این شماره ویژه حوادث خرداد سال 1360 در مورد عدم کفایت سیاسی و برکناری بنی صدر از ریاست جمهوری ایران است.
در این نشریه مواضع جمعی از نمایندگان معروف مجلس شورای اسلامی در آن زمان از جمله آیت الله خامنه ای ، دکتر ولایتی، شهید علی اکبر دهقان ، دکتر موسی زرگر ، حجت الاسلام هادی غفاری ، و حجت الاسلام مجید انصاری بطور خلاصه و موجز ارائه شده است. علاوه بر این مطالبی به مناسبت هفته سربازان گمنان امام زمان(عج) آورده شده و همچنین در صفحه آخر یاد شهدای ترور شده استان گلستان گرامی داشته شده است.
این نشریه هشتمین سال انتشار خود را می گذراند و در قطع A4 منتشر می گردد و حاوی مطالب ارزشی در حوزه دین و تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است. اینک حرف اول شماره اخیر نشریه انقلاب را تحت عنوان " بنی صدر از گلستان تا پاریس" با هم مرور می کنیم.
سپس می توانید کل نشریه را دانلود نمائید:
*********
تصویب طرح عدم کفایت سیاسی بنی صدر در مجلس شورای اسلامی
" بنی صدر از گلستان تا پاریس "
پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در 13 آبان ماه سال 1358 ، بازرگان از نخست وزیری دولت موقت استعفا داد و اداره دولت در اختیار شورای انقلاب قرار گرفت. متعاقب آن زمینه برای برگزاری اولین انتخابات ریاست جمهوری پس از پیروزی انقلاب، فراهم شد. لذا هر حزب و گروه و جریانی حتی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و مارکسیستها و کمونیستها ، و خلاصه افراد و جریانات مختلف، اعم از طرفدار و مخالف انقلاب به معرفی کاندیدای خود پرداختند که خوشبختانه حضرت امام اعلام کرد کسانی که به قانون اساسی رای نداده اند نمی توانند کاندید ریاست جمهوری شوند. این حرف کاملا درست بود، زیرا رئیس جمهور منتخب باید براساس قانون اساسی عمل نماید و کسی که به آن رای نداده و آن را قبول ندارد چگونه می تواند به وظایف قانونی خود عمل و کشور را اداره نماید؟
البته به دلیل مخالفت امام با کاندیداتوری روحانیون در این انتخابات ، لاجرم جامعه روحانیت مبارز تهران از کاندیداتوری «ابوالحسن بنی صدر» حمایت کرد و حزب جمهوری اسلامی ابتدا از جلال الدین فارسی و بعد (پس از تشکیک در اصالت ایرانی اش توسط مخالفان حزب) از کاندیداتوری «حسن حبیبی» جانبداری نمود. پس از این موضوع کاندیداها شروع به تبلیغات در کشور نمودند. اما بنی صدر بیش از همه تقلّا کرد . بطوری که در مدت کوتاهی ، به شکل گسترده نامش بر سر زبانها افتاد. علت این امر سه چیز بود :
1- «ظاهر نمایی» در علم و دیانت از جمله تالیف کتب «اقتصاد توحیدی» و «کیش شخصیت» و «مدرس» به اضافه انتشار روزنامه انقلاب اسلامی .
2- «پدیدةآقازادگی» یعنی انتساب ایشان به یک خانواده مذهبی ، چون پدر ایشان مرحوم آیت الله بنی صدر از شخصیتهای مشهور و با وجاهت مذهبی بود.
3- حمایت برخی از شخصیتهای مذهبی و مبارز معروف و تشکل هایی مثل جامعه روحانیت مبارز تهران از ایشان .
4- عدم اطلاع از سوابق جاسوسی ایشان برای آمریکا و ارتباط با جاسوسان آن سفارتخانه . [با استفاده از کتاب گونه شناسی بحرانها و راهبردهای مقابله با آنها اثر کامران غضنفری]
تا اینکه نزدیک انتخابات یعنی در دی ماه سال 58 بنی صدر در سفری به گرگان ، کردکوی، علی آباد کتول و گنبدکاووس آمد . او در گرگان به منزل یکی از بازاریان و ملی گراها بنام آقای (ب) از افراد شاخص شهر بود دعوت شد تا از او حمایت نمایند.
