان آوردند. حجاریان در این مقاله انقلابهای "مخملین و نرم" را از "انقلابهای کلاسیک" بهتر دانست و نوشت: تفاوت انقلابهای نرم یا مخملین باانقلابهای کلاسیک آن است که در انقلاب کلاسیک ، بعد از پیروزی معمولا یک دوره ترور و وحشت به وجود می آید و فراکسیونها به جان هم می افتند و کشتارهای وسیعی صورت می گیرد و اصطلاحا انقلاب فرزندان خود را می خورد.اما در انقلابهای نرم این فراکسیونها می توانند به گونه ای دمکراتیک با یکدیگر عامل داشته باشند و چرخه قدرت بدون خون ریزی میان آنها انجام گیرد.در انقلاب نرم و مخملین ، انقلابیون به اصول عام مانند اعلامیه حقوق بشر و میثاق شهروندی باور دارند. عضو ارشد حزب مشارکت معتقد بود: این انقلابها موجی از دمکراسی را برای کشورهای اقمار شوروی سابق و نیز جمهوری های این کشورها به ارمغان آوردند که اصطلاحا از آن با عنوان موج سوم گذار به دمکراسی یاد می شود. آنچه در انقلابهای نرم اتفاق می افتد، جنگ میان مردمی است که به حاشیه رانده شده اند و طبقه ای که در متن تصمیم گیریها و تمکنات قرار دارند. عضو ارشد سابق حزب مشارکت بر ضرورت حمایت قدرت های خارجی به منظور کاهش هزینه های انقلاب مخملین تاکید کرده و اظهار داشت: امروزه با گسترش پدیده جهانی شدن و فروریختن دیوار امواج تلویزیونی و رسانه ای از "انقلاب رنگی از راه دور" صحبت می شود. یعنی قدرتهای بزرگ، نهادهای بین المللی و کمیسیونهای حقوق بشر می توانند از طریق اینترنت و تلویزیون به بسیج توده ای بپردازند و رهبران رژیم ها را در میان مردم بی اعتبار سازند. به این ترتیب شکاف بین دولت و ملت عمیق تر می شود و زایمان انقلابی سریعتر و کم هزینه تر اتفاق می افتد.
اتهامات حجاریان
نماینده دادستان تهران در توضیح اتهامات حجاریان در قالب کیفر خواست انفرادی گفت: حجاریان دو بار با جان کین مغز متفکر انگلیسی که مرتبط با نهاد MI6(سرویس جاسوسی انگلیس) است، ملاقات داشته است. جان کین در سال 1994 میلادی پروژه جامعه مدنی ایران در لندن را پایه گذاری کرد و از موثرترین عوامل در لندن بوده که ماموریت های خارجی زیادی نیز داشته است. حجاریان همچنین با یورگن هابرماس مشهورترین نظریه پرداز نافرمانی مدنی، ارتباط داشته و با بنیاد سوروس که از طراحان انقلاب مخملی است، نیز مرتبط بوده است. متن کیفر خواست انفرادی سعید حجاریان که توسط سپهری، نماینده دادستان، در دادگاه قرائت شد حکایت از این داشت که از جمله اتهامات حجاریان، اقدام علیه امنیت کشور به وسیله تحریک مردم، ایجاد شبهه جعل و تقلب در انتخابات و مشارکت در تهیه و تدوین سند تعاملات راهبردی و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی است. نماینده دادستان در جلسه دادگاه گفت: ارتباط با عوامل بیگانه علیه امنیت کشور و ترغیب و تشویق اقشار جوان و دانشجو علیه انتخابات، تخریب دولت قانونی به وسیله سخنرانی های مکتوب و همکاری با B.B.C، توهین و اهانت به مسئولان نظام به ویژه مقام معظم رهبری از دیگر اتهامات سعید حجاریان است. نماینده دادستان مکان دستگیری حجاریان را تهران یاد کرد و دلایل اتهامات را گزارش و تحقیقات قرارگاه ثار الله، اقاریر به ارتکاب این بزه ها بیان کرد. سپهری افزود: براساس گزارش معاونت اطلاعات قرارگاه ثار الله حجاریان از موثرترین افراد برای انجام اعمال غیر متعارف و تخریب و تحریق اموال عمومی است. انتشار نامه های جعلی با هدف ایجاد جعل و شبهه در انتخابات و تهمت های کذب به نهادهای نظام از جمله شورای نگهبان و به کار بردن الفاظ زشت و رکیک علیه نهادها و نظام از دیگر دلایل اتهامات وی است.
