اگر در فضای جنگ تحمیلی، فرمان تشکیل بسیج 20 میلیونی از سوی معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت روح الله (سلام الله علیه)بمنظور حفظ کیان نظام و انقلاب اسلامی صادر شد، امروز و با گذشت بیش از دو دهه از پایان جنگ تحمیلی و ورود انقلاب و نظام اسلامی به مراحل جدیدتر براستی اولویت وظیفه بسیجی چه می تواند باشد؟ و چه کسی باید این وظیفه را تعیین کند؟ پاسخ پرسش اول، در پرسش دوم نهفته است! تعیین وظیفه بسیج و بسیجیان بر عهده سکاندار انقلاب و قافله سالار بسیج است؛ یعنی رهبر انقلاب... .
به تعبیر امام خامنهی دعوا در عاشورا هم سر تعیین اهم و مهمها بود. «حسین بن علي علیه الصّلاة و السّلام، در یک فصل بسیار حسّاس تاریخ اسلام، وظیفه اصلي را از وظایف گوناگون و داراي مراتب مختلف اهمیت، تشخیص داد و این وظیفه را به انجام رساند. او در شناخت چیزي که آن روز دنیاي اسلام به آن احتیاج داشت، دچار توهّم و اشتباه نشد. در حالي که این، یکي از نقاط آسیبپذیر در زندگي مسلمین، در دورانهاي مختلف است؛ یعني اینکه، آحاد ملت و راهنمایان آنها و برجستگان دنیاي اسلام، در برههاي از زمان، وظیفه اصلي را اشتباه کنند. ندانند چه چیز اصلي است و باید به آن پرداخت و باید کارهاي دیگر را اگر لازم شد فداي آن کرد؛ و چه چیز فرعي و درجه دوم است و هر حرکت و کاري را به قدر خودِ آن باید اهمیّت داد و برایش تلاش کرد. در همان زمانِ حرکت اباعبداللَّه علیه السّلام، کساني بودند که اگر با آنها در باب این قضیه صحبت ميشد که «اکنون وقت قیام است» و ميفهمیدند که این کار، به دنبال خود مشکلات و دردسرهایي دارد، به تکالیف درجه دو ميچسبیدند؛ کما اینکه دیدیم، عدّهاي همین کار را کردند. در میان آنهایي که با امام حسین علیه السّلام، حرکت نکردند و نرفتند، آدمهاي مؤمن و متعهّد وجود داشت. اینطور نبود که همه، اهل دنیا باشند.آن روز در بین سران و برگزیدگان دنیاي اسلام، آدمهاي مؤمن و کساني که ميخواستند طبق وظیفه عمل کنند، بودند؛ امّا تکلیف را نمي فهمیدند؛ وضعیت زمان را تشخیص نمي دادند؛ دشمن اصلي را نمي شناختند و کار اصلي و محوري را با کارهاي درجه دو و درجه سه، اشتباه ميکردند. این، یکي از ابتلائات بزرگ دنیاي اسلام بوده است. امروز هم ممکن است ما دچار آن شویم، و آنچه را که مهم است، با چیز کم اهمیّت تر اشتباه کنیم. باید وظیفه اساسي را که قوام و حیات جامعه به آن است، پیدا کرد. روزي در همین کشور ما، مبارزات ضدّ استعماري و ضدّ استبدادي و ضدّ دستگاه کفر و طاغوت، مطرح بود؛ اما بعضي، این تکلیف را تشخیص نميدادند و به کارهاي دیگر چسبیده بودند. احیاناً اگر کسي تدریسي داشت، اگر تألیفي داشت، اگر یک حوزه کوچک تبلیغي داشت، اگر هدایت جمع محدودي از مردم در کارهاي دیني بر عهده او بود، فکر ميکرد اگر به آن مبارزه بپردازد، آن کارها معطل خواهد ماند! مبارزه به آن عظمت و به آن اهمیت را ترک ميکرد، براي اینکه از این کارها بازنماند! یعني اشتباه در شناختنِ آنچه لازم بود، آنچه مهم بود و آنچه اهمّ بود. بدیهي است که حسین بن علي علیه السّلام، اگر در مدینه ميماند و احکام الهي را در میان مردم تبلیغ و معارف اهل بیت را بیان ميکرد، عدّهاي را پرورش ميداد. اما وقتي براي انجام کاري به سمت عراق حرکت مي کرد، از همه این کارها باز مي ماند: نماز مردم را نمي توانست به آنها تعلیم دهد؛ احادیث پیغمبر را نمي توانست به مردم بگوید؛ حوزه درس و بیان معارف او تعطیل مي شد و از کمک به ایتام و مستمندان و فقرایي که در مدینه بودند، مي ماند. اینها هرکدام وظیفه اي بود که آن حضرت انجام مي داد. اما همه این وظایف را، فداي وظیفه مهمتر کرد. حتّي آنچنان که در زبان همه مبلّغین و گویندگان هست، زمان حجّ بیت اللَّه و در هنگامي که مردم براي حج ميرفتند، این، فداي آن تکلیف بالاتر شد.... لذاست که براي تکلیف اهمّ، حرکت ميکند و تکالیف دیگر را و لو مهم فداي این تکلیف اهمّ مي کند. تشخیص ميدهد که امروز، کار واجب چیست؟ هر زماني، یک حرکت براي جامعه اسلامي متعیّن است. یک دشمن و یک جبهه خصم، جهان اسلام و مسلمین را تهدید مي کند. آن را باید شناخت. اگر در شناخت دشمن اشتباه کردیم، در جهتي که از آن جهت، اسلام و مسلمین خسارت مي بینند و به آنها حمله ميشود، دچار اشتباه شده ایم. خسارتي که پیدا خواهد شد، جبران ناپذیر است. فرصتهاي بزرگ از دست می رود». (بیانات رهبر انقلاب در دیدار علما و روحانیون 1371/ ۰۵/07)
جنگی که نکردیم!
حضرت روح الله(سلام الله علیه) در واپسین سالهای زندگی خود با صدور پیامی به ملت ایران در 1367/04/29 بمناسبت قبول قطعنامه 598، نوید از جنگی دیگر، در میدانی دیگر میدهد؛ جنگی که هیچگاه بوقوع نپیوست! جنگی که از آن غفلت شد: «امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استكبار، و جنگ پابرهنه ها و مرفهين بي درد شروع شده است».(صحیفه امام،ج21،ص85). همان که سالها بعد در فریادهای رهبر انقلاب به مبارزه بی امان با فقر و فساد و تبعیض، و سپس در فرمان 8 ماده ای مبارزه با مفاسد اقتصادی تبلور یافت و البته اقدام در خوری هم صورت نگرفت‼‼... .
مسئلهی امروز ما!
وظیفه امروز ما نیز اینست که برگردیم به شاخص و سئوال اول، مسئله و جنگ اصلی فعلی کشور که دشمن درحال تمرکز روی آن است کجاست؟ چه نقطهی ضعف بزرگتری در ما هست که دشمن تلاش بیشتری برای ضربه زدن از قالب آن در این لحظهی خاص از انقلاب مینماید؟ دشمن از چه چیز انقلاب اسلامی احساس خطر میکند و همه چیز را برای توقف آن به کار میگیرد؟ رهبر انقلاب به چه عناصری در این برهه از تاریخ انقلاب که به تعبیر ایشان پیچ تاریخی است و هر هزارسال یک بار برای ملتی ممکن است چنین فرصتی پیش بیاید، تأکید میکند؟ چرا تأکید ایشان در مورد مقابلهی فرهنگی دشمن بسته به شرایط روز انقلاب تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، قتل عام فرهنگی، ناتوی فرهنگی و بعدها جنگ نرم با محوریت اثرگذاری بر قلبها و مغزها بود، به جنگ نرم با تلاش برای تغییر محاسبات مردم و مسئولین نسبت به پیگیری آرمانها و مقاومت در برابر نظام سلطه تغییر کرده است؟ چرا دشمن به سراغ فعالان حل مسائل عینی کشور در صنایع و ادارهی جامعه آمده است وشهدای این حرکت حتی به نسل سوم سرایت یافته است؟ چرا دشمن مانند ابتدای انقلاب که بسیاری افراد از دانشجو، روحانی وبسیاری از مردم فعال حتی کسبه، مسئولین و... را خطر می دید، این روزها به این عرصه نگاه نمیکند و از آنها احساس خطری نمیکند؟ چه اتفاقی افتاده؟ جنگ عوض شده؟ آدمهای فعال در عرصههای دیگر کار خود را جوری انجام نمی دهند که دشمن ازآن احساس خطر کند؟
عکس العملهای دشمن: یک راه شناخت اولویت
