به گزارش پایگاه عدالت خواهان"در ساعت 22:00 مورخه 4 خرداد 96 وقوع یک نزاع و درگیری دسته جمعی در منطقه رهبر – پارک ابوذر به کلانتری 144 جوادیه تهرانپارس اعلام شد.
با حضور مأموران و انجام تحقیقات اولیه مشخص شد که درگیری مابین دو گروه از افاغنه صورت گرفته و طی آن فردی به نام "حسین . ح" ( 35 ساله ) از ناحیه چپ قفسه سینه مورد اصابت جسم تیز قرار گرفته است.
در ساعت 23:00 مورخه 4 خرداد 96 از طریق بیمارستان لواسان به کلانتری 144 تهرانپارس اعلام شد که علیرغم اقدامات درمانی ، "حسین . ح" به علت شدت جراحت وارد شده فوت نموده است؛ بلافاصله پرونده مقدماتی با موضوع قتل عمد تشکیل و به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای ناحیه 27 تهران ، پرونده جهت رسیدگی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
همزمان با انتقال "حسین . ح" به بیمارستان، مأمورین کلانتری 144 جوادیه تهرانپارس در همان شب درگیری و پیش از اعلام خبر فوت مقتول از سوی بیمارستان، اقدام به شناسایی افراد حاضر در نزاع و درگیری و دستگیری 8 نفر از جمله 5 برادر مقتول و همچنین سه خواهرزاده آنها می کنند.
با ارجاع پرونده به اداره دهم آگاهی، کلیه افراد دستگیر شده به اداره دهم پلیس آگاهی کارآگاهان اداره دهم منتقل و تحقیقات از آنها آغاز شد.
5 برادر مقتول در اظهاراتی مشابه عنوان داشتند که درگیری مابین آنها ( 6 برادر ) از یک سو و سه خواهرزاده آنها از سوی دیگر صورت گرفته و طی آن یکی از 6 برادر به نام حسین . ح توسط یکی از خواهرزاده های آنها به نام ویس (20 ساله) به قتل رسیده است.
"ویس" که در تحقیقات اولیه منکر هرگونه ارتکاب جنایت و قتل دایی خود شده بود ، در ادامه تحقیقات پلیسی لب به اعتراف گشود و در ساعت 10:00 مورخه 8خرداد 96صراحتا به قتل یکی دایی های خود اعتراف کرد.
متهم در اعترافاتش عنوان داشت: برای آنکه مانع از کشته شدن خود توسط دایی حسین ( مقتول ) شوم ، در یک لحظه توانستم چاقو را از دستش گرفته و ضربه ای را به سمتش پرتاب کنم که چاقو به سینه اش برخورد کرد؛ بلافاصله پس از آن من بهمراه دو برادرم محل را ترک کردیم اما پس از دقایقی توسط مأمورین دستگیر شدیم.
متهم در خصوص چگونگی آغاز درگیری نیز به کارآگاهان گفت: بهمراه برادرانم در خانه بودیم که دایی حسین (مقتول) با مادرم تماس گرفت و از او خواست تا من به پارک رفته و در خصوص برخی اختلافات که از مدت ها پیش مابین ما ایجاد شده بود ، صحبت کنیم و موضوع را برای همیشه حل و فصل نماییم.
مادرم از من خواست تا به پارک رفته و با برادرش آشتی کنم؛ به این نیت من به سمت پارک به راه افتادم و دو برادرم نیز به دنبال من به راه افتادند اما در داخل پارک ناگهان متوجه شدیم که تمامی دایی ها ( 6 دایی ) در آنجا هستند و در واقع آنها قصد و نیت دیگری برای کشاندن ما به آنجا داشته اند.
به محض مشاهده ما ، آنها شروع به کتک زدن ما کردند ؛ در حالیکه به شدت از آنها کتک می خوردم ، در یک لحظه توانستم چاقو را از دست مقتول خارج کرده و ضربه ای را با آن به سمت دایی حسین پرتاب کنم و ... .
سرهنگ کارآگاه حمید مکرم ، معاون مبارزه با جرایم جنایی تهران بزرگ ، با اعلام این خبر گفت: با توجه به اعتراف صریح متهم به ارتکاب جنایت، قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس پرونده و متهم جهت انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته است.