به گزارش پایگاه عدالت خواهان" نیره ساری: بعد از جديتر شدن فعاليت تورهاي مسافرتي يكروزه و كوتاه كه تحت لواي آن انواع مفسدههاي اخلاقي صورت ميگيرد، چند وقتي است كه تورهاي جديدي هم به ميدان آمدهاند، كه اينبار هدف اصلي مسافرت، طبيعتگردي، عكاسي و بازديد تاريخي نيست، بلكه هدف سپري كردن ساعات به اصطلاح مهيج و شاد براي عدهاي تماشاچي به واسطه تجمعي از رقصندههاي مدرن كنار يكديگر است.
سر اين قصه هم به باشگاههاي ورزشي بانوان ختم ميشود كه مربيان حرفهاي و توانمند رشتههاي ورزشي نوظهور حين برگزاري كلاسهاي هوازي چون ايروبيك و زومبا (با تغيير اسم) در ابتداي دورههاي خود اقدام به تشكيل گروههاي چند صد نفري در فضاي مجازي ميكنند، اما انتقال حركات ورزشي به هنرآموزان در اين گروهها تنها قسمتي از ماجرا است.
چندي پيش هواداران رشته زومبا در ايران با اعلام خبر ممنوعيت اين ورزش روبهرو شدند كه از طرف رئيس ورزشهاي همگاني ايران ابلاغ شده بود. در اين اعلاميه آمده بود كه زومبا با اصول اسلامي مغايرت دارد و به همين خاطر نبايد ادامهپيدا كند. دليل اين امر هم شباهت حركات زومبا با رقص عنوان شد.
اين در حالي است كه طبق اخبار موثق رسیده به جوان اگر سري به باشگاههاي آموزشدهنده اين نوع ورزشها بزنید، متوجه ميشويد نهتنها حركات اين ورزش شبيه رقص نيست، بلكه تمامي يك ساعت آموزش اين ورزش، با تكنيكهاي مختلف رقص عربي، هندي و اسپانيايي صورت ميگيرد.
جالب اينجاست كه مربيان حرفهاي اين نوع رقصها هم مدعي هستند براي ريتميك كردن حركات، به روزترين موسيقيهاي عربي و هندي را انتخاب ميكنند تا به صورت مدرن روي آنها حركتگذاري كنند و به هنرجويان خود آموزش دهند. البته رقص برای این گروهها یک امر فرعی است که با آن فرهنگ غیردینی و بیقیدی اخلاقی را با آن و از طریق آن دنبال میکنند.
اما بشنويد از ممنوعيتي كه از همان ابتدا هم حذف آن دچار ترديد شد. بعد از اعلام ممنوعيت و بازتاب آن در رسانهها، برخي مربيان زومبا در ايران در مصاحبهها گفته بودند، اين ورزش رشتهاي مفرح و نشاطآور است كه هرگز متوقف نخواهد شد و اين ممنوعيت پايان زومبا در ايران نيست. اكنون نيز تغيير نام اين به اصطلاح ورزش در باشگاهها (ورزش با موسيقي و موسيقي در ورزش ) و فعاليت هنرجويان اين رشته همچنان نشان ميدهد كه چيزي به نام ممنوعيت عملي نشده است.
هر چند كه بايد گفت وسعت فعاليت باشگاههاي ورزشي و آموزش رقص مدرن و سنتي محدود به باشگاههاي مجوز دار و حتي خصوصي نميشود. شنيدهها حاكي از اين است كه در گوشه گوشه اين شهر كلاسهاي آموزش رقص فارسي و عربي و اسپانيايي برگزار ميشود كه كاش همه ماجرا ختم به آموزش رقص بانوان میشد!
كلاسهاي رقصي كه در خانههاي شخصي برگزار ميشود و سيستم شناسايي و پذيرش هنرجو هم بعد از عبور از فيلترهاي مختلف تشخيص هويت است؛ فيلترهايي كه انسان را ياد قصه شنگول و منگول و آقا گرگه مياندازد، چراكه گزارشهاي ميداني و شنيدهها حكايت از فيلترهاي دشوار پذيرش هنرجو در خانههاي شخصي دارد كه به قيمت كلان چندين جلسه رقص را آموزش ميدهند.
علاوه بر موضوعات فوق بخش مهم ديگري از ماجرا به باشگاههايي ميرسد كه زير نظر مربيان آموزشي اقدام به تشكيل گروههاي آموزشي در فضاي مجازي ميكنند. گروههاي كوچك و بزرگ كه در ابتدا هدف را ارسال حركات ورزشي و ارائه ليست برنامه غذايي مرتبط با ورزشهاي هوازي معرفي ميكنند، اما از دل آن، شوي رقص و تورهاي يك روزه تجمع رقصنده بيرون ميزند.
مربيهاي اين سبك از ورزش كه سر تيمهاي حرفهاي آن زير نظر آموزشهاي غربي آبديده ميشوند، به تقليد از روش كشورهاي اروپايي هرازچندگاهي شوي رقص در ايران برگزار و از طريق همان گروههاي ورزشي، علاقهمندان را با اخذ مبلغي دعوت به يك باشگاه ورزشي خصوصي ميكنند و در جديدترين نوع خود برخي از اين شوي رقصها در حاشيه شهر تهران هم برگزار ميشود.
شنيدهها حكايت از اين دارد كه هر چند در اين شوي رقصهاي دستجمعي ممنوعيت حضور آقايان مورد تأكيد قرار ميگيرد، اما از آنجايي كه اصول و آييننامه خاصي وجود ندارد، در برخي موارد حضور مختلط تماشاچيان و حتي رقصندهها در حاشيه شهر ديده شده است كه بيشك بيشباهت به پارتي نيست.
با اين تفاصيل است كه بعد از ادامه روند بينظارتي نسبت به تورهاي يكروزه كه در پس پرده تماشاي مناظر طبيعي و بهرهمندي از جاذبههاي تاريخي و گردشگري انواع و اقسام هنجارشكني ديده ميشود، اكنون شعاع اين آزاديهاي خارج از اصول و قواعد داخلي كشور به تورهاي رقاصي رسيده است.