حسین شمسیان در یادداشت کیهان نوشت: دغدغهها و نگرانی مردم درباره فرهنگ و موضوعات فرهنگی چیزی نیست که پنهان باشد و شرح و بسط زیادی مطالبه کند. متقابلا تکلیف نظام در حفظ باورهای فرهنگی و اعتقادی مردم و تلاش برای ارتقاء آن هم چیزی نیست که قابل انکار باشد.
تکلیفی که افزون بر وجوب عقلانی و شرعی، به صراحت قانوناساسی و قوانین عادی برعهده مسئولین ذیربط نهاده شده آنها را به پاسخگویی در پیشگاه مردم و خداوند وا میدارد. تلاش برای رخنه در فرهنگ و اعتقادات مردم و تغییر باورهای آنان، تلاشی وسیع و همهجانبه و خطری بزرگ و نگرانکننده است. بر این اساس، یک مسئول فرهنگی به دلیل اهمیت اصل فرهنگ مکلف به تلاش شبانهروزی و خالصانه برای کار ایجابی و فرهنگسازی از یک سو و صیانت و پاسداری از دستآوردهای فرهنگ کهن و ارزشمند اسلامی و ایرانی از دیگر سو است دو رسالت و تکلیفی که سهلانگاری در آن به هیچ روی پذیرفته نبوده و غفلت از هر بخش به زیانهایی جبرانناپذیر منتهی میشود.
حال اگر مرزبانان فرهنگ و اندیشه بجای تلاش و جهاد همهجانبه فرهنگی، درها را به روی کسانی که هیچ نسبتی با ایمان و عقیده ملت بزرگ ایران ندارند باز کنند و امکانات نظام را وسیله طرح و معرفی آنها قرار دهند، تکلیف چیست؟! آن هم با این توجیه عجیب و دلیل غیرمنطقی که آنها هم عصر و هم دوره ما هستند!
«دو برداشت از شعر انقلاب وجود دارد که هیچکدام هم غلط نیست(!)... در تعریف اول شعری (شعر انقلاب است) که شاعرانش تعهد انقلابی دارند... در تفسیر دیگر، شعر انقلاب شعری است که در عصر انقلاب سروده شده است(!) مثل سبک هندی- شعر مشروطه... به این معنی که این 35 سال برای خودش به یک دوره تاریخی در ایران زمین تبدیل شده و ما میتوانیم به عنوان تاریخ ایران به آن نگاه کنیم...»
این سخنان که ناخودآگاه «هنر برای هنر» بدون توجه به ماهیت و مبانی ارزشی آن را تداعی میکند، سخنانی است که معاون محترم وزیر ارشاد در توجیه برگزاری «جشنواره شعر فجر انقلاب اسلامی» و زمینهسازی برای دعوت از رهزنان فرهنگ بیان کرده و با یکی دانستن 2 برداشت کاملا متفاوت از شعر انقلاب، سعی در راضی نگه داشتن همه نموده است! براساس این نگاه، مهم نیست که شاعر چه سروده باشد و آبشخور فکریاش چه باشد! مهم اینست که شاعر از سال 57 به بعد شعر گفته باشد! حالا هر شعری! موضوعی که دبیر جشنواره شعر فجر به محکمی بر آن تاکید میکند: «فرآوردههای پس از انقلاب 57 ( و نه انقلاب اسلامی!) تماما آثار انقلاب تلقی میشود و همه شاعران به نوعی شاعر انقلاب هستند»(!) دیگر عضو شورای سیاستگذاری جشنواره میگوید: «در جشنواره شعر فجر، از شعر به ما هو شعر تجلیل میشود»(!)
