تاسف آورتر اینکه سفارت جمهوری آذربایجان در دخالتی آشکار و با خارج شدن از چارچوب دیپلماتیک، اقدام به انتشار ویدئوهای حرکتهای این اجیرشدگان سرویس امنیتی باکو در ورزشگاه تبریز کرد.
دویست سال پیش، زمانی که آذری ها و ارامنه ساکن در مناطق شمال ارس و منطقه قفقاز در چارچوب سیاسی ایران در مسالمت و صلح و صفا، زندگی راحتی داشتند، هیچکس حتی تصور هم نمی کرد در آینده روزی فرا برسد که در این منطقه کشورهایی به نام جمهوری آذربایجان و ارمنستان تشکیل شود.
اما، قضای روزگار و تحولات سیاسی به سمتی جریان یافت که حدود ۱۸۰ سال پس از جدایی قفقاز از ایران بر اثر معاهدات ننگین گلستان (۱۸۱۳) و ترکمانچای (۱۸۲۸) با فروپاشی شوروی، در بخشی از اراضی جدا شده از ایران دولت هایی به نام جمهوری آذربایجان و ارمنستان تشکیل شد و از بد روزگار اقوام ساکن در این دو کشور جدید از همان آغاز تاسیس به جان هم افتادند و تمامی رشته های دوستی و همسایگی را گسستند و بحرانی به نام " قره باغ" نیز به عنوان استخوان لای زخم، برای ایجاد دشمنی ابدی میان آنها ایجاد شد که البته، به علت ندانم کاری ها و خیانت های انجام شده، مهار این بحران نیز به دست قدرت های بیگانه افتاد و تمامی تلاش های دیپلماتیک ایران برای حل این بحران و جلوگیری از تبدیل شدن آن به زخم همیشگی ثمری نداد و اکنون نزدیک به سه دهه است که "بحران قره باغ" به معضل و مانعی جدی در مقابل گسترش همکاری های ایران با کشورهایی نیز که فرزندان ایران در قفقاز محسوب می شوند، تبدیل شده است.
زیرا، جمهوری آذربایجان و ارمنستان، هیچیک از ادعاهای خود درباره قره باغ به اندازه سر سوزنی کوتاه نمی آیند و قدرتهای سلطه گر بیگانه نیز از تداوم همین بحران به عنوان اهرمی مهم برای پیشبرد مقاصد و منافع نامشروع خود در منطقه قفقاز بهره میگیرند و بخصوص قدرت های دشمن با ایران نیز از همین اهرم همچنین برای ضربه زدن به ایران اسلامی سوء استفاده میکنند.
از آن جمله، رژیم صهیونیستی با خباثت و طراحی پیچیده به خصومت میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان ورود کرده و با مفهوم سازی " نسل کشی" و بخصوص تولید محتوای فکری درباره " نسل کشی خوجالی" و انتشار رمان در این زمینه، برای ابدی و همیشگی کردن دشمنی میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان و خنثی کردن توصیه ها و تلاش های ایران برای پیشبرد مذاکرات و حل عادلانه بحران قره باغ دسیسه می کند تا از این زخمی که در کنار گوش ایران ایجاد شده است، برای همیشه زخم بچکد و تاثیرات ناخوشایندی را ایجاد نماید.
دقیقاً به همین علت، سفر اخیر نیکول پاشینیان، نخست وزیر ارمنستان به تهران بطور جدی مورد توجه بدخواهان ایران و قفقاز بود تا ضمن تلاش برای خنثی کردن نتایج این سفر، به فرصت سازی جدیدی برای ضربه زدن به ایران نیز از آن سوء استفاده کنند. به همین خاطر بود که حواشی منفی سفر پاشینیان به تهران بر متن بسیار مثبت آن دستکم در عرصه رسانه ای غلبه کرد و نگذاشت ثمرات این سفر مفید در چشم انداز رسانه ای انعکاس مناسبی بیابد.
به نحوی که رسانه ها و شماری از نمایندگان مجلس جمهوری آذربایجان و حتی برخی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی ایران، به شدت تحت تاثیر این حواشی قرار گرفتند و هیاهو و جنجالی بی مورد درباره " مساله قره باغ و تعلق آن به جمهوری آذربایجان یا ارمنستان" درگرفته است که همچنان در سطح رسانه ای و شبکه های اجتماعی اینترنتی و موبایلی ادامه دارد. بدتر از آن، این جنجال به ورزشگاه یادگار امام تبریز نیز کشانده شد و جمعی تماشاگرنمای اجیر شده توسط سرویس امنیتی جمهوری آذربایجان با در دست گرفتن پرچم این جمهوری و گرفتن انگشتان دست های خود به شکل " کلّه گرگ" به عنوان نماد پان ترکیست ها و زوزه کشیدن و تکرار شعارهای آنها، حرکت های ضدملی مرتکب شدند.
