اشاره
اخیراً و در محافل دانشگاهی، "روحیه انعطاف پذیری یزید در مواجهه با امام حسین" از زبان برخی از روحانیون شیعه، مطرح و نیز شبهه وهابیت مبنی بر توبه یزید و رفتار مناسب یزید با اسرای اهل بیت، ترویج و تبلیغ می شود. در این نوشتار، به بررسی و نقد این دو مقوله، که یکی در محافل مذهبی شیعی و دیگری در راستای تمجید از یزید توسط وهابیت، ترویج می شود، خواهیم پرداخت.
جناب آقای سروش محلاتی، سخنانی را به امام حسین، نسبت می دهند و چنین عنوان می کنند که امام اگر اجازه می یافت، درصدد حرکت به سمت خلافت شام و مذاکره با یزید بود:
"امام حسین می دانست، یزید انعطاف پذیرتر از عبیدالله بن زیاد است و راحت تر می تواند با او (یزید) کنار بیاید"[1]
هدف جناب آقای سروش از مطرح کردن "انعطاف پذیرتر بودن یزید نسبت به ابن زیاد"، چه بوده است؟ یعنی اگر یزید در کوفه و کربلا بود، واقعه به گونه ای دیگر رقم می خورد؟ گویی اینکه اگر یزید به جای عمرسعد، در کربلا بود و یا در کوفه به جای ابن زیاد بود، از این جهت که یزید به ادعای آقای سروش، چون انعطاف پذیرتر بوده، پس ممکن است واقعه کربلا، به گونه ای دیگر رقم می خورد؟ آیا واقعا چنین است؟
در ابتدا، و برای روشن شدن جوانب امر، برخی از اقدامات و رفتارهای عملی یزید در زمان زمامداری و حکومت در گستره جهان اسلام و نیز اقدامات یزید در مواجهه با قیام امام حسین، در دو مقطع زمانی "قبل از عاشورا" و "بعد از عاشورا"، واکاوی و تحیلیل خواهد شد، آنگاه، وجدان بیدار مخاطبین را گواه خواهیم گرفت که : آیا به راستی، این ادعا که یزید دارای روحیه تعامل و انعطاف پذیری بیشتری، بوده است، صحیح است؟
الف. قبل از عاشورا
نامه یزید به فرماندار مدینه برای کشتن امام حسین
در گزارشهاى تاريخى[2] چنين آمده كه يزيد به محض رسيدن به حكومت و به رغم سفارشهاى پدر خود، در اولين نامه خطاب به وليد بن عتبه، فرماندار مدينه، دستور قتل امام حسین را صادر کرد:
ملَكَ يَزيدُ بنُ مُعاوِيَةَ ... كَتَبَ إلَى الوَليدِ بنِ عُتبَةَ بنِ أبي سُفيانَ ـ وهُوَ عامِلُ المَدينَةِ ـ : إذا أتاكَ كِتابي هذا ، فَأَحضِرِ الحُسَينَ بنَ عَلِيٍّ وعَبدَ اللّهِ بنَ الزُّبَيرِ ، فَخُذهُما بِالبَيعَةِ لي ، فَإِنِ امتَنَعا فَاضرِب أعناقَهُما ، وَابعَث لي بِرُؤوسِهِما.[3]
يزيد بن معاويه وقتی به حكومت رسيد ... نامه اى براى وليد بن عتبة بن ابى سفيان، فرماندار مدينه ، نوشت: هر گاه نامه ام به دست تو رسيد، حسين بن على و عبد اللّه بن زبير را فرا بخوان و برايم از آنها بيعت بگير و اگر سر باز زدند، گردنشان را بزن و سرشان را برايم بفرست .
فراتر از این، در کتاب الفتوح ابن اعثم از مورخین اهل سنت، به دستور یزید برای بریدن سر مبارک امام حسین، نیز اشاره شده است. یزید طی نامه ای به والی مدینه دستور بریئن سر مبارک امام حسین را صادر می کند:
وَليَكُن مَعَ جَوابِكَ إلَيَّ رَأسُ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ ، فَإِن فَعَلتَ ذلِكَ فَقَد جَعَلتُ لَكَ أعِنَّةَ الخَيلِ ، ولَكَ عِندِي الجائِزَةُ والحَظُّ الأَوفَرُ ، وَالنِّعمَةُ واحِدَةً ، وَالسَّلامُ .[1]
به همراه جواب ، سرِ حسين بن على را بفرست. اگر چنين كنى ، فرماندهى سپاهيان را به تو وا مى گذارم و پاداش و بهره بزرگ را يك جا نزد من خواهى داشت. والسلام.
یزید از همان آغاز درصدد ترور و قتل امام حسین و اولین شخصی که فرمان قتل و جدا کردن سر مبارک امام حسین را صادر کرد، شخص یزید بود و نه ابن زیاد. حال با این توصیف، آیا می توان به راحتی بیان کرد که یزید، انعطاف پذیرتر بوده است؟ اگر یزید در کربلا بود همان کاری را میکرد ابن زیاد و عمرسعد، انجام دادند. زیرا، تمام رفتارهای ناشایست بعدی عوامل یزید، ریشه در دستورها، نامه های یزید و تهدیدهای یزید، داشته است.
تصمیم یزید برای قتل امام حسین در مکه و حرم امن الهی
همچنین، در بعضى از نقل های تاریخی، چنين آمده است که: يزيد هنگام حضور امام حسین در مكّه، عدهاى را مخفيانه به حجّ فرستاده بود تا در حين اعمال حج، امام(ع) را به قتل برسانند.
فَلَمّا كانَ يَومُ التَّروِيَةِ، قَدِمَ عَمرُو بنُ سَعيدِ بنِ العاصِ إلى مَكَّةَ في جُندٍ كَثيفٍ، قَد أمَرَهُ يَزيدُ أن يُناجِزَ الحُسَينَ عليه السلام القِتالَ إن هُوَ ناجَزَهُ، أو يُقاتِلَهُ إن قَدَرَ عَلَيهِ ... .[4]
چون روز تَرويه شد، عمرو بن سعيد بن عاص با سپاهى فراوان، وارد مكّه شد. يزيد به او دستور داده بود كه اگر حسين عليه السلام جنگيد، با او بجنگد و اگر بر او دست يافت، او را بكُشد ... .
علامه مجلسی، این واقعه را چنین می نگارد: یزید، عمرو بن سعيد بن عاص را با سپاهى عظيم، راهى كرد و او را مسئول حج قرار داد و امير حج گزاران كرد، در حالى كه به او سفارش كرده بود كه امام حسين عليه السلام را پنهانى دستگير كند و اگر نشد، ترور كند. عمرو بن سعيد بن عاص، سى تن از اُمَويان شيطانْ صفت را در لا به لاى حج گزاران فرستاد و دستور داد كه در هر حال و وضعيتى كه ممكن شد ، امام حسين عليه السلام را بكشند.[5]
امام حسین، نیز صراحتا با این توطئه و تلاش یزید برای قتل امام حسین در مکه و حرم امن الهی، تصریح می فرمانید:
قَد خِفتُ أن يَغتالَني يَزيدُ بنُ مُعاوِيَةَ بِالحَرَمِ، فَأَكونَ الَّذي يُستَباحُ بِهِ حُرمَةُ هذَا البَيتِ[6] .