حجاریان و جدایی دین از سیاست
حجاریان در پاسخ به این سوال که آیا موافق جدایی دین از سیاست است می گوید: من بین دو حوزه دین و ایدئولوژی تمایز قائل هستم و معتقدم اسقاط حکومت ایدئولوژیک از اوجب واجبات است. حجاریان می افزاید: چون حکومت دینی لاجرم به سمت ایدئولوژی سوق پیدا می کند در نتیجه بعضی متفكرین كه به كلی قائل به جدایی نهاد دین از نهاد دولت هستند، از تبعات ناگزیر دولت دینی در عصر جدید كه منتهی به دولتی ایدئولوژیك میشود، نگرانند. در نظر حجاریان آن چیزی که مسلم است دولت دینی در عصر جدید به سمت ایدئولوژی سوق پیدا می کند و اسقاط چنین دولتی نیز از اوجب واجبات است و هر چند با الفاظ بازی کنیم، نمی توانیم از این حقیقت چشم پوشی کنیم که حجاریان قبل از آن چیزی که عده ای آن را دگردیسی می نامند به جدایی دین از سیاست معتقد بوده است، هر چند بخواهیم حکومت دینی را با حکومت ایدئولوژیک متمایز سازیم که اگر چه این دو با هم تفاوت های بنیادین دارند ولی در نظر حجاریان بین این دو ارتباطی است لازم و ملزومی.
فشار از پائین چانه زنی از بالا!
حجاریان همچنان پس از تجربیات خشونت زای دوران 8 ساله دوم خرداد، سیاست را «ستیز و سازش» معرفی کرده و تاکید میکند: هنوز هم به استراتژی فشار از پایین چانه زنی در بالا اعتقاد دارم. ولی این تز حجاریان، به اذعان شکوری راد، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت، هیچ گاه به برنامه عملیاتی اصلاح طلبان و جبهه مشارکت تبدیل نشد.
مشروطيت، سلطانيسم و مشروعيت
حجاریان در مقاله" مشروطیت، سلطانیسم و مشروعیت" انقلاب اسلامی را با جنبش مشروطه مقایسه و در آن پایه مشروعیت انقلاب اسلامی را دوگانه معرفی كرده و راهکارهایی برای تقویت پایه مشروطیت آن (متجلی شده در جمهوریت) پیشنهاد میکنند: «باید مقدورات و محدودیتهای هر دو پایه حکومت، شناساییشده و تاکتیکها برای پیشبرد امر دمکراسی تعیین شود. راه ایرانی توسعه سیاسی، سنتزی خواهد بود، از دو تجربه انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی، یعنی کماکان در عصر مشروطه به سر میبریم و نمایندگان از جانب تودهها در بوروکراسی حضورداشته باشند و از سویی دیگر رهبرانی مجلی، مردم را راهنمایی نمایند و اصلاحات با استفاده از الگوی «فشار از پایین، چانهزنی بالا» که بخش اول آن، برگرفته از تجربه انقلاب اسلامی و بخش دوم آن، برگرفته از تجربه انقلاب مشروطیت است، ادامه یابد. اگر به فرض، اصلاحطلبان در هشت سال گذشته نتوانستهاند به وظایف خود عمل کنند، نافی تئوری یادشده نیست؛ چون به هر حال منابع مشروعیت در ایران چندگانه است و ناگزیر نهادهای جدید، برای پیگیری