25 دی 1393 اخبار روز ،

زيرپوست پاساژي كه حداقل يك هزار ميليارد تومان ارزش دارد چه مي‌گذرد؟

زيرپوست پاساژي كه حداقل يك هزار ميليارد تومان ارزش دارد چه مي‌گذرد؟

به گزارش عدالت خواهان گلستان"قديم‌ترها، همان زمان که هنوز وسايل الکترونيکي به اين اندازه نبود، ميعادگاه شيفتگان فن‌آوري‌هاي الکترونيکي روز پاساژهاي ميدان امام خميني (ره) بود؛ منطقه‌اي که به پشت شهرداري معروف است. راديو، ضبط، تلفن، تلويزيون، دوربين و به‌طور کلي اگر قصد داشتيد يک وسيله الکترونيکي جديد پيدا کنيد کافي بود سري به «پشت‌شهرداري» بزنيد. اين درست زماني بود که ايران درگير جنگ بود و راديو و ضبط‌هاي جديد خود به تجارتي پرسود تبديل شده بود.

ايران دهه 60 را پشت‌سر گذاشت؛ دهه‌اي که در آن غلبه اقتصاد دولتي خود را در سياست و اقتصاد به روشني نشان مي‌داد. اقتضاي جنگ نيز به دولتمرداني با آن تفکر کمک کرد. جنگ که تمام شد، دهه 70 با شعارهاي اقتصاد آزاد به ميدان آمد. حالا کمي بايد بالاتر رفت. محل قرارمان زير يک پل در خيابان جمهوري بود؛ «زير پل حافظ». پاساژ علاء‌الدين به سرعت به يکي از مهمترين مراکز خريد و فروش در پايتخت تبدل شد. سرمايه‌هاي اندکي که گردهم زير سقف يک پاساژ جمع شدند، تا روزانه ميلياردها تومان ردو بدل کنند. در قلب پايتخت ايران، نبض بازار موبايل در يک پاساژ به تپش در مي‌آيد.

اگر پاساژ‌هاي دهه‌هاي 40 و 50 شمسي در ايران به سبک بازارها ساخته مي‌شد که در آن حياط بزرگي در وسط و حجره‌ها در اطراف آن قرار داشت، حالا ساخت‌و‌ساز به سبک پاساژ‌ها و مراکز خريد پيشرفته در دستورکار بود؛ پله‌هاي برقي و مغازه‌هاي متعدد. براي دهه هفتاد ديگر «پشت‌شهرداري» مکان مناسبي نبود. زير «پل حافظ» اين روزها پاساژ علاءالدين را به‌عنوان يکي از آدرس‌هاي مشخص کلانشهر تهران تبديل کرده است.

علاءالدين آن‌قدر رشد کرد که نه‌تنها افراد را به خود جذب کرد، بلکه سرمايه‌داران بزرگ را نيز به سمت خود کشيد. حداقل دو پاساژ بزرگ با هدف جذب بازار سرمايه علاءالدين در نزديکي پل حافظ ساخته شد. بازار موبايل ايران و پاساژ جديدي که درست روبه‌روي علاءالدين و در قرينه آن در زير پل حافظ ساخته شده است. اما هيچ کدام نتوانستند مانع نقل و انتقال مالي بزرگ در علاءالدين شوند.

نمادي از بازار آزاد، تجارت و نقل‌وانتقال مالي. رفته‌رفته اين پاساژ خود را به جامعه ايراني تحميل کرد. وقتي گوشي موبايل از يک وسيله «تزئيني» به «ضروري» بدل شد، کاسبي در علاءالدين رونق گرفت. شايد باورش کمي مشکل باشد، اما آن‌طور که رضا، مالک مغازه ورودي پاساژ علاءالدين مي‌گويد، حتي آدم‌هايي هستند که با سر در علاءالدين عکس يادگاري مي‌گيرند تا در بازگشت به شهر و ديارشان، اين لحظه ثبت‌شده را به نمايش بگذارند. اما زيرپوست اين پاساژ چه خبر است؟ ول چراغ جادو

تا همين روزهاي پيش کمتر کسي فکر مي‌کرد علاءالدين نام فاميل «حاج‌رضا علاءالدين» باشد. تا پيش از آنکه علاءالدين به‌عنوان يک پاساژ که خريد و فروش موبايل را به‌طور انحصاري و بدون رقيب به خود اختصاص دهد، مردم ايران علاءالدين را به‌عنوان پسر که با دست کشيدن بر سر يک چراغ کهنه غول آن را آزاد کرد، مي‌شناختند. داستان اين پاساژ نيز چندان بي‌شباهت به غول چراغ جادو نيست. علاءالدين در دهه 70 ساخته شده تا مرکزي باشد براي مبادله کالا‌هاي صوتي و تصويري. در اواسط دهه 70 اين پاساژ به بهره‌برداري رسيد. آن روزها هنوز موبايل به‌عنوان يک وسيله بسيار تجملي و گرانقيمت شناخته مي‌شد. اواخر دهه 70 و سال‌هاي آغازين دهه 80 بود که علاء‌الدين نقش خود را پيدا کرد. جايي که موبايل از حالت يک وسيله تجملي به وسيله‌اي فراگير بدل شد.

