به گزارش پایگاه عدالت خواهان"فیلیپ بل نویسنده علمی بریتانیایی است. کارش در زمینه ی طبیعت، دانشمندان جدید، چشم انداز علم و آخرین کتابش «نامرئی ها: جذابیت خطرناک ناشناخته ها(2014)» است. وی در مقاله ای با عنوان "Science fictions" به بررسی این موضوع می پردازد که برخلاف داستانهای عامیانه در مورد رشادت و شجاعت دانشمندان، تاریخ علم چنین نیست. گالیه در مسیر قضاوت نادرست یا بدشانسی خودش قرار گرفته بود و افتادن سیب روی سر نیوتن افسانه ای پوپولیستی بود که در واقعیت جریان اندیشه ورزی جامعه را کند می کند.
از نظر بل تاریخ علم و به واسطه آن اصول عصر روشنگری آن چنان که در تاریخ آمده، حقیقی و اسطوره ای نیست. چرا که تمامی نهادها و موسسات سعی در ایجاد اسطوره ها و قهرمان های خود دارند و علم نیز از ایجاد اسطوره های جعلی و دروغین مبرا نیست. آنچه در ادامه می آید ترجمه این مقاله توسط ساجده مقدمی است که خبرگزاری فارس آن را منتشر می کند.
فرشتگانی سکولار برای عقل گرایی
فیلیپ بل مقاله خود را اینگونه آغاز می کند که "دانشمندان می توانند به طور غریزی رشته های دیگر را بی ارزش بدانند یا حتی به تمسخر بگیرند و یکی از موضوعاتی که آنها را به شدت رنج می دهد، تاریخ است. در واقع، دانشمندان جدای از دستاوردهای فکری دانشمندانی هم چون اینشتین، داروین، نیوتن، گالیله، حکایت دیگری برای ارائه به تاریخ بشریت ندارند. آنها پس از این دانشمندان موسسات و تلسکوپ ها را به نام آنها نامگذاری می کنند و از آنها فرشتگانی سکولار برای عقل گرایی می سازند.و دقیقا مشکل همینجاست. اغلب اوقات، تاریخ به ابزار لفظی تبدیل می شود که به علم خدمت می کند و یا حکم منبع سخنرانی پر جنب و جوشی را برای مقدمه ی سخنرانی یا کتاب دارد و اغلب اوقات نمی تواند در مقابل تاریخ سازی های علمی قد علم کند."
وی در ادامه می گوید: نمی خواهم ارزش زمینه تاریخی را نادیده بگیرم. اما این موضوع نیز نگران کننده است که علاقه به ایجاد یک داستان خوب، اغلب دانشمندان را به ترک نگرش دقیق شان به حقایق سوق می دهد. حقایقی که انها در کار خودشان ارائه می دهند. نگران کننده ترین بخش قضیه، این است که چنین روایت هایی از تاریخ علم به روایتی مدرن تبدیل شده اند - به طوری که، آزار و اذیت گالیله را نشانگر دشمنی دین با حقایق علمی تلقی می کنند.
افسانه های پوپولیستی علم را برای عامه جذاب می کند
از نظر فیلیپ بل "هیچ چیزی مسخره تر از داستان جعلی و دروغین سقوط سیب برای نشان دادن علم در مراسم افتتاح پارالمپیک وجود ندارد. اما آنچه ریچارد وستفولد، زندگی نامه نگار صریح نیوتن درباره این داستان می گوید، به ما هشدار می دهد که چگونه این افسانه های پوپولیستی می تواند دیدگاه متمایل به علم را به پایان برساند. از نظر وی چنین داستان هایی، ایده های جذاب علمی هم چون "گرانش و جاذبه"را عامه پسند می کند و از ارزش انها می کاهد. چنین ایده های جذابی نمی تواند سنت علمی را شکل دهد. علاوه بر این، چندتای دیگر از این سیب های جویده شده در مراسم افتتاحیه پارالمپیک می توانند توضیح دهند که اگر ماه درست مثل سیب است، پس چرا سیب می افتد، اما ماه نمی افتد؟ چنین حکایت هایی به جای تحریک اندیشه ورزی، می تواند شعله های تفکر را خاموش کند."