بنی صدر علاوه بر صحبت اختصاصی در آن جمع و جلب حمایت آنها ، برای مردم نیز بطور عمومی در محوطه زمین فوتبال دانشگاه علوم کشاورزی گرگان سخنرانی نمود. بنی صدر در آنجا با استفاده از شگردهای تبلیغاتی و جوان پسند به طرح مسائل مختلف پرداخت. مهمترین مطلبی که در آن روز مورد توجه جمعیت قرار گرفت این بود که گفت من به جوانان وام ازدواج می دهم. با گفتن این حرف ناگهان صدای کف زدن حاضران بلند شد. [با استفاده از دفتر خاطرات شخصی غلامرضا خارکوهی]
لذا در پنجم بهمن ماه سال 58 ، اولین انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و بنی صدر انتخاب گردید. پس از انتخاب بنی صدر ، وی در اولین گام می خواست مرحوم حاج سید احمد خمینی را به عنوان نخست وزیر به مجلس شورای اسلامی برای گرفتن رای اعتماد معرفی نماید که با مخالفت صریح امام مواجه شد چون امام نمی خواست کسی از نزدیکانش در این مسئولیتها باشد.
سپس او به این منظور «مصطفی میرسلیم» را به مجلس معرفی نمود که با مخالفت نمایندگان مجلس مواجه شد. گزینه های دیگر مورد نظر بنی صدر نیز به چنین سرنوشتی مواجه گشتند، تا بالاخره با وساطت هیئتی سه نفره ، «شهید رجایی» به مجلس معرفی شد و توانست رای اعتماد لازم را برای نخست وزیری از مجلس کسب نماید.
متاسفانه پس از چندی ، رئیس جمهور منتخب که اتکا به رای مردم وی را مغرور ساخته بود، بجای همراهی با ملت انقلابی و همکاری با نخست وزیر، سر ناسازگاری با آرمانهای انقلاب و دولت شهید رجایی را آغاز کرد.
نادیده انگاشتن حریم جمهوری اسلامی و نهادهای قانونی آن ، تعرض به حریم ولایت فقیه و ایستادن در مقابل امام، استفاده از مشاوران و همکاران بد نام در دفتر ریاست جمهوری ، ایجاد اخلال در امور دفاعی کشور در جریان جنگ تحمیلی ، ناتوانى آقاى بنى صدر در معرفى فردى بعنوان نخست وزير به مجلس شوراى اسلامى ، سرگرم شدن به بازيهاى سياسى ، عدم درك صحيح ايشان از بديهى ترين اصل مسلم قانون اساسى و يا عدم اعتقاد ايشان به اصل تفكيك قوا، عدم ابلاغ مصوبات مجلس به مسوولان اجرایی، دخالت صريح آقاى بنى صدر يعنى رئيس قوه مجريه در قوه قضائيه ، مخالفت مستمر ايشان با مجلس شوراى اسلامى ، ارتباط بنی صدر با جاسوسان آمریکا ، تشکیل یک سازمان غیر قانونی بنام گارد رياست جمهورى، و مسلح کردن گروهکهای ضد انقلاب ، تنها بخشی از اقدامات غیر قانونی بنی صدر محسوب می شود.
رئیس وقت مجلس(آقای هاشمی) در جلسه استیضاح بنی صدر می گوید: «مكرر از لبان مقدس امام شنيدم،...كه امام متاثر بود از اينكه رئيس جمهور با اين گروهكهاى محارب آشوب طلب و برانداز روابط ارگانيك برقرار كرده ، و مكرر امام به من گفتند كه من به ايشان پيغام دادم كه موضع خودش را در مقابل اينها معين كند و او جواب نداده و يكروز در حضور من،- جمع ما و آقاى بازرگان و آقاى بنى صدر- امام با اوقات تلخى به آقاى بنى صدر گفتند كه از جرايم شما اينست كه " شما با اين گروهكهاى ضداسلام و ضدانقلاب رابطه داريد".
ايشان گفت:" نه، من چه رابطه اى دارم"؟
امام گفت:" شما اينها را مسلح كرديد". امام لرزيد و اين جمله را گفت.
بعد ايشان جواب داد كه "خوب من اسلحه دادم كه خودشان را حفظ كنند، جانشان در خطر بود."