اپراتور نسل دوم تلفن همراه که وارد بازار شد، نياز به خريد گوشي به طرز وحشتناکي افزايش پيدا کرد. اينجا بود که شهرت علاءالدين به خارج از مرزهاي پايتخت ايران رسيد.

اينجا محل حکومت طبقه‌اي از جامعه است که به‌طور مشخص مي‌توان آنها را «خرده بورژوا» ناميد. کساني که سرمايه‌هايشان نه آن‌قدر کلان است که به‌عنوان سرمايه‌دار عمده شناخته شوند، و نه آن‌قدر خرد که به يک کاسب خرده‌پا تبديل شوند. آنها در ميان طبقات اين پاساژ روزانه صدها ميليارد تومان معامله انجام مي‌دهند.

ديد بسياري از مردم به اين پاساژ اين است: «اگر غفلت کني کلاهت پس معرکه است.» با اين حال بسياري از همين مردم براي خريد به علاءالدين مي‌روند. اين نگاه البته ‌بي‌دليل نيست. برخي از فروشندگان خود پاساژ نيز به آن معترفند؛ اما اين را همه واقعيت نمي‌دانند. به باور آنها اين افراد تنها بخش اندکي از فروشندگان و مالکان پاساژ را تشکيل مي‌دهند.

آن‌طور که مشخص است عموم مالکان خودشان در مغازه مشغول فعاليت هستند. در کنار اين ميزها و ساير قسمت‌هاي مغازه نيز به ديگران با اجاره‌هاي سنگين واگذار مي‌شود.

حاج‌رضا علاءالدين در اين ميان نمادي از بازاري سنتي و مدرن است، کسي که اين پاساژ را ساخت و مغاز‌ه‌هاي آن را با اجاره‌هاي دو تا سه ساله به مالکان واگذار کرد اما همچنان اين پاساژ را اداره مي‌کند.

خريد و فروش نه در داخل پاساژ، که از ده‌ها متر دور‌تر آغاز مي‌شود. براي اينکه مبادا در شلوغي موبايلم را گم کنم، گوشي را از جيبم خارج کردم و در دستم گرفتم. هنوز به ديوار اصلي پاساژ نرسيده بودم. جمعيت رفته‌رفته زياد مي‌شد. عابري که کنار جدول نشسته بود، گفت: «فروشيه؟» نگاهي به گوشي کردم و بر وسوسه فروش غلبه کردم و رفتم. آنها خبره شدند. اگر گوشي در جيبتان باشد يک معنا دارد و وقتي در دست‌تان گرفتيد؛ معناي کالايي براي مبادله است.

از همين‌جا خريد و فروش آغاز مي‌شود. تنها در مغازه‌هاي پاساژ نيست که مي‌توانيد خريد و فروش کنيد. جلوي در تا ده‌ها متر اين طرف و آن‌ طرف نيز کساني با سرمايه‌هاي خرد، شايد خيلي خردتر از آنکه فکرش را بکنيد، مشغول خريد و فروش گوشي‌هاي عمدتا دست دوم هستند. مشتريان اين افراد عموما از طيف مسافران شهرستاني يا گروه‌هاي افغان ساکن ايران هستند که به‌دنبال گوشي ارزان‌قيمت مي‌گردند.

شش طبقه رويي و دو طبقه زيرين، هسته‌اصلي اين پاساژ را تشکيل مي‌دهد. علاوه بر اين طبقه هفتم و منفي‌سه نيز که بعدها به علاءالدين اضافه شده بود اين روزها توسط ماموران شهرداري تخريب شد. همين‌جا بود که علاءالدين را به تيتر اول خبرها تبديل کرد. تا جايي که مالک آن خبر داد برخي از رسانه‌هاي فارسي‌زبان خارج از کشور قصد داشتند تا از اين فرصت استفاده کنند و از اين نمد کلاهي براي خود دست و پا کنند.

وقتي قدم به درون پاساژ گذاشتم، پله‌هاي برقي من را به سمت پايين دعوت مي‌کرد. پله‌هايي که نه‌تنها کار نمي‌کرد بلکه خراب‌شدن تعدادي از آنها نشان مي‌داد حجم رفت و آمد در اين پاساژ آنقدر‌بالاست که باعث نشست پله‌هاي آهني شده است. پله برقي‌هايي که به سمت بالا مي‌رفت هم تنها يکي از آنها کار مي‌کرد. آسانسورهاي مياني پاساژ براي رفتن به طبقات بالاتر خراب بود. خواستم از آسانسور کناري استفاده کنم. اين تنها وسيله‌اي بود که مي‌توانستم خودم را به بالاي پاساژ برسانم. شش طبقه پله چيزي نبود که بتوانم به‌راحتي از عهده‌اش بر بيايم.

