به گزارش پایگاه عدالت خواهان گلستان"متعریف لغوی واژه«خمینی» شاید برای یک اجنبی ساده و در یک سطربگنجد و آن اینکه اهل خُمِیْن یکی از شهرهای استان مرکزی ، منسوب به سیّد روحالله مصطفوی موسوی (۱ مهر ۱۲۸۱ – ۱۳ خرداد ۱۳۶۸) که سنت مرسوم در حوزه های علمیه تشیع است؛ فقیه، مرجع تقلید شیعه و اولین رهبر ایران در نظام جمهوری اسلامی که انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ ایران را رهبری کرد و در پی به نتیجه رسیدن آن، نظام جمهوری اسلامی ایران استقرار یافت.
البته امروزه این واژه برای منسوبین نسبی و فرزندان پسران مرحوم ایشان (شهید آیت الله سید مصطفی خمینی(ره) و مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خمینی آخرین یادگار ایشان) همچون سید حسین خمینی! بکار می رود که لزوما با تعریف مصطلح و عینی واژه «خمینی» در نزد علما و اندیشمندان و قاطبه مردم در جهان اسلام - که در چندین جلد دایره المعارف نمی گنجد - تطبیق نداشته باشد.
حسین خمینی را با سیلی زدن او به شهید چمران در قضیه اقدام انقلابی این شهید در بازگرداندن نخست وزیر لیبی و آن سخنانش در چرایی این اقدام می شناسند: « اینجا مملکت بابای منه !!! شما اگه ناراحتی می تونی بری همون لبنان زندگی کنی » ( کتاب روایت صدر) همین اقدام کودکانه کافی بود که در آن شرایط بسیار حساس کشور در ابتدای انقلاب مورد بهره برداری رسانه ای معاندین داخلی و خارجی قرار بگیرد و این شبهه فریبکارانه مطرح بشود که «خمینی» کیست ؟ و خمینی کدام است ؟
بررسی همین سئوالات نشان می دهد که در پس این سئوالات جریانی داخلی و خارجی بدنبال اختلال در شناخت «خمینی» و انگاره سازی شناسنامه ای تصویری انحرافی از «خمینی» با بهره گیری از همین جوان جویای نام است.
نقش عمده داخلی در این طراحی و بهره برداری از این جوان جویای نام و فریب خورده را سازمان مجاهدین خلق و جریان بنی صدر ایفا می کنند ؛ آنهم در برهه ای که اختلاف این دو جریان با امام و یاران واقعی ایشان شدت گرفته و علنی شده بود و کمتر کسی بود که نسبت به موضع امام «خمینی» به این جریانات بی اطلاع نباشد.
اما همین جوان جویای نام که جز پسوند خانودگی «خمینی» از خود چیزی نداشت در مشهد به نفع بنی صدر سخنرانی می کند تا جایی که مردم وفادار و مطلع از مواضع و نظر امام «خمینی» نسبت به او اعتراض و خواستار برائت از این جریانات منحرف می شوند و ... اما ایشان با تکیه بر پسوند خانوداگی «خمینی» و حمایت دولتمردان بنی صدر ، زبان به تهدید و ارعاب گشوده و دست به سلاح می گردد !!؟
با کنترل این جوان جویای نام - که حاضر شده است بر خلاف نظر امام «خمینی» به دامن و حمایت از جریان منافقین فتنه گر بپردازد - از سوی انتظامات ؛ مسئولین نظامی برای کسب تکلیف با دفتر امام «خمینی» تماس می گیرند و بصورت غیر مستقیم پیغام به داده می شود که آقای سید حسین خمینی نوه امام در مشهد از بنی صدر دفاع کرده و... ما چه کار کنیم.!!؟
امام به مرحوم آیت الله اشراقی می فرمایند که به مسئولین کمیته مشهد پیغام دهید که سید حسین خمینی تحت الحفظ به تهران اعزام شود و اگر دست به سلاحش برد او را با تیر بزنند!!؟ آقای اشراقی به دفتر می آید و از طریق آقای رحمانی که بعدها نماینده امام در نیروی انتظامی شدند ، از طریق ایشان به بچه های کمیته پیغام می دهند.