بخشی از این تفکر عجیب و غیر منطقی، ناشی از به کارگیری کسانی با سوابق مشعشع در دهه 60 و همچنین دلدادگی به برخی احزاب منحله برانداز در جایگاه سیاستگذار شعر فجر است تا جایگاه فرهنگ و هنر کشور را با رنگ و لعاب دموکراسی، به پائینترین مرحله ممکن تنزل داده و جاده صافکن اغراض سیاسی بشوند. صاحبان این اندیشه چه خوبست به این پرسش ساده اما مهم پاسخ دهند که با تعریف شما از شعر و شاعر انقلاب، تکلیف شاعری که در «عصر انقلاب» زندگی کرده و تمام قد علیه انقلاب مردم و ارزشهای آن قلمفرسایی کرده و داد سخن در داده چیست!؟
آیا آنکه مقدسات و ارزشهای مردم را در همین سالها زیر سوال برده و شهید و جهاد و شهادت را تمسخر کرده و بدترین توهینها را به مردم، به خاطر ایستادگی بر عهدشان با امام(ره) نثار کرده، باز هم شاعر انقلاب است و در جشنواره شما که قرار بوده جشنواره شعر فجر انقلاب اسلامی باشد جایی دارد!؟ اگر بگوئید نه خوشحال میشویم که هنوز دغدغه انقلاب و ارزشهای آن را دارید اما چگونه «نه» ناگفتهاتان را باور کنیم وقتی در مصاحبههایتان به هزار زبان چیز دیگری میگوئید!؟ وقتی صراحتا گفته میشود «(برای جشنواره شعر فجر) 90 صدای دارای تشخص (90 شاعر) بدون توجه به عقبه فکری انتخاب میشوند ...» و یا «میراث گذشته توقیف بسیاری از کتب بوده است و ما درخواست کردیم آمار این کتابها را بدهند تا رفع توقیف کنیم» جای تردیدی باقی نمیماند که قرار است با بیتالمال مسلمین و به کارگیری امکانات و ظرفیتهای فرهنگی کشور، مجالی برای جولان و معرفی کسانی فراهم شود که سنخیتی با ارزشهای انقلاب ندارند و این جای تأمل فراوان است. باز کردن دروازههای فکری و هنری کشور به روی دشمنان انقلاب و اجازه ورود افکار مسموم و منحرف و آلودن ذهن و روح مردم و به ویژه نسلی که بسیاری از گذشتهها را نمیداند و نمیشناسد، در خوشبینانهترین فرض، غفلتی عظیم و خطایی جبرانناپذیر است گرچه میتوان عناوین دیگری هم برای آن به کار برد که از آن میگذریم.
با اینکه بارها گفته شده، اما باز هم خالی از فایده نیست که به مدعیان اینگونه تفکرات یادآوری شود که آزادی، در تمامی جوامع دارای ضابطه و شرایطی است و نمیتوان به بهانه آزادی، کسانی را بر صدر نشاند که دشمن عقیده و ایمان مردمند و سپس تجاهل کرد که فلان شاعر سابقه خاص سیاسی ندارد! و حال آنکه جستجوی ساده در زندگی و اشعار او، جز پلشتی و پلیدی، چیزی به ما نشان نمیدهد! هنوز یک ماه نشده که رهبر معظم انقلاب در سخنرانی نوروزی خود در حرم مطهر رضوی(ع) ضمن یادآوری اینکه ایمان و باورهای مردم هدف و آماج تخریب دشمنان است، مسئولین را به مراقبت از رخنه بسیار خطرناک فرهنگی و حساسیت آنها نسبت به این موضوع دعوت کردند و یادآور شدند که این حساسیت، هیچ منافاتی با آزادی ندارد و آزادی غیر از ولنگاری است. ایشان با بیان تمثیلی قابل فهم برای همه فرمودند: «همچنان که اگر ببینیم هروئین و دیگر مواد بدبختکننده خانوادهها را کسی بخواهد توزیع کند، نمیشود بیتفاوت نشست، اینکه ببینیم، کسانی با استفاده از هنر، با استفاده از بیان، با استفاده از ابزارهای گوناگون با استفاده از پول راه مردم را بزنند، ایمان مردم را مورد تهاجم قرار بدهند، در فرهنگ اسلامی و انقلابی مردم رخنه ایجاد کنند، ما بنشینیم تماشا بکنیم و بگوئیم که آزادی است، این جور آزادی در هیچ جای دنیا نیست در هیچ جا...»
متاسفانه به جای آنکه خیل عظیم و میلیونی نسل جوان مومن و پرشور کشور، با برپایی جشنوارههای فاخر و ارزشی و به کارگیری بهترین شیوههای فرهنگی، سردمدار و میداندار هنر و فرهنگ ایراناسلامی بشوند، عدهای تلاش دارند با نبش قبر راندهشدگان مردم از استخوان پوسیده آنها، برای چشم خود سرمه دست و پا کنند و کاری کنند که توده مومن و خداجوی مردم و علما و دانشمندان نسبت به سیاستهای فرهنگی آنها نگران و خدای نخواسته ناامید شوند، همانگونه که جمع کثیری از اساتید حوزههای علمیه کشور، در روزهای گذشته با ابراز نگرانی از برخی سیاستهای فرهنگی، از رهبر معظم انقلاب استمداد طلبیدند. نگرانیهایی که پیش از این بارها و بارها مشفقانه از سوی کیهان مطرح شده بود و البته آنکس که نخواهد از خواب برخیزد...