بالاخره جا براي سوار شدن به من هم رسيد. اين درحالي بود که در عصر يک روز ميان هفته قرار داشتيم. ميله‌اي که در ورودي آسانسور به صورت عمودي نصب شده بود، توجهم را جلب کرد. مانند ماهي‌هاي داخل کنسرو داخل آسانسور ايستاديم. در نظر اول علت جوش دادن اين ميله زائد، تحمل فشار بار زياد کف اتاقک آسانسور به نظر مي‌رسيد. پرواضح بود که در هر‌بار حرکت آسانسور تا جايي که جا وجود داشت، افراد داخل مي‌شدند. اما به نظرم مالکان ميله را براي اين آنجا نصب کرده بودند که مغازه‌دار‌ها نتوانند بارها را با اين آسانسور حمل کنند.

بازي نور و رنگ‌ها را تنها در طبقه اول شاهد هستيد. جايي که مغازه‌ها با رنگ‌هاي شيک تزئين شده‌اند. کافي است به طبقات بالا يا پايين برويد. با اين حال شلوغي و ازدحام در سراسر پاساژ کلافه‌ات مي‌کند.

10 دقيقه‌اي بود که با يکي از فروشندگان گپ مي‌زدم. شديدا گرفتار بود، اما به‌خاطر سفارش دوستي حاضر شده بود جوابم را بدهد. مي‌گفت مغازه‌اش در طبقه هفتم پلمب شده و او ناچار يک طبقه پايين‌تر آمده است. گفتم: «به نظرم اينجا تقريبا پنج هزار نفر کار مي‌کنند. دستم را گرفت و از من خواهش کرد داخل مغازه شوم. پشت پيشخوان اصلي مغازهاي که بيش از 10 متر نبود، چهار فروشنده نشسته بودند. پشت‌سر آنها قفسه‌اي بود که جلو و عقب مغازه را از هم جدا مي‌کرد. در قسمت پشتي که فضايي تقريبا يک‌و‌نيم در سه متر بود، چهار نفر ديگر مشغول بودند. يک نفر تعمير مي‌کرد، دو نفر پشت لپ‌تاپ‌ و کامپيوتر برنامه مي‌ريختند و يک نفر مشغول حساب و کتاب بود. با اين حال تعجب اصلي من زماني آغاز شد که رضا از من خواست از نرده‌هايي که به ديوار نصب شده بود بالا بروم. نرده‌هايي پله‌مانند که به بالکن کوچک مغازه مي‌رفت.

تصورم اين بود که آنجا حداکثر انباري مغازه باشد. فضايي که بدون اغراق ارتفاعش بيش از 60 سانت نبود. از پله اول و دوم که بالا رفتم، سرم را داخل کردم سه نفر (دو خانم و يک آقا) روبه‌رو و يک نفر در پشت سرم مشغول کار بودند. تلفن‌ها و لپ‌تاپ‌ها وسايلي بود که با آن کار مي‌کردند. توقع ديدن چنين صحنه‌اي را نداشتم.

اين افراد حتي در طول روز توانايي ايستادن يا دراز کشيدن نداشتند. مشکل کمبود فضا و هوا بماند. شايد به خاطر تعدد جمعيت «زير‌پوست» اين پاساژ است که وقتي وارد آن مي‌شوي، احساس گرفتگي و خفگي مي‌کني. بدون آنکه بداني زيرپوست آن چه خبر است. با اين همه، آنها در فقر زندگي نمي‌کنند. همه آنها که در اين مغازه‌ها فعاليت مي‌کنند و حتي کساني که در درون مغازه جايي براي نشستن ندارند و ميان راهروها پرسه مي‌زنند، روزانه درآمد خودشان را دارند.

اينجا هر سانت زمين و هر لحظه فرصتي است که نبايد از دست داد. در خلال گفت‌وگو، متوجه شدم علاوه بر افرادي که در مغازه مشغول کار هستند، جوانان کم سن (15 تا 17 ساله) نيز در استخدام مغازه‌داران هستند، تا در جابه‌جايي گوشي‌ها و اموال، ميان مغازه‌ها کمک کنند.

اگر شما درخواست گوشي داشته باشيد که رنگش يا مدلش را فروشنده در اختيار نداشته باشد، از شما مي‌خواهد کمي صبر کنيد. بعد يکي از همين جوانان کم‌سن و سال که جايي براي آنها داخل مغازه تعريف نشده و در راهروي جلوي مغازه ايستاده، از همکاراني که عموما با هم دادوستد دارند کالاي مورد نياز را تهيه کرده و باز‌مي‌گردد.

غلام مي‌گويد: «با خراب‌شدن طبقه بالا و طبقه منفي سه به طرز وحشتناکي جا در پاساژ کم شده است. اينجا کلا نزديک به هزار و صدوده باب مغازه بود که حالا 110 عدد آن تخريب شده است. در اين شرايط اين افراد نرفتند خانه بنشينند. اينها داخل مغازه‌هاي ديگر مجبور هستند پخش شوند. اين جماعت کاسبي‌شان اينجاست و جايي براي رفتن ندارند.» به اعتقاد او: «يک نفر بايد ماجراي اين موضوع را پيگيري کند. حاج‌رضا کسي نبود که روي هوا چيزي را بفروشد. الان کسي در حياط خانه‌شان هم نمي‌تواند يک ديوار بکشد. بعد چطور مي‌شود يک نفر يک طبقه به ساختمان اضافه کند؟»

مغازه‌هاي داخل پاساژ همگي به صورت سرقفلي به خريداران واگذار شده است. هيچ سندي در اين باره وجود ندارد.

