به گزارش عدالت خواهان گلستان"بسیار ساده و خودمانی به نظر می رسد، انگار خیلی وقت است که او را می شناسیم. چقدر بی غل و غش حرف می زند. یک دنیا آرامش و اطمینان دارد.حرف هایش برایمان تازگی داشت. چنان با آرامش سخن می گوید که گویی کوچک ترین غبار اندوهی، خاطرش را نیازرده است. شمرده و متین و حساب شده!! اینگونه می گفت………..
گفتگوی شاهد فردا با این یادگار حماسه و ایثار و شاعر حماسه سرا از نظرتان می گذرد:
*برای آغاز صحبت لطفا خودتان را معرفی نمائید؟
بنام خدا
محمد علی سادین هستم فرزند مرحوم جانعلی متولد آزادشهر(قره تکن)استان گلستان از کودکی در این شهر بزرگ شدم و به شهرم عشق می ورزم.
خوشحالم که بعنوان یک هنرمند در آزادشهر فعالیت میکنم.اولین افتخارم این است که متولد سال ۴۲ هستم بعبارتی سرباز قنداقی امام(ره).
زمان بلوغ و رشد مذهبی من همراه شد با رشد و شعور انقلابی-تکلیف شرعی من با تکلیف انقلابی من پیوند خورد.
از بدو تشکیل بسیج مستضعفان وارد بسیج شدم و به عنوان یک بسیجی وارد مقوله انقلاب گشتم در سال ۶۱ مدرسه را رها کردم و به منطقه رفتم،۳۰ ماه در منطقه در جبهه های حق علیه باطل خدمت کردم و پس از ان توفیق نصیب خانواده گشت و خبر شهادت برادرمان بدستمان رسید.
در این بین در کنار فعالیت فرهنگی اجتماعی فعالیت هنری هم داشتم۲۰ سال سابقه تاتر و نمایش دارم که بیشتر با نهادهای انقلابی مثل بسیج،سپاه و بنیاد شهید بود سرلوحه کارم عشق بود نه منابع مالی.
*چه اتفاقی در زندگی شما افتاد که منجر به خانه نشینی شما شد؟چگونه امرار معاش میکنید؟آیا ارگانی نیز به شما کمک میکند؟حقوقی دریافت میکنید؟هزینه های درمان شما قطعا سنگین است آیا منابع مالی شما کفاف هزینه های درمان شما را میدهد؟
در سال۸۲ مریضی بر من قالب شد ۱۲ سال زمین گیر وخانه نشین شدم.۳۰ ماه در جبهه اتفاقی برای من نیفتاد هر چند به گفته پزشکان نابینایی من بر اثر الودگی هوای منطقه بوده ، چشمانم بخاطر دیابت نابینا شد رسما جانباز نسیتم ولی به وجود جانبازان افتخار میکنم.
بعد از تصادف ۱۴ خرداد ۸۹ جراحات فراوانی بر من وارد شد که زمین گیر شدم منبع در آمدم یک اجاره خانه بود اکنون ان هم نیست در این بین یارانه ی مادرم و حقوق شهید تنها راه امرار معاشمان بود در طرح رمضان نیز مبلغی به بنده داده میشد که آن هم قطع شد و متعاقب آن بنیاد شهید هم حقوق پرداختی خود را به ما قطع کرد البته پیگیری کردیم پله های سرسام آور و بدون آسانسور بنیاد شهید استان گلستان را هم بسیار بالا و پایین رفتیم اما نتیجه نداد حال سوال اینجاست بنیادشهید جدیدا من را تحت پوشش بیمه طلایی کرده من اگر عضو بنیاد شهید نیستم چرا بیمه طلایی میدهند اگر هستم چرا حقوق من را قطع کرده اند.
* با توجه به وضعیت جسمانی که دارید چه کسی در انجام امور روزانه شما را یاری میکند؟
یک برادر زاده دارم که بنده را در تمام امورات زندگی ام یاری میکند به عبارتی عصای دست من است.البته جابر دارای مدرک کارشناسی حسابداری است و بخاطر من و پرستاری از من تا الان نه سر کار رفته ونه ازدواج کرده قطعا اگر جابر سرکار برود و حقوق بگیر شود بنده هیچ چیزی از کسی نمیخواهم چرا که جابر من را کمک میکند.