مطالبات دموکراتیک مردم،در درون دستگاه سیاسی کشور پدید خواهد آمد. پس نباید این امکان را به عنوان پدیدهای ناهنجار، به طور کلی نفی کرد.» حجاریان همچنین در مقاله «استراتژی مشروطهخواهی" تاکید میکند: «در نظر من، استراتژی های سیاسی در ایران امروز، بر استراتژی مشروطهخواهی تاکید دارد (در نظر من استراتژی به معنای «طرح نو در انداختن برای تغییر ساختار» میباشد... مثلاً ذیل استراتژی مشروطهخواهی (استراتژی اول) میتوان از تاکتیکهای زیر نام برد: اعتدال، آرامش فعال، بازدارندگی فعال، خروج از حاکمیت، فشار از پایین، چانهزنی از بالا و رویگردانی اجتماعی. کارکردی کردن حاکمیت دوگانه در ایران به معنای «باز توزیع منابع قدرت» و «تأسیس نهادهای حل منازعه» است و به همین دلیل، تغییری ساختاری محسوب میشود. استراتژی مورد نظر من ضمن آن که قرائت رسمی از ولایتفقیه را (مستقل از پذیرش یا عدم پذیرش آن) دارای جایگاه مشخصی در حکومت میداند، برای وجهه جمهوری آن نیز جایگاه قائل است. من این استراتژی را اصلاحات (مشروطهخواهی) مینامم. آن دسته از استراتژی های سیاسی که حاکمیت دوگانه را انکار میکنند دچار این توهم هستند که شرایط فعلی را با الگوهای صدر انقلاب تطبیق میدهند.» همین مسایل بابیانی دیگر در جزوه تأملات راهبردی حزب مشارکت منعکس شده است.
حجاریان پس از انتخابات اما حجاریان بعد از دستگیری با حجاریان «جمهوریت، افسون زدایی از قدرت» متفاوت است، وی در میزگرد آسیبشناسی نظری حوادث پس از انتخابات که از شبکه یک سیما پخش شد میگوید: «رهبری در ایران دارای سه نوع مشروعیت است، یك نوع مشروعیت سنتی است، چرا كه بالأخره رهبر مرجع تقلید خیلیها است و مرجعیت نوعی مشروعیت سنتی است، ثانیاً رهبری رهبر انقلاب است و رهبری انقلاب نوعی رهبری كاریزماتیك است، ثالثاً رهبری، قانونی و منتخب خبرگان است و هم اینكه رهبری در ایران ادامه ولایت پیامبر (ص) است.» حجاریان در دادگاه اعتراف نکرده است بلکه به گفته خود آن چه را که نگفته بود را بازگو کرده است: «رهبری در ایران سه پایه مشروعیت دارد منتهی ...علاوه بر اینها موضوع دیگری هم داریم. رهبری در ایران ادامه ولایت پیامبر است كه میخواستم توضیح دهم كه علاوه بر آن سه نوع مشروعیت كه توضیح دادم و باید در نظر گرفت كه سه نوع مشروعیت را وبر اندیشمند غربی گفته بود اما مشروعیت نوع چهارم داریم كه وبر به آن اشاره نكرده است.» این در حالی است که وی در سخنان خود بعد از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری سخنان دیگری میگوید و یا به عبارتی دیگر دچار دگردیسی میشود و در متن دفاعیه از مشروعیت الهی ولایتفقیه سخن میگوید.