جانشین فعلی نیوتن به عنوان رئیس انجمن سلطنتی، پل نیوز، این ادعای تاریخ را با این ادعا در هم می آمیزد که مراسم افتتاحیه پارالمپیک "جریان روشنگری را جشن می گیرد که عقلانیت را برای گشایش در اسرار طبیعت و پیشرفت حقوق انسانی" به ارمغان می آورد. همچنین در عصر قرون وسطی هم عقلانیت زیادی وجود داشت (هرچند که بسیاری از این عقلانیت ها درست نبودند). حتی با توجه به شیوه های خشک و افراطی فلسفه و تعلیم و تربیت قرون وسطی هم باید گفت عقلانیت بیش از حد وجود داشته است و تصویر "اسرار طبیعت" میراثی از "فلسفه پنهان و اسرار آمیز" اواخر رنسانس است، که علم (و گرانش نیوتن) را به شیوه ای متفاوت از روایت متعارف تعریف می کند.
نباید از دانشمندان عصر روشنگری، قهرمان ساخت
از نظر فیلیپ بل نباید از دانشمندان عصر روشنگری قهرمان ساخت. از نظر او "بیکن به عنوان یکی از پیشگامان علم و روش علمی در عصر روشنگری، در توسعه علم نقش مهمی داشت؛ این دقیقا همان نکته مهمی است که با تبدیل ایده او به ایده ای بی انتها به نوعی دیدگاهش را تاریک و مبهم می کند. نقش بیکن در این تصویر رمزآلود از پیروزی عقلانی روشنگری مانند نیوتن، پیچیده و مبهم است به طوری که با حکایت مشهور مدرن از آن هم خوانی ندارد. اما در حقیقت بیکن چیزی را پیشنهاد داد که می توان روش علمی نامید. این موضوع واقعا مسئله ی پیچیده و بغرنجی است که بیکن هرگز توضیحش را در مورد چگونگی عملکرد این روش به اتمام نرساند. هیچ کس نحوه ی کارکرد این روش را ندیده بود و احتمالا حرف جیمز درست باشد " که مانند صلح با خدا، روش بیکن از فهم آدمی فراتر می رود. علاوه بر این، بیکن از علم نه به عنوان یک ماجراجویی فکری، بلکه به عنوان یک موتور برای قدرت دولتی طرفداری می کرد. بیکن در توسعه علم مهم بود؛ اما این دقیقا همان مسئله ای است که دیدگاه هایش را به نوعی حقیقت بی انتها تبدیل می کند."
گالیله قربانی بدبختی و قضاوت نادرست
نویسنده مقاله به مقابله با تصویر سازی تاریخی از گالیله می پردازد و عنوان می کند" همانطور که مورخان در مورد گالیله عقیده دارند: گالیله تحت تأثیر سرنوشت و تقدیر خودش بوده است. به عنوان مثال استفن جی گولد او را "قربانی بدبختی و قضاوت بد می داند و نه آدم فداکاری که در موقعیت اجتناب ناپذیر جنگ ابدی بین علم و دین گرفتار شده است.". در واقع نمی توان به راحتی اقدامات ناخوشایند کلیسای رومی را رد کرد، اما باید به زمینه تاریخی آن دوران نیز با دقت بیشتری نگاه کرد."
تاریخ به شهیدان دروغین علم نیاز دارد؟
فیلیپ بل صراحتا می گوید" استفاده های تاریخی از گالیله خیلی نادرست هستند. برای مثال چرا جورجانو برونو، در سال 1600 به میخ کشیده و سوزانده شد؟ هرچند او کوپرنیکی بود و به چندگانگی جهان اعتقاد داشت، اما به خاطر این ایده ها محکوم نشد، بلکه به خاطر دیدگاه های ملحدانه و بدعت گزارانه اش درباره جنبه های سنتی تر اعتقاد مسیحی محکوم شد. هرچند که اینشتین هم برای ساختن شخصیت شهید علم از برونو با دیگر افراد سازش و تبانی کرد. بعید به نظر میرسد که ما هرگز بتوانیم از این داستان خلاص شویم، هرچند که خود مورخان هم این طور میگویند. ظاهرا، تاریخ به چنین شهیدان علمی دروغینی نیاز دارد."
