به گزارش پایگاه عدالت خواهان ایران" بررسی تحولات اخیر در منطقه خاورمیانه به ویژه منطقه خلیج فارس و تحرکات نظامیان آمریکایی در این مناطق که عموما با کاهش نظامیان و جا به جایی آنها مواجهه بوده حکایت از رخ دادن تغییرات مهمی در سیاست های راهبردی و استراتژیک آمریکا در قبال خاورمیانه به ویژه در خصوص تأمین امنیت اعراب که با دلارهای نفتی خود دل به وعده های پوشالی آمریکا داده اند، دارد.
کشورهای مرتجع عربی حوزه خلیج فارس به ویژه عربستان و امارات همواره آمریکا را قبله آمال خود در خصوص تأمین امنیتشان در برابر وقایعی که می تواند در منطقه خلیج فارس رخ دهد می دانند اما اگر به اتفاقات چند ماه اخیر در منطقه خوب نگاه کنند متوجه می شوند که آمریکا نمی تواند از این کشورها حمایت کرده و امنیت آنها را تأمین کند.
عربستان به تازگی بعد از ۱۶ سال با میزبانی مجدد نظامیان آمریکایی در این کشور موافقت کرده است؛ گرچه راز اصلی این موافقت در واقع ممانعت از وقوع هرگونه هرج و مرج داخلی در سایه تشدید تنش های داخلی در عربستان است اما این اقدام در کنار امضای دیگر توافقات نظامی با آمریکا و افزایش خرید سلاح های آمریکایی از سوی ریاض در چارچوب توهمات اعراب برای تأمین امنیتشان توسط آمریکا می گنجد.
دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا بارها با تحقیر سعودی ها رسما و مستقیما اعلام کرده که اگر آنها امنیت می خواهند باید هزینه این امنیت را بپردازند؛ امنیتی که تنها با دلارهای نفتی تأمین خواهد شد و چه بهتر که به امضای قراردادهای تسلیحاتی بیشتر نیز بیانجامد. ترامپ پا را از این حد فراتر گذاشته و اعلام کرده بود که اگر ما نباشیم عربستان یک هفته هم دوام نخواهد آورد. سخنی که با واکنش تند مقامات سعودی رو به رو نشده و شاید آنها هم در میان خود به این مسأله اذعان دارند. اما این روزها، این تصور کاملا دگرگون شده و دیگر شکل قبلی خود را ندارد.
آمریکایی ها آنطور هم که نشان می دادند اسطوره تأمین امنیت کشورهای خاورمیانه نیستند. تصویر این اسطوره طی ماه های اخیر شکسته شده و خود اعراب نیز به این سؤال رسیده اند که اگر آمریکا نمی تواند حتی امنیت خود را تأمین کند چگونه می تواند امنیت ما را تأمین کند و تا چه زمانی کشورهای عربی گاو شیردهی برای آمریکا باشند. برای مشخص شدن این مسأله اتفاقات اخیر منطقه خاورمیانه و خلیج فارس را بررسی می کنیم.
آمریکا به تازگی از کاهش نظامیان خود در عراق سخن گفته و اعلام کرده که می خواهد تعداد این نظامیان را کاهش دهد. این عقب نشینی آمریکا از عراق در واقع به دلیل بازوی قدرتمند نظامی ایران در این کشور یعنی نیروهای حشد شعبی است.
همان طور که می دانیم نیروهای حشد الشعبی که همان بسیج مردمی عراق است از لحاظ فکری به ایران نزدیک بوده و اصولا مبنای تشکیل آن فتوای مرجعیت عراق می باشد که نشان می دهد پایه و اساس دینی دارد. این نیروها به صورت جد با حضور نظامیان آمریکایی در عراق مخالف بود و خواهان اخراج آنها هستند. فرماندهان حشد الشعبی بارها مواضع ضد آمریکایی و ضد صهیونیستی اتخاذ کرده و حمایت خود را از جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده اند.
در این میان بدیهی است که آمریکا نتواند حضور یک بازوی نظامی قدرتمند که پیوندهایی با ایران دارد را در کنار نظامیان و منافع استراتژیک خود در عراق ببیند.
در افغانستان نیز شاهد کاهش تعداد نظامیان آمریکایی هستیم. رئیس جمهور آمریکا به تازگی در اظهارات غافلگیر کننده به «فاکس نیوز» گفت که حدود نیمی از نیروهای این کشور از افغانستان خارج شدند. ترامپ اظهار داشت: من میخواستم نیروها را خارج کنم و خیلیها را نیز خارج کردم. در افغانستان ۱۶ هزار نظامی داشتیم که به ۹ هزار نیرو کاهش یافته است؛ بسیاری از آن خبر ندارند. وی افزود: بطور قابل توجهی نیروها در افغانستان را کاهش دادهایم اما درباره آن زیاد صحبت نمیکنم.
در سوریه نیز شاهد آن بودیم که بعد از طولانی شدن جنگ در این کشور و ناکامی آمریکا در گسترش دایره حضور عناصر تروریست در سوریه در سایه حضور نیروهای مقاومت حزب الله و ایران، بنا به اذعان جیمز جفری فرستاده ویژه آمریکا به سوریه طی یک ماه گذشته، قرار است نظامیان دیگری جایگزین نظامیان آمریکایی شوند. وی اعلام کرد که قرار است نظامیان از کشورهای ائتلاف بین المللی جایگزین نظامیان آمریکایی در سوریه شوند.