تاسف آورتر اینکه سفارت جمهوری آذربایجان در دخالتی آشکار و با خارج شدن از چارچوب نزاکت دیپلماتیک، اقدام به انتشار ویدئوهای حرکت های این اجیرشدگان سرویس امنیتی باکو یا فریب خوردگان تبلیغات جمهوری آذربایجان در ورزشگاه تبریز کرد و در اقدامی کاملاً ضددیپلماتیک این ویدئوها را در کانال رسمی تلگرامی این سفارتخانه منتشر کرد.
مجموعه این تحولات نشان می دهد که نزاع دو قوم برادر و دوست پیشین در قفقاز که در زمان حاکمیت اتحاد شوروی حتی بطور صوری برای دوستی شان ترانه " قارداش اولوب هایستان – آذربایجان" (برادر شده اند آذربایجان و هایستان) را اجرا کرده بودند، اکنون به شکل بسیار زشتی به داخل مرزهای ایران سرایت داده می شود. علت این تحول ناخوشایند چیست؟ آیا صرفاً بی تدبیری وزارت امور خارجه ایران در موافقت با روز انجام سفر نخست وزیر ارمنستان به تهران تنها یک روز پس از سالگرد واقعه دست به دست شهرک " خواجه علی" یا " خوجالی" در اوج بحران قره باغ در ۲۶ فوریه ۱۹۹۲ که جمهوری آذربایجان از آن با عنوان " فاجعه خوجالی" یاد می کند، علت این جار و جنجال شده است؟ آیا نصب بنری که ادعای ارامنه درباره قره باغ بر روی آن نوشته شده بود، در مراسم دیدار پاشینیان با ارامنه تهران در باشگاه آرارات علت بروز این جنجال شد؟ آیا دولت جمهوری آذربایجان به علت نارضایتی از برنامه سفر نخست وزیر ارمنستان به تهران خود را برای بهانه گیری و ایجاد جنجال در نخستین فرصت ممکن آماده کرده بود و با دسیسه و به تحریک منابع باکویی این جنجال ها در عرصه رسانه ای و تا حدودی سیاسی و در میان نمایندگان مناطق آذری زبان مجلس شورای اسلامی روی داد؟ آیا به تعبیر برخی دیگر از ناظران و بخصوص تحلیلگران بدبین جمهوری آذربایجان، این جنجال ناشی از طراحی اتاق فکر سازمان های جهانی ارمنی بود که برنامه سفر نخست وزیر ارمنستان به تهران را درست اندکی پس از سالروز واقعه خوجالی به تهران پیشنهاد کردند تا در روابط تهران با باکو سردی ایجاد کنند؟
سفر نخست وزیر ارمنستان به تهران
وقایع و موضع گیری های اخیر از طرف برخی از فعالان فرهنگی و سیاسی و رسانه ای استان های آذری نشین ایران درباره قره باغ و موضع گیری های نامعقول و مبتنی بر تبلیغات جمهوری آذربایجان و ترکیه درباره ارمنستان را که در برخی از این موضع گیری ها حتی میان ارمنستان و جامعه ارمنی ایران تفاوتی قایل نمی شوند، در چارچوب سناریوی خطرناک و شیطانی ایجاد گسل های قومی در ایران قابل تحلیل است.
برخی از افراد موجهی که با این جریان همراه شده اند، موضع گیری های خود درباره ارمنستان را به معنای پیشبرد سیاست " مردم محور" برای نزدیکی به مردم جمهوری آذربایجان توجیه می کنند. غافل از اینکه در سیاست " مردم محور" باید علاوه بر شیعیان عزیز جمهوری آذربایجان، دیگر مردمان قفقاز از جمله ارامنه قره باغ و مردم ارمنستان و نیز گرجی ها و تالش ها و تات ها و لزگی ها و آوارها و کردهای قفقاز را نیز به لحاظ معنوی جذب ایران اسلامی کرد و خارج شدن از دایره عدالت و دوستی با تمامی اقوام ساکن در قفقاز، هیچ منفعتی را عاید ایران نخواهد کرد.
در این میان، البته که بزرگترین گروه جمعیتی در قفقاز را شیعیان جمهوری آذربایجان تشکیل می دهند و از نظر اعتقادی و فکری نیز این مردم نزدیک ترین جامعه به ایران اسلامی است. اما، با در نظر گرفتن ابعاد سیاسی مسایل قفقاز باید توجه داشت که در میان کشورهای قفقاز نظام سیاسی حاکم بر جمهوری آذربایجان ناخوشایندترین سیاست و موضع را در قبال ایران دنبال می کند که مواضع نمایندگان مجلس جمهوری آذربایجان و حملات تبلیغاتی شدید و هتاکی ها و فحاشی های رسانه های باکو ضد ایران در مقاطع اخیر نیز این واقعیت تلخ را متذکر می شود.