بيم دارم كه يزيد، در حرم مکه به من، شبيخون بزند و من، كسى باشم كه با ريخته شدن خون او ، حرمت حرم امن الهی، شكسته شود.
ب. بعد از عاشورا
تبریک به یزید
یزید، در بهره برداری از واقعه عاشورا، تمهیدات لازم را اندیشیده بود. نمایندگان دیگر ادیان و نیز بزرگان قوم و اشرافیت شام (دعا اشراف الشام) را در کاخ خویش، گردهم آورده بود و هنگامیکه کاروان اسرای اهل بیت، وارد کاخ یزید شدند، حاضران و بزرگان شام، پیروزی را به یزید، تبریک می گفتند:
في بَيانِ إرسالِ عُبَيدِ اللّه ِأهلَ البَيتِ إلَى الشّامِ: فَجَهَّزَهُم وحَمَلَهُم إلى يَزيدَ ، فَلَمّا قَدِموا عَلَيهِ جَمَعَ مَن كانَ بِحَضرَتِهِ مِن أهلِ الشّامِ ، ثُمَّ أدخَلوهُم ، فَهَنَّؤوهُ بِالفَتحِ.[7]
در بيان روانه شدن اهل بيتِ امام حسين عليه السلام به شام به وسيله عبيد اللّه : آنان را سوار و به سوى يزيد ، روانه كرد . هنگامى كه بر او وارد شدند ، يزيد ، همه كسانى و بزرگانى را كه در شام حضور داشتند ، گِرد آورد و آن گاه ، اسيران را وارد كردند و حاضران ، پيروزى يزيد را به او تبريك گفتند .
چنان، تبلیغات حکومت بنی امیه بر مردم منطقه شام، اثر کرده بود که برخی از مردم شام، خیال می کردند گویی اینکه، اسرای اهل بیت پیامبر، "اسرای رومی"، می باشند که به عنوان کنیز، می توان آنان را حلال، نیز شمرد و بهره برد:
قام رَجُلٌ مِن أهلِ الشّامِ ، فَقالَ : إنَّ سَباياهُم لَنا حَلالٌ[8] ... أنَّهُم سَبيُ الرّومِ.[9]
در مجلس یزید، مردی از شامیان، برخاست و چنین گفت: اینان، بر ما حلال هستند ... زیرا اینان از اسرای رومی هستند.
یزید، امام حسین را به بغی علیه حکومت، معرفی کرد
همچنین، حکومت بنی امیه و یزید، در توجیه ریختن خون فرزند پیامبر، با اقدامات فراوان و تبلیغات در منطقه شام، امام حسین و یاران اش را به عنوان باغی و خروج کنندگان بر علیه حکومت معرفی کرده بودند. از اینرو، هنگامیکه، حامل سر مبارک امام حسین، زودتر از همه و به عنوان هدیه و بشارت، خبر شهادت امام را به وی رسانید، یزید خطاب به جمع حاضر در مجلس، چنین بیان می کند:
كَذلِكَ عاقِبَةُ البَغيِ وَ العُقوقِ.[10]
و این است نتیجه بغی علیه حکومت و سرکشی.
این تعبیر، بارها و بارها، از زبان یزید و دیگر شخصیتهای حکومت بنی امیه، تکرار می شود؛ کما اینکه یزید در سخنی دیگر و هنگام مشاجره با حضرت زینب، صریحا، امام حسین و یارانش را، خارجی (خروج کننده بر علیه حکومت)، معرفی می نماید که از اسلام خارج گردیده و در این صورت، خون شان، نیز مباح است:
إنَّما خَرَجَ مِنَ الدّينِ أبوكِ وأخوكِ.[11]
(یزید خطاب به حضرت زینب): خروج کنندگان بر حکومت اسلام، پدر (علی) و برادر (حسین) تو هستند.
دستور یزید به انتقال سر مبارک امام حسین و کاروان اسرای کربلا به شام
و اما بعد از واقعه عاشورا، ابن زیاد به یزید، نامه نوشت و در آن، کشته شدن و قتل امام حسین و یارانش را به یزید، اطلاع داد و تبریک گفت. یزید نیز در جواب به او دستور داد تا سر مبارک امام حسین و دیگر سرهای شهداء و نیز کاروان اسراء اهل بیت را به شام، و دمشق پایتخت حکومت بنی امیه، روانه کنند:
كَتَبَ عُبَيدُ اللّه ِ بنِ زِيادٍ إلى يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ يُخبِرُهُ بِقَتلِ الحُسَينِ عليه السلام وخَبرِ أهلِ بَيتِهِ ... وأمّا يَزيدُ بنُ مُعاوِيَةَ فَإِنَّهُ لَمّا وَصَلَ إلَيهِ كِتابُ ابنِ زِيادٍ ووَقَفَ عَلَيهِ ، أعادَ الجَوابَ إلَيهِ يَأمُرُهُ فيهِ بِحَملِ رَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ورُؤوسِ مَن قُتِلَ مَعَهُ ، وبِحَملِ أثقالِهِ ونِسائِهِ وعِيالِهِ. فَاستَدعَى ابنُ زِيادٍ بِمِحفَرِ بنِ ثَعلَبَةَ العائِذِيِّ ، فَسَلَّمَ إلَيهِ الرُّؤوسَ وَالاُسارى وَالنِّساءَ ، فَسارَ بِهِم مِحفَرٌ إلَى الشّامِ كَما يُسارُ بِسَبايَا الكُفّارِ ، يَتَصَفَّحُ وُجوهَهُنَّ أهلُ الأَقطارِ .[12]
عبيد اللّه بن زياد ، به يزيد بن معاويه نوشت و او را از كشته شدن حسين عليه السلام و اخبار خانواده اش باخبر كرد ... و هنگامى كه نوشته ابن زياد به يزيد بن معاويه رسيد و از واقعه آگاه شد ، پاسخ نامه را داد و او را مأمور روانه كردن سر حسين عليه السلام و سرهاى كشتگانِ همراه او ، و نيز اثاث و زنان و خانواده حسين عليه السلام كرد . ابن زياد هم مِحفَر بن ثَعلَبه عائذى را خواست و سرها و اسيران و زنان را به او سپرد . مِحفَر ، آنان را تا شام به سانِ اسيران كفّار برد و اهالىِ همه جا ، صورت هاى آنان را مى ديدند .
اینگونه بود که سر مبارک امام حسین بر نیزه رفت (یامره فیه بحمل راس الحسین و رووس من قتل معه) و به عنوان هدیه برای یزید، به سمت شام، روانه گردید. (یهدی من ارض العراق الی الشام). اهل بیت نیز به شکل اسیران کفار، به سمت شام روانه شدند. (بسبایا الکفار). در طول مسیر اگر کسی گریه می کرد، او را با نیزه می زدند (ان دمعت من احدنا عین قرع راسه بالرمح)، در زیارت ناحیه مقدسه، نیز ذکر شده است، که اسرای اهل بیت، دست هایشان بر گردن هایشان بسته شده بود (ایدیهم مغلوله الی الاعناق / مجموعۀ یداه الی عنقه) و در غل و زنجیر اهنی گرفتار شده بودند (مغللین فی الحدید) و در میان شهرها، گردانده می شدند.
