21 اردیبهشت 1397 حوادث ،

دعوای خونین بر سر یک دختر در پارتی شبانه!

دعوای خونین بر سر یک دختر در پارتی شبانه!
به گزارش پایگاه عدالت خواهانهنوز حرف مادر تمام نشده بود که فرهام انگشت اشاره اش را به نشانه تهدید به سوی مادر گرفت و گفت: "شما دخالت نکن مادر! همین شما باعث شدی که این دخترچشم سفید، این قدر گستاخ و پررو باربیاد. یه نگاه به ساعت بنداز. آخه کدوم دختر درست و حسابی این موقع شب برمی گرده خونه؟
 
کفرم از حرفها و اولدوروم، بلدوروم کردن های فرهام درآمده بود.
با خشم گفتم: "نگاه کن تو رو خدا، ببین کی داره از آبرو و حیثیّت حرف می زنه؛ آقا فرهامی که صد تا دوست دختر داره و تا حالا هر خلافی که فکرش رو بکنی کرده! آخه تویی که هرشب مست و پاتیل برمی گردی خونه، داری منو نصیحت می کنی؟ توی این چهارماهی که بابا مرده به احترامش کدوم یکی از کارای زشتت رو گذاشتی کنار؟ پارتی شبونت رو نرفتی؟ با دوست دخترات مسافرت نرفتی و..."
همچنان گرم پرخاشگری بودم که به یکباره مشت محکم فرهام روی استخوان گونه ام فرود آمد و نقش زمینم کرد.
 
وقتی به هوش آمدم و چشمانم را باز کردم، تمام بدنم درد می کرد. مادر سرم را روی پایش گذاشته بود و با هول و هراس نگاهم کرده و سعی می کرد به زور آب قند به خوردم بدهد.
سرم به شدّت درد می کرد. حوصله بحث با مادر را نداشتم چون می دانستم سعی می کند با توجیهات الکی رفتار فرهام را موجه جلوه بدهد، برای تسکین درد درونم، پلک هایم را روی هم گذاشته و آرام آرام گریستم.
از هنگامی که خود را شناختم به تبعیضی که پدر و به ویژه مادرم میان من و برادرم فرهام قائل می شدند، پی بردم. او نور چشم والدینم بود و آنها به او با وجود اینکه یکسال از من کوچکتر بود، به گونه ای احترام گذاشته و فرمایشات ریز و درشتش را انجام می دادند که انگار نه انگار والدین او هستند!
 
پدرم که مردی مهربان و کارگر بود، باید کار می کرد و پول توجیبی پسر مفت خورش را هر ماه سرموقع می داد، چون اگر فرهام لحظه ای از تفریحات و خوشگذرانی هایش به خاطر نداشتن پول توجیبی باز می ماند، ناگهان همه ظروف آشپزخانه راشکسته و شیشه پنجره ها رو پائین می آورد.
یادمه یکبار که فرهام بر طبق معمول بازهم در خانه قشقرق به پا کرد، بعد از رفتنش پدرم با ناراحتی به مادرم گفت:"ما خودمون باعث شدیم فرهام اینطوری خودخواه و یک دنده بار بیاد. حقّ این دختره بیچاره رو ضایع کردیم "
 
من وظیفه ندارم پول بدم بابت عیاشی و خوشگذرونی آقافرهام! پسرت با ده تا دختر دوسته. به جای اینکه بهش تذکر بدی و راه درست رو نشونش بدی، وقتی زنگ می زنن خونه که باهاش حرف بزنن، جنابعالی گوشی رو برمی داری و باهاشون خوش و بش می کنی. باباجان، چرا نمی خوای متوجّه بشی که توی این خونه یه دخترچشم و گوش بسته داریم!؟ با این کارای فرهام، فردا پس فردامی تونی از پس دخترت بربیای؟!"
 