چنانکه پیش از جنجال تبلیغاتی باکو علیه ایران و تجمع و هتاکی در مقابل سفارت کشورمان در باکو نیز، رسانه های باکو و نمایندگان مجلس جمهوری آذربایجان در واکنش به سخنان اخیر حسن روحانی، رییس جمهوری اسلامی ایران در مراسم ۲۲ بهمن، پویش اهانت و هتاکی به جمهوری اسلامی ایران را در دستور کار خود قرار داده بودند. بخصوص که این بار هتاکی رسانه های باکو از یک سو متوجه شخص روحانی، رییس جمهوری اسلامی ایران شد و از سوی دیگر، فرصتی برای بازنشر گسترده مطالب تحریف آمیز درباره تاریخ قفقاز و معاهدات ننگین گلستان و ترکمانچای و جنگ های ایران و روس ایجاد کرد. رسانه های باکو، روحانی را به علت اشاره به واقعیات تلخ تاریخی در خصوص عوامل جدا شدن بخش هایی از سرزمین های تاریخی ایران در شمال و جنوب کشور و بخصوص در منطقه قفقاز و خلیج فارس، آماج فحاشی های خود قرار داده اند که به خاطر حرمت قلم و رسانه ایرانی امکان بازگویی عین آنها وجود ندارد. بوق های تبلیغاتی باکو، واقعیات تاریخی بیان شده توسط روحانی را "دروغ"، " محصول تخیل ملّایان بی اطلاع"، " یاوه سرایی"، " نادانی"، " طرح ادعای ارضی" و … قلمداد کرده و دستمایه هتاکی های خود قرار دادند.
با توجه به فحش ها و ناسزاهایی که رسانه های باکو علیه عالی ترین مقام اجرایی ایران منتشر کردند و صد البته مقامات مسئول دیپلماسی کشور باید پاسخگوی آن باشند و اجازه ندهند اینگونه علیه کشور عزیزمان پرده دری شود، دانشگاهیان و رسانه های ایرانی باید به اجرای مسئولیت و رسالت خود در بیان واقعیات تاریخی و فرهنگی همت گمارند تا حقایق تاریخی و واقعیات سیاسی و تعلقات و پیوندهای معنوی و سرزمینی در میان انبوه تحریفات گم و ناپیدا نشوند.
سفر الهام علی اف به تهران
محورهایی که رسانه های باکو برای تحریف تاریخ مربوط به نحوه جدا شدن منطقه قفقاز و بخصوص جمهوری آذربایجان کنونی از ایران، به آنها می پردازند، در ظاهر حکایت از کم سوادی متولیان مراکز رسانهای و دانشگاهی این کشور و غافل بودنشان از تبعات مضحک تحریف گری ناشیانه شان دارد. یکی از محورهایی که رسانه های باکو در واکنش به سخنان رییس جمهوری اسلامی ایران به آن پرداختند، این ادعای خنده آور بود که " جنگهای ایران و روس" تعبیر نادرستی است که برای تبیین جنگ های سپاهیان عباس میرزا با قشون روسیه تزاری در سال های منتهی به معاهدات گلستان (۱۸۱۳) و ترکمانچای (۱۸۲۸) استفاده می شود!
رسانه های باکو با ادعای اینکه تعبیر " جنگ های ایران و روس" را ماشین تبلیغاتی نظام کمونیستی شوروی خلق کرده است، مدعی شدند که " این جنگ ها در واقع میان امپراطوری ترک آذربایجان و روسیه جریان داشت" و مهمتر اینکه " معاهدات گلستان و ترکمانچای نیز میان حکومت ترک قاجار و روسیه تزاری منعقد شده است" و هیچ ارتباطی به کشور ایران ندارد که سال ها پس از انعقاد آن معاهدات تاسیس شده است! برای تبلیغ این تحریف تاریخی و محور تبلیغاتی رسانه های باکو، از سخنان افرادی که در جمهوری آذربایجان کارشناسان برجسته تاریخ و سیاست محسوب می شوند، از قبیل فضایل ابراهیم لی، استاد تاریخ و نماینده مجلس جمهوری آذربایجان، قابیل حسینلی، استاد علوم سیاسی و کریم محمدوف، استاد تاریخ، فاضل غضنفراوغلو، نماینده مجلس، قدرت حسنقلی اف، نماینده مجلس و رییس حزب به اصطلاح " جبهه خلق آذربایجان یکپارچه" و… استفاده شد.