در این میان، امام سجاد(ع) با دست و گردن زنجیره شده بود (قد جعل ابن زیاد الغل فی یدیه و رقبته / مقیدا مغلولا) و با شکل خاصی و متمایز از بقیه اسرای کاروان اهل بیت، به سمت شام حرکت داده شدند. در طول مسیر، امام سجاد با نگهبانان، هیچ سخنی نمی گفتند و رنج اسارت با غل و زنجیر در دست و گردن را به جان خریدند[13] :
إنَّ عُبَيدَ اللّه بنَ زِيادٍ بَعدَ إنفاذِهِ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام أمَرَ بِنِسائِهِ وصِبيانِهِ فَجُهِّزوا ، وأمَرَ بِعَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام فَغُلَّ بِغُلٍّ إلى عُنُقِهِ ، ثُمَّ سَرَّحَ بِهِم في أثَرِ الرَّأسِ مَعَ مُجفِرِ بنِ ثَعلَبَةَ العِائِذِيِّ وشِمرِ بنِ ذِي الجَوشَنِ ، فَانطَلَقوا بِهِم حَتّى لَحِقوا بِالقَومِ الَّذينَ مَعَهُمُ الرَّأسُ . ولَم يَكُن عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام يُكَلِّمُ أحَدا مِنَ القَومِ فِي الطَّريقِ كَلِمَةً حَتّى بَلَغوا[14] .
عبيد اللّه بن زياد ، پس از روانه كردن سر حسين عليه السلام ، فرمان داد كه زنان و كودكانِ او را آماده كنند و فرمان داد تا على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام را تا گردن در بند كنند . آن گاه ، آنان را با مُجفِر بن ثَعلَبه عائذى و شمر بن ذى الجوشن، در پى سر، روانه كرد. آنان رفتند تا به حاملان سر رسيدند و على بن الحسين عليه السلام در راه ، كلمه اى با آنان سخن نگفت تا [به شام] رسيدند .
اگر به راستی، یزید، انعطاف بیشتری نسبت به ابن زیاد داشت، پس چرا بعد از شهادت امام حسین و به اصطلاح، دفع خطر امام از حکومت بنی امیه، با این حال برای به ذلت کشاندن خاندان پیامبر، چنین دستوری را صادر می کند؟
دستور یزید به جشن و پایکوبی هنگام ورود کاروان اسرای کربلا به شام
قبل از ورود کاوران اسرای کربلا به شام، حکومت بنی امیه، تمهیدات لازم را اندیشیده بود؛ مجالس جشن و پایکوبی، دف و آواز آغاز شده بود. (و هم فرحون مستبشرون و عندهم نساء یلعبن بالدفوف و الطبول)؛ گویا در منطقه شام، چنین روزی، عید می باشد، اینچنین شادمان و خوشحال بودند. در روز اول صفر، کاروان اسرای اهل بیت را از دروازه شام، وارد کردند که جمعیت فراوانی در انتظار ورود کاروان اسرا، بودند:
وفي أوَّلِ صَفَرٍ اُدخِلَ رَأسُ الحُسَينِ عليه السلام إلى دِمَشقَ ، وهُوَ عيدٌ عِندَ بَني اُمَيَّةَ.[15]
در روز اوّل صفر ، سر امام حسين عليه السلام را به دمشق ، وارد كردند و آن روز ، نزد بنى اميّه، عيد بود.
هنگام ورود اهل بیت پیامبر (ص) در شام، مردم لباسهای نو برتن کرده بودند و شهر را زینت داده و نوازندگان مشغول نواختن بودند و شادمانی چنان مردم را فرا گرفته بود که گویا شام یکپارچه غرق در سرور است. سهل بن سعد، یکی از صحابه پیامبر، در این زمان، در شام، بوده است، وی احوال آن روزهای منطقه شام را چنین روایت می کند:
با تعجب پرسیدم، شگفتا؛ سر حسین و عترت پیامبر را به هدیه می برند و مردم در حال خوشحالی هستند؟[16]
ورود کاوران اسرای اهل بیت به کاخ یزید در دمشق شام
در نهایت، و بعد از طی مسیر طولانی و پرمشقت از کوفه تا شام، کاوران اسرای اهل بیت، بعد از عبور از دروازه شام، به دمشق، پایتخت شام و مرکز خلافت بنی امیه، رسیدند. ابتدا، اسرای کربلا، در بازار دمشق، گردانده شدند و در این میان، چه بی حرمتی ها که به خاندان اهل بیت پیامبر، صورت نگرفت:
حَتّى دَخَلنَ دِمَشقَ ورَأسُ الحُسَينِ بَينَهُنَّ عَلى رُمحٍ ، إذا بَكَت إحداهُنَّ عِندَ رُؤيَتِهِ ضَرَبَها حارِسٌ بِسَوطِهِ ، ووَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ في سوقِ دِمَشقَ يَبصُقونَ في وُجوهِهِنَّ.
تا اینکه کاروان وارد دمشق شد، در حالى كه سرِ حسين عليه السلام ، در ميانشان بر بالاى نيزه بود . هرگاه يكى از آنان با ديدن سر مى گريست ، نگهبانان ، او را با تازيانه مى زدند . اهل ذمّه ، در بازار دمشق براى تماشاى آنان ، صف كشيده بودند و به صورت کاروان اهل بیت ، آب دهان مى انداختند.
و هنگامیکه اسرای اهل بیت، به کاخ یزید، رسیدند، یزید در اولین فرمان، دستور داد سر مبارک امام حسین را بر در کاخ، آویزان کنند:
حَتّى وَقَفنَ بِبابِ يَزيدَ ، فَأَمَرَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام فَنُصِبَ عَلَى البابِ وجَميعُ حَرَمِهِ حَولَهُ.
تا اين كه بر درِ كاخ يزيد ، متوقّف شدند . يزيد ، دستور داد تا سر حسين عليه السلام را بر در بياويزند ، در حالى كه خانواده امام عليه السلام در اطرافش بودند.
و نیز دستور داد، هرگاه یکی از بانوان و خاندان حرم پیامبر، گریست، وی را با تازیانه، ساکت کنند:
و وُكِّلَ بِهِ الحَرَسُ ، وقالَ : إذا بَكَت مِنهُنَّ باكِيَةٌ فَالِطموها .
و نگهبانانى را بر آن گماشت و دستور داد كه : هرگاه يكى از آنان گريست ، او را بزنيد.