در مرحله اول و پيش از ورود به بازار تصور مي‌کردم، فروشندگان آن بايد از دولت روحاني گلايه داشته باشند. دلار مانند سال‌هاي قبل نوسان شديد نداشت که آنها بتوانند يک‌شبه اجناسشان را چند‌برابر به فروش برسانند. اگرچه اکثر کاسبان از شرايط اين ماه‌ها از نظر بي‌ثابت بودن نرخ ارز اظهار گلايه مي‌کردند، با اين حال تمام کساني که با آنها گفت‌وگو کردم در آخرين انتخابات به روحاني راي داده بودند.

به عکس آنچه تصور مي‌کردم آنها در دولت قبل چندان نفع نبرده بودند. برايشان بيش از همه‌چيز نرخ «درهم امارات» اهميت داشت. آنها نبض بازار را با نرخ درهم مي‌سنجند. دلار اينجا در مرتبه دوم قرار دارد. بيشترين واردات موبايل به ايران از دوبي انجام مي‌شود. بخش ديگر واردات که به دلار وابسته است، به واردات از طريق اربيل عراق مربوط مي‌شود. از همين روست که براي تمام فروشندگان شاخص مهم تعيين قيمت، نرخ درهم در بازار است.

از ميان سه دولت خاتمي، احمدي‌نژاد و روحاني بهترين شرايط را دوران خاتمي و بدترين شرايط را در دولت احمدي‌نژاد ارزيابي مي‌کنند. با اين حال به دولت روحاني اميدي حتي بيشتر از دولت خاتمي داشتند. نکته مهم در اين ميان آن بود که براي آنها تنها شاخصه سنجش دولت‌ها مسائل اقتصادي و ثبات يا عدم ثبات نرخ ارز بود.

گويي عينکي از اقتصاد و ارز بر چشم داشتند که همه چيز را با آن به ارزيابي مي‌نشستند. عموما از شرايط فعلي دل‌پري دارند. معتقدند ماجرايي که بر سر علاءالدين آمد، جنبه سياسي داشت. اما عجيب اينکه مقصر آن را در دولت جست‌وجو نمي‌کردند. رقابت ميان پاساژ پاييني و روبه‌رويي را با علاءالدين زياد مي‌ديدند، اما در عين حال معتقد بودند ساختن پاساژي درست روبه روي علاءالدين نشان مي‌دهد که مالک پاساژ پايين نتوانسته به اهدافش دست پيدا کند. از همين رو معتقد بودند که ماجراي تخريب علاءالدين نيز منشأ اصلي‌اش به همين اختلاف بر‌مي‌گردد.

يکي از فروشندگان در توضيح اينکه چرا به روحاني راي داده و چرا اصولا اکثر کاسب‌ها چنين ديدگاهي دارند، مي‌گويد: «به نظرم روحاني و تيم کاري‌اش، اقتصاد و تجارت را مي‌فهمند. براي همين معتقدم که براي اداره کشور، داراي برنامه هستند و تلاش مي‌کنند شرايط را سامان ببخشند. حالا اينکه تا چه اندازه مي‌توانند، بحث ديگري است.»

نکته عجيب‌تر براي من جايي بود که دو نفر از کاسب‌ها معتقد بودند که دوران طلايي براي آنها و کلا کشور دوران رياست‌جمهوري هاشمي‌رفسنجاني بود. آنها از کاسب‌هاي قديمي‌ بودند که در پاساژ‌هاي ديگر نيز کار و تجارت کرده بودند. يکي از آنها مي‌گفت: «دوران هاشمي دوران طلايي ما بود. چون ديد ايشان به مسائل يک ديد اقتصادي بود. او و تيمش مي‌دانست با پول چگونه بايد کار کرد و آن را چطور به گردش درآورد.» او اظهار اميدواري مي‌کرد که با برداشته‌شدن تحريم‌ها دولت روحاني نيز بتواند به کسب و کار رونق ببخشد.

گاه فروشندگان به جامعه

کار گفت‌وگو را از بالاترين طبقه شروع کرده بودم. بالاي پله‌ها به نرده‌ها تکيه داده بودم و به پايين نگاه مي‌کردم. به راستي در روز چند نفر به اين پاساژ‌ها رفت و آمد مي‌کنند؟ چقدر پول در روز اينجا جابه‌جا مي‌شود؟ يک آمار از خود مالکان پاساژ مي‌گويد روزانه چيزي نزديک به 30 هزار نفر تنها به اين پاساژ مراجعه مي‌کنند. اين خارج از آمار معاملاتي است که به صورت تلفني و اينترنتي انجام مي‌شود. غلام فروشنده‌اي است از قديمي‌هاي پاساژ. با سن و سالي که حداکثر 35 سال به نظر مي‌رسيد. از بالاترين طبقه به پايين اشاره کرد و گفت: «تصور مردم از فروشندگان اينجا تصويري است که از طبقه اول دارند.» درست مي‌گفت. تفاوت فاحشي ميان طبقه اول و ساير طبقات قابل مشاهده بود.

