به گزارش پایگاه عدالت خواهان" امروز مطلب کوتاهی دیدم از سردار خراسانی شهید «جلیل محدثیفر» (رحمتالله علیه). فرمانده گردان یاسین از لشکر 5 نصر در دوران دفاع مقدس. اتفاقاً سالگرد شهادت او هم همین روزهاست.
عملیات نصر 4، دهم تیر 1366 در منطقه ماووت. (احتمالاً خاک عراق و در تعقیب متجاوز) و اگر بخواهم پیش از ورود به بحثی که منشأ آن کلام نورانی این شهید بزرگوار است، ادای دینی کرده باشم در معرفی او، همین اندازه میتوانم بگویم که «آقا جلیل» به روایت دوستان از بهترین طراحان عملیات، و صبوریاش در برابر مشکلات زبانزد خاص و عام بود و گردان یاسین به فرماندهی آن یل ارجمند، در عملیاتهای کربلای 4 و 5 از مهمترین واحدهای عملیاتی لشکر 5 نصر بهحساب میآمد.
اما مطلب مربوط به شهید محدثیفر؛
اینگونه خواندم که از پدر بزرگوارش نقلشده که «آقا جلیل» حقوق سپاه را نمیگرفت و وقتی علتش را پرسیدند، پاسخش چنین بوده که کشور گرفتار جنگ است و وضع اقتصادی کشور خوب نیست، و باید به دولت کمک کرد.» همین. میخواستم علامتهای تعجبی که در پایان متن مربوط به این روایت درجشده بود را هم اضافه کنم که از آن صرفنظر کردم، چراکه در منطق کسانی چون «آقا جلیل»، چنین رفتاری اصلاً جای تعجب نداشته و هنوز هم ندارد.
بله هنوز هم همان منطق، حتی اگر مظلومانهتر و ناشناختهتر یا در لباس و عبارتی دیگر درآمده باشد، در جاهایی حاکم است. جاهایی که کمک به دولت در نبرد همهجانبه اقتصادی که کشور درگیر آن است، جزو اولویتهای همفکران شهیدانی چون محدثیفر به شمار میرود، حتی اگر با اتهام ناروای «دولت با اسلحه» نواخته شوند.
برای روشن شدن این منطق اجازه دهید خیلی از همین فرمانده شهید خراسانی فاصله نگیرم. نقلقولی از ایشان درباره حضورش در روزهای اول دفاع مقدس است که به گمانم باید جایی از دفتر خاطرهای گرفتهشده باشد و چنین است: «... در آن سال وقتی با چند تن از دوستانم به اهواز رسیدیم فکر کردیم با چه وسیلهای با عراق بجنگیم، که با اندک پولی که داشتیم هرکدام یک کارد غواصی خریدیم و به پایمان بستیم و راهی جبهه شدیم.»
رزمندهای از دورترین نقطه به منطقه درگیری و از شمال شرق کشور، خودش را به جبههای در جنوب غربی میرساند و با احتمالاً همه داروندارش، سلاح سردی تهیه میکند برای رویارویی با دشمنی که تا بن دندان مسلح به سلاح آتشین است. سخن به اینجا که میرسد، نمیتوانم از یادآوری مظلومیتی تاریخی صرفنظر کنم. از جفایی که خیانتکاری چون ابوالحسن بنیصدر بر بخشی از سازمان دفاعی نوپای کشور در گرماگرم جنگ رواداشت و با روانه کردن سیل اتهامات به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی جلو تسلیح عناصر سپاه را گرفت تا مگر خیال خام دشمن تحقق یابد. بگذریم، ذهن است و تداعی معانی و خاطرات.
حمله به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که برابر قانون اساسی وظیفه پاسداری از انقلاب اسلامی را عهدهدار است در روزهای اخیر را هر طور تحلیل کنیم، نمیشود، ناشی از خطای لفظی تعبیر کرد که خدا کند اینطور باشد و بهزودی جبران و اصلاح شود. اما همزمانی چند اتفاق مثل قطعات پازل جلو چشم آدم رژه میروند و یکییکی کنار هم مینشینند. پاسخ قاطع و کوبنده سپاه به تروریستهای داعشی در المیادین سوریه، کمی پسازآن حمله لفظی به سپاه در لفافه «دولت با تفنگ» به بهانه اینکه احتمالاً در قبال طلبهای چند هزارمیلیاردی قرارگاههای سازندگی از دولتها، جایی معوضی دریافت کردهاند؛ سپس و به فاصله اندکی، طرح سنای آمریکا برای تحریم سپاه - که البته ظاهر آن فراتر از فقط تحریم سپاه است- و کمی بعد همراهی اروپاییها با ایده تحریم سپاه، آنهم در روزهایی که عالیترین مقام دیپلماسی ما در تور اروپا به سر میبرد. اینها را هر طور کنار هم قرار دهید، نتیجه یکی خواهد بود. و چه دردناک و سوزاننده است که کسانی که منطقشان برای کمک به دولتهای مستقر در طول سالهای طولانی همان منطق شهید والامقام صدر این نوشته است که برای کمک به دولت در حال جنگ از حقوق اولیه و مسلم خود صرفنظر میکردند، هدف حملاتی اینگونه قرار گیرند، آنهم از طرف دوستان!
خوشبختانه وضعیت کسانی که «دولت با تفنگ» خوانده میشوند، شفاف است و هنوز هم همان نگاه شهید محدثیفر یعنی صرفنظر از حقوق اولیه خود برای کمک به دولت در حال جنگ در یاران این جبهه وجود دارد و در مقابل، کیست که نداند از اصحاب «دولت بی تفنگ» بر این ملک و ملت چه رفته است؟! وضع اینان هم تا حدی مشخص است. پروندههای کلان اختلاس و وامهای میلیاردی و پولی که روی پول گذاشته میشود و بر حجم «ذخیرههای نظام» میافزاید. اگر نبود نگرانی از آلوده شدن مطلبی که با یاد شهید آغازشده است، میشد شرحی از آشکار و نهان این طایفه پرمدعا و تفاوت منطق اصحاب دولت بی تفنگ و یاران دولت با تفنگ قلمی کرد؛ پس میگذریم...
چه کسی است که بتواند انکار کند که قطعاً بیش از نیمی از افتخاراتی که با عنوان دوران سازندگی از آن یاد میشود، ثمره جهاد اقتصادی پاسداران انقلاب بود. جهادی که حتی در دوران دولت دوم خرداد و دولتهای بعدازآن هم ادامه یافت و در دولت یازدهم نیز و الآن هم با همه بیمهریها، باز سخن فرماندهان سپاه، ادامه کمک به دولت بهعنوان بخشی از وظیفه پاسداری از انقلاب و کاستن از تهدیدهای اقتصادی و اجتماعی است که متوجه کشور است.
به قول «حاج حیدر» حاتمیکیا در فیلم «بادیگارد» یک نیروی محافظ کارش حفاظت از چیزی است که به آن اعتقاد دارد، حتی اگر کسانی بخواهند مقام این نیروی محافظ را در حد «بادیگارد» فرو کاهند یا حتی با قضاوتی غلط سعی در تضعیف و کنار زدنش داشته باشند. کار حاج حیدر همان کاری است که بچههای مظلوم حاج قاسم هرروز در فراسوی مرزها و همرزمان آنها در قرارگاههای سازندگی در داخل مرزهای جمهوری اسلامی تکرار میکنند؛ با همان نگاه «آقا جلیل» در ابتدای این نوشتار و چه دردناک است که تیشه برداریم برای زدن این ریشهها.