به گزارش "پایگاه مطالبه گران و عدالت خواهان" دکتر حسن بیارجمندی، گرگان از ۵آذر تا ۲۱ بهمن سال ۵۷ در خشم خرووش انقلابی همچون نگینی در ایران می درخشید و حقیقتا جریان انقلابی این خطه را باید در زمره پیشگامان انقلاب اسلامی معرفی نمود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم این شهر،تحت تاثیر مرکزیت نهضت یعنی تهران به یکی از کانون های اصلی صف آرایی نیروها در شرق استان مازندران سابق مبدل شده بود اما از یک ضعف عمده و زخم کاری رنج می برد؛ فقدان تشکیلات و افراد تشکیلاتی و نیز نفوذ وابستگان سازمان مجاهدین خلق.همین دو ضعف و زخم هم برای زمین گیر کردنش کافی بود.
سازمان مجاهدین خلق(منافقین) که تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بدلیل ضربه کاری ساواک به تشکیلات آنان، توان عملیات شبکه ای خود را از دست داده بود؛ درست در اوج مبارزات نیروهای انقلاب اسلامی و گمانه زنی های میدانی در خصوص پیروزی قریب الوقوع نهضت امام خمینی، با چراغ سبز ایستگاه سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا در تهران و همکاری ویژه ساواک حدود سه ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، سران و فعالین آنان آزاد شدند تا این سازمان مرده را احیا و از آن برای راهبری عملیات های نفوذ و انحراف بهره ببرند.
این گروهک بعد از پیروزی انقلاب در گرگان نیز بازسازی خود را تحت ستاد جنبش ملی مجاهدین آغاز و با در اختیار گرفتن ساختمان های مهم شهر، تجهیز و مسلح شدن و جذب حمایت های مالی و تبلیغاتی گسترده؛ اولین فعالیتهای تشکیلاتی خود را بعنوان ستون پنجم سیا در ایران علیه انقلاب اسلامی در قالب سازماندهی جوانان (دانشآموزان و دانشجویان) با غلبه جمعیتی دختران جوان و فعالیت های میدانی آنان در خیابان های اصلی گرگان را آغاز نمودند.
دو ضعف عمده و زخم کاری بالا و نیز جاذبه های ظاهری فعالیت های تشکیلاتی این ستاد در گرگان از جمله دوره های آموزش سلاح، برگزاری کلاس های مختلط با غلبه و فعالیت برجسته دختران ، بهره گیری از توان آموزشی و تبلیغاتی بالا ، توزیع و تقسیم مسولیت های تصنعی و دارای بارهیجانی و جاذبه در خیابان ها و کوچه های اصلی گرگان، برگزاری تجمعات و قدرت نمایی های خیابانی _ که در پوششی مذهبی و منافقانه دنبال می شد_ از آنان در اذهان یک گروه قدرتمند و پرنفوذ ساخته بود
این قدرت نمایی کاذب علاوه بر برجستگی ظاهری ، مرعوب و جذب شدن چهره های شاخصی را در گرگان بدنبال داشت و همین نقطه نفوذ آنان را به کمیته موقت انقلاب، هیات و شورای بعضی نهادهای انقلابی را فراهم نموده بود.
سایه سنگین و نفوذ آنان در جای جای گرگان و ادارات آن لمس می شد! که یک کودتای کاملا خزنده ای علیه نهضت امام خمینی(ره) در جریان است و با این نفوذ، یک جریان کاذب عملا خود را بهعنوان آلترناتیو تک حزب قدرتمند و رهبران سیاسی آن در رژیم سابق(رستاخیز) در منطقه شرق مازندران جلوه می دهد.
درخواست و ثبث دو شماره تلفن ۲۳۴۳ و ۳۷۵۵متعلق به حزب منحله رستاخیز در گرگان به نام ستاد جنبش ملی مجاهدین(منافقین) از سوی کمیته موقت انقلاب اسلامی شهرستان گرگان عمق این نفوذ و راز سر به مهر آن است؛ بعبارتی "همکاری و مساعدت در آلترناتیو نمایی این جریان در گرگان و دشت"
تعبیر نفاق زدگی برای این مقطع زمانی شهر، کاملا بجا و درست است. چنان فضای خفقان و ارعابی در شهر حاکم است که کوچکترین حرکتی را در افشای هویت اصلی این جریان نفوذ بر نمی تابد و با شدیدترین برخوردهای فیزیکی پاسخ می دهند.
تلاش های گسترده ای جهت ایجاد شبکهای از سمپاد های این ستاد به موازات - دانشگاه ، مدارس عالی، کارخانهها و مراکز کارگری در دبیرستانهای گرگان با تمرکز عمده بر دبیرستان های دخترانه و همچنین بطور خاص در دبیرستان پسرانه ایرانشهر بعمل می آورند.