طبقه اول را مي‌شود شيک‌ترين طبقه علاءالدين ناميد. طبقات دوم تا چهارم را قطعات و لوازم‌فروشان تشکيل مي‌دادند و طبقات ششم و هفتم قديم را عمده‌فروشان که البته در کنار عمده‌فروشي گوشي‌هاي موبايل خرده‌فروشي هم مي‌کنند. حجم رفت و آمد در اين طبقه کمتر بود اما رفت و آمد فروشندگان ميان مغازه‌ها زياد بود. در کل جنب‌‌و‌جوش اينجا بيشتر ميان فروشندگان بود تا خريداران.

غلام، طبقه اولي‌ها را کساني معرفي مي‌کند که از خرده‌فروشي کسب و کار خوبي به‌هم زده‌اند. مي‌گفت حتي ديده شده که يک گوشي را با 700 هزارتومان سود به مشتري فروختند.

اين را يکي از فروشندگان طبقه اول نيز تاييد مي‌کرد. او که هيچ پروايي از انتقاد کردن به هم‌صنفان و هم‌طبقه‌اي‌هاي خودش نداشت، معتقد بود همکارانش در طبقه همکف اين پاساژ از «سودجوترين» کاسبان هستند. اما او تقصير را نه‌تنها در فروشندگان، بلکه در مشتري‌ها و مالکان پاساژ نيز جست‌وجو مي‌کرد و گفت: «مشتريان ما عموما جوان‌هايي هستند که با گرفتاري زياد پولي را تهيه کردند تا بتوانند با خريد يک گوشي در ميان همسن‌و‌سالان خودشان افتخار کسب کنند.

همکاران ما اينها را مي‌شناسند. دختر و پسرهاي جواني که براي خريد گوشي مي‌آيند يا پدران پيري که براي دلخوشي دخترشان راهي علاءالدين مي‌شوند. خود اين مشتري‌ها فروشندگان را‌ ترغيب مي‌کنند تا بيشترين سود را از آنها بگيرند. ناآگاهي و اعتماد بي‌حد و اندازه شرايط را براي فروشندگان سودجو فراهم مي‌کند.» او از طرف ديگر معتقد بود که مالک پاساژ با فشار وارد کردن به مغازه‌دارها براي دريافت پول‌هاي کلان براي برق و ساير خدمات آنها را در شرايطي قرار مي‌دهد که اين پول را از مشتري‌ها بگيرند.

او مالک يکي از مغازه‌هاي ورودي پاساژ بود. از شيشه کناري مي‌شد پياده‌روي خيابان را ديد. مي‌گفت: «بعضي‌ها آن‌قدر شيفته علاءالدين هستند که بارها ديدم اينجا و مقابل در ورود علاءالدين عکس يادگاري مي‌گيرند تا احيانا در بازگشت به شهرشان به آن افتخار کنند. اين شيفتگي شرايط را براي فروشندگان سود‌جو فراهم مي‌کند تا بيشترين سود ممکن را از مشتريان دريافت کنند.» با اين حال مالکان ديگر معتقد بودند که اين شيوه تنها متعلق به طبقه همکف اين پاساژ مي‌شود، نه طبقات ديگر.

غلام که پس از بسته‌شدن مغازه‌اش در طبقه هفتم مجبور بود تا کارمندانش را به هر نحو ممکن حفظ کند، مي‌گفت: «چاره‌اي ندارم. اينها به من اعتماد کردند.»

کيب اجتماعي کاسبان علاءالدين

ترکيب اجتماعي تشکيل‌دهنده کاسبان علاءالدين مانند خود جامعه است. فروشندگان طبقه ششم معتقد بودند که تصور مردم از درآمد آنها غيرواقعي است. اگرچه آنها در طول روز حجم مالي زيادي را تجارت مي‌کنند اما اين کار مشکلات خودش را دارد. رضا مي‌گفت: «يکي از هزينه‌هاي ثابتي که هر سال بايد آن را کنار بگذاريد، هزينه بردن اموال شماست. به اين معنا که هر سال حداقل چند کلاهبردار رقمي ‌معادل 100 تا 120 ميليون مال ديگران را مي‌برند. يا کسي ورشکسته شده و اموال ديگران را پس نمي‌دهد. به اين ترتيب اين هزينه‌اي ثابت به هزينه‌هاي شما اضافه مي‌کند.»

او توضيح مي‌داد که با وساطت و «لوطي‌گري» يکي از مغازه‌داران توانسته مغاز‌ه‌اي را اجاره کند. رضا 50 ميليون تومان پيش و ماهانه 17 ميليون تومان اجاره مي‌داد. يک حساب سرانگشتي نشان مي‌داد که او با احتساب پولي که معترف بودند حتما در سال از او و سايرين توسط کلاهبرداران به هدر مي‌رود، ‌بايد در سال حداقل 450 ميليون تومان درآمد داشته باشد. اين يعني ماهانه رقم تقريبي 40 ميليون تومان. تازه همه اينها بدون احساب خواب سرمايه و هزينه کارمندان، فروشندگان، شارژ 5 ميليون توماني ماهانه و مالياتي بود که قرار است زيادتر شود. 40 ميليون تومان ماهانه به عبارت ديگر حداقل درآمد روزانه و سيصدهزار ميليون و سيصدهزارتوماني را شامل شود. اين رقم را ضرب در هزار فروشگاه داخل پاساژ کنيد. بي‌دليل نيست که علاءالدين تا اين اندازه مورد توجه است.

