به گزارش پایگاه عدالت خواهان ایران"عبدی همچنین با تأکید بر اینکه برجسازی و لکسوسسواری در ایران زیاد شده اما در عین حال مدعی زیاد شدن فقر در ایران میشود و سپس اظهار میکند:
«ریشه های اصلی و جامعه شناسی این مساله، بی اعتمادی و نداشتن امید به آینده است. اتفاق بدی که افتاده این است که هم امید اجتماعی کم شده هم امید فردی. این دو با هم متفاوتند. هر کدام از دو نوع امید دارای اهمیت هستند. بر اساس اکثر نظرسنجی ها، امید به آینده هم از نظر اجتماعی و هم از لحاظ فردی به شدت پایین آمده و در کنار آن کاهش اعتماد نیز رخ داده است. وقتی قضیه فساد به این شکل مطرح می شود، شاید کسانی پیش خود بگویند مردم خواهند گفت «به به چه مبارزه خوبی با فساد می شود». در صورتی که اصلا این گونه نیست و اکثرا این جمله را به زبان می آورند «تازه این قدرش را کشف کرده اند و مابقی را نمی خواهند رسیدگی کنند» بنابراین جامعه طور دیگری به مسأله نگاه می کند.»
به گزارش جماران، عبدی میافزاید: در محیطی که اعتماد وجود ندارد و بدتر از آن بدبینی وجود دارد، حتی بهترین اقدامات نیز می تواند تعابیر متفاوتی از آنچه در بطن عامل یا مفهوم وجود دارد، در ذهن مخاطب ایجاد کند.
او در یکی از کلیدیترین بخشهای اظهارات خود نیز تصریح میکند: سال 88 شاهد حضور کسانی بودیم که چیزی داشتند و می خواستند بیشتر داشته باشند و این مسأله را حق خود می دانستند. بنابراین تحلیل این بود اگر آنها را سرکوب کنند برای اینکه چیزی که دارند را از دست ندهند، کوتاه می آیند. اما این بار کسانی که به خیابان آمدند چیزی ندارند که بخواهند از دست دهند یا این تصور برایشان وجود دارد که اگر هم چیزی دارند قرار است از آنها گرفته شود.
عبدی همچنین گفته است: در سال 96، نوع دیگری از معترضان حضور داشتند. یعنی اغلب کسانی که بیکار بودند و راهی برای ادامه بقا نداشتند. ولی معتقدم که این دو نوع معترض در سال 98 کمابیش به هم رسیدند.
*در بعد تحلیلی این مسئله جای تبریک دارد که آقای عبدی و دوستانشان در ستاد اصلاحات توانستند در یک بازی سخت؛ از تنهایی کسانی که به ابعاد «فتنه اقتصادی» آگاه بودند استفاده کنند و با کنترل از راه دور، دو طیف از معترضان تحت تأثیر خود را در اغتشاشات دیماه 96 و آبان 98 به هم برسانند!
آنچه که عبدی در این تریبون گفته و اطلاعاتی که ارائه داده است؛ غیر از بخشی که بعنوان یک فرمانده پیروز! درباره مختصات آشوب خیابانی بحث شده است حتی به قاعده یک کلمه هم صحّت ندارد.
و دقیقا از همینجاست که میتوان به مفهوم فرماندهی تئوریسینهای اصلاحات برای فتنه اقتصادی و پیشلرزههای آن وارد شد و آنرا شرح داد...
مسئله اینست که حتی در حکومت خدا در بهشت هم اگر کسی واقعیتهای زیستن در بهشت را برای مردم توضیح ندهد و کسانی مثل آقای عبدی باشند که بر منابر بهشت؛ صرفا از عمق جهنم صحبت کنند! حتی بهشتیان نیز به تصور فقر مطلق، ناامیدی و در یک کلام زیستن در جهنم میرسند. چه برسد به ایران اسلامی که مثل تمام ممالک دیگر جهان با مشکلاتی مواجه است.
به سخن دیگر اینکه حتی در یک حکومت اتوپیا هم این خواص و کنشگران سیاسی جامعه هستند که بایستی عیار واقعی مشکلات و محسّنات زندگی در سایهسار آن حکومت را برای مردم شرح بدهند و گرنه در غیر این حالت؛ مردمان سرزمین اتوپیای آرمانی هم به تصوّری خواهند رسید که عبدی شرح میدهد. ناامیدی و بیاعتمادی و بدبینی و فساد و...
*و اما چرا صحبتهای عبدی به قاعده یک حرف هم صحیح نیستند و صید ماهی از آب گلآلود اعتراضات مردم عزیز ایران محسوب میشوند؟!
کسی منکر وجود مشکل و گرانی در ایران نیست و اعتراضات مردم به دولت هم سراسر به حق است.
اما آیا بایستی به این بهانه، حقایق را به مسلخ برد و علیه نظام اسلامی کارسازی کرد؟!
آقای عبدی در صحبتهای خود غیر از ادعای وجود شکاف در حاکمیت، عدم توان سیستم برای ادامه حیات و فساد؛ مدعی وابستگی بیشتر ایران به نفت پس از 40 سال، ازدیاد بیکاری، بیکاری تحصیلکردگان، و ضرورت تأمین زیرساخت برای حاشیهنشینان شده است.