باید نگران تاریخ باشیم
نویسنده در ادامه تصریح می کند که"علم هیچ گاه این دیدگاه تاریخی را رها نکرده که تاریخ نگاران از زمان متروک شدن در جامعه؛ نگرشی ژرف و عمیق در مورد حوادث پیدا کردند؛ در واقع سفری پیروزمندانه از دوران تاریک جهل و خرافات به روشنایی عقل داشتند. براساس این دیدگاه، همه ما دائما در مورد دانشمندان تاریخی به این موضوع توجه می کنیم که کدام اندیشه های آنها از سیل حوادث جان سالم به در برده اند و توجهی نداریم به این که آنها چگونه فکر می کردند و چرا؟ برخی نظریات عجیب و غریب کپلر، نیوتن، فارادی همه و همه را باید انحراف هایی نادر در طول تاریخ بدانیم: «آیا عجیب نیست که چنین ذهنهای بزرگی چنین ایده های عجیب و غریب را بپرورانند؟پس با این اوصاف به هیچ وجه عجیب نیست که نگران تاریخ باشیم."
تمام بنگاهها و موسسات اسطوره های خود را جعل می کنند
بل عنوان می کند که"مطمئنا جذابیت این دیدگاه قهرمانانه در این است که توضیح می دهد چرا دانشمندان با سرعت و بی قاعده در مقابل تاریخ رفتار می کنند. البته تاریخ به طور اجتناب ناپذیری در گفت و گو های عوام ساده می شود؛ در همین زمینه اریک هابزبون به خوبی به این نکته اشاره می کند که تمام بنگاهها و موسسات اسطوره های خود را جعل می کنند. با این حال، به نظر می رسد دانشمندان دارای حساسیت غیر معمولی برای جعل روایت ها، زیارتگاهها و بت های خود هستند. و این تقریبا همان هدف همیشگی آموزش علم به عنوان تلاشی شریفانه و شجاعانه و هدفمند برای دستیابی به حقیقت در مقابل ایدئولوژی و خرافات است. در نتیجه فرقی نمی کند گالیله در مقابل پاپ یا انیشتین در برابر نازی ها قرار بگیرند. در این داستانها، دانشمندان بزرگ غل و زنجیرها را پاره می کنند و از چنگال زورگویان بیرون می آیند، در حالی که عقاید دینی و تعصبات تسلیم نابخردی و حماقت می شوند."
"تصمیم به ارائه علم به عنوان صدایی "بالاتر" از سیاست و ایدئولوژی، قدم به قدم با دیدگاه ساده ای از تئوری علمی ساختگی که بسیاری از دانشمندان بر آن تأکید دارند؛ پیش می رود. تئوری هایی که به سادگی خود را در برابر اعتبار بی نظیر آزمایش محک می زنند و مسلما نیازی به گفتن ندارد که به ندرت می توان شرایط کامل آزمایش را ایجاد کرد."
آرزوی ثبت تاریخ به نام علم و به عنوان مبارزی قدرتمند
نویسنده در نهایت نتیجه گیری می کند که "در زمانی که علم به طور واقعی تحت تهدیدات دینی، سیاسی و ایدئولوژیک در زمینه ی تغییرات آب و هوایی، نظریه تکاملی و تحقیقات جنینی و سلول های بنیادی است، آرزوی ثبت تاریخ به نام علم و به عنوان مبارزی قدرتمند قابل درک است. اما همانطور که ریچارد وست هالف می گوید واقعیت این است که با تجدید تاریخ بر اساس اعتقادات کنونی مان، در واقع هدف خود رانابود می کنیم. بر این اساس دیگر نمی توان تاریخ گذشته علمی و یا حال آن را به وضوح مشاهده کرد و به سختی می توان ادعا کرد که مبارزه ی علمی مبتنی بر شواهد بوده است، در حالی که چنین بی تفاوتی به شواهد تاریخی نشان می دهد.
نسخه خیالی "اصول روشنگری" نقش موثری در وضعیت کنونی جامعه ندارد چراکه اکنون عقل و شواهد آن از تعصب و خرافات آزاد شده اند. برخی از نسخه های این اهداف خیالی با تاریخ سازی در مورد گالیله و داروین به اشتراک گذاشته شده اند. اما زمان آنها زمان ما نیست و جنگ آنها متفاوت بود. ما باید آنها را تنها بگذاریم و با امور مورد نیازمان در زمان حال ادامه دهیم."/فارس
انتهای پیام/