حجاریان در گفتگوی مکتوب با ایرنا در پاسخ به این تعارض میگوید: «در» زمان حضرت امام (ره) اعتقادم بر این بود که ایشان دارای سه وجهه مشروعیت (بنا به نظریه ماکس وبر) هستند. الف) ایشان چون مرجع تقلید اکثریت کشور بودند حتی قبل از سقوط شاه امرشان مطاع بود لذا نوعی مشروعیت سنتی داشتند که تا هنگام ارتحال حفظ کردند. ب) آن حضرت انقلاب شکوهمندی را رهبری کردند که بزرگترین قدرت منطقه را به زانو درآورد و به ازاله رژیم منحوس پهلوی منجر شد و طی این فرآیند نوعی مشروعیت انقلاب (کاریزماتیک) هم کسب کردند. ج) بعد از همهپرسی قانون اساسی و تأسیس مجلس خبرگان حضرت امام (ره) از سوی خبرگان رهبری نیز بر اساس قانون اساسی به رهبری برگزیده شدند و به این ترتیب ایشان رهبر قانونی جمهوری اسلامی ایران هم شدند. لذا سه نوع رهبری سنتی، کاریزماتیک، قانونی در امام جمع شد و این امر در کمتر کسی از رهبران جهان سابقه دارد. اما بعد از ارتحال امام(ره) و حذف شرط مرجعیت و سخنرانی عجیبی که آقای هاشمی کردند که رهبری فرصت مطالعه نداشتند و... طبعاً به این نتیجه رسیدیم که مشروعیت سنتی امام دیگر ادامه نخواهد یافت. از آن گذشته امام (ره) به عنوان رهبر مؤسس انقلاب اسلامی دارای کاریزمایی بودند که بنا بر آموزههای ماکس وبر غیرقابل انتقال مینمود پس تنها راه تقویت مشروعیت قانونی رهبری بود و من به وجهه جمهوری (قانونیت مشروعیت) بها دادم؛ اما بعد معلوم شد که رهبری دارای مقلدین بسیاری در داخل و خارج کشور هستند (وجه سنتی مشروعیت). ضمناً ایشان کشتی انقلاب را از گردابهای خطرناکی مثل همین وقایع اخیر نجات دادند بدون اینکه از اختیارات قانونی خود استفاده کنند؛ بلکه با بسیج تودهای زبانههای دود و آتش را خاموش کردند و نشان دادند که مشروعیت کاریزماتیک و جذبه هم دارند و از قبل هم که رهبر قانونی کشور بودند لذا در مجموع هر سه منبع مشروعیت در ایشان جمع است به خصوص آنکه ولایتفقیه اساساً ادامه ولایت پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار علیهم السلام است. در انتها باید بگویم تغییر موضع من در امر ولایتفقیه را به حساب تاکتیک نگذارند چون اولاً هیچگونه تندی و مکابره ای میان من و مسئولین پروندهام در میان نبوده ثانیاً این سطور را هنگامی مینویسم که از رأی دادگاه بیخبرم لذا آن رأی هر چه باشد تأثیری در مواضع من ندارد، وانگهی مگر ایرادی دارد که انسان مواضع خود را اصلاح کند. جناب سلمان فارسی بسیاری از ادیان را آزمود تا به حقانیت پیامبر اکرم (ص) پی برد و به مقام شامخ «سلمان من اهلالبیت» رسید. البته من از کلمه چرخش امتناع دارم و به جای آن کلمه تصحیح را ترجیح میدهم چون هیچگاه نسبت به مقوله ولایتفقیه بیاعتنا نبوده، آنچه من در ذهن خود اصلاحکردهام اولاً تقویت پایه مقبولیت ثانیاً حل مسئله حکم حکومتی ثالثاً مسئله کاریزمای رهبری رابعاً مقوله احکام مولوی رهبری و همطراز نمودن آن با حکم شارع بوده است.»
نقش حجاریان در فتنه 88
سعید حجاریان از جمله افرادی است که در جریان انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری نقش بسزایی ایفا کرد و به خاطر همین نقش اثر گذار و در عین حال مخرب بود که بعد از انتخابات و در جریان مبارزه بی امان سرویس های امنیتی کشور با اصحاب فتنه دستگیر و برای مدتی زندانی شد .در ادامه به نقش حجاریان در این پروسه می پردازیم:
دروغ پردازی ، سیاه نمایی و تخریب علیه دولت سعید حجاریان همانند دیگر اصلاح طلبان مشی تخریب دستاوردهای دولت نهم را پیش گرفته بود، باید اصولگرایان در مرعی و منظر مردن تخریب شوند تا زمینه برای پیروزی نامزد مورد نظر اصلاح طلبان فراهم شود. حجاریان 26خرداد 1387، در گفت و گو با عبدی می گوید: مردم منتظر هستند كه فشارهای معیشتی كمتر شود اما هر روز با افزایش آن مواجه هستند. نهایتا هم فشار معیشتی است كه مردم را وامی دارد تا بپرسند چه می شود؟ از طرف دیگر دولت هم پیشتر وعده هایی را داده بود كه هنوز محقق نشده و نوعی حرمان و حسرت را دامن زده است. بخشی هم به احساس نا امنی مربوط می شود. مردم از آینده خود هیچ تصویری ندارند و احساس نا امنی می كنند. در واقع به قول فرنگی ها اكنون "سیستم غارت" وجود دارد. وقتی فرد در معرض غارت قرار می گیرد، به دنبال یك مامن می گردد. اینجاست كه شرایط برای ظهور یك مستبد فاشیست مهیا می شود. البته دولت كنونی نه توان تامین امنیت را دارد و نه توان كنترل تورم را. وضعیت كنونی ما حاكم شدن نوعی هرج و مرج است. اوضاع حسین قلی خانی است.