من در چنین شرایط بدی بود که سرانجام تبدیل به یک دختر منزوی و گوشه گیرشدم؛ دختری که وجودش پر ازعقدّه های حقارت بود. با این وجود امّا درسم را خوب خوانده و تنها امیدم به این بود که سرانجام دانشگاه قبول شده وبه هرشکل ممکن از زندانی که فرهام برایم ساخته فرار کنم.
اوضاع به همین شکل ادامه داشت تا اینکه فرهام به سربازی رفت و از خوش شانسی ام قبول شدنم در دانشگاه مصادف با نبودن او در خانه شد. پدرم که تا حدودی به زیاده روی های فرهام در سخت گیری هایش نسبت به من پی برده بود، اجازه داد در دانشگاه ثبت نام کنم در حالیکه مادرم به جای این که همچون هر مادری به دلیل قبولی دخترش در دانشگاه سراسری خوشحال بشه، تنها گفت:"اگرفرهام بیاد مرخصی و بفهمه، بیچاره مون می کنه. یادمه چند باری که توی دستت کتاب دیده بود، به من گفت که خوش نداره خواهرش بره دانشگاه و درس بخونه!"
 
حق با مادر بود چون فرهام وقتی که برای مرخصی میان دوره به خانه آمده و از قبولی من در دانشگاه با خبرشد، قیامتی به پا کرد و در نهایت از آنجاییکه پدر این بار برخلاف سایر موارد از جلویش درآمده بود، کوتاه آمد و روزی که داشت به پادگان بازمی گشت به من گفت:"چون بابا اصرار داشت بیخیال شدم وگرنه قلم پات رو می شکستم. خوب حواست رو جمع کن ببین چی می گم. فکر نکن رفتم راه دور و از همه جا بی خبرم. خودت می دونی چقدر دوست و رفیق و آشنا دارم. اگه دست از پا خطا کنی، میام سرت رو می ذارم لب همین باغچه و گوش تا گوش می برم!"
دیگر با نبود فرهام در خانه نفس راحتی می کشیدم، زیرا او با رفتارهایش اعتماد به نفسم را آنقدر پایین آورده بود که گاهی در دانشگاه مورد تمسّخر همکلاسی هایم واقع می شدم. از همان روزها بود که تصّمیم گرفتم که به هرشکلی که شده از زیر سلطه برادرم برای همیشه بیرون آمده و اجازه ندهم که هیچگاه در زندگی ام دخالت کرده وبه جای من تصّمیم بگیرد.
 
دوران سربازی فرهام که تمام شد،بار دیگر خانه مان به یک میدان جنگ تمام عیار تبدیل شد. او که کار و باری نداشته و تمام روز بیکار بود، هرروزمن را با خود به دانشگاه برده و گاهی ساعت ها منتظر می ماند تا کلاس هایم تمام شده و با هم به خانه بازگردیم.
بارها سرزده به خانه دوستان و همکلاسی هایم آمده و با فحش، داد و کتک باعث تحقیر من در برابر دیدگان آنها می شد. من که توانایی هایم را شناخته بودم، نمی خواستم که دیگر تحت هیچ شرایطی همچون گذشته تحت کنترل و نظارت فرهام باشم.
راستش، دلم می خواست به نوعی به مادرم هم بفهمانم که دیگر آن دختر بچّه سابق نیستم. دلم می خواست به مادرم که همواره بسیار از فرهام حمایت کرده و سنگ او را به سینه می زد، نشان دهم که من نیز همچون فرهام هرکاری که بخواهم می توانم انجام دهم و هیچکس هم نمی تواند جلو دارم باشد.
 
فرهام بیشتر روزها غروب که می شد از خانه بیرون زده و گاهی شب ها نیز به خانه نمی آمد. من نیز برای این که بزرگ شدن و شخصیت داشتنم را به والدینم اثبات کنم، با رفتن او بر خلاف نظر پدر و مادرم از خانه بیرون می رفتم.
هرچند این کارهایم همیشه به قیمت کتک خوردنم از فرهام و کبود شدن سراسر بدنم تمام می شد، امّا من همچنان به مبارزه خود ادامه دادم.
- چرا کارایی که خودت می کنی خوبه ولی برای من گناه بزرگی محسوب می شه؟!
این جمله را وقتی که اوّلین بار به هوای شرکت در میهمانی یکی از دوستانم تا پاسی از شب بیرون مانده بودم و موقع بازگشت به خانه، فرهام در کوچه مچم را گرفت، به زبان آوردم.
 