در این میان مدرسه علمیه امام صادق(ع) گرگان و مسول مبارز و انقلابی آن آیت الله طاهری گرگانی علاوه بر تکیه بر پیشینه مبارزاتی خود با جریان نفاق و لیبرال، به دلیل حضور یکی از شاگردان خود در بخش چپ واحد اطلاعات سپاه کشور(حاج نذیر مغز متفکر اطلاعات غیر نظامی ) بطورحرفه ای تری، ضمن شناخت عمق تهدیدات در گرگان، به کانون اصلی مبارزه با نفوذ منافقین مبدل شده است و مرعوب چنین فضای سنگین و تهدیدات تروریستی نمی شود.
چهره های مبارز و شناخته شده ای به این مدرسه علمیه رفت و آمد می کنند که خود جزو چهره های موثر مبارزاتی در نهضت امام هستند و در بسیاری از محیط های مورد هدف منافقین از جمله دبیرستان ایرانشهر بطور غیر مستقیم اثرگذاری دارند ضمن اینکه چند نفر از دانش آموزان این دبیرستان برای دریافت و توزیع یک نشریه شبیه سازی شده با پیام مجاهد (ارگان مطبوعاتی مجاهدین) با همان شکل ظاهری اما به نام منافقین _که در نگاه اول قابل تشخیص برای عوام نیست _ به این مدرسه بواسطه وابستگان انقلابی خود در رفت و آمد بودند.
توزیع چنین نشریه و بیان مطالب آن در دبیرستان ایرانشهر _که جای جای آن اطلاعیه های منافقین نصب بود _ و خیابان های نفاق زده گرگان کار ساده ای نبود.
کم کم ارتباطات با واسطه و بی واسطه این دانش آموزان و دوستان آنان در مبارزه با جریان نفاق در دبیرستان ایرانشهر و همچنین هم قسم شدن برای یک مبارزه تشکیلاتی مظلومانه، تنگدستانه،غریبانه، که اعضای آن از تعداد انگشتان دو دست تجاوز نمی کرد؛ با تاسی به شهدای گروه مبارز و انقلابی ابوذر نهاوند_که در دادگاههای نظامی رژیم پهلوی حکم اعدامشان صادر و با موافقت مستقیم شخص شاه در سحرگاه ۳۰ بهمن سال ۵۲ تیرباران شدند _ابوذر غِفاری صحابه پیامبر اعظم (ص) و یار وفادار امام علی (ع) را الگو خود قرار دادند و گروه ابوذر گرگان را در دبیرستان ایرانشهر تشکیل دادند.
گروه ۷نفره ای از دانش آموزان روستاهای غرب گرگان و چند تن از بچه های شهر گرگان که بعضی وقت ها به دلیل فعالیت های میدانی تقابلی با منافقین از چند تن از بچه های دنگلان نیز کمک می گرفتند!
با اینکه فعالیت های آنان در گرگان متمرکز بود و اما پشتیبانی و حمایت برای تهیه بسته های تبلیغاتی، پوسترها و نوشتن اطلاعیه ها در سپاه علی آباد کتول و روابط عمومی آن _که ساختمان مستقلی داشت _صورت می گرفت! این موضوع بخوبی وضعیت شهر گرگان را در مقطع تاریخی یادشده نشان می دهد.البته هرکسی سرگذشت مبارزاتی این گروه و تک تک اعضای آن را مرور کند به این حقیقت پی خواهد برد که چگونه آنان مصداق این آیه شریفه قرآن کریم شدند :" قالَ الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرينَ"هنگامی که او ، و افرادی که با او ایمان آورده بودند ، ( و از بوته آزمایش ، سالم به در آمدند ، ) از آن نهر گذشتند ، ( از کمی نفرات خود ، ناراحت شدند و عده ای ) گفتند: «امروز ، ما توانایی مقابله با سپاهیان او را نداریم.» اما آنها که می دانستند خدا را ملاقات خواهند کرد ( و به روز رستاخیز ، ایمان داشتند ) گفتند: «چه بسیار گروه های کوچکی که به فرمان خدا ، بر گروه های عظیمی پیروز شدند!» و خداوند ، با صابران و استقامت کنندگان ) است.
بله این چنین یک گروه کوچک دانش آموزی نقش بارز و ویژه ای را در مبارزه میدانی با جریان منافقین در گرگان ایفا نمودند که شاید امروز در باور ما نگنجد! اما این یک حقیقت تاریخی است که نسل امروز باید با ابعاد مختلف آن کاملا آشنا شوند.