یکی از مهمترین شاخصهای تشخیص اهمیت از دیدگاه ایشان نیز میزان عکس العمل دشمن است. «همیشه با عکسالعملهاي دشمنان می توان اهمیت کارها را تشخیص داد؛ این یکي از راههاي تشخیص اهمیت مطالب، اهمیت اقدامات و اهمیت موضوعات است.»(بیانات در دیدار مردم قم در سالروز قیام ۱۹ دی؛ ۱۳۸۹/۱۰/۱۹). اساساً تلاشی که این در خط رویارویی با دشمن را شامل باشد، جهاد به حساب میآید. «جهاد یعني چه؟ هر تحرکي اسمش جهاد نیست. تحرکي با خصوصیاتي اسمش جهاد است. یکي از خصوصیات این تحرک که اسمش جهاد است، این است که انسان بداند این در مقابل دشمن است؛ یعني بداند در مقابل یک حرکتِ خصمانه و غرضآلودي است که دارد انجام می گیرد. حرکتي که در مقابل یک چنین جهتگیري خصمانه وجود دارد، یکي از شرائط اصلي جهاد است. جهت دومي که در مفهوم جهاد حتماً بایستي ملاحظه بشود، استمرار و همهجانبگي است، هوشمندانه بودن است، مخلصانه بودن است. اینجور تحرکي اسمش جهاد است.» (بیانات امام خامنه ای در دیدار فعالان بخشهاي اقتصادي کشور ۱۳۹۰/۰۵/۲۶). این معنا فراتر از معنای نظامی است و عرصههای مختلفی را در برمیگیرد. «جهاد فقط تفنگ به دست گرفتن نیست؛ جهاد این است که انسان خود را همیشه در میدان حرکت و مبارزه با مانعها و مانعتراشها ببیند، احساس تکلیف کند، احساس تعهد کند؛ این می شود جهاد؛ جهاد اسلامي این است. جهاد گاهي با جان است، گاهي با مال است، گاهي با فکر است، گاهي با دادن شعار است، گاهي با حضور در خیابان است، گاهي با حضور در پاي صندوق رأي است؛ این می شود جهاد فيسبیلاللَّه؛ و این است که یک ملت را رشد می دهد، طراوت می دهد، تازگي می دهد، امید می دهد و یک ملت پیش می رود». 1389/08/26بیانات در دیدار مردم اصفهان در روز عید قربان)
ضرورت تسری اولویتها
اینجا زمان شناسی مهم است، همان قدر که در دورهی جهاد نظامی، ترک جهاد و سرگرم شدن به کار علمی و اقتصادی و فرهنگی و سیاسی موضوعیت ندارد، زمانی که سخن از جهاد فرهنگی یا جهاد سازندگی یا جهادعلمی یا جهاد اقتصادی، جنگ فقر و غنا یا… میشود، در نوستالوژی جنگ ماندن یا سرگرم شدن به تکالیف درجهی دو و اشکال دیگر جهاد موضوعیت ندارد. البته طبیعتاً در هر دورهای که اولویت با عرصههایی از جهاد است، تکلیف عدهای است، که به جهاد در عرصههایی که اولویت اول نیست بپردازند، اما فضای اصلی بسیجیان باید به سمت حوزهی اصلی جهاد و تخاصم بپردازد. این گونه نباشد که اولویت اول رهبری پیشرفت و عدالت و اولویت اول مملکت اقتصاد مقاومتی باشد، حزب الله درگیر گیس و گیس کشیهای سیاسی بین جبههی کذا و کذا که هر یک بخشی از آرمانها را ملاک گرفتهاند، یا این که درنوستالوژی شهادت از جنس شهادت دوران دفاع مقدس، یاکارهای بی اولویت دیگر باشند. حال که اساساً نگاه دین به شهادت این نیست.یا اینکه دغدغه اش صرفا حجاب باشد و کاری به منکرات مهمتر که ریشه دیگر منکرات بحساب می آیند نداشته باشد. در همین قضیه امر به معروف و نهی از منکر، مهمترین حوزه آن از نظر رهبر انقلاب: امر به معروف و نهی از منکر مسئولین است! حال آنکه دغدغه ما شده فقط امر به معروف و نهی از منکر مردم، آن هم صرفا در مسئله حجاب‼‼ بنظر می رسد حزب الله و نیروهای بسیجی بایستی منشوری از اولویتهای نظام و جامعه را تدوین نمایند و در حرکتی هماهنگ و تحت کنترل و نظارت و ارزیابی دائم به آن مشغول گردند و گرنه سیل حوادث بنیان کن هر لحظه نظام و انقلاب و مردم را مورد هجمه قرار خواهد داد.