این به اصطلاح اساتید تاریخ و سیاست بازان در جمهوری آذربایجان مدعی شدند که در زمان امضای معاهدات گلستان و ترکمانچای، کشوری به اسم ایران وجود نداشته و جنگ های ایران و روس و معاهدات گلستان و ترکمانچای میان امپراطوری ترک قاجار و روسیه واقع شده اند و حسن روحانی نباید پدران خود را به این رویدادها مرتبط کند!!؟
قابیل حسینلی، "استاد مسلّم علوم سیاسی" در جمهوری آذربایجان این را نیز گفت: " گرچه در معاهدات گلستان و ترکمانچای، کلمه "پرسیا" نوشته شده است، در آن زمان نه کشوری به اسم "پرسیا" و نه کشوری به اسم ایران وجود داشت، در ابتدای نگارش متن معاهدات، قرار بود که نوشته شود این معاهدات میان امپراطوری ترک آذربایجان و روسیه منعقد می شود، اما بعداً روسیه پذیرفت که بجای نام امپراطوری ترک قاجار، کلمه "پرسیا" نوشته شود.... ما نمایندگان ملتی هستیم که از سواحل برینگ تا تنگه جبل الطارق امپراطوری تاسیس کرده است. اکنون "تاریخ مشترک ترک" در حال نگارش است و حقایق تاریخی روشن می شوند. از امپراطوری هون به رهبری آتیلا که بر قاره اوراسیا حکمرانی می کرد، گرفته تا چنگیز خان و تیمور لنگ و صفوی ها و امپراطوری عثمانی، به اجداد ما تعلق داشته اند! "
با توجه به اینکه این مطالب در جمهوری آذربایجان و نیز در میان برخی قومیت گرایان و به اصطلاح هویت طلبان فضای مجازی و حقیقی در ایران نیز خریدارانی دارد، چاره اندیشی برای درمان این مریضی ضرورتی انکارناپذیر است. زیرا، کیفیت و میزان سرایت همین مرض و تحریفات و تخیلات و اوهام در اذهان برخی ها در جامعه و رسانه ها و دانشگاه ها و حتی در میان نمایندگان مجلس را طی سال های اخیر به وضوح مشاهده کرده ایم. به گونه ای که نوع جدید و عجیب الخلقه ای از نژادپرستی و قومیت گرایی منشأ گرفته از افکار نظریه پردازان پان ترکیست که اغلب نیز یهودی و صهیونیست بوده اند، از جمهوری آذربایجان و ترکیه به ایران صادر شده و مشکلاتی را ایجاد کرده است.
یکی از محورهایی که کتب درسی و منابع تاریخی و رسانه های باکو تبلیغ می کنند این است که " آذربایجان میان فارس ها و روس ها به دو نیم تقسیم شد و مناطق شمال رود ارس به روسیه تزاری الحاق شد و مناطق جنوب رود ارس را نیز فارسها اشغال کردند"! رسانه های باکو در تبلیغ این محور از یاد می بردند که در مرحله پس از انعقاد معاهدات ننگین گلستان و ترکمانچای هنوز سلسله قاجار بر ایران حاکم بود و آن چیزی که رسانهها و کتب درسی و منابع دانشگاهی جمهوری آذربایجان به آن " امپراطوری ترک قاجار" و تداوم بخش حاکمیت ترک ها و " امپراطوری ترک افشار" و " دولت صفوی آذربایجان" می گویند، همچنان بر ایران حاکم بود و معلوم نیست که چطور شد به یک باره با امضای معاهدات گلستان و ترکمانچای، قاجارها تبدیل به فارس شدند!!
گرچه این نوع "گاف های علمی" اساتید تاریخ و علوم سیاسی جمهوری آذربایجان به جای خود مایه خنده و انبساط خاطر می شود و این ذهنیت را ایجاد می کنند که این یاوهها نیازی به پاسخگویی ندارند، اما نمیتوان به استناد اینکه این مطالب مغشوش و درهم و برهم و خندهدار رسانه ها و سخنگویان رسانهای و دانشگاهی باکو بی ارزشند، مساله را به حال خود رها کرد. زیرا، تحولات اخیر و بخصوص موضع گیری ها و درگیری های لفظی و صدوربیانیه ها و امضای طومارهای اخیر درباره موضوعاتی مثل بنر نصب شده در باشگاه آرارات و برگزاری نمایشگاه عکس های جعلی تحت عنوان " فاجعه خوجالی" در جنگ قره باغ نشان می دهد که خیلی ها تحت تاثیر همین نوع تبلیغات گسترده و پرحجم و مبالغه های رسانه های جمهوری آذربایجان و ترکیه قرار گرفته اند و این نیز از عوامل تشدید قومیت گرایی کور و واردات نابجای خصومت های میان جمهوری آذربایجان و ترکیه و ارمنستان به ایران است که باید به شدت از آن جلوگیری کرد و کشور را از تبعات منفی این خصومت ورزی ها دور نگه داشت.
** برهان حشمتی