_عبدی توضیح نمیدهد اگر در حاکمیت ایران شکاف وجود دارد؛ پس چرا رهبری پس از اصرار غلط آقای روحانی در بحث گرانی بدون پیوست بنزین؛ از ساختار حمایت کردند؟!
_اگر ایران نمیتواند به حیات ادامه بدهد پس چرا معضلاتی مثل بنیصدر در هاضمه ایرانیان گم شد و چرا ایران در تمام جنگهای سخت خود پیروز جنگهای مستقیم و نیابتی میشود؟!
_اگر وابستگی ما به نفت زیاد است پس چرا در روزهای کنونی و صادرات تقریبا "صفر" نفت و ایضا در قیمتهای پایین نفت نیز شاهد تابآوری ملی هستیم و چرا نشریه بلومبرگ صراحتا اعلام میکند که ایران به هیچ وجه وابستگی حیاتی به نفت خود ندارد؟ و چرا معاون اول دولت چندی قبل خبر داد که میزان اتکای بودجه ایران به نفت به حدود 30 درصد رسیده است؟
آقای عبدی باید بداند پدیده بیکاری تحصیلکردگان در ادبیات علمی «بیکاری شیک» نام دارد که در همه جای دنیا به معنی نبود بحران در معیشت حداقلی است.در واقع، بیکاری شیک به این معنی است که یک فرد عادی یا تحصیلکرده به دلیل برخورداری از اقلی از شرایط معیشتی؛ هر شغلی را نمیپذیرد و منتظر مشاغل با سطح حقوق فوقالعاده میماند
عبدی همچنین باید با مخاطبان خود صادق باشد و بگوید از یک میلیون نیاز شغلی ایران در سال؛ چند نفر میتوانند میزنشین باشند؟!
_در بحث زیرساخت حاشیهنشینی! هم جالب است که عباس عبدی قدرت خداوند را از نظام جمهوری اسلامی طلب میکند و در عین حال به مخاطب و دانشگاهیان نمیگوید که اولا نظام جمهوری اسلامی یکی از موفقترین کارنامهها را در زمینه ارائه زیرساخت به حواشی کلانشهرهای خود دارد و در مواقعی حتی در مقابل حرف زور نیز کوتاه آمده است و ثانیا چرا آقای عبدی و دوستان او اصرار دارند به جای تأکید بر عدم مهاجرت به شهرهای بزرگ و محسّنات آن؛ به ذهن یک جوان مهاجرت کرده از روستا یا یک شهر کوچک به کلانشهرهای بزرگ القا کنند که حق توست که باید در یکی از آن برجهای عاج زندگی کنی و این حاکمیت است که اجازه این کار را به تو نمیدهد! و در ادامه هم «آدرس خیابان» را برای اعتراض القایی خود به آن جوان بدهند؟
این نکته باید محل تأمل باشد که چرا تشویق به زیستن در روستاها و شهرهای کوچک در کشورهای اروپایی محل تبلیغ است اما در ایران ما و از سوی اصلاحطلبان محل سیاهنمایی علیه نظام اسلامی!
_و اما فساد... حکما اگر آقای عبدی در حکومت امام علی(ع) و امام مجتبی(ع) نیز حضور میداشت به دلیل فساد بروز یافته در میان برخی منصوبین آن ائمه همام؛ امروز بنای اعتراض داشت و در لشکر معاویه حضور یافته بود!
آیا عبدی نمیداند که گناه یک حکومت، عدم مقابله با فساد و بسترهای آن است نه بروز فساد که یک مسئله کاملا فردی و نفسانیست؟!
(این مانیفست در بیانات مقام معظم رهبری و در بیانیه گام دوم نیز تفصیلا شرح داده شده است)
او حتما تمام این حقایق را میداند اما بعنوان یک فرمانده فکری آشوب؛ مسئولیت دیگری دارد...
گفتنیست، عبدی و سایر تئوریسینهای اصلاحات طی سالهای گذشته ضمن تأکید بر کلیدواژه "ناامیدی" جملات دیگری مثل ایران همچون کشتی تایتانیک در حال غرق است، این سرزمین آفت زده است، این جامعه لجن است، ایران مثل حکومت پهلوی و شوروی در حال فروپاشی است، ایران مثل غزه شده است و دلیلی برای صبر مردم وجود ندارد را کراراً بر زبان آورده و به انحاء مختلف بر رواج این مفاهیم اصرار کردهاند.
جالب است که همین افراد در سرجمع این ایما و اشارهها؛ به طرزی کاملا صریح از لزوم اعتراض خیابانی، متوجه شدن اعتراضات به سمت رأس نظام و اشغال مراکز حساس نظام پس از اعتراض خیابانی هم سخن گفتهاند.
آنها حتی برای «فردای براندازی» نیز تصویرسازی کرده و از این گفتهاند که در هر حکومت جدیدی البته اصلاحطلبان زنده خواهند بود و اصلاحات ادامه دارد!
با خوانش این فکتها و نیز با وقوع اغتشاشات آبان 98 و فهم دقیقتر سخنرانی امثال عبدی در دانشگاهها؛ یقینا عبارات «فرماندهان آشوب»، «فرماندهان فتنه اقتصادی» و «اتاق کنترل از راه دور آشوب» معنای ملموستری یافتهاند و همچنین بهتر مشخص میشود که دانشجویان دستگیر شده در جریان اغتشاشات اخیر تحت تأثیر چه کسانی بودهاند؟