فرهام همچون میرغضب به یکباره به سویم هجوم آورد و بر اثرصدای داد و فریادمان، ناگهان همسایه ها و پدر و مادرم نیز از خانه بیرون آمدند. فرهام عربده زنان می گفت: "می کشمت، تو روی من وایستادی و بلبل زبونی می کنی!؟ دیگه این رو نمی دونی که من پسرم و تو که دختری نباید ازاین غلط ها بکنی!"
 
در حالی که فرهام سرگرم زدن من بود، سرانجام چند تن از همسایه ها میانجی شده و جدایمان کردند. پدرپیرم که با بدنی لرزان گوشه ای ایستاده و نظاره گر اعمال ما بود، با صدایی زخمی خود گفت:"آبروم توی محل رفت!" و سپس دستش را روی سینه اش گذاشته و ناباورانه نقش زمین شد.
 
بله، پدر آن شب تمام کرد. در مراسم سوگواری او از خجالت دیگر نمی توانستم سرم را بلند کنم. صدای پچ پچ همسایه ها را می شنیدم که می گفتند:"دختره پدرش رو به کشتن داد، اون موقع شب از کجا می اومده که برادرش او را دیده!؟"
 
این سخنان بیشتر از همه جگرم را سوزانده و دیگر هیچ کس از آنچه فرهام و حمایت های پدر و مادرم برسرم آورده بود، خبر نداشت. همان موقع بود که به خودم قول دادم که برایکم رویی برادرم و برای خاموش کردن شعله های آتش حقارت وجودم، همچون فرهام بشوم.
 
به همین دلیل تا فرهام از خانه بیرون می رفت، من نیز شال و کلاه کرده و بیرون می زدم. از این میهمانی به آن میهمانی؛ از این پارتی به آن پارتی! چند باری نیز قرص اکس مصرف کرده و سیگار کشیدم.
 
در این میان مادرم که چشمش حسابی از جار و جنجال آن نیمه شب ما دردرون کوچه که فوت پدر را درپی داشت، به سختی ترسیده بود، دیگربه نشانه اعتراض حرفی به من نزده و از برادرم حمایت نکرده و گزارش کارهایم را به فرهام نمی داد.
 
روزی پرستو دوستم زنگ زد و بازهم خبرازیک پارتی درست و حسابی روبه من داد و از من خواست که باز هم با او به میهمانی شبانه بروم.
 
من نیزخدا خدا می کردم که آن شب فرهام به خانه نیاید تا من هم بتوانم بار دیگربه میهمانی بروم که همین گونه هم شد. همین که مادر با فرهام تماس گرفت و او گفت که شب به خانه نمی آید، فوری آماده شده و به خانه دوستم برای شرکت در پارتی رفتم.
 
در حالی که به مانند همیشه به همراه دوستان دیگرم، مشغول پایکوبی و خوشگذرانی در پارتی بودیم، ناگهان دریافتم که ضربه محکمی به صورتم خورده و نقش بر زمین شدم.
 
درست حدس زدید! آن شب برادرم خود نیز در آن میهمانی شبانه شرکت داشته و هنگامی که در کمال شگفتی من را با آن سرو وضع نابهنجار و اسفبار در آن جا دیده بود، چونان گرگان وحشی به سویم حمله ور شده بود.
 
دانیال، پسری که از مدّت ها پیش با او دوست بودم هر قدر سعی کرد تا برادرم را از کتک زدن من باز دارد فایده ای نداشت و به یکباره در بین دوستان دانیال و دوستان فرهام بر سرمن، درگیری شدیدی به وقوع پیوست تا این که یکدفعه من که در اثر ضرب و شتم در خون غوطه ور بودم با ناله ناگهانی فرهام، چشمانم به سوی او خیره شد و دیگر ضربات دست او راحس نکرده و از حال رفتم.
 