در حالیکه که خانواده امام و بانوان حرم اهل بیت، به سر مبارک امام، نظاره میکردند، سر مبارک امام حسین، ساعت ها بر در کاخ یزید آویزان بود، تا اینکه، ام کلثوم، خواهر امام ، فریادی برآورد که: ای پیامبر خدا، این سر حبیب تو، حسین است که آویزان، شده است:
فَظَلَلنَ ورَأسُ الحُسَينِ عليه السلام بَينَهُنَّ مَصلوبٌ تِسعَ ساعاتٍ مِنَ النَّهارِ . وإنَّ اُمَّ كُلثومٍ رَفَعَت رَأسَها ، فَرَأَت رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام فَبَكَت ، وقالَت : يا جَدّاه ـ تُريدُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ـ هذا رَأسُ حَبيبِكَ الحُسَينِ مَصلوبٌ.[17]
آنان ، همچنان ماندند ، در حالى كه سر حسين عليه السلام در ميان آنها به مدّت نه ساعت ، در روز آويزان بود. اُمّ كلثوم ، سرش را بلند كرد و سرِ حسين عليه السلام را ديد و گريست و گفت : اى پدر بزرگ (منظورش پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بود)! اين ، سرِ حبيب تو حسين است كه آويزان شده است .
و در حالیکه، پیکرهای شهدای کاروان امام حسین، برهنه، با لباس های خونین و صورت های خاک آلود، وارد مجلس یزید، گردید و حامل سرها، چنین بیان می کند: تقدیم و پیشکش به تو، ای یزید.
فَهاتيكَ أجسادُهُم مُجَرَّدَةً ، وثِيابُهُم مُرَمَّلَةً ، وخُدودُهُم مُعَفَّرَةً.[18]
اكنون، پيكرهاى برهنه و لباس هاى خونين و گونه هاى خاك آلودشان، پيشكش و تقدیم به تو ای یزید!
چوب زدن یزید بر دهان و دندان امام حسین(ع)
سپس، کاروان اسرای کربلا و سر مبارک امام حسین، وارد کاخ یزید می شود. مجلس در کاخ یزید، رسمی می شود. بزرگان شام و نمایندگان دیر ادیان همچون بزرگ یهود (راس الجالوت) و نماینده رسمی پادشاه روم (رسول سلطان روم) در کاخ حاضر می شوند. یزید، در حالیکه شراب می نوشید و سر مبارک امام حسین، جلوی او در تشت بود، با چوپ خیزران (نی)، بر میان دو لب مبارک امام حسین، می زند و و در حالت مستی، با خویش شعری را زمزمه می کرد که حکایت از کینه بنی امیه از پیامبر و مسلمان نبودن یزید، دارد:
وَضَعَ رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام بَينَ يَدَيهِ[19] ... ثُمَّ بِالخَيزُرانَةِ بَينَ شَفَتَيِ الحُسَينِ عليه السلام ... .[20] لَعِبَت هاشِمُ بِالمُلكِ / فَلا خَبَرٌ جاءَ ولا وَحيٌ نَزَلَ[21]؛ قَد أخَذنا مِن عَلِيٍّ ثارَنا / و قَتَلنَا الفارِسَ اللَّيثَ البَطَل[22]؛ لَيتَ أشياخي بِبَدرٍ شَهِدوا / جَزَعَ الخَزرَجِ مِن وَقعِ الأَسَلِ.
سر مبارک امام حسین را جلوی خود نهاد ... سپس، در حالى كه با چوب خيزران، به دو لب حسين مى زد ... . و در حالیکه شعری را زمزمه می کرد: بنی هاشم، با فرمان روايى، بازى كردند و گرنه نه خبرى (قرآنی) آمده و نه وحيى بر محمد نازل شده است .ما انتقام خون خود را از علی گرفتیم و قهرمان بنی هاشم را به قتل رساندیم. كاش پدرانم در بدر، اكنون بودند و بى تابى خزرج را از زخم سلاح مى ديدند.
ماجرای بی احترامی یزید به سر مبارک امام حسین چیزی نیست که قابل انکار باشد در خطبه حضرت زینب نیز، کاملا تصریح شده است:
مُنتَحِيا عَلى ثَنايا أبي عَبدِ اللّه ِ عليه السلام سَيِّدِ شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ تَنكُتُها بِمِخصَرَتِكَ.[23]
(حضرت زینب خطاب به یزید)، در حالى كه بر دندان هاى پيشِ ابا عبد اللّه ، سَرور جوانان بهشت ، خم مىشوى و با سرِ چوب دستى ات بر آن مى زنى.
همچنین، تفصیل بی احترامی ها و هتاکی های یزید بن معاویه نسبت به سر مبارک امام حسین در مجلس شام را، شیخ صدوق به نقل از امام رضا، در حدیثی بسیار مهم، چنین نقل می کند:
لَمَّا حُمِلَ رَأْسُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ إِلَى الشَّامِ أَمَرَ یَزِیدُ لَعَنَهُ اللَّهُ فَوُضِعَ وَ نُصِبَتْ عَلَیْهِ مَائِدَةٌ فَأَقْبَلَ هُوَ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ أَصْحَابُهُ یَأْکُلُونَ وَ یَشْرَبُونَ الْفُقَّاعَ فَلَمَّا فَرَغُوا أَمَرَ بِالرَّأْسِ فَوُضِعَ فِی طَسْتٍ تَحْتَ سَرِیرِهِ وَ بُسِطَ عَلَیْهِ رُقْعَةُ الشِّطْرَنْجِ وَ جَلَسَ یَزِیدُ عَلَیْهِ اللَّعْنَةُ یَلْعَبُ بِالشِّطْرَنْجِ وَ یَذْکُرُ الْحُسَیْنَ وَ أَبَاهُ وَ جَدَّهُ وَ یَسْتَهْزِئُ بِذِکْرِهِمْ فَمَتَى قَمَرَ صَاحِبَهُ تَنَاوَلَ الْفُقَّاعَ فَشَرِبَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ صَبَّ فَضْلَتَهُ عَلَى مَا یَلِی الطَّسْتَ مِنَ الْأَرْض فَمَنْ کَانَ مِنْ شِیعَتِنَا فَلْیَتَوَرَّعْ عَنْ شُرْبِ الْفُقَّاعِ وَ اللَّعْبِ بِالشِّطْرَنْجِ وَ مَنْ نَظَرَ إِلَى الْفُقَّاعِ أَوْ إِلَى الشِّطْرَنْجِ فَلْیَذْکُرِ الْحُسَیْنَ وَ لْیَلْعَنْ یَزِیدَ وَ آلَ زِیَادٍ یَمْحُو اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِکَ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ کَانَتْ بِعَدَدِ النُّجُومِ.[24]
هنگامى که سر حسین بن علی(ع) را به سوى شام بردند، یزید دستور داد آنرا در کنارى نهاده و سفره غذا را گستردند، و او با یارانش مشغول خوردن غذا و نوشیدن آبجو شدند، چون فارغ گشتند، امر کرد سر بریده حسین(ع) را در طشتى به پیش تخت او نهادند و میز بازى شطرنج را روى آن طشت گذارد و با یارانش به بازى شطرنج مشغول شد، و حسین، پدر و جدّش را به مسخرگى یاد میکرد، و چون از همبازیش میبرد جام شراب را برگرفته سه بار مینوشید، آنگاه باقی مانده آنرا در کنار طشتى که سر بریده امام در آن بود بر زمین میریخت. پس هر کس از طرفداران ما میباشد باید از خوردن شراب و بازى با شطرنج بپرهیزد، و هر کس از شیعیان ما که دیدهاش به شراب جو یا شطرنج بیفتد، امام حسین(ع) را یاد نماید و بر یزید و آل زیاد لعن فرستد، خدای عزّ و جلّ گناهانش را محو و نابود سازد، هر چند به عدد ستارگان آسمان باشد.
