چند روز بعد به ناگهان ژست انقلابیگری میگیرد، سپاه را میستاید و حسابی تحویلش میگیرد و چنان تمجیدش میکند که امثال عبدالله گنجی (سردبیر روزنامه جوان) از بازگشت روحانی به قطار انقلاب سخن میگویند.
این چرخشهای گاه و بیگاه و البته حسابشدهی رئیسجمهور باعث شد تا یکی مثل صادق زیباکلام، او را به معاملهکردن با اصولگرایان متهم کند و احتمال حمایت روحانی از علی لاریجانی در انتخابات ۱۴۰۰ را مطرح سازد.
در اینکه روحانی اهل معامله هست، جای هیچ تردیدی نیست؛ او عاشق معاملههای دندانگیر است. و در اینکه هستند منتقدان دوآتیشهای که حاضرند برای جوشخوردن معاملههای چرب و نرم، از همهی انتقادات چهارسالهی خود بگذرند نیز هیچ شکی نیست. چرا که نمونهی بارزش را بهعینه در تصویب ۲۰ دقیقهای برجام دیدهایم.
از سوی دیگر به مرام و منش و جنس سیاستورزی حسن روحانی نمیخورد که او اولا بخواهد در جرگهی انقلابیون داخل شود و ثانیا قطار انقلاب را به ریل اصلیاش بازگرداند. قطاری که به فرموده رهبر انقلاب در سالهای آغازین دولت نهم به ریل اصلیاش بازگردانده شد و بعدها با القای دوقطبی کاذب و تصنعی «ایران هستهای»- «ایران غیرهستهای» توسط صحنهگردانانِ تمامیتخواه، به مسیری رفت که هماکنون میخواهد با سران اروپایی دربارهی چگونگی بتنریزی در قلب موشکهای بالستیک ایران گپ بزند!
طرح ادعای بازگشت روحانی به قطار انقلاب اسلامی، صرفا ابعاد پنهانی آن معاملهی وسوسهبرانگیز را مشخص میسازد و شکل و شمایل بازیگران «سناریوی فریب» را به ناظران سیاسی نشان میدهد.
سناریویی که در اتاق فرمان «عوامل نفوذی انقلابینما» طراحی شده و حالا قرار است توسط ضابطان و مأمورانش عملیاتی شود.
اینکه متن اصلی این فیلمنامه دقیقا در کجا طراحی شده، چندان مهم نیست؛ شاید در پاستور، در لابیهای بهارستان و یا در حیاط پشتی بعضی ارگانهای انقلابی و شاید در عمق یکی دو متری استخر کوشک... بلکه مهم این است که چه نقشی، به چه کسی و به ازای اعطای چه امتیازی محول شده و قرار است چه دگردیسی و تغییر ماهیتی در آرمانهای روحالله به وجود آید.
اگر کمی درایت به خرج دهیم، ابعاد پنهانی این «معامله بزرگ» آشکار میشود. مثلا در اسفند ۹۸ چه کسی و چرا و به ازای چه امتیازی، «جایگزین» و «یادگار» هاشمی خواهد شد؟
مجید قنبر زاده