به گزارش پایگاه عدالت خواهان" حسین اسدبیگی، رئیس اورژانس اجتماعی کشور با تایید اینکه فیلم پخش شده در فضای مجازی مربوط به خودکشی دو دختر نوجوان در اصفهان است بیان کرد: دختری که شال مشکی بر سر دارد دراین حادثه کشته شد.
وی در خصوص انگیزه این دو دختر گفت: از چندی قبل یک نوع روکم کنی بچه گانه ای بین این دو دختر و آن دو پسری که نامشان در فیلم می آید شکل می گیرد و این دو دختر برای اینکه حرف خود را ثابت کنند دست به چنین اقدامی زدند.
وی در پاسخ به این سئوال که آیا مشکل خانوادگی در این حادثه نقش داشته است یا خیر گفت: تمامی خانواده های ایرانی دارای مشکل هستند و کسی نمی تواند این مسئله را انکار کند اما اینکه این مسئله در خودکشی دو دختر اصفهانی نقشه داشته است دست بررسی اورژانس اجتماعی قرار دارد.
شاهدان چه می گویند؟
همه مغازه دارهای کنار پل "نیلوفر" و "ع" را دیدهاند؛ از کنار مغازههایشان رد شدهاند و رفتهاند روی پل، از نردهها رفتهاند آن طرف، "ع" خودش را پایین انداخته، اما نیلوفر ترسیده، برگشته آن طرف نرده، اما دوباره از نردهها رد شده، پایین را نگاه کرده جوی خون زیر سر "ع" را دیده، اما به فاصله چند دقیقه بعد خودش را پایین انداخته است!
روایت همه مثل هم است، صدای پایین افتادن دخترها از پل چمران را در 29 مهر ماه یادشان است. میگویند: "میخندیدند، برای همین فکر نمیکردیم، بخواهند خودکشی کنند." یکی از مغازهدارها، عکس دخترها را هنگامی که از روی پل بالا میروند و یکی دیگر عکس آنها را وقتی که کف خیابان افتادهاند، گرفته است.
یکی میگوید بعد از اینکه دخترها پایین پریدند نیلوفر سرش را بلند کرد و روی پای "ع" گذاشت و یکی دیگر تعریف میکند وقتی افتاد سرش روی پای "ع" افتاد. تا اینجای کار مشخص است که هر دو خودکشی کردهاند. این مسئله را تمام مغازه دارها با قطعیت میگویند.
روی پل که بروید همه مغازهدارها از پایین حواسشان است، صبح هم که من روی پل بودم همه دیده بودند؛ میگویند "گفتیم یکی دیگر هم رفت برای خودکشی" انگار دخترها نخستین مورد نبودهاند، یکی از مغازه دارها میگوید "چندمین بار است؛ یکی را مردم نجات دادند، یکی را آتش نشانی." آخرین مورد همین سه چهار روز گذشته بوده، به آتش نشانی زنگ زدهاند همه فکر کرده بودند مرد جوان میخواهد خودکشی کند اما بعد معلوم شده برقکار بوده و سیم کشی چراغهای پل را درست میکرده است.
بیشترین چیزی که روی پل آدم را میترساند صدای خودروهایی است که با سرعت عبور میکنند و گاهی بوق میزنند، اما همه میگویند "ع" شجاع بود، عمویش از موتور سواری برادرزادهاش تعریف میکند، که بعد از یکی دو بار خاموش کردن، با سرعت از جلویش رد شده، از اینکه وقتی "ع" بچه بوده چطور از کوه بالا میرفته است، شاید اگر دختر این قدر شجاع نبود وقتی روی پل رفت مثل من از نیمه راه بر میگشت اما بر نگشته...