(در اینجا تذکر این نکته لازم است که شراب، حرمت ذاتی دارد و حرام میباشد. اما بحث شطرنج بنابر نظر برخی فقهاء، از این باب که وسیلهای برای قمار است حرام میباشد، و اگر از این حالت خارج شود و دیگر وسیله قمار نباشد، به نظر برخی فقها، حرام نخواهد بود).
دستور یزید به آویختن سر مبارک امام حسین در دمشق
بعد از اتمام مجلس در کاخ یزید، بی احترامی های یزید به ساحت مبارک امام حسین، نیز ادامه می یابد؛ یزید، مجددا، فرمان می دهد تا سر مبارک امام حسین را بر درب مسجد دمشق، آویزان کنند؛ حتی در سیره اعلام النبلاء، چنین نقل شده است که به دستور یزید، سر مبارک امام حسین، تا سه روز در دمشق، آویزان بود:
ثُمَّ أمَرَ بِرَأسِ الحُسَينِ، فَنُصِبَ على بابِ مَسجِدِ دِمَشقَ ... رَأسَ الحُسَينِ مَصلوبا بِدِمَشقَ ثَلاثَةَ أيّامٍ.[25]
یزید فرمان داد سرِ حسين عليه السلام را بر درِ مسجد دمشق ، نصب كنند ... سرِ حسين بن علی، سه روز در دمشق، آویزان شده بود... .
با مشاهده این اقدمات شنیع یزید، بوده است که دختر امام، حضرت سکینه بنت الحسین، در تاریخ، فریادی برآورد:
وَاللّه ِ ما رَأَيتُ أقسى قَلبا مِن يَزيدَ، ولا رَأَيتُ كافِرا ولا مُشرِكا شَرّا مِنهُ ولا أجفى مِنهُ. [26]
به خدا سوگند، سنگ دل تر از يزيد و كافر و مشركى بدتر و جفاكارتر از او نديده ام .
آری؛ در مجلس شام و کاخ یزید، دختر امام حسین، سکینه بنت الحسین، با فریاد خویش جمله ای ماندگار را بر صفحه تاریخ، ثبت نمود تا مدعیان فهم دین و دینداری، در خلوت خویش، عرق شرم بر پیشانی خویش احساس کنند و چنین نپندارند که یزید نیز انعطاف پذیر و قابل مذاکره، بوده است.
حال، مجددا، سوالی مطرح می شود: جناب آقای سروش، آیا این بود، میزان انعطاف پذیری یزید بن معاویه؟ آیا فرزند و دختر داغ دیده امام حسین، بیشتر می داند یا شما؟ آیا این ادعای شما با سخنان و رفتار یزید، نیز منطبق است؟ هرگز.
با واکاوی سخنان، رفتارها و اقدامات یزید، همچون: دستور به انتقال سر مبارک امام حسین به شام، دستور جشن و پایکوبی و شادمانی در منطقه شام به شکرانه قتل حسین، باغی معرفی کردن فرزند پیامبر و صدور حکم بغی علیه امام حسین و مباح اعلام کردن خون امام حسین، آویزان کردن سر مبارک امام حسین بر مسجد دمشق و ...، همه و همه، آیا حاکی از انعطاف و تعامل پذیری یزید، بوده است؟ هرگز.
پاسخ حضرت زینب به شبهه انعطاف پذیری یزید
همچنین، با نگاهی به خطبه حضرت زینب در مجلس شام[27]، و برشمردن رفتارها و اقدامات یزید، از طرف حضرت زینب که -خود شاهد اصلی حوادث قبل از کربلا می باشد-، می توان دریافت که یزید، به چه میزان یزید، انعطاف پذیر بوده است؟ و چقدر این ادعای واهی، قابل پذیرش است؟
حضرت زینب، در خطبه غرا خویش در کاخ یزید و در مقابل چشن همگان، ابتدا یزید را مسوول اصلی حوادث کربلا، معرفی و به دستور یزید برای بستن راه بر امام حسین، تصریح می فرماید:
أظَنَنتَ يا يَزيدُ ، حَيثُ أخَذتَ عَلَينا أقطارَ الأَرضِ وآفاقَ السَّماءِ فَأَصبَحنا نُساقُ كَما تُساقُ الإِماءُ ، أنَّ بِنا عَلَى اللّه ِ هَوانا و بِكَ عَلَيهِ كَرامَةً ! وأنَّ ذلِكَ لِعِظَمِ خَطَرِكَ عِندَهُ!
اى يزيد ! آيا گمان بردى كه بستن راه ها به روى ما و سخت گرفتن بر ما و كشاندنِ ما به مانند كنيزان به هر كجا ، نشانه خوارىِ ما نزد خدا و كرامت خدا براى توست؟! و اين ، از بزرگىِ ارزش تو نزد اوست؟!
چنانكه ابن عباس نيز در نامه خود به يزيد به اين مطلب، اشاره و یزید را مسوول قتل امام حسین، معرفی می کند:
ولا يُمهِلُكَ اللّه ُ بَعدَ قَتلِكَ عِترَةَ رَسولِ اللّه إلّا قَليلاً.[28]
خداوند، تو را پس از كشتارى كه از خاندان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله كردى، جز اندکی مهلت ندهد.
در فراز ابتدایی خطبه، حضرت زینب، به درستی، بستن راه امام حسین را به یزید، نسبت می دهد؛ همچنین اسارت و بانوان اهل بیت، همچون اسرای کفار و رفتاری با آنان همچون رفتار با کنیزان را، بیان می کند که تنها به دستور شخص یزید، انجام شد.
يَابنَ الطُّلَقاءِ ـ تَخديرُكَ إماءَكَ ونِساءَكَ وسَوقُكَ بَناتِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله سَبايا ، قَد هَتَكتَ سُتورَهُنَّ وأبدَيتَ وُجوهَهُنَّ ، تَحدوا بِهِنَّ الأَعداءُ مِن بَلَدٍ إلى بَلَدٍ ، ويَستَشرِفُهُنَّ أهلُ المَنازِلِ وَالمَناهِلِ.
اى فرزند آزادشدگان [مكّه] ! آيا اين، عدالت است كه كنيزان و زنانت را در پرده مى دارى و دختران پيامبر خدا عليه السلام را به اسارت مى كشى و پرده شان را مى درى و سيمايشان را آشكار مى كنى و دشمنان ، آنان را از اين شهر به آن شهر مى برند و اهل هر منزل و آبادى ، به تماشاى آنان مى آيند.