من فقط برای کلیه ام ماهی ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار تومان هزینه میکنم.برای هر گوشه ای از بدنم دارم هزینه میکنم دکتر به من اعلام کرده آنژیو کنم ولی درآمدی ندارم.
*هدف شما از برپایی نمایشگاه شعر در آزادشهر چه بود؟
هدفم این بود که فرمان ولایتم را انجام بدهم.
هم اکنون نیاز دارم مسئولین نگاه مهربانانه به من داشته باشند.شان من این نیست که بروم فریاد بزنم به اصولی که به آن اعتقاد دارم.
عزم ملی یعنی اینکه دوستانم را جمع کنم شعرهایم را بنویسم و بروم نمایشگاه بزنم در این بین با سرهنگ اصلانی فرمانده انتظامی آزادشهر تماس گرفتم که پیگیر مجوز نمایشگاهم شود ایشان تلاش بسیار نمود تا بالاخره جایگاهی به نمایشگاه شعر من اختصاص داده شد.مکان اختصاص داده شده مخروبه بود اما با همکاری برادرزاده ام آنجا را احیا کردیم، نمایشگاه را با هزینه ای کمتر از ۷۵ هزار تومان افتتاح کردیم ولی بیشترین بازدید کننده را داشت.
* انتظارتان از مسئولین چیست؟
۲۷ سال است که برادرم شهید شده اما مدیر کل بنیاد شهید و سایر مسوولان به دیدار من
نیامده اند حداقل بعنوان یک ایثارگر زجر کشیده.
امروز انتظار داریم مدیران بنیاد و سایر مسئولان به دیدار خانواده های شهدا و ایثارگران بیاید.
۲۵ سال مردم و مسئولین را خنداندم حال انتظار دارم مسئولین من را بخندانند.
*کمی در خصوص اشعارتان بگویید جه نوع شعرهایی میگویید؟چه برنامه هایی برای آینده دارید؟
شعر های آیینی و حماسی میگویم،در کودکی و نوجوانی ادبیاتم ضعیف بود این گونه شعر گفتن جوششی بود بود که از من برآمد من در دستور زبان حتی بن مضارع را نمی فهمیدم این طبع شعری را مدیون پروردگارم هستم.
چشمی به خفا پشت در است ای باران/ از شوق وصال تو تر است ای باران
به ساغند یزد رفتم شعر خواندم مهربانانه با من رفتار شد مرا شاعر حماسی خواندند حال در کنار خانه ام در مراسمات مسجد محل مرا حتی دعوت برای خواندن شعر در مراسماتشان نمیکنند…هر که در این راه مقرب تر است!!!
لازم به ذکر است اشعار محمدعلی سادین توسط مجاهدی رییس شعر ایینی کشور و دکتر حاجی ابادی از اساتید قلم مورد تایید قرار گرفته است.
امروز محمد سادین میتواند یاد امام ، یاد شهدا و هم رزمانش را با زدن یک نمایشگاه زنده نگه دارد هم اکنون بدنبال برپایی نمایشگاه برای محرم است و از همگان دست یاری می طلبد.
اخرین درخواست و کمترین خواسته سادین این است که برادرزاده اش که عهده دار پرستاری اش است سرکار برود و مشکل شغل این جوان را حل شود.
*در خلال صحبت های خودتان از اداره ارشاد اسلامی آزادشهر و کمک های این نهاد گفتید در این خصوص بیشتر توضیح بدهید؟
در ارشاد آزادشهر مدیر خوبی داریم قاسمی مرد خوبیست روحیه کار فراوانی دارد تلاشگر و جهاد گر است ولی بضاعت و بودجه کافی ندارد مسوولان باید خودشان باعث وبانی فرهنگ سازی شوند با عدم اختصاص بودجه کافی به فرهنگ نمیتوانیم به ارتقا ان بیاندیشیم.
امروز برای کودکان و نوجوانان ما انقدر که کارتون جومونگ و مرد عنکبوتی اهمیت دارد شهید آوینی ها اهمیت ندارند مسوولان باید چاره بیاندیشند باید پاسخگو باشند.
فرهنگسازی در حمایت از هنر یعنی آمدن مدیران با خانواده هایشان به نمایشگاه ، سینما و یا تاتر است.
مسوولین ما امروز باید در مجامع فرهنگی حضور پیدا کنند. تا این امر در بطن جامعه فرهنگ سازی شود.
انشالله که این امر محقق خواهد شد./پایان مصاحبه