اگر در فضای جنگ تحمیلی، فرمان تشکیل بسیج 20 میلیونی از سوی معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت روح الله (سلام الله علیه)بمنظور حفظ کیان نظام و انقلاب اسلامی صادر شد، امروز و با گذشت بیش از دو دهه از پایان جنگ تحمیلی و ورود انقلاب و نظام اسلامی به مراحل جدیدتر براستی اولویت وظیفه بسیجی چه می تواند باشد؟ و چه کسی باید این وظیفه را تعیین کند؟ پاسخ پرسش اول، در پرسش دوم نهفته است! تعیین وظیفه بسیج و بسیجیان بر عهده سکاندار انقلاب و قافله سالار بسیج است؛ یعنی رهبر انقلاب... .
به تعبیر امام خامنهی دعوا در عاشورا هم سر تعیین اهم و مهمها بود. «حسین بن علي علیه الصّلاة و السّلام، در یک فصل بسیار حسّاس تاریخ اسلام، وظیفه اصلي را از وظایف گوناگون و داراي مراتب مختلف اهمیت، تشخیص داد و این وظیفه را به انجام رساند. او در شناخت چیزي که آن روز دنیاي اسلام به آن احتیاج داشت، دچار توهّم و اشتباه نشد. در حالي که این، یکي از نقاط آسیبپذیر در زندگي مسلمین، در دورانهاي مختلف است؛ یعني اینکه، آحاد ملت و راهنمایان آنها و برجستگان دنیاي اسلام، در برههاي از زمان، وظیفه اصلي را اشتباه کنند. ندانند چه چیز اصلي است و باید به آن پرداخت و باید کارهاي دیگر را اگر لازم شد فداي آن کرد؛ و چه چیز فرعي و درجه دوم است و هر حرکت و کاري را به قدر خودِ آن باید اهمیّت داد و برایش تلاش کرد. در همان زمانِ حرکت اباعبداللَّه علیه السّلام، کساني بودند که اگر با آنها در باب این قضیه صحبت ميشد که «اکنون وقت قیام است» و ميفهمیدند که این کار، به دنبال خود مشکلات و دردسرهایي دارد، به تکالیف درجه دو ميچسبیدند؛ کما اینکه دیدیم، عدّهاي همین کار را کردند. در میان آنهایي که با امام حسین علیه السّلام، حرکت نکردند و نرفتند، آدمهاي مؤمن و متعهّد وجود داشت. اینطور نبود که همه، اهل دنیا باشند.آن روز در بین سران و برگزیدگان دنیاي اسلام، آدمهاي مؤمن و کساني که ميخواستند طبق وظیفه عمل کنند، بودند؛ امّا تکلیف را نمي فهمیدند؛ وضعیت زمان را تشخیص نمي دادند؛ دشمن اصلي را نمي شناختند و کار اصلي و محوري را با کارهاي درجه دو و درجه سه، اشتباه ميکردند. این، یکي از ابتلائات بزرگ دنیاي اسلام بوده است. امروز هم ممکن است ما دچار آن شویم، و آنچه را که مهم است، با چیز کم اهمیّت تر اشتباه کنیم. باید وظیفه اساسي را که قوام و حیات جامعه به آن است، پیدا کرد. روزي در همین کشور ما، مبارزات ضدّ استعماري و ضدّ استبدادي و ضدّ دستگاه کفر و طاغوت، مطرح بود؛ اما بعضي، این تکلیف را تشخیص نميدادند و به کارهاي دیگر چسبیده بودند. احیاناً اگر کسي تدریسي داشت، اگر تألیفي داشت، اگر یک حوزه کوچک تبلیغي داشت، اگر هدایت جمع محدودي از مردم در کارهاي دیني بر عهده او بود، فکر ميکرد اگر به آن مبارزه بپردازد، آن کارها معطل خواهد ماند! مبارزه به آن عظمت و به آن اهمیت را ترک ميکرد، براي اینکه از این کارها بازنماند! یعني اشتباه در شناختنِ آنچه لازم بود، آنچه مهم بود و آنچه اهمّ بود. بدیهي است که حسین بن علي علیه السّلام، اگر در مدینه ميماند و احکام الهي را در میان مردم تبلیغ و معارف اهل بیت را بیان ميکرد، عدّهاي را پرورش ميداد. اما وقتي براي انجام کاري به سمت عراق حرکت مي کرد، از همه این کارها باز مي ماند: نماز مردم را نمي توانست به آنها تعلیم