همچنین، حضرت زینب، در فرازی دیگر از خطبه خویش، به اسائه ادب و بی احترامی و زدن بر میان دو لب مبارک امام حسین با چوپ خیزران (نی)، نیز اشاره می کنند:
مُنتَحِيا عَلى ثَنايا أبي عَبدِ اللّه ِ عليه السلام سَيِّدِ شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ تَنكُتُها بِمِخصَرَتِكَ.[29]
در حالى كه بر دندان هاى پيشِ ابا عبد اللّه ، سَرور جوانان بهشت ، خم مى شوى و با سرِ چوب دستى ات بر آنها مى زنى.
مگر نه این بود که خطر قیام امام حسین با شهادت ایشان، کاملا رفع شده بود؟، پس چرا یزید همچنان به ساحت امام حسین و فرزند پیامبر، بی احترامی می کند؟ با این توصیف، آیا می توان انعطاف پذیری یزید را به راحتی بیان کرد؟
ادعای توبه و پشیمانی یزید
تمام آنچه ذکر گردید، برای آگاهی وجدان های بیدار، کافی است؛ این اقدمات و رفتارها یزید در مجلس شام، حاكى از نهايتِ قساوت و بى رحمى يزيد نسبت به اسيران اهل بيت و سرهاى مقدّس شهداست.[30] و اما وهابیت، در تمجید و تبرئه یزید، چه قلم ها و زبان ها که نیازمودند و چنین توجیه را در تبرئه یزید بیان می دارند که: در برخی از گزارش های تاریخی، جملات و عباراتی مبنی بر پشیمانی یزید و تبری جستن از قاتلین حسین، نقل شده است؛ بنابراین، یزید ماجور است و حسین بن علی، اشتباه کرد؛ از جمله، یزید بعد از واقعه کربلا، ضمن نکوهش و لعن ابن زیاد، او را مسول اصلی قتل امام، بیان می کند:
لَعَنَ اللّه ُ ابنَ مَرجانَةَ[31] ... رَحِمَ اللّه ُ أبا عَبدِ اللّه[32] ... وما عَلَيَّ لَوِ احتَمَلتُ الأَذى وأنزَلتُ الحُسَينَ مَعي في داري و حَكَّمتُهُ فيما يُريدُ و إن كانَ عَلَيَّ في ذلِكَ وَهنٌ في سُلطاني، حِفظا لِرَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ... .[33]
چه مى شد اگر به خاطرِ پاسداشت پيامبر خدا، آزار وى را تحمّل مى كردم و حسين را در خانه خودم فرود مى آوردم و سخن او را در آنچه مى خواست ، قبول مى كردم ، حتّى اگر اين كار ، حكومتم را سست مى كرد؟
اما، آیا به راستی، چنین سخنانی از شخصی همچون یزید، قابل پذیرش است؟
مروری بر اقدامات یزید که ذکر گردید، کاملا خلاف این سخن یزید را ثابت می کند. تنها و از باب مثال، می توان به دستور یزید، مبنی بر کشتن امام حسین، در حرم امن الهی، در مکه و قبل از حرکت به سمت عراق و کوفه، اشاره کرد:
فَلَمّا كانَ يَومُ التَّروِيَةِ، قَدِمَ عَمرُو بنُ سَعيدِ بنِ العاصِ إلى مَكَّةَ في جُندٍ كَثيفٍ، قَد أمَرَهُ يَزيدُ أن يُناجِزَ الحُسَينَ عليه السلام القِتالَ إن هُوَ ناجَزَهُ، أو يُقاتِلَهُ إن قَدَرَ عَلَيهِ ... .[34]
چون روز تَرويه شد، عمرو بن سعيد بن عاص با سپاهى فراوان، وارد مكّه شد. يزيد به او دستور داده بود كه اگر حسين عليه السلام جنگيد، با او بجنگد و اگر بر او دست يافت، او را بكُشد ... .
همچنین، تاریخ، به نامه ای از یزید خطاب به ابن زیاد، اشاره می کنند که ضمن تهدید ابن زیاد به افشاگری علیه نسب نامشخص او، به وی دستور می دهد که باید امام حسین را هرچه سریعتر به قتل برساند:
قَدْ بَلَغنِي أنّ اهل الكوفة قد كتبوا إلي الحسين في القدوم عليهم و أنّه قد خرج من مكّة متوجّهاً نحوَهم و قد بلي به بلدك من بين البُلدان و أيّامُك من بين الايام، فإن قتلته و إلا رجعت إلي نسبك عبيد، فاحذر أن يفوتك.[2]
به من خبر رسيده كه اهل كوفه به حسين، نامه نوشته اند [مبني بر دعوت و] براي اينكه نزد آنان آيد، و او نيز به قصد اجابت دعوت از مكه به سوي آنان [مردم كوفه] حركت كرده است و به راستي شهر و (محل حكومت) تو از بين شهرها و روزهای تو از بين ايام، به اين امتحان مبتلا شده است. اگر حسین ره قتل رساندی (كه مقصود حاصل است) وگرنه [اعلام مي كنم كه تو پدر و مادر درستي نداري و] نسبت را به پدرت عبيد برمي گردانم (و نسب سابقت را كه ولدالزنا هستي به گوش همگان مي رسانم). بترس از اينكه فرصت را از دست دهی.
حال، چگونه است که یزید خویشتن را از قتل امام حسین، بی خبر می داند و ابن زیاد را مسوول قتل، معرفی می نماید؟
بعد از واقعه عاشورا، نیز ابن زیاد به دستور یزید مبنی بر قتل امام حسین، تصریح می کند. از اینرو، ادعای بی خبری یزید از قتل امام در جریان گفتگوی بین یزید و کاروان اسرا کربلا در شام، که برخی از کتب تاریخی نقل کرده اند، صحت ندارد. شاهد بر این امر، ابن زیاد از دستور و فرمان یزید مبنی بر قتل امام پرده برمیدارد:
وَ أمّا قتلي الحسين، فإنّه أشار إليٌ يزيد بقتله أو قتلي فاخترت قتله.[35]
اما كشتن حسين، دستور يزيد بود كه مرا مخير گذاشت بين به كشتن او (حسين) و يا كشته شدن خودم. پس من قتل حسین را برگزيدم.
همچنین، دستور یزید به والی مدینه برای گرفتن بیعت یا کشتن امام، نیز اینگونه بود. به والی مکه نیز دستور قتل را صادر کرده بود. بنابراین یزید، در سه منزلگاه و شهر بسیار مهم (مدینه، مکه و کوفه)، دستور قتل امام را به نمایندگان خویش ابلاغ کرده بود.