چند روز بعد پس از این که از بیمارستان ترخیص شده وبا مادرم به خانه بازگشتم با دیدن پارچه های مشکی و نصب آگهی فوت برادرم بر سر در خانه، دریافتم که در آن میهمانی خانمان سوز، فرهام بر اثر ضربات چاقوی دانیال از پا درآمده و در دم فوت کرده و دانیال نیز توسط پلیس دستگیر و تا اجرای حکم قصاص، روانه زندان شده است.
 
گرچه برادرم همواره، بسیار با من رفتار بدی داشت و پیوسته مورد آزار واذیتش قرار گرفته بودم ولی نمی دانم که چرا با شنیدن خبر مرگش، ناباورانه بغض راه گلویم را گرفته و اشک از خانه چشمانم به سوی یک عذاب ابدی، سرازیر و آتش فراق او در وجودم شعله ور شده بود!؟
 
اکنون سالیان سال است که از ماجرای تلخ زندگی من گذشته و مادرم فوت و دانیال نیز قصاص شده است امّا آن چه هنوز، هیچگاه از ذهن و یادم پاک نشده، همان حسرت ابدی است که تا پایان عمردرصفحه سرنوشت نامبارکم زندگیم به ثبت رسیده و هرگز راه فراری از آن نیست.
 
نظر کارشناس روانشناسی، مشاوره و مدد کاری اجتماعی:
یکی از بدترین تفاوت هایی که می تواند از سوی والدین نسبت به فرزندان​شان اعمال شود، تفاوت های جنسیتی محسوب می شود. متاسفانه برخی از خانواده ها به خاطر نداشتن آگاهی برعکس توصیه های دین اسلام و همه کارشناسان امور خانواده، بین فرزندان پسر و دخترشان تفاوت قائل می شوند.
 
در این گروه از خانواده ها، پسرها دارای ارزش بیشتر هستند و حتی از فرزندان دخترشان توقع دارند، نسبت به برادر یا برادرانشان حرف​شنوی داشته و تابع نظرات آنها باشند. تفاوت قائل شدن از این منظر بسیار نادرست و مورد انتقاد است چراکه فرزندان در جنسیت خود هیچ نقشی ندارند و نگاه تبعیض آمیز نسبت به فرزند دختر نه تنها از لحاظ تربیتی و روان شناسی تاثیرات منفی و غیرقابل جبرانی در دختران ایجاد می کند بلکه از لحاظ آموزه های دینی والدینی که چنین نگاهی دارند، گناهکار محسوب می شوند.
 
متاسفانه چنین نگاهی می تواند به همان اندازه که در دختران خانواده ضعف در اعتماد به نفس ایجاد کند، می تواند با بخشیدن اعتماد به نفس کاذب در فرزندان پسر، راه های رسیدن به موفقیت را برای آنها سد کند.
 
کودکان باید معنای ارزشمندی و دوست داشتن را بفهمند و این وظیفه والدین است که به فرزندانشان یاد بدهند که یکدیگر را دوست داشته باشند و به هم احترام بگذارند.
 
اسلام نیز همواره بر اهمیت و ارزش فوق العاده ی پاکی و سلامت شخصیت دختر و پسر و لزوم رعایت حقوق فرد و جامعه در ارتباط ها، نگاه ها، شنیدن ها و سخنان، پیوسته تاکید داشته و به هیچ عنوان راضی نشده که حریم قدسی دختر، خدشه برداشته و یا پسر از دایره عفت و پاکی خارج شود.روش اسلام این است که انسان، معتدل و متعادل زندگی کند و از هر افراط و تفریطی به دور باشد.
 