ولی بخش دوم پیام امام را آقای اشراقی نمی دهد و فقط می گوید امام گفته آقای سید حسین خمینی تحت الحفظ به تهران اعزام شود. وقتی ایشان پیش امام بر می گردد امام می پرسد شما دستور من را ابلاغ کردی . ایشان می گوید بله . امام گفت آقای اشراقی کامل ابلاغ کردی ؟ آقای اشراقی که نمی توانسته دروغ بگوید می گوید نه من قسمت دومش را نگفتم. امام به آقای اشراقی می فرمایند بر می گردی مجدد تلفن می زنی و هر دو قسمت پیام من را می دهید. سید حسین خمینی تحت الحفظ به تهران اعزام شود و اگر دست به سلاحش زد با تیر او را بزنید.!!؟
حضرت امام در نامه ای خطاب به سید حسین خمینی که متن آن در جلد 14 صحیفه نور آمده است با انتقاد شدید از وی ، نوشته اند: « پسرم حسین خمینی! جوانی برای همه خطرهایی دارد که پس از گذشت آنها انسان متوجه میشود . من میل دارم کسانی که به من مربوط هستند در این کورانهای سیاسی وارد نشوند ؛ من امید دارم که شما با مجاهدت در تحصیل علوم اسلامی و با تعهد به اخلاق اسلامی و مهار کردن نفس اماره بالسوء ، برای آتیه مورد استفاده واقع بشوی ؛ من علاوه بر نصیحت پدری پیر ، به شما امر شرعی میکنم که در این بازیهای سیاسی وارد نشوی و واجب شرعی است که از این برخوردها احتراز کنی ؛ من به شما امر میکنم به حوزه علمیه قم برگرد و با کوشش ، به تحصیل علوم اسلامی و انسانی بپرداز »
توطئه انگاره سازی انحرافی از تصویر نام خانوادگی «خمینی» شکست سنگینی می خورد . دیگر برای احدی شبهه ای وجود ندارد که او (حسین) خمینی نیست ؛ این خمینی است ! نام خانوادگی «خمینی» هر چند با تاریخ معاصر ما عجین شده است و این انقلاب اسلامی ما بدون نام «خمینی» در هیج جای جهان شناخته شده نیست. اما «خمینی» این «روح الله» عظیم را باید عصاره مجاهدت بیش از 1400 سال مجاهدت علما و مراجع تشیع دانست که بر خاستگاه اصلی اسلام و در مسیر بعثت و ولایت ، پرچم اسلام را در این عصر برافراشته است.
«خمینی» در اعماق تاریخ اسلام جای دارد و او در عصر ما نماد « انسان کامل اسلامی » است که شهید مطهری در وصف او این گونه می گوید که : " تمام ارزشهای انسانی اسلامی ، هماهنگ با هم در او رشد کرده و در جامعه اسلامی ظهور و بروز عملی داشته است و همگان او را را با این هماهنگی در نظر و عمل می شناسند. "
آری «خمینی» قرآن ناطق عصر معاصر ما و امام «سعادت » ما بود و هست ، چرا که اگر جسم خمینی در میان ما نیست ؛ روح و اندیشه ناب اسلامی او در زندگی فردی و اجتماعی ما هست و همگان «خمینی» را نه در معنای لغوی و شناسنامه ای آن بلکه در معنای مصطلح و روح و اندیشه ناب اسلامی او می شناسند که همچون نوری در ولایت امری حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای مدظله العالی تجلی یافته است ؛ او که راه امام را راه خود و ما و هدف او را هدف خود و ما و رهنمود او را مشعل فروزنده ي خود و ما در تمام این سالها به جهانیان معرفی نمود و با اقتدار تمام این مشعل فروزنده را در این پیچ تاریخی به پیش می برد.
این همان حقیقتی بود که در همان آغازین روزهای تعیین رهبری یادگار پر افتخار امام و سردار عرصه مبارزه با منافقین ، لیبرال ها و جریان شیخ منتظری و مهدی هاشمی ملعون ؛ مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خمینی در ولایت امری حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای مدظله العالی دیده بود:
« هميشه سعي [کنید] در خط رهبري حركت [کنید] و از آن منحرف [نشوید] كه خير دنيا و آخرت در آنست و [بدانید] كه ايشان موفقيت اسلام و نظام و كشور را ميخواهند. هرگز گرفتار تحليلهاي گوناگون نشوند كه دشمن در كمين است !...
امروز بايد در كنار نظام مان پشت سر رهبري قرار بگيريم. رهبر ما شاگرد امام است. رهبر ما از چهرههاي شناخته شده انقلاب كه ساليان سال در زندانهاي رژيم سفاك پهلوي به سر برده... هيچكس حق شكستن حريم رهبري را ندارد. حرمت رهبري نظام اسلامي، از اصول خدشه ناپذير انقلاب اسلامي ماست. همه بايد به دستورات رهبري عمل كنند...
اگر روزي حركت ما با حركت ولي نخواند ، بدانيد كه نقص از ماست! ... قاطع تر پشت سر رهبري باشيم و نگذاريم رهبرمان احساس تنهايي كنند. همان طور كه نگذاشتيد امام احساس تنهايي كند. اطاعت از خامنهاي ، اطاعت از امام است. هر كس منكر اين معنا شود، مطمئن باشيد در خط امام نيست و هر كس بگويد كه اطاعت از امام غير از اطاعت از حضرت آيت الله خامنهاي است در خط آمريكاست!
من بعد از رحلت امام ، با خدا و امام عهد كردهام كه كوچكترين قدمي را عليه رهبري و برخلاف رهبري و حتي برخلاف ميل رهبري برندارم و اگر شما مردم هم چنين پيماني را تجديد كنيد ، مطمئن باشيد كه ما در تمام زمينهها بر آمريكا پيروز مي شويم » .