بنابراین چگونه ادعای بی خبری یزید از قتل امام، قابل پذیرش است؟ آیا این است قصه انعطاف پذیری یزید؟؛ گویی اینکه اگر یزید از قتل امام حسین، باخبر می شد، از واقعه خونین عاشورا جلوگیری می کرد. آیا به راستی چنین است؟ کتب تاریخی اهل سنت، نیز چنین ادعای را مخدوش می دانند. تنها شخص یزید به دروغ چنین ادعای دارد؛ در حالیکه این عبارات، همان سخنان وهابیت در تمجید از یزید می باشد که به امروزه و در میان شیعیان، به شکل محترمانه تری و از زبان برخی، نیز صادر می شود؟
بنابراین، صحت برخى از گزارش ها كه بر اظهار ندامت، توبه و پشیمانی یزید دلالت دارند، ساخته و پرداخته حکومت بنى اميّه و نیز حاكى از سياست بازى و نیرنگ يزيد می باشد که از پدر خویش، معاویه آموخته بود، کما اینکه معاویه، پدر یزید در صفین، جنگ شکست خورده را با به نیزه کرده قرآن، به تثیت خلافت خویش در شام، مبدل ساخت. اما همانگونه که بیان شد، چنین رفتارهایی ناشی از سیاست های مزورانه و حیله گرانه یزید بوده و او بعد از حادثه عاشورا نیز از جنایت های خود دست نکشید، بلکه به عنوان نمونه در واقعه خونین حره، مردم مدینه را قتل عام کرده و حرمت حرم نبوی را پایمال کرد و کعبه را نیز به آتش کشید.
اما اظهار تأسف يزيد از كشته شدن امام حسین و معرفی ابن زیاد به عنوان قاتل و لعن وی، نيز خلاف های تاریخی فراوانی دارد؛ زيرا همانگونه که ذکر گردید، با ورود سرها و اسيران به دمشق و مجلس يزيد، او ابراز شادمانى كرده و با چوب بر دندانهاى سر امام(ع) مىزد! همچنين اشعارى مىخواند كه شعف او از انتقامگيرى بنىاميه از بنى هاشم در جنگ بدر را نشان مىداد. مضاف بر اینکه، شواهد تاريخى گوياى آن است كه يزيد در آغاز از شنيدن خبر شهادت امام حسين(ع) بسیار خوشحال شد و ابن زياد را مورد تشويق قرار داد! سبط ابن جوزى سخن از تشويق فراوان يزيد نسبت به ابن زياد، فرستادن هداياى گرانقيمت براى او، شبنشينىهاى همراه با شرب خمر با او و برخورد با ابن زیاد به عنوان يكى از اعضاى خانواده خود سخن به ميان آورده است. وى اشعارى را از يزيد نقل كرده كه به صراحت رضايت و قدردانى او از ابن زياد را در مورد كشتن امام(ع) بيان مىدارد.. همچنين تاريخ گوياى آن است كه يزيد هيچ اقدامى مبنى بر عزل ابن زياد از عراق نكرد؛ بلكه پس از رخ دادن قيام ابن زبير در سال 63 ق، از ابن زياد خواست تا به جنگ او برود. بنابراين خشمگينى او از ابن زياد را بايد عملى ظاهرى دانست كه تحت تأثير واژگونه شدن شرايط با سخنرانىهاى و خطبه های روشنگرانه حضرت زينب(س) و امام سجاد(ع) و در واكنشی منفعلانه، انجام پذيرفته است تا منفوريت و مبغوضيتى را كه از اين جنايت قتل فرزند پیامبر در افکار عمومی امت اسلام، براى او حاصل آمده بود، به گونهاى بزدايد.
بنابراین، یزید، سعی کرد که با برخی رفتارها و حرکات نمایشی همچون اجازه عزاداری به کاروان اسرا و تبری جستن و اظهار بی اطلاعی از نحوه رفتار نماینده خویش در عراق و متهم کردن و لعن ابن زیاد به قتل امام حسین و طلب رحمت برای امام حسین، خویشتن را از قتل امام، مبرا سازد. اما خطبه ها، سخنرانی ها و روشنگری های حضرت زینب و امام زین العابدین(ع) که در کاخ یزید و مسجد دمشق، ایراد گردید و در آن جنایت های بنی امیه یزید را آشکارا بیان کردند، از یکسو، دشمنی برخی از شامیان نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) را به علاقه و محبت بدل نمود و از سوی دیگر، خشم عمومی را متوجه یزید ساخت و یزید مشاهده کرد که کشتن امام حسین (ع) به جای آنکه موقعیت او را تحکیم بخشد، ضربه های کوبنده ای بر پایه های حکومتش، وارد آورد.
و اگر فرض شود که يزيد، واقعاً توبه نمود، بايد آثار توبه در اعمال بعدى او در تاریخ مشاهده شده باشد؛ در حالىكه تاريخ ضدّ آن را نشان مىدهد؛ زيرا يزيد پس از واقعه عاشورا و در دو سال باقىمانده حكومت ننگين خود، دست به دو جنايت عظيم ديگر زد: قتل عام مردم مدينه و مباح كردن آن سرزمين براى سپاهيان خود به مدت سه روز، كشتن بسيارى از صحابه پيامبر اكرم(ص) ساكن در اين شهر كه در تاريخ به «واقعه حرّه» مشهور شده است و نیز فرمان حمله به مكه كه سپاهيان او با منجنيق به اين شهر حمله برده و حرمت خانه كعبه را شكستند و آن را با آتش پرتاب شده از منجنيقها سوزانيدند. بنابراين از نظر تاريخ اين نكته مسلّم است كه نه تنها هيچ نشانهاى دلالت بر توبه يزيد وجود ندارد؛ بلكه تمام نشانهها ناشى از عدم توبه او است.
سرانجام یزید بن معاویه
یزید، که مُجرم اصلى در فاجعه خونبار كربلا بود ، تنها سه سال پس از اين فاجعه، در ۳۸ سالگى با ننگ آميزترينِ مرگ ها، از دنيا رفت و با مرگش ، حكومت ننگين خاندان ابوسفيان نيز پايان يافت. گزارش ها، در باره علّت مرگ ناگهانى يزيد ، مختلف اند ؛ امّا مورّخان، اتّفاق نظر دارند كه افراط در مِى گُسارى و بَدمستى ، موجب هلاكت او گرديد . برخى گفته اند : وى هنگام رقص و در حال بدمستى به زمين خورد و مغزش متلاشى گرديد . برخى ، گاز گرفته شدن توسط ميمونش را كه با وى بازى مى كرد، و برخى ، كثرت مى گسارى و قى كردنِ پياپى آن را عامل هلاكت او ذكر كرده اند . همچنين گزارش شده كه صورت او پس از مرگ ، همچون قير ، سياه شد و با ظاهرى چون باطنش ، به عالم آخرت منتقل گرديد . گفتنى است كه عبّاسيان ، در سال هاى نخست حكومتشان، قبر یزید را به همراه قبر پدرش معاویه را نبش كردند و استخوان هاى باقى مانده آنان را آتش زدند.[36]
یزید، در طول سه سال حکومت کوتاه خود، اعمالی انجام داد که در تاریخ سابقه نداشته است و نشان کامل از بی دینی و بی اعتقادی او به مبدأ و معاد و نبوت پیامبر و مسلمانی، بود؛ مانند: به شهادت رساندن امام حسین (ع)، غارت و تخریب مدینه، کشتن افراد زیادی از صحابه و سنگباران و خراب کردن کعبه. تارخ، گواهی می دهد، حتی وی در اظهار کفر خود، نیز ابایی نداشت. حتی سخنان و اشعار یزید، حاکی از این است که او هیچ اعتقادی به اسلام و پیامبری حضرت محمد، نداشته است:
لَعِبَت هاشِمُ بِالمُلكِ / فَلا خَبَرٌ جاءَ ولا وَحيٌ نَزَلَ[37]
بنی هاشم، با فرمان روايى، بازى كردند و گرنه نه خبرى (قرآنی) آمده و نه وحيى بر محمد نازل شده است .