امام گفت:" به درك كه جانشان درخطر باشد، به جهنم كه درخطر باشد، شما ميخواهيد چه كسى را حفظ كنيد در حكومت اسلامى؟، با اسلحه كى؟"
و با اين صراحت در حضور آقاى بازرگان و من و دوستان ديگر وخود آقاى بنى صدر، امام اينجورى با ايشان برخورد كرد ولى ايشان تغيير موضع نداد،... [حتی] روزهاى قبل از انتخابات رياست جمهورى، آقاى بنى صدر... گفت: " بنظر من تنها كسى كه (غير از خودشان) در ميان مردم راى دارد، آقاى مسعود رجوى[رئیس جنایتکار سازمان منافقین] است" اين جمله، جمله ساده اى نبود، اين دلالت بر يك قرارداد استراتژيكى بين اينها ميكرد و امروز ما داريم نتيجه اش را در خيابانهاى تهران وخيابانهاى شهرستانها مى بينيم[که بر علیه جمهوری اسلامی جنگ مسلحانه اعلام کرده اند.]»

اولین جبهه گیری صریح و روشن «بنی صدر» در مقابل انقلاب و نظام در سخنان وی در مراسم سالگرد هفدهم شهریور سال 1359 آشکار شد. با این اظهارات وی نشان داد که با اتکا به آرای مردم بنا دارد در مقابل انقلاب و نظام و رهبری آن ایستادگی کند.سخنرانی وی در عاشورای حسینی در میدان آزادی در تاریخ 28/8/1359 نیز وجه دیگری از موضع گیری وی بر علیه قانون اساسی ، قوه قضائیه ، صدا وسیما و... را جلوه گر ساخت.
بالاخره وی با سخنرانی خود در دانشگاه تهران در تاریخ 14 اسفند ماه 1359 با تعرض چند باره به پایه ها و ارکان نظام و نهادهای قانونی آن به تهییج مردم پرداخته و متعاقب آن ، گروهک ها به خصوص گروهک منفور منافقین با سوء استفاده از شرایط به وجود آمده پس از سخنرانی رئیس جمهور ، به تخریب و آشوبگری پرداخته و غائله 14 اسفند ماه را در تهران به وجود آوردند.
با این غائله ، رویارویی بنی صدر با انقلاب ، نظام و رهبری جدی شده و وارد مرحله حساسی گردید. حتی دفتر هماهنگى رئیس جمهور در واقع هماهنگ كننده گروهکهاى مخالف نظام جمهوری اسلامی بود و خود ايشان هم اذعان می کرد که رهبر جناح مخالفان نظام است. حتی ایشان در مصاحبه با روزنامه لوماتن چاپ پاريس 15 مى 1981 (25/2/60) می گوید: «شكنجه در ایران از زمان شاه بيشتر شده است. زمان شاه اميدواركننده تر بود.
لااقل آنجا دورنماى تمدن بزرگ وجود داشت. امروز آن هم نيست. و مضحكتر از همه اين است كه او در این مصاحبه شاه را از همه شهداى انقلاب اسلامى بالاتر معرفی می کند.
در چنین شرایطی بود که در محافل عمومی و نماز جمعه ها «شعار مرگ بر بنی صدر» فراگیر و عمومی سد. تا اینکه در تاریخ 20 خرداد ماه سال 1360 نیز پس از مسجّل شدن کارشکنی های فراوان بنی صدر در روند جنگ تحمیلی و ناتوانی او در ساماندهی و مدیریت نهادهای نظامی کشور در مقابل تجاوز ارتش صدام ، وی توسط امام راحل(ره) از سمت فرماندهی کل نیروهای مسلح عزل گردید.
متعاقب آن در 24 خرداد سال 60 تعداد 120 نفر از نمايندگان مجلس شورای اسلامی (که چهار نفر از آنها نمایندگان مردم استان گلستان بودند به اسامی آقایان منوچهر متکی، مظاهر حقشناس، محمد نوروزی و مرحوم حسینی رامیانی) با ارائه طرحی از هيأت رئيسه مجلس خواستند كه مسأله عدم كفايت سياسى رئيس جمهور را در صحن علنی مجلس مطرح كنند.