مهمترين نکته‌اي که در اين ميان وجود دارد اين است که رفته‌رفته جوان‌ترها به اين پاساژ وارد شده‌اند. ميان فروشندگان و مغازه‌داران کمتر افراد سن و سال دار ديده مي‌شود. آنها که کمي سن و سال‌دار هستند در طبقات زير همکف با خريد و فروش لوازم موبايل يا گوشي‌هاي دست دوم مشغول هستند.

اينجا بيشتر حکومت دست جوان‌هاست. اين موضوع خطرات را هم بيشتر مي‌کند. به گفته يکي از کاسبان علاءالدين ضرر کردن ديگران شما را هم وارد ضرر مي‌کند. اين‌طور نيست که يک نفر تنها متضرر شود. دست اکثر آنها در جيب يکديگر است. هر کدام از تعداد زيادي کاسب ديگر طلبکارند و به عده زياد ديگري بدهکار. خارج شدن يک فرد در اين زنجيره معادلات را برهم مي‌زند. جوان‌ بودن و کم‌تجربگي نيز اين امر را تشديد کرده است.

يکي از فروشندگان در توضيح اين موضوع مي‌گويد: «قديم‌ها اوضاع بهتر از حالا بود. کاسب‌ها بهتر بودند. اين هم بي‌علت نيست. اولين و مهمترين علتش جوان بودن فروشندگان است که سوداي پولدار شدن سريع را در سر دارند.» او توضيح مي‌دهد: «صنف باسابقه‌اي مثل فرش‌فروشان و آهن‌فروشان نيستند» و اين را يکي از مشکلات اصلي صنف خودشان مي‌داند. کاسبان جواني که يکباره وارد بازار مي‌شوند و بعد با ضرر زياد يا خارج مي‌شوند يا کلاه عده‌اي را بر مي‌دارند.طبقات اجتماعي در علاءالدين

برخلاف طبقات اجتماعي جامعه که معمولا بالانشين‌هاِ پولداتر‌ها هستند، اينجا اوضاع کمي متفاوت است. مرکز ثقل پاساژ طبقه همکف است. مدتي است که برند‌هاي بزرگ نيز با صرف هزينه‌هاي هنگفت مغازه‌‌هاي بزرگي را در پاساژ خريداري کردند و محصولات خود را به‌طور مستقيم به مشتريان عرضه مي کنند. اپل، سامسونگ و ال‌جي از مهمترين آنها هستند. البته اين برندها در پاساژ‌هاي ديگر و همچنين نبش خيابان جمهوري نمايندگي‌هاي خود را دارند. طبقات مياني در واقع بخش ضعيف‌تر پاساژ هستند اما دو طبقه بالا که به خريد و فروش عمده مشغول هستند با اينکه حجم نقل و انتقالات مالي خوبي دارند، اما سودي به مراتب کمتر از همکارانش در طبقه اول در هر معامله‌اي کسب مي‌کنند. خصوصا وقتي که قرار است خرده‌فروشي کنند. در يک نماي کلي مي‌توان گفت طبقه همکف را مرفهين اين پاساژ تشکيل مي‌دهند. کساني که ماشين‌هاي گرانقيمت‌ دارند، ساعت‌هاي گرانقيمت به‌دست مي‌کنند و گوشي‌هايي به دست مي‌گيرند که به صورت سفارشي ساخته شده است. از اين قشر در طبقات بالا نيز ديده مي‌شود اما به‌طور محدود.

به‌طور کلي در طبقات بالايي وضع به اين صورت است که يک يا چند جوان، مغازه‌اي را خريداري کردند و سعي مي‌کنند با اجاره بخش‌هاي مختلف مغازه، مثل ويترين‌ها و ميزها، هزينه‌هاي خودشان را جبران کنند و درآمد را افزايش دهند. تنها مغازه‌هايي که به صورت نمايندگي فعاليت مي‌کنند به‌صورت واحد مديريت مي‌شوند، غير از آنها در ساير مغازه‌ها صاحب مغازه تکه‌‌تکه مغازه را به صورت اجاره واگذار کرده است. اين امر لزوم همزيستي مسالمت‌آميز را ميان همکاران افزايش مي‌دهد. تفريح اهالي پاساژ موبايل چيست؟

علاءالدين و هزاران نفري که روزانه در لابه‌لاي طبقات کم‌امکانات و بعضا کثيف آن به داد و ستد مشغول هستند، برخلاف آنچه از بيرون به نظر مي‌رسد کمترين تفريح را دارند. هر روز کار نکردن براي آنها ضرر است. مي‌گويند: «گذشت روزگاري که لااقل سالي يک سفر خارجي مي‌رفتيم. الان درهم و دلار آنقدر نوسان دارد که فقط بايد مراقب بود ضرر نکنيم.» صبح تا شبشان را خريد و فروش پر کرده است. آنها حتي وقت نمي‌کنند سري به شمال ايران بزنند. اين البته حال و روز زندگي ميانسالان پاساژ است. در ميان جوان‌ترها شرايط فرق مي‌کند. تفريحات و دورهم‌نشيني‌هاي شبانه برقرار است. اما ميانسالان مي‌گويند آنها که به‌دنبال اين نوع تفريحات هستند، در مدت زمان کوتاهي از دور خارج مي‌شوند و قافيه را مي‌بازند.