سیستم غارت، مستبد فاشیست، هرج و مرج و سیستم حسین قلی خانی ! به راستی هدف حجاریان از گزینش این الفاظ برای تحلیل اوضاع روز چیست ؟ جز این که می خواهد با تخریب دولت وقت مردم را از آینده وحشت زده کند و زمینه را برای گزینش مورد نظر اصلاح طلبان فراهم سازد؟! وی در این گفتگو حامیان گفتمان دولت نهم را که در آن زمان بسیجی ها و حزب اللهی ها و نیز مستضعفان جامعه تشکیل می دادند لمپن پرولتاریا نامیده و می گوید: مقدار زیادی از پول نفت خرج سوبسید شده است. اوضاع امروز ما شبیه شرایط بعد از انقلاب 1905 روسیه است كه نخست وزیر نظام تزاری اصلاحات ارضی اعلام كرد و با این اقدام طبقه متوسط را به نفع طبقه پایین قربانی كرد. سیاست های این دولت هم این است كه تا می تواند حاشیه را برای خود داشته باشد و طبقه متوسط را قربانی این سیاست كند. در جامعه طبقه ای داریم به نام "لمپن پرولتاریا". اینها حاشیه نشین ها و اقشاری هستند كه هنوز ماقبل جامعه صنعتی زندگی می كنند. دولت تلاش دارد تا این طبقات را با خود همراه داشته باشد چراكه تصور می كند درنهایت هم همین طبقات از موجودیت او دفاع خواهند كرد. وی انتخابات را محلی می داند که با ساختار سیاسی تسویه حساب کند، از این رو است که حجاریان وضعیت به وجود آمده در دوران انتخابات را اینگونه تحلیل می کند: تباهی ها به دایره ریخته شده است! از این رو است که وی از انتخابات با عنوان انقلاب یاد می کند که جامعه را به هم خواهد ریخت: «انتخابات معمولا جامعه را به هم میزند. همچون کفگیری که دیگ آرام همه را زیر و رو کرده و بسیاری از چیزهایی که تا قبل از آن دیده نمیشد به صحنه آورده و در معرض دید مردم قرار میدهد. از این جهت شاید بتوان انتخابات را رقیقهای از انقلابات فرض کرد. حجاریان تحلیل خود را این گونه ادامه می دهد: در هر حال در این انتخابات نیز بسیاری از لوش لجنها از کف مرداب به سطح آمدهاند و مردم دیدهاند که پشت صحنه چه خبر است. البته سیاه نمایی حجاریان علیه دولت وقت به روزهای منتهی به انتخابات 88 خلاصه نمی شود. وی اردیبهشت ماه سال 86 و در حالی که همگان و حتی دولت اصلاحات به عنوان مجری انتخابات بر این امر صحه می گذاشتند که دولت وقت توسط مردم انتخاب شده است و مشروعیت مردمی دارد می گوید: دولت را مردم انتخاب نکرده اند!
