به گزارش پایگاه عدالت خواهان ایران" کمال طلبی و آرمانگرایی، هویت حقیقی انسان است و بدون آن، آدمی سقوط می کند. اما همین ویژگی، گاه می تواند ضد خود عمل کند و موجب خمودگی و افسردگی و احساس ناتوانی و سرانجام، بی تفاوتی انسان و رها کردن آرمان ها در میان مدت منتهی شود و موجب سربازگیری برای دشمن گردد.
جبهه استکبار و ضد انقلاب، ذاتا ضد بشریت و ضد عدالت است. رژیم تحمیلی پهلوی، نماد همین ستیزه جویی با فضیلت هاست. اما همین طیف غوطه ور در فساد و ظلم، وقتی به انقلاب اسلامی و کارنامه آن می رسند، ژست کمال خواهی می گیرند تا شاید بتوانند نا امیدی و یاس را به افکار عمومی تزریق کنند.
از جمله شگردها این است که هر تلاشی برای خدمتگزاری و عدالت طلبی و مبارزه با تبعیض و فساد انجام می شود، زیر سوال ببرند و چنان ناچیز و ناکافی نشان دهند که انقلابی های مطالبه گر، مایوس از مطالبه شوند و مردم نیز از پای صیانت از انقلاب خود پراکنده گردند.
چاره چیست؟ نوعی از آرمان خواهی و کمال طلبی، که امید و انگیزه و اهتمام را در میان خواص و عوام پمپاژ کند و نه نا امیدی و دلزدگی و سپس رها کردن مسئولیت، یا سربازگیری شدن برای رفتار انتحاری در خدمت دشمن.
یک ضرورت دیگر، همدلی و هم افزایی و هم پوشانی جمعی برای عدالت خواهی است. درگیری های فردی، یا فرد را مستهلک می کند، یا او را به خود اجتهادی می کشاند، یا اولویت های کلان را لا به لای حواشی گم می کند. و البته افتادن در دام بدخواهان نیز یک احتمال است.
جمعیت های سالم، افراد را از افراط و تفریط بر سر مطالبه راهبردی عدالت باز می دارند؛ همچنان که نمی گذارند افراد با انگیزه حق طلبی، طعمه دشمنان بزرگ عدالت و بازیچه آنها شوند.
نفوذی های چپ نما و انقلابی مآب، در تاریخ ما یک انحراف همیشگی بزرگ محسوب می شوند که با انقلابی نمایی کوشیده اند نهضت حق طلبانه و اسلامی را به بیراهه ببرند و در نهایت پیش پای آمریکا و انگلیس قربانی کنند.