دهد؛ احادیث پیغمبر را نمي توانست به مردم بگوید؛ حوزه درس و بیان معارف او تعطیل مي شد و از کمک به ایتام و مستمندان و فقرایي که در مدینه بودند، مي ماند. اینها هرکدام وظیفه اي بود که آن حضرت انجام مي داد. اما همه این وظایف را، فداي وظیفه مهمتر کرد. حتّي آنچنان که در زبان همه مبلّغین و گویندگان هست، زمان حجّ بیت اللَّه و در هنگامي که مردم براي حج ميرفتند، این، فداي آن تکلیف بالاتر شد.... لذاست که براي تکلیف اهمّ، حرکت ميکند و تکالیف دیگر را و لو مهم فداي این تکلیف اهمّ مي کند. تشخیص ميدهد که امروز، کار واجب چیست؟ هر زماني، یک حرکت براي جامعه اسلامي متعیّن است. یک دشمن و یک جبهه خصم، جهان اسلام و مسلمین را تهدید مي کند. آن را باید شناخت. اگر در شناخت دشمن اشتباه کردیم، در جهتي که از آن جهت، اسلام و مسلمین خسارت مي بینند و به آنها حمله ميشود، دچار اشتباه شده ایم. خسارتي که پیدا خواهد شد، جبران ناپذیر است. فرصتهاي بزرگ از دست می رود». (بیانات رهبر انقلاب در دیدار علما و روحانیون 1371/ ۰۵/07)
جنگی که نکردیم!
حضرت روح الله(سلام الله علیه) در واپسین سالهای زندگی خود با صدور پیامی به ملت ایران در 1367/04/29 بمناسبت قبول قطعنامه 598، نوید از جنگی دیگر، در میدانی دیگر میدهد؛ جنگی که هیچگاه بوقوع نپیوست! جنگی که از آن غفلت شد: «امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استكبار، و جنگ پابرهنه ها و مرفهين بي درد شروع شده است».(صحیفه امام،ج21،ص85). همان که سالها بعد در فریادهای رهبر انقلاب به مبارزه بی امان با فقر و فساد و تبعیض، و سپس در فرمان 8 ماده ای مبارزه با مفاسد اقتصادی تبلور یافت و البته اقدام در خوری هم صورت نگرفت‼‼... .
مسئلهی امروز ما!
وظیفه امروز ما نیز اینست که برگردیم به شاخص و سئوال اول، مسئله و جنگ اصلی فعلی کشور که دشمن درحال تمرکز روی آن است کجاست؟ چه نقطهی ضعف بزرگتری در ما هست که دشمن تلاش بیشتری برای ضربه زدن از قالب آن در این لحظهی خاص از انقلاب مینماید؟ دشمن از چه چیز انقلاب اسلامی احساس خطر میکند و همه چیز را برای توقف آن به کار میگیرد؟ رهبر انقلاب به چه عناصری در این برهه از تاریخ انقلاب که به تعبیر ایشان پیچ تاریخی است و هر هزارسال یک بار برای ملتی ممکن است چنین فرصتی پیش بیاید، تأکید میکند؟ چرا تأکید ایشان در مورد مقابلهی فرهنگی دشمن بسته به شرایط روز انقلاب تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، قتل عام فرهنگی، ناتوی فرهنگی و بعدها جنگ نرم با محوریت اثرگذاری بر قلبها و مغزها بود، به جنگ نرم با تلاش برای تغییر محاسبات مردم و مسئولین نسبت به پیگیری آرمانها و مقاومت در برابر نظام سلطه تغییر کرده است؟ چرا دشمن به سراغ فعالان حل مسائل عینی کشور در صنایع و ادارهی جامعه آمده است وشهدای این حرکت حتی به نسل سوم سرایت یافته است؟ چرا دشمن مانند ابتدای انقلاب که بسیاری افراد از دانشجو، روحانی وبسیاری از مردم فعال حتی کسبه، مسئولین و... را خطر می دید، این روزها به این عرصه نگاه نمیکند و از آنها احساس خطری نمیکند؟ چه اتفاقی افتاده؟ جنگ عوض شده؟ آدمهای فعال در عرصههای دیگر کار خود را جوری انجام نمی دهند که دشمن ازآن احساس خطر کند؟
عکس العملهای دشمن: یک راه شناخت اولویت