تا این جای کار آمریکا به دنبال کاهش تعداد نظامیان خود در عراق، سوریه و افغانستان است چرا که ایران را در برابر خود می بیند و چاره ای جز عقب نشینی ندارد. تحولات منطقه خلیج فارس نیز در جای خود قابل تأمل است. اقدام انقلابی ایران در توقیف یک نفتکش انگلیسی که قوانین بین المللی را زیر پاگذاشته بود این پیغام را به جهانیان به ویژه آمریکایی ها داد که ایران در برخورد با متجاوزان به حریم آبی و هوایی و خاکی خود با هیچ کشوری تعارف نداشته و از هیچ قدرتی نمی ترسد.
ساقط شدن یک پهپاد آمریکایی به دست نیروهای ایرانی که با اقدام به موقع این نیروها در برابر تجاوز پهپاد مذکور به حریم هوایی ایران انجام شد یکی از نمونه های عجز و ناتوانی آمریکایی در تأمین امنیت خود در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس است. این واقعه به قدری برای آمریکا سنگین و شوک آور بود که ترامپ در ابتدا آن را تکذیب کرده و در نهایت اذعان کرد.
سید حسن نصرالله دبیر کل حزبالله لبنان در تازهترین سخنان خود که در جریان گفتوگو با شبکه المنار مطرح کرد از دروغ دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در قبال سرنگونی پهپاد متجاوز این کشور توسط نیروهای ایرانی پرده برداشت. ترامپ بعد از واقعه سرنگونی پهپاد آمریکایی با انتشار یک پست توئیتری نوشت: آنها یک هواپیمای بدون سرنشین را حین پرواز بر فراز آبهای بینالمللی ساقط کردند. دیشب، آماده شلیک به سه نقطه برای تلافی بودیم که پرسیدم، چند نفر در این حمله کشته میشوند. یک ژنرال پاسخ داد، ۱۵۰ نفر. ۱۰ دقیقه قبل از حمله دستور دادم متوقف شود، چون متناسب با ساقط کردن یک هواپیمای بدون سرنشین نبود. عجلهای ندارم.
این در حالیست که سید حسن نصرالله اعلام کرد که واقعیت این است که ایران نامهای از طریق یک کشور واسطه به آمریکا ارسال کرد و در آن تاکید کرد که اگر هرگونه هدف در ایران یا مربوط به ایران را بمباران کنید، این کشور نیز اهداف آمریکا در منطقه را هدف قرار خواهد داد و بعد از دریافت این نامه بود که ترامپ دستور توقف حمله را صادر کرده بود.
این افشاگری سید حسن نصرالله برای کشورهای عربی که دلارهای خود را در جیب آمریکا می ریزند تا امنیتشان تأمین شود یک پیام بسیار مهم دارد و آن اینکه خود آمریکا نه تنها نمیتواند امنیت منافعش را در منطقه تأمین کند بلکه از تهدیدات ایران نیز ترسیده و جرأت هیچ اقدام نظامی علیه تهران را ندارد. بنابراین کشورهای عربی مقصد اشتباهی برای خود انتخاب کرده و طی یک چرخش منطقی در واقع ایران را حافظ امنیت منطقه می دانند.
شاهد مثال این مدعا انتشار اخبار متعددی در خصوص پیغام های متحدان عرب آمریکا خطاب به ایران است. پیغامهایی که بیش از آنکه بوی تهدید داشته باشد نشان از تقلا برای درامان ماندن از حملات ایران و نیروهای مقاومت یمن است؛ الاخبار با انتشار گزارشی نوشت: امارات در پی فهم وضع خود در قبال ایران و یمن، تصمیم گرفت به صورت آبرومندانه از یمن خارج شود و برای همین یک نماینده به تهران فرستاد و سه پیشنهاد به ایران داد.
بر اساس منابع دیپلماتیک مطلع، هیأت عالیرتبه اماراتی پیشنهادی با خود داشتند که اماراتیها در آن زمان فکر میکردند غیرقابل رد است؛ این پیشنهاد شامل سه بند بود: بازگرداندن روابط میان دو کشور بر اساس روال قبلی، تأمین حمایت مشترک دو طرفه از گذرگاههای دریایی تا (امنیت) جریان (انتقال) نفت از تمام کشورهای (حاشیه) خلیج (فارس) تأمین شود و سوم که مهمترین بند است آمادگی امارات برای ترک یمن بود.
در همین حال، عبدالله المعلمی نماینده دائم عربستان در سازمان ملل تنها طی دو هفته زبان به تعامل با ایران و گفتگو با تهران چرخاند که نشان از یک واقعیت دارد؛ اماراتی ها و سعودی ها خیلی زود با دیدن واقعیت های منطقه به این حقیقت پی بردند که آمریکا توان حمایت از آنها را ندارد که اگر داشت دست کم باید از خود و پهپادهایش در برابر ایران محافظت می کرد. در این خصوص مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا اعلام کرده که ما توان حفاظت از کشتی ها در منطقه خلیج فارس را نداریم.
این اقتدار منطقه ای ایران حتی مورد توجه کشورهای مطرح دنیا یعنی روسیه و چین نیز قرار گرفته و آنها با دیدن عقب نشینی نظامی آمریکا در منطقه و ناتوانی آمریکایی ها برای تأمین امنیت خود در برابر اقدامات ایران برای نخستین بار در اجلاس شانگهای ایران را شریک راهبردی خود توصیف کردند.
در نهایت باید گفت که کشورهای عربی متوجه آن شده اند که آمریکا آدرس نادرست را به آنها داده و در ازای دریافت دلارهای نفتی آنها، نمی تواند امنیتشان را تأمین کند و این کشورها باید راه گفتگو و تعامل را با ایران که کشور مقتدر منطقه به شمار می رود در پیش بگیرند.