منبع : رکنا
 
 
 
 
برچسب ها:

به اشتراک بگذارید :

دیدگاه
1
دیدگاه شما :
عکس/آیا رئیس‌جمهور این فرد را که برای عکس گرفتن در کنارش قرار دارد را می‌شناسد؟/ آیا پزشکیان از هویت او مطلع بود یا نبود؟ عکس/انتصاب با سوابق هتاکی و فحاشی به شهدای جان فدای مردم ایران؛ به مدیرعاملی ابر پالایشگاه نفت و بزرگترین شرکت قیرسازی در ایران و خاورمیانه اصرار رسانه‌های اصلاح‌طلب بر مذاکره با امریکا/ اگر می‌توانی بزن، اگر نمی‌توانی، صبر و پایداری کن؛ و اسیر هیجان مشو فیلم، جزئیات و تصاویر/ سوال از رئیس جمهور؛ عناصر بدسابقه در دولت روز به روز بیشتر می‌شوند؟! خوابگاه دانشجویی دختران مجدد دچار آتش سوزی شد +بسته عزاداری به مناسبت رحلت جانسوز پیامبر مهربانی و شهادت امام مجتبی(ع)/ چرا امام‌ حسن(ع) شجاع‌ترین چهره تاریخ اسلام است؟ افشای بازدید مالک تلگرام از مرکز صهیونیستی در باکو چگونه موساد در لبنان با تلفن همراه جاسوس جذب می‌کند؟ جزئیات دستگیری یکی از عوامل گروهک جیش‌الظلم شماره موبایل محسنی اژه‌ای شماره موبایل آقای اژه ای شماره موبایل شخصی آقای اژه ای شماره تماس مستقیم آقای اژه ای شماره موبایل آقای محسنی اژه‌ای تماس مستفیم با اژه ای ارتباط و تماس واکنش حجت الاسلام مصطفی رستمی رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها به اظهارات اخیرپزشکیان جزئیات تازه از ماجرای مرگ مرحوم میرموسوی متهم فوت شده در لاهیجان اقدام اسپانلو دادستان انقلابی و تلاشگر استان گلستان در راستای حفظ چند صد میلیارد پول بیت المال در شهرداری گرگان طرز درست کردن عصاره لیمو سیر و جعفری برای درمان پاکسازی و سم زدایی کبد و گرفتگی عروق قلب/طب سنتی, نحوه تهیه عصاره سیر لیمو جعفری, نحوه تهیه عصاره لیمو سیر و جعفری, طرز تهیه عصاره لیمو سیر و جعفری, طرز تهیه عصاره سیر لیمو جعفری عکس اسناد/ درخواست مطالبه گران انقلابی گلستان از وزیر راه و شهرسازی در راستای دهمین دوره انتخابات هیئت مدیره سازمان نظام مهندسی استان گلستان انتصابات افراد مسئله دار مسعود پزشکیان نهمین رئیس‌جمهور و رئیس چهاردمین دولت جمهوری خانم ترک فرماندار کردکوی! مگر بیت المال شهرداری ارث پدرتان است؟ ظریف را بیشتر بشناسید/ از شانتاژ و جنجال تا ژست استعفا محمد جواد ظریف رئیس شورای موسوم به «شورای راهبری کابینه» پیدا و پنهان رای اعتماد نمایندگان به لیست رئیس جمهور عکس/بازگشت تیم زنگنه به وزرات نفت فیلم و عکس/سخنان کامل رهبرانقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در اولین دیدار رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت چهاردهم قرار است، تیم اقتصادی مسعود پزشکیان چگونه مشکلات اقتصادی را حل کند؟ مداحی و فیلم/به مناسبت اربعین/ ابا عبدالله الحسین؛ این راه، راه عشق است فیلم و عکس/ انتقاد خادملو مطالبه گر گلستانی به ایجاد کانال اتصال خلیج گرگان به دریای خزر در بستر شن روان/ پیش بینی خشک شدن کانال ایچاد شده تا 4 سال دیگر در شهرداری شهرستان کردکوی چه خبر است ؟ _ ۱ اسناد/آزمون بزرگ برای مدیرکل راه و شهرسازی و نهادهای نظارتی در تایید صلاحیت کاندیداهای انتخابات نظام مهندسی استان گلستان عکس/صدور مجوزهای کیلویی و بدون حساب و کتاب برای استخراج ید از اراضی شمال گلستان فیلم/این موشک ضد موشک ندارد آسیب شناسی مدیریت / مدیران استان گلستان برخلاف دولت انقلابی , مردمی ,سخت کشی و فسادستیزی شهید رئیسی , انتصاب باندی و ناکارآمد , کار نمایشی , صددرصد انتقادپذرنبودن , عدم مبارزه با فساد, برکناری کارکنان جریان انقلابی و مطالبه گر,, ریخت پاش بیت المال و ... از جمله عملکرد آنان میباشد مطالبه گری/مطالبه گری از دیدگاه اسلام و در کلام رهبران انقلاب/مطالبه گری چیست؟/هدف مطالبه گری/ مطالبه گری در کلام رهبری مطالبه گری در نهج البلاغه مطالبه‌گری‌ها منطقی دلیل ترور اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس مشخص شد +جزئیات ترور اسماعیل هنیه در تهران/ علت و ابعاد این حادثه در حال بررسی و نتایج آن متعاقبا اطلاع رسانی خواهد شد. كساني كه كار را نمي‌شناسند ولي مسئوليت قبول مي‌كنند، خائن هستند. پرونده پولشویی موسسه نور روی میز حجت الاسلام محمدرضا مزیدی رئیس پاک دست و عدالت محور دادگاه ویژه رسیدگی به جرایم اخلالگران در نظام اقتصادی کشور در استان گلستان فیلم/دلیل شهادت مصطفی نوروزی و مهدی جهانتیغ و محسن جعفری/لحظه پیدا شدن پیکر شهیدان وزارت اطلاعات(مصطفی نوروزی،مهدی جهانتیغ،محسن جعفری) از آب های دریای عمان انتشار لیست ثبت نام کنندگان انتخابات هیت مدیره نظام مهندسی استان گلستان قبل از تایید صلاحیت+اخبار نظام مهندسی ساختمان استان گلستان جمعه روز یک انتخاب مهم است/ اکثر دولتمردان روحانی در ستاد این نامزد اصلاح طلب مستقر شدند واکنش‌ها به مناظره دوم جلیلی و پزشکیان با نظرات پزشکیان درباره استادیوم رفتن زنان، فیلترینگ و مزایای نایب رییسی مجلس بیشتر آشنا شوید کاش برادر عزیزمان جناب آقای دکتر جلیلی، خاطرات مستند خود را برای اطلاع عموم منتشر می‌کرد با ستادی ملغمه‌ای و شترمرغی نه می‌توان برنامه اقتصادی منسجمی نوشت و نه می‌توان آن را به اجرا گذاشت. امروزه در نقطه حساس و بزنگاه تاریخی قرار داریم؛ برای ما جای تعارف و درنگ وجود ندارد این همان چیزی است که اصلاح‌طلبان دوست ندارند در مورد آن حرف بزنند./اکنون آن پایگاه رأی کجاست؟ اوضاع کشور در دولت پزشکیان قابل پیش بینی است/ منتظر باک‌های میلیونی بنزین باشیم؟ اولین مناظره مرحله دور دوم چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری یسعید جلیلی و پزشکیان در تلویزیون جزئیات جدید از قتل پنج نفر در روستای قزلجه از توابع شهرستان رزن همدان با سلاح گرم سند بر وقوع فجایع گسترده ی اقتصادی در مجموعه ی مدیریتی شیلات استان گلستان/ با عبرت از حواشی پرونده سه هزار میلیاردی شیلات بعنوان محصول عملکرد اصلاح طلبان با انتخاب کاندیدای اصلح و فسادستیز به عقب بر نگردیم +سند انتخابات ترسیم مسیر عدالت‌خواهی و مبارزه با فساد و تجلی عزت و اقتدار کشور است رئیس ستاد انتخابات گلستان: اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری در گلستان/ بیش از ۵٩١ هزار تعرفه اخذ رای استفاده شد