به گزارش پایگاه عدالت خواهان گلستان"تحقيقات درباره حميد نشان داد كه او سال 54 از دانشگاه شريف در رشته سازه فارغالتحصيل شد و بعد براي ادامه تحصيل به كانادا رفت و كارشناس ارشد در رشته سازه شد. او سپس با حمايت پدرش به امريكا رفت و اعتبارش در اين كشور آنقدر بالا رفت كه به عنوان مهندس در چند ايالت امريكا حق امضا گرفت.
كارآگاهان بعد از تحقيق حميد را در خانهاش بازداشت كردند. او در بازجوييها به جرم خودش اقرار كرد و توضيح داد: من سال 54 بعد از اينكه از دانشگاه شريف فارغالتحصيل شدم راهي كانادا شد و در آنجا تحصيلاتم را ادامه دادم. بعد از آن بود كه مدتي به ايران آمدم. در اين سفر بود كه متوجه شدم مادرم با يكي از شركاي پدرم كه مردي ايتاليايي بود ارتباط دارد. به دليل علاقه زيادي كه به مادرم داشتم خواستم ارتباطش را قطع كند اما توجه نكرد و من را نزد خانواده مردي با بيماري شيزوفرني معرفي كرد. با وجود رفتارهاي مادرم ديگر نتوانستم در ايران بمانم و براي چند سال در كانادا و امريكا زندگي كردم.
متهم در توضيح حادثه گفت: شبي كه پدرم فوت شد مادرم مرا ازخانه بيرون كرد. بعد از آن خواهرانم حسابهاي بانكي پدرم را خالي كردند و همراه يك ميليارد تومان فرشي كه داشت بين خودشان تقسيم كردند. در حالي كه پدرم 40 ميليارد تومان سرمايه داشت، گفتند سهم من 150 ميليون تومان است. بعد از آن بود كه اعلام شكايت كردم و پاي محمد منصوري، قاضي شوراي حل اختلاف- يكي از مقتولان- به زندگي ما باز شد. روز حادثه براي تحرير فهرست ارثيه، من، وكيلم، قاضي منصوري، وكيل مادرم، سيامك و صدف در خانه مادرم حاضر شديم.
اجناس صورتبرداري و حسابهاي پدرم و دفاترش همگي در خانه مادرم پيدا شد. فرشها هم آنجا بود. بعد از هفت ساعت كار و بحث و در حاليكه همگي خسته بوديم، فرصتي پيشآمد تا من و مادرم با هم آشتي كنيم. اين همه آن چيزي بود كه من ميخواستم اما يكدفعه وكيل مادرم دخالت كرد و گفت تو به مادرت توهين كردي. اين حرف باعث شد من از كوره در بروم و درگيري لفظي پيدا كرديم. آن وكيل به قاضي منصوري گفت از من شكايت دارد و درخواست كرد اين اتفاق صورتجلسه شود. قاضي هم اين كار را كرد اما فحشهايي را كه وكيل داده بود، در صورتجلسه ننوشت. من هم عصباني شدم و دوباره اعتراض كردم، منصوري گفت: دادبزني مياندازمت زندان. ديگر نفهميدم چه شد. بيرون رفتم از خودم پرسيدم بزنم؟ صدايي به من گفت بزن دوباره پرسيدم بزنم؟ صدا تأكيد كرد بزن. وارد خانه شدم. هيچكس را نميديدم همه در برابرم سياه شده بودند من سياهي ميديدم و نميتوانستم آدمها را تشخيص دهم. اصلاً نميدانم به چه ترتيبي تيراندازي كردم. فقط ميدانم كه زدم بعد به خانه خودم رفتم و دو روز بعد دستگير شدم.
بعد از انجام تحقيقات كيفرخواست عليه حميد به اتهام پنج فقره قتل عمد صادر و براي رسيدگي روي ميز هيئت قضايي شعبه 113 دادگاه كيفري استان تهران قرار گرفت. در جلسه دادگاه يكي از اولياي دم از متهم اعلام گذشت كرد اما بقيه گفتند كه خواستهشان قصاص متهم است. حميد در جلسه دادگاه اتهامخودش را قبول كرد و حادثه را شرح داد. هيئت قضات بعد از شور حميد را به چهار بار قصاص محكوم كردند. رأي دادگاه بعد از تأييد در ديوان عالي كشور و انجام تشريفات قانوني دو روز گذشته در زندان رجاييشهر اجرا شد.