در این ایام آقای بنی صدر که مدعی پشتیبانی 11 میلیون رای دهنده بود، مخفی شد و خود را از انظار عمومی پنهان کرد. براستی اگر مردم خواهان او بودند چرا خود را مخفی کرد؟ پس خود او هم می دانست که مردم او را نمی خواهند و به همین سبب شعار مرگ بر بنی صدر سر می دادند. در نتیجه مجلس در 31 خرداد سال 60 رای به عدم کفایت سیاسی بنی صدر برای ادامه ریاست جمهوری وی داد.
البته بنی صدر که از ترس از چند روز قبل در یکی از منازل تهران مخفی شده بود ، در مخفیگاهش ضمن دیدار با مسعود رجوی و توافق برای همکاری جدی جهت براندازی نظام ، به اتفاق یکدیگر با لباس زنانه از کشور گریختند و به فرانسه رفتند.
منافقین نیز که با برکناری بنی صدر بزرگترین حامی داخلی خود را از دست داده بودند، بر اساس توافق بین خود، در 30 خرداد آن سال رسما جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی را اعلام نمودند. به دنبال آن منافقین بطور گسترده دست به بمب گذاری و ترور مسئولان و مردم انقلابی زدند که از جمله آن ترور نافرجام حضرت آیت الله خامنه ای در ششم تیر و فاجعه هفتم تیر (شهادت دکتر بهشتی و 72 نفر دیگر) و هشتم شهریور (شهادت رجایی و باهنر) در تابستان سال 1360 بود. [با استفاده از منابع قبل، به اضافه آرشیو مذاکرات مجلس شورای اسلامی]
بنی صدر در پاریس با دلار های اهدایی آمریکا و اروپا به اتفاق رجوی و چند ضد انقلاب فراری دیگر تشکیلاتی بنام «شورای مقاومت ملی» و دولت موقت و کابینه ای برای خود درست کرد و تا مدتها او هنوز خود را رئیس جمهور خود خوانده ایران و رجوی خود را نخست وزیر معرفی می کردند که در این میان خوراک تبلیغاتی رسانه های غربی بر علیه جمهوری اسلامی و مضحکه مردم ایران و جهان شده بودند.

این همبستگی گُرگ و کَفتار چنان شد که حتی رجوی با فیروزه دختر نوجوان بنی صدر (که بیست سال از خودش کوچکتر بود) ازدواج نمود. تا اینکه به تدریج اختلاف این دو فراری چنان بالا گرفت که حدود یک سال و نیم بعد بین شان شکاف افتاد و ضمن آن مدتی بعد رجوی و بنی صدر از هم جدا شدند، اما هردو بطور مجزا همچنان با دلارهای بی شمار آمریکا و اروپا مشغول دشمنی و توطئه بر ضد انقلاب اسلامی بودند.
رجوی دختر بنی صدر را نیز در سال 63 طلاق داد و با مریم قجر عضدانلو (همسر مهدی ابریشمچی) و بصورت غیر شرعی (و براساس به اصطلاح انقلاب ایدئولوژیک من در آوردی رجوی در سازمان منافقین) ازدواج کرد. [منابع قبل] در این مدت رجوی نیرهایش را به کشور عراق فرا خواند و ارتش به اصطلاح خلقی اش بجای آنکه در خدمت خلق ایران قرار گیرد با تمام قدرت در خدمت صدام جنایتکار (رئیس جمهور پیشین عراق) که در حال جنگ با ایران بود قرار گرفت و بیش از پیش دستشان به خون مردم بی گناه ایران آلوده شد.
بعد از سقوط صدام، فرقه رجوی دربست به اروپا و امریکا پناه برد و نوکر حلقه بگوش دول امپریالیستی شد. این در حالی بود که آنان در سالهای نخست پیروزی انقلاب همواره در سخنرانیها و شعارها و اعلامیه ها و نشریات خود دم از مبارزه با امپریالیسم می زدند. بنی صدر و رجوی گرچه چون گرگان و سگان جانشان از هم جدا بود اما هر دوی آنان بر خلاف ادعا و شعارهای پیشین خود، آلت دست دشمنان ملت ایران شدند و بجای آنکه نوکری کشور و مردم ایران را بکنند با تمام خفت و ذلت، جیره خوار دول امپریالیستی مخصوصا آمریکا و فرانسه و اسرائیل شدند.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما
غلامرضا خارکوهی - صاحب امتیاز و مدیر مسئول نشریه انقلاب
شما می توانید این ویژه نامه را از اینجا دانلود کنید.