مضاف بر این، یزید، در حدیث قدسی زیارت عاشورا، صریحا لعن شده است که حاکی از این است، که یزید، هیچگاه از رفتار خویش، توبه نکرد و پشیمان نشد. (اللهم العن یزید بن معاویۀ).
نکته پایانی
اخیرا و در محرم حسینی، جناب آقای سروش، سخنانی، را به امام حسین، نسبت می دهند و چنین عنوان می کنند که امام اگر اجازه می یافت، درصدد حرکت به سمت خلافت شام و مذاکره با یزید بود:
"امام حسین می دانست، یزید انعطاف پذیرتر از عبیدالله بن زیاد است و راحت تر می تواند با او (یزید) کنار بیاید"[38]
هدف جناب آقای سروش از مطرح کردن "انعطاف پذیرتر بودن یزید نسبت به ابن زیاد"، چه بوده است؟ یعنی اگر یزید در کوفه و کربلا بود، واقعه به گونه ای دیگر رقم می خورد؟ گویی اینکه اگر یزید به جای عمرسعد، در کربلا بود و یا در کوفه به جای ابن زیاد بود، از این جهت که یزید به ادعای آقای سروش، چون انعطاف پذیرتر بوده، پس ممکن است واقعه کربلا، به گونه ای دیگر رقم می خورد؟ آیا واقعا چنین است؟
در این نوشتار، برخی از اقدامات و رفتارهای عملی یزید در زمان زمامداری و حکومت خویش در گستره جهان اسلام و نیز اقدامات یزید در مواجهه با قیام امام حسین، در دو مقطع زمانی "قبل از عاشورا" و "بعد از عاشورا"، به اجمال، واکاوی و تحلیل گردید، آنگاه، از مخاطبین چنین پرسش شد: آیا به راستی، این ادعا که یزید دارای روحیه تعامل و انعطاف پذیری بیشتری، بوده است، صحیح است؟
بعد از مطالعه و بررسی اقدامات یزید، ممکن است، شما نیز با فرزند امام حسین، همنوا شوید. آری؛ در مجلس شام و کاخ یزید، دختر امام حسین، سکینه بنت الحسین، با فریاد خویش جمله ای ماندگار را بر صفحه تاریخ، ثبت نمود تا مدعیان فهم دین و دینداری، در خلوت خویش، عرق شرم بر پیشانی خویش احساس کنند و چنین نپندارند که یزید نیز انعطاف پذیر و قابل مذاکره، بوده است:
وَاللّه ِ ما رَأَيتُ أقسى قَلبا مِن يَزيدَ، ولا رَأَيتُ كافِرا ولا مُشرِكا شَرّا مِنهُ ولا أجفى مِنهُ. [39]
به خدا سوگند، سنگ دل تر از يزيد و كافر و مشركى بدتر و جفاكارتر از او نديده ام .
حال، مجددا، سوالی مطرح می شود: جناب آقای سروش، آیا این بود، میزان انعطاف پذیری یزید بن معاویه؟ آیا فرزند و دختر داغ دیده امام حسین، بیشتر می داند یا شما؟ حتی آیا این ادعای شما با سخنان و رفتار یزید، نیز منطبق است؟
با واکاوی سخنان، رفتارها و اقدامات یزید، همچون: دستور به انتقال سر مبارک امام حسین به شام، دستور جشن و پایکوبی و شادمانی در منطقه شام به شکرانه قتل حسین، باغی معرفی کردن فرزند پیامبر و صدور حکم بغی علیه امام حسین و مباح اعلام کردن خون امام حسین، آویزان کردن سر مبارک امام حسین بر مسجد دمشق و ...، همه و همه، آیا حاکی از انعطاف و تعامل پذیری یزید، بوده است؟ هرگز.
------------------------------
مصطفی امیری - دانش آموخته حوزه علمیه قم / رجا
------------------------------
[2] . دانشنامه امام حسین : ج 3 ص 366.
[3] . تاريخ اليعقوبي : ج ۲ ص ۲۴۱ .
[4] . ابن طاووس، الملهوف، ص 58.
[5] . بحارالانوار : ج 45، ص 99.
[6] . الملهوف : ص ۱۲۷.
[7] . تاريخ الطبري : ج ۵ ص ۳۹۰.
[8] . تاريخ دمشق : ج ۴۱ ص ۳۶۷.
[9] . الملهوف : ص ۲۱۸.
[10] . الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) : ج ۱ ص ۴۸۵.
[11] . الإرشاد : ج ۲ ص ۱۲۱.
[12] . الملهوف : ص 207 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 121-124.
[13] . ر.ک: دانشنامه امام حسین : ج 8 ص 222-243.
[14] . الإرشاد : ج ۲ ص ۱۱۹.
[15] . المصباح للكفعمي : ص ۶۷۶ .
[16] . مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي : ج ۲ ص ۶۰.
[17] . بستان الواعظين : ص ۲۶۳ ح ۴۱۹ نقلاً عن كتاب التعازي والعزاء .
[18] . تاريخ الطبري : ج ۵ ص ۴۵۹.
[19] . مثير الأحزان : ص ۹۸.
[20] . تاريخ الإسلام للذهبي : ج ۵ ص ۱۹.
[21] . الاحتجاج : ج ۲ ص ۱۲۲.
[22] . مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي : ج ۲ ص ۵۸.
[23] . الملهوف : ص 215.
[24] . من لایحضره الفقیه : ج 4 ص 419.
[25] . سير أعلام النبلاء : ج ۳ ص ۳۱۹.
[26] . الأمالي للصدوق : ص ۲۳۰.
[27] . ر.ک، دانشنامه امام حسین : ج 8 ص 310-325.
[28] . تاريخ اليعقوبي : ج ۲ ص ۲۵۰.
[29] . الملهوف : ص 215.
[30] . برای آگاهی بیشتر، ر.ک: دانشنامه امام حسین : ج 8 ص 274-287.
[31] . تاريخ الطبري : ج ۵ ص ۵۰۶.
[32] . الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) : ج ۱ ص ۴۸۸.
[33] . الكامل في التاريخ : ج ۲ ص ۵۷۸.
[34] . ، الملهوف : ص 58.
[35] . الكامل في التاريخ :ج 4 ص 140.
[36] . دانشنامه امام حسین : ج 9، ص 147-153.
[37] . الاحتجاج : ج ۲ ص ۱۲۲.
[39] . الأمالي للصدوق : ص ۲۳۰.