اگر دقيق به فروشندگان نگاه کنيد و ميانگين آنها را برآورد کنيد، مي‌بينيد که يکي از محبوب‌ترين تفريحاتشان ورزش بدن‌سازي است. لااقل در هر مغازه يک يا دو نفر را مي‌بينيد که به اين ورزش به صورت آماتور مشغولند. از طرف ديگر ميانسالان و قديمي‌تر‌هاي پاساژ معتقدند که همين فضا باعث شده تا بسياري از اين افراد صبح تا شبشان درگير خريد و فروش باشد. به اين ترتيب لااقل در خيابان معتاد نمي‌شوند.

با اين حال يک تفريح ثابت در ميان غالب فروشندگان قابل ديدن است. بازي آنلاين قبيله‌اي، به نام «کلش آف کلين». اينجا مهد عاشقان اين بازي موبايلي است. بزرگ و کوچک هم نمي‌شناسد. تقريبا همه يک نسخه از اين بازي را روي دستگاه خود دارند. حتي موقع کار نيز مي‌توانيد ببينيد سر در موبايل خود مي‌کنند و مشغول آپديت‌کردن يکي از ابزارهاي دفاعي يا استراتژيک‌شان هستند. قبيله تشکيل مي‌دهند و با هم به يک قبيله ديگر حمله مي‌کنند.

اينجا جنگ‌هاي قديمي ‌و بربري هم موبايلي شده است. براي عضويت در گروه‌هاي اين بازي حتي حق عضويت هم دريافت مي‌شود. اينجا مهم‌ترين بازار موبايل است. غولي که از چراغ جادوي قرن بيست‌و‌يکم خارج شده است. اينجا پاساژ علاءالدين است. مثلث

 

برچسب ها:

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه
1
دیدگاه شما :
عکس/حضور جوانان گلستانی با دل‌های پاک و غیرت انقلابی‌ در جنگ ۱۲ روزه علیه تجاوز اسرائیل غاصب پای میلیاردها تخلف درمیان است/چرا برای قطع رانت و تبانی عده ای در سازمان نظام مهندسی استان گلستان اقدام قاطع صورت نمی گیرد؟واقعا چرا؟ اعتبار کالابرگ بر اساس کدملی سرپرستان خانوار شارژ می‌شود/خرید با کالابرگ، جدای از اعتبار تخصیصی و پرداختی بابت یارانه ماهانه آیت الله خامنه ای تنها مسئول در جمهوری اسلامی بخش دوم/سخنی با مسولین ارشد استان سیاست زده گلستان/ 48 درصد مردم استان سیاست زده گلستان زیر خط فقر زندگی می کنند شما آقایان چه راحت شب را با خیالی آسوده به صبح میرسانید!! بخش اول/سخنی با مسولین ارشد گلستان/ 48 درصد مردم استان سیاست زده گلستان زیر خط فقر زندگی می کنند شما آقایان چه راحت شب را با خیالی آسوده به صبح میرسانید!! عکس/داشتن دو مسولیت همزمان جناب شهردار /کدامیک قانون را نادیده می گیرند ، نظام مهندسی گلستان یا شهردار؟ یا هردو؟+سند پیشنهاد عجیب یک گروهک پس از استعفای ظریف! روحانی و جهانگیری هم محاکمه خواهند شد؟/ اتلاف ۱۸ میلیارد دلار از منابع ارزی/همتی هم محاکمه خواهد شد؟ ضعف فضاسازی استان گلستان در ماه مبارک رمضان؛ مسئولان پیگیری نمی‌کنن سوءاستفاده از بیت‌المال محاربه با خدا عدو شود سبب خیر/ ترامپ جیره کدام معارضان ضدانقلاب را قطع کرد؟ تجمع دانشجویان در اعتراض به کشته‌شدن قتل امیرمحمد خالقی دانشجوی دانشگاه تهران +فیلم آقای بی وجدان فرصت طلب بفکر آبروی انقلاب باشید عکس/آیا رئیس‌جمهور این فرد را که برای عکس گرفتن در کنارش قرار دارد را می‌شناسد؟/ آیا پزشکیان از هویت او مطلع بود یا نبود؟ عکس/انتصاب با سوابق هتاکی و فحاشی به شهدای جان فدای مردم ایران؛ به مدیرعاملی ابر پالایشگاه نفت و بزرگترین شرکت قیرسازی در ایران و خاورمیانه اصرار رسانه‌های اصلاح‌طلب بر مذاکره با امریکا/ اگر می‌توانی بزن، اگر نمی‌توانی، صبر و پایداری کن؛ و اسیر هیجان مشو فیلم، جزئیات و تصاویر/ سوال از رئیس جمهور؛ عناصر بدسابقه در دولت روز به روز بیشتر می‌شوند؟! خوابگاه دانشجویی دختران مجدد دچار آتش سوزی شد +بسته عزاداری به مناسبت رحلت جانسوز پیامبر مهربانی و شهادت امام مجتبی(ع)/ چرا امام‌ حسن(ع) شجاع‌ترین چهره تاریخ اسلام است؟ افشای بازدید مالک تلگرام از مرکز صهیونیستی در باکو چگونه موساد در لبنان با تلفن همراه جاسوس جذب می‌کند؟ جزئیات دستگیری یکی از عوامل گروهک جیش‌الظلم شماره موبایل محسنی اژه‌ای شماره موبایل آقای اژه ای شماره موبایل شخصی آقای اژه ای شماره تماس مستقیم آقای اژه ای شماره موبایل آقای محسنی اژه‌ای تماس مستفیم با اژه ای ارتباط و تماس واکنش حجت الاسلام مصطفی رستمی رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها به اظهارات اخیرپزشکیان جزئیات تازه از ماجرای مرگ مرحوم میرموسوی متهم فوت شده در لاهیجان اقدام اسپانلو دادستان انقلابی و تلاشگر استان گلستان در راستای حفظ چند صد میلیارد پول بیت المال در شهرداری گرگان طرز درست کردن عصاره لیمو سیر و جعفری برای درمان پاکسازی و سم زدایی کبد و گرفتگی عروق قلب/طب سنتی, نحوه تهیه عصاره سیر لیمو جعفری, نحوه تهیه عصاره لیمو سیر و جعفری, طرز تهیه عصاره لیمو سیر و جعفری, طرز تهیه عصاره سیر لیمو جعفری عکس اسناد/ درخواست مطالبه گران انقلابی گلستان از وزیر راه و شهرسازی در راستای دهمین دوره انتخابات هیئت مدیره سازمان نظام مهندسی استان گلستان انتصابات افراد مسئله دار مسعود پزشکیان نهمین رئیس‌جمهور و رئیس چهاردمین دولت جمهوری خانم ترک فرماندار کردکوی! مگر بیت المال شهرداری ارث پدرتان است؟ ظریف را بیشتر بشناسید/ از شانتاژ و جنجال تا ژست استعفا محمد جواد ظریف رئیس شورای موسوم به «شورای راهبری کابینه» پیدا و پنهان رای اعتماد نمایندگان به لیست رئیس جمهور عکس/بازگشت تیم زنگنه به وزرات نفت فیلم و عکس/سخنان کامل رهبرانقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در اولین دیدار رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت چهاردهم قرار است، تیم اقتصادی مسعود پزشکیان چگونه مشکلات اقتصادی را حل کند؟ مداحی و فیلم/به مناسبت اربعین/ ابا عبدالله الحسین؛ این راه، راه عشق است فیلم و عکس/ انتقاد خادملو مطالبه گر گلستانی به ایجاد کانال اتصال خلیج گرگان به دریای خزر در بستر شن روان/ پیش بینی خشک شدن کانال ایچاد شده تا 4 سال دیگر در شهرداری شهرستان کردکوی چه خبر است ؟ _ ۱ اسناد/آزمون بزرگ برای مدیرکل راه و شهرسازی و نهادهای نظارتی در تایید صلاحیت کاندیداهای انتخابات نظام مهندسی استان گلستان عکس/صدور مجوزهای کیلویی و بدون حساب و کتاب برای استخراج ید از اراضی شمال گلستان فیلم/این موشک ضد موشک ندارد آسیب شناسی مدیریت / مدیران استان گلستان برخلاف دولت انقلابی , مردمی ,سخت کشی و فسادستیزی شهید رئیسی , انتصاب باندی و ناکارآمد , کار نمایشی , صددرصد انتقادپذرنبودن , عدم مبارزه با فساد, برکناری کارکنان جریان انقلابی و مطالبه گر,, ریخت پاش بیت المال و ... از جمله عملکرد آنان میباشد مطالبه گری/مطالبه گری از دیدگاه اسلام و در کلام رهبران انقلاب/مطالبه گری چیست؟/هدف مطالبه گری/ مطالبه گری در کلام رهبری مطالبه گری در نهج البلاغه مطالبه‌گری‌ها منطقی دلیل ترور اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس مشخص شد +جزئیات ترور اسماعیل هنیه در تهران/ علت و ابعاد این حادثه در حال بررسی و نتایج آن متعاقبا اطلاع رسانی خواهد شد. كساني كه كار را نمي‌شناسند ولي مسئوليت قبول مي‌كنند، خائن هستند. پرونده پولشویی موسسه نور روی میز حجت الاسلام محمدرضا مزیدی رئیس پاک دست و عدالت محور دادگاه ویژه رسیدگی به جرایم اخلالگران در نظام اقتصادی کشور در استان گلستان فیلم/دلیل شهادت مصطفی نوروزی و مهدی جهانتیغ و محسن جعفری/لحظه پیدا شدن پیکر شهیدان وزارت اطلاعات(مصطفی نوروزی،مهدی جهانتیغ،محسن جعفری) از آب های دریای عمان