وی دوران سی و چند ساله بعد از انقلاب را به سه دوره تقسیم می کند: از پیروزی انقلاب تا وفات امام: حجاریان از این دوره با عنوان رقابت چپ و راست یاد می کند. از وفات امام تا پیروزی خاتمی: حجاریان دموکراسی خواهی و اقتدار طلبی را دو رقیب هم در این دوران می خواند. بعد از پایان دوره خاتمی و پیروزی احمدی نژاد حجاریان در تحلیل دوره سوم است که عنان از کف می دهد و می گوید: «گمان من از پایان دوره خاتمی كاملاً چرخش دیگری رخ داده است كه من آن را به بربریت و مدنیت تعبیر میكنم. در این صفآرایی یكسو عناصر مخرب قرار دارند و سوی دیگر طالبان عمران (به معنای ابن خلدونی). از یك سو جریانات غارتگری كه حكومت را طعمه پنداشته و بر سر آن تكالب و تحارش میكنند.» (تحارش به عربی تقریباً معادل harsh انگلیسی است و به معنای چپاول كردن به كار میرود چپاولی كه در آن بیش از آنكه میل شود، حیف میكند) شاید این گونه بپندارید که حجاریان با دولت نهم مشکل دارد که اینگونه عنان از کف داده است ولی وی کل ساختار جمهوری اسلامی را آفت زده می داند که سخت است اصلاح شود! حجاریان در این راستا می گوید: پیش فرض اصلاح طلبی این است که نظام، بیمار و قابل اصلاح است، البته بطور کلی در این زمینه یک دیدگاه هم این است که خود نظام جمهوری اسلامی آفت است، اما من با این نظر مخالفم و معتقدم حتی نظامهای غیر دموكراتیك تر از جمهوری اسلامی هم اینگونه نیستند، البته نظام های توتالیتر و فاشیست آفت هستند و درمانی ندارند، اما نظامهایی مثل ما آفت زده هستند و لذا اصلاح پذیر و قابل درمان هستند، البته کاری مشکل است.
چرایی اعترافات
نکته ای که امروز به عنوان یک معما در افکار عمومی مطرح است این سوال اساسی است که چرا نظریه پرداز بزرگی چون حجاریان که به مغز متفکر اصلاحات مشهور است، به ناگاه و در چرخشی عجیب، نظریات قبلی خود را پس گرفته و می گوید: در تاملات تنهایی خود تاملات راهبردی اصلاحات را نقد کرده است. او که مبارزه با دولت ایدئولوژیک را که به گفته خود نتیجه لازم دولت دینی است، از اوجب واجبات می دانست و قائل بر این بود که دولت دینی را که لاجرم به دولت ایدئولوژیک منتهی خواهد شد باید ساقط کرد، حال چگونه و با کدامین منابع مطالعاتی دچار دگردیسی شده است؟ مراجعه به گفته های سعید حجاریان در دادگاه که تفاوت های بنیادین با عقاید پیشین وی داشته و شباهت چندانی نیز به اعترافات ندارد مسائلی را روشن می سازد. حجاریان در دادگاه به زمینه سازی برای کودتای مخملی اعتراف نکرده است در حالی که چنان چه گفته شد وی مدتی قبل از انتخابات با انتشار مقاله ای در ارگان حزب مشارکت از وقوع انقلاب های مخملین و رنگی در کشورهای اقمار شوروی سابق تمجید کرده و می گوید انقلابهای مخملین موجی از دمکراسی را برای کشورهای اقمار شوروی سابق به ارمغان آوردند. وی در دادگاه می گوید من زمانی چنان می اندیشیدم و امروز چنین و با اعتماد به نفس خود را با سلمان فارسی مقایسه می کند که همه مکاتب را آزمود و در نهایت به پیامبر اسلام ایمان آورد . آیا هنوز حجاریان مشغول بررسی مکاتب فکری است تا یکی را انتخاب کند و یا به سکونتگاه نهایی خویش رسیده است ؟ این سوالی است که پاسخ بدان نیازمند گذشت زمان است. شاید بتوان این گفته ها را چنین تحلیل کرد که به گفته یکی از بزرگان انسان حکیم برای رهایی از مخمصه ها دو عقیده متفاوت داشته باشد و این یعنی نفاق. ابراهیم نبوی، طنز نویس معروف، در زمینه چرایی اعترافات به نکته جالبی اشاره می کند، وی که خود زمانی دستگیر شده و در دادگاه اعتراف کرده بود می گوید: من معتقد بوده و هستم که هیچ عقیده ای ارزش آزار دیدن را ندارد. حال باید دید آیا اعترافات حجاریان نیز از این دست است؟ سوالی که به آن باید پاسخ داد این نکته است که اگر حجاریان در تاملات تنهایی خویش و در مباحثه و مناظره به نتایج امروزین خود رسیده است ممکن است؛ در تاملاتی با گستره بازتر به نتایجی دیگر برسد و بدیهی است که گستره اطلاعات و امکانات زندان بسیار محدودتر از بیرون زندان است و از سویی دیگر اشخاصی مثل حجاریان با علم به این که اعترافات در افکار عمومی مورد شک و تردید قرار خواهد گرفت در بیان واقعیت ها دچار فراغ بال هستند، آن ها می دانند که هر چه بگویند به نام آن ها ثبت نخواهد شد چرا که در بنگاه های خبرپراکنی داخل و خارج از کشور این گونه تحلیل خواهد شد که اعترافات تحت فشارهای روانی و جسمی صورت گرفته است از این رو است که خاتمی در اولین دیدار خود با حجاریان بعد از آزادی وی از زندان می گوید: ما شما را درک می کنیم و انتظار پس گرفتن سخنانتان در دادگاه را نداریم! هرچند که شائبه شکنجه روحی و جسمی متهمان به ویژه در مورد شخصی مانند حجاریان که استاد جنگ روانی و نیز از بانیان وزارت اطلاعات است خنده دار می نماید اما امکان این وجود دارد که حجاریان با پس گرفتن گفته های خود در دادگاه به نتیجه ای که در خیابان ها به دنبال آن بود در افکار عمومی نائل شود! از سویی دیگر می توان بر روی این پروسه نیز تامل کرد که با فروپاشی اصلاحات ساختارشکن، مغز متفکر این جبهه دنبال سنگرهای جدیدی است تا با عقب نشینی از یک سنگر منهدم شده در یک سنگر دیگر رسالت هدایتگری ذهن جوانان را بر عهده گیرد چرا که همگان به این نکته واقفند که نابودی یک جریان فکری هر چند مخالف نظام نه امکان پذیر است و نه به صلاح منافع ملی زیرا نظام نیازمند مخالفانی معتدل و ملتزم به ساختار است و شاید حجاریان آینده سیاسی خویش را در این پروسه می خواهد تعریف کند.
نفی ادعای تقلب
سعید حجاریان در گفتگویی که در تابستان سال 1392 با خبرگزاری تسنیم داشت با رد ادعای تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 اظهار داشت: در انتخابات 88 آنچه از صندوقهای رأی بیرون آمد نام احمدینژاد بود و تقلبی در صندوقهای رأی صورت نگرفت. وی اینبار با رد ادعای تقلب و تخلف، واقعه اتفاق افتاده در انتخابات 88 را «تدلیس سیستماتیک» نامید. حجاریان در توضیح تدلیس سیستماتیک با اشاره به حضور احمدی نژاد در شهرداری و دولت نهم مدعی شد وی در این مدت بیت المال را در سطح وسیع و بی حساب و کتاب در قالب سهام و سیب زمینی و یارانه و... به مردم بخشیده تا رأی بیاورد و این رفتار را تدلیس خواند. در این راستا عماد افروغ (استاد جامعه شناسی سیاسی، منتقد دولت خاتمی و احمدی نژاد) نقد های عمیقی به ادعای تدلیس سیستماتیک که از سوی سعید حجاریان درباره انتخابات 88 مطرح شد، وارد کرد و این اتهام را در درجه اول مربوط به خود اصلاح طلبان دانست. بیش از این سخن حجاریان، حسن عباسی در خرداد 88، در رابطه با ادعای پول افشانی دولت (احمدی نژاد) برای تبلیغات گفته بود: شما از حساب در اختیار به خواص پول میدادید و این دولت به عوام. وی در همین زمینه به اهدای لپتاپ به خبرنگاران از سوی رییس جمهور قبلی اشاره کرد و گفت: اگر فرض شما را بپذیریم که دولت پول داده است تا رأی جمع کند، کشاورز و دهقان فقیر آن روستا که 50 هزار تومان دریافت کرده است، فقط یک رأی دارد اما آیا از جناح مقابل شما نمیتوانستند بگویند لپتاپ دادهاید تا خبرنگار هزاران رأی جمع کند؟