و این خود شیوا ترین و مستندترین تعریف و تفسیر از« خامنه ای « خمینی » دیگر است » برای جلوگیری از مصادره مجدد « خمینی ».
اما با وجود این هیچ گاه منافقین و لیبرال ها از بازسازی و احیای تاکتیک انحراف و انگاره سازی آن با تصویر نام خانوادگی «خمینی» ناامید نشده و نخواهند شد.
پروژه اختلال در حقیقت «خامنه ای « خمینی » دیگر است » بار دیگر با بهره گیری ابزاری از سید حسین «خمینی» در سال 82 کلید خورد ! سال پر التهابی که در نتیجه سیاست ها و برنامه های دولت ضد اسلامی لیبرال های دوم خرداد جز نام شناسنامه ای «خمینی» چیزی برای انقلاب اسلامی او باقی نگذاشته بودند و تنها امید مستضعفان داخلی و خارجی خلف صالح «خمینی» بود که مشعل فروزنده ي «خمینی» را استوار و مقتدرانه نگاه داشته بود.
در سال 82 ناگهان صدای سید حسین خمینی از نجف! برخاست آنهم در یک مصاحبه با روزنامه هلندی و اتخاذ مواضع عجیب تر:
« علیرغم ناامنی در عراق و خطراتی که از جانب ماموران مخفی جمهوری اسلامی برایم وجود دارد اکنون فضای باز و آزاد در عراق به من امکان می دهد قفل سر بسته دهانم را باز کنم و آنچه را رهبران ایران به نام مذهب و خدا بر سر مردم ایران می آورند را افشا سازم.
بدانید دیکتاتورهای مذهبی قادر نخواهند بود مانع من شوند. مهمترین خواسته من جدایی دین از حکومت است چرا که تا زمان امام دوازدهم هیچکس نمی تواند به نام خدا و اسلام حکومت را به دست بگیرد!!؟ »
اگر هشت سال بریده بریده جراید زنجیره ای در دولت دوم خرداد را مخرج مشترک بگیرید و عصاره آن را بدست آورید ؛ خارج از این جملات نخواهید یافت.
این دستور آتشی که یکبار دیگر در دفاع از مکتب بنی صدر نه در مشهد و بلکه نجف ! داده می شود بسرعت در رسانه های داخلی و خارجی پوشش داده می شود! جو سنگینی حاکم است.
امام «خمینی» نیست تا بار دیگر این جوان جویای نام را سر جای خود بشاند . اما «خمینی» دیگر هست . از این «خمینی» دیگر چه انتظاری می رود جز در پیش گرفتن تقوی الهی و رها کردن این جوان جویای نام به حال خودش!!؟
اما یارانی هستند که زبان حق گوی آنان اجازه سکوت در برابر این هجمه داخلی و خارجی به میراث امام «خمینی» و خلف صالح او نمی دهد و افشاگری می کند در برابر این جسارت فرزند ناخلف.
صدای منافقین و لیبرال ها در دفاع از سید حسین خمینی بر می خیزد! چه کسی به امام نزدیک تر است ؟ حرمت بیت امام را نگاه دارید ؟ حرمت این یادگار ارشد امام خمینی بر همه واجب است ؟ این خمینی جوان همان خمینی است!!؟ و... اما صبر و بصیرت در برابر این فتنه منجر به افتادن پرده این انحراف در دیدار سال 84 سید حسین خمینی با ربع پهلوی می گردد که برای دومین بار این حقه کثیف منافقین و لیبرال ها شکست می خورد و بر همگان ثابت می شود که این جوان جویای نام «خمینی» نیست ؛ آیت الله العظمی امام خامنه ای که نامش آرامش بخش قلوب مظلومین و مستضعفان جهان و لرزه انداخته بر جان و روح مستکبرین است ؛ «خمینی» دیگر است.
گمان نبرید که این فتنه را در این سال 84 پایانی است ؛ همانطور که در سال 88 بسیاری از حقایق در برابر دیدگان جهانیان پرده برداری شد که عده ای فقط چگونه در پشت نام شناسنامه ای «خمینی» جبهه گرفته اند و آنرا وسیله ای برای مصونیت و دفاع از منافق و لیبرال ها قرار داده اند و جالب اینکه از آتش زدن عکس امام و شعار دادن علیه میراث امام «خمینی» هیچ ابایی ندارند!!؟
و با زبان بی زبانی همان عبارت معروف را از قول سید حسین خمینی و با سیلی زدن به انقلاب و نطام اسلامی در برابر جهانیان فریاد می زنند! سید حسین خمینی مفتون دیروز و فتنه گر امروز هنوز از ادعاها و رفتارهای سخیف خود دست برنداشته است و مدعی شده است که می خواهد اسنادی را از چگونگی کشته شدن پدرش (آیت الله سید مصطفی خمینی) منتشر کنند.
اما سید حسین خمینی و اعوان انصار شناسنامه دار منافق و لیبرال او خوب باید بداند که ادامه این بازی ها در چنین پازل احمقانه ای دیگر جواب نمی دهد و...