یکی از مهمترین شاخصهای تشخیص اهمیت از دیدگاه ایشان نیز میزان عکس العمل دشمن است. «همیشه با عکسالعملهاي دشمنان می توان اهمیت کارها را تشخیص داد؛ این یکي از راههاي تشخیص اهمیت مطالب، اهمیت اقدامات و اهمیت موضوعات است.»(بیانات در دیدار مردم قم در سالروز قیام ۱۹ دی؛ ۱۳۸۹/۱۰/۱۹). اساساً تلاشی که این در خط رویارویی با دشمن را شامل باشد، جهاد به حساب میآید. «جهاد یعني چه؟ هر تحرکي اسمش جهاد نیست. تحرکي با خصوصیاتي اسمش جهاد است. یکي از خصوصیات این تحرک که اسمش جهاد است، این است که انسان بداند این در مقابل دشمن است؛ یعني بداند در مقابل یک حرکتِ خصمانه و غرضآلودي است که دارد انجام می گیرد. حرکتي که در مقابل یک چنین جهتگیري خصمانه وجود دارد، یکي از شرائط اصلي جهاد است. جهت دومي که در مفهوم جهاد حتماً بایستي ملاحظه بشود، استمرار و همهجانبگي است، هوشمندانه بودن است، مخلصانه بودن است. اینجور تحرکي اسمش جهاد است.» (بیانات امام خامنه ای در دیدار فعالان بخشهاي اقتصادي کشور ۱۳۹۰/۰۵/۲۶). این معنا فراتر از معنای نظامی است و عرصههای مختلفی را در برمیگیرد. «جهاد فقط تفنگ به دست گرفتن نیست؛ جهاد این است که انسان خود را همیشه در میدان حرکت و مبارزه با مانعها و مانعتراشها ببیند، احساس تکلیف کند، احساس تعهد کند؛ این می شود جهاد؛ جهاد اسلامي این است. جهاد گاهي با جان است، گاهي با مال است، گاهي با فکر است، گاهي با دادن شعار است، گاهي با حضور در خیابان است، گاهي با حضور در پاي صندوق رأي است؛ این می شود جهاد فيسبیلاللَّه؛ و این است که یک ملت را رشد می دهد، طراوت می دهد، تازگي می دهد، امید می دهد و یک ملت پیش می رود». 1389/08/26بیانات در دیدار مردم اصفهان در روز عید قربان)
ضرورت تسری اولویتها
اینجا زمان شناسی مهم است، همان قدر که در دورهی جهاد نظامی، ترک جهاد و سرگرم شدن به کار علمی و اقتصادی و فرهنگی و سیاسی موضوعیت ندارد، زمانی که سخن از جهاد فرهنگی یا جهاد سازندگی یا جهادعلمی یا جهاد اقتصادی، جنگ فقر و غنا یا… میشود، در نوستالوژی جنگ ماندن یا سرگرم شدن به تکالیف درجهی دو و اشکال دیگر جهاد موضوعیت ندارد. البته طبیعتاً در هر دورهای که اولویت با عرصههایی از جهاد است، تکلیف عدهای است، که به جهاد در عرصههایی که اولویت اول نیست بپردازند، اما فضای اصلی بسیجیان باید به سمت حوزهی اصلی جهاد و تخاصم بپردازد. این گونه نباشد که اولویت اول رهبری پیشرفت و عدالت و اولویت اول مملکت اقتصاد مقاومتی باشد، حزب الله درگیر گیس و گیس کشیهای سیاسی بین جبههی کذا و کذا که هر یک بخشی از آرمانها را ملاک گرفتهاند، یا این که درنوستالوژی شهادت از جنس شهادت دوران دفاع مقدس، یاکارهای بی اولویت دیگر باشند. حال که اساساً نگاه دین به شهادت این نیست.یا اینکه دغدغه اش صرفا حجاب باشد و کاری به منکرات مهمتر که ریشه دیگر منکرات بحساب می آیند نداشته باشد. در همین قضیه امر به معروف و نهی از منکر، مهمترین حوزه آن از نظر رهبر انقلاب: امر به معروف و نهی از منکر مسئولین است! حال آنکه دغدغه ما شده فقط امر به معروف و نهی از منکر مردم، آن هم صرفا در مسئله حجاب‼‼ بنظر می رسد حزب الله و نیروهای بسیجی بایستی منشوری از اولویتهای نظام و جامعه را تدوین نمایند و در حرکتی هماهنگ و تحت کنترل و نظارت و ارزیابی دائم به آن مشغول گردند و گرنه سیل حوادث بنیان کن هر لحظه نظام و انقلاب و مردم را مورد هجمه قرار خواهد داد.