به گزارش پایگاه عدالت خواهان"نمازجمعه این هفته ( 24 آذر 96 ) شهرستان عباس آباد شمال کشور همچون گذشته به امامت حجت الاسلام والمسلمین سیدمصطفی محمدی امام جمعه انقلابی برگزار گردید.متن مشروح خطبه دوم بدین شرح میباشد
(ضرورت کسب بصیرت)
خودم و شما برادران و خواهران ایمانیم را به تقوای الهی به پرهیزکاری به خویشتنداری به دوری از گناه و نظم در امورات زندگی دعوت و سفارش می کنم.
متقین اهل بصیرت هستند روشن ضمیری در پرتو تقوای الهی پدیدار می شود می توان گفت تقوا ستون خیمه بصیرت است چون تقوا عقل را روشن می کند و دریچه حکمت را به سوی انسان می گشاید،خداوند در قرآن مجید می فرماید: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَتَّقُوا اللَّهَ يَجعَل لَكُم فُرقانًا ای کسانی که ایمان آوردید اهل تقوا بشوید که اگر تقوا داشته باشید بصیرت و شناخت حق و باطل را به شما عنایت خواهیم کرد،و اهل بصیرت می شوید.
لذا شهدای ما در اوج بصیرت بودند، اگر شهید حسین فهمیده 13 ساله نارنجک به کمر می بندد و زیر تانک می رود تا دشمن وارد مرز سرزمینی ولایت نشود و رهبر امام خود می شود از بصیرت است، اگر شهید حججی چنان کشته می شود که مانند اربابش حسین بن علی فدا می گردد از بصیرت است.
حضرت امیرالمومنین می فرمایند: نداشتن بینایی از نداشتن بصیرت و آگاهی راحت تر است خیلی ها بصر دارند چشم دارند اما بصیرت ندارند خیلی ها چشم دارند اما آگاهی و شناخت ندارد اما یکی بصر و چشم ندارد اما بصیرت و فهم دارد امام باقر وارد مسجدالنبی شده بود یکی از اصحابش به نام ابوبصیر می گوید: من کنار حضرت ایستاده بودم و مسجد شلوغ بود که امام فرمود:ابوبصیر آنهایی که اطراف من هستند از آنها سئوال کن که متوجه ورود و حضور من در مسجد شدند یا خیر؟ ابوبصیر می گوید رفتم از کسانی که دور و اطراف امام بودند از یکی شان سئوال کردم که آیا متوجه حضور امام باقر در مسجدالنبی شدید یا نه ؟گفت نه من متوجه نشدم.از دومی سئوال کردم که آیا امام باقر میوه دل پیغمبر وارد مسجدالنبی شده است یا نه؟گفت من متوجه کار خودم بودم و متوجه اطراف نبودم و از سومی و چهارمی سئوال کردم آنها هم اظهار بی اطلاعی کردند رفتم محضر امام باقرگفتم آقا ،اینهایی که اطراف شما بودند و دوربر شما هستند اظهار بی اطلاعی کردند.امام فرمود برو آن گوشه مسجد، آن پیرمردی که در حال نماز است از او بپرس.رفتم آن گوشه مسجد دیدیم ابوهارون مکفوف نابیناست با خود گفتم آنهایی که چشم داشتند و چشم دارند در کنار امام بودند متوجه حضور امام نشدند اینکه چشم ندارد از این فاصله چگونه متوجه تشرف امام می شود که امام می فرماید: از او بپرسم ،ولی چون امر امام هست باید از آن اطاعت کنم و از ایشان سئوال کنم منتظر ماندم تا نمازش تمام شد نزدیک شدم و سلام کردم و جواب داد،گفتم آیا آقا امام باقرفرزند رسول خدا وارد مسجدالنبی شدند یا نه ؟گفت:بله تازه مشرف شدند از آن ظلع مسجد هم وارد شدند گفتم شما از کجا فهمیدید آنهایی که چشم داشتند متوجه نشدند تو چطور متوجه شدی ؟گفت در و دیوار مسجد وجود نازنین امام تکریم می کند را فضای مسجد مشخص است که امام وارد شده است هو نورساطع نور امام همه جا را فرا گرفته است.مسجد با حضور امام نورانی شده است .این بصیرت و آگاهی است .
امروز اگر کسی بصیرت و آگاهی دارد نور ولایت را درک می کند،عظمت ولایت را درک می کند،اگر درکنار ولی هم نباشد و درک ظاهری از ولی هم نداشته باشد.اما ما که در فضایی زندگی می کنیم که امام راحل قیام کردند ،انقلاب کردند،در این کشور رهبری کردند اما آنگونه ای که باید امام را بشناسیم ،نشناختیم.
شاید کسی در بیت امام باشد و با امام زندگی کرده باشد، اما امام شناس نباشد و معنای ولایت را درک نکرده باشد ولی آن جوان لبنانی ،آن جوان بحرینی و یمنی حضور امام را درک نکرده باشد اما معنا و جایگاه ولایت را بهتر فهمیده باشد و بهترامام شناس باشد. یا آن روحانی شیعی سیدحسن نصرالله لبنانی بهتر سربازی ولایت و رهبری را می کند.یا آن شیخ زکزاکی سنی مالکی نیجریایی که در پاریس با امام ملاقات می کند و بعد از انقلاب به عشق امام به ایران سفر می کند مذهب و مکتب تشیع را می پذیرد و باعنوان شاگرد امام به نیجریه برمی گردد.امروز هرچی شیعه در نیجریه است به برکت و به همت این مرد بزرگ علامه شیخ زکزاکی است که تا حدود 20 میلیون نفر آمار شیعه نیجریه را دادند از وجود ایشان بوده است.که تا به امروز به عنوان مرید رهبری معظم و مروج اندیشه مقام معظم رهبری فعالیت کردند که در دو سه سال قبل در روز قدس پسرش کشته می شوند اما عشق آنها این است که مروج اندیشه رهبری هستند،عشق آنها این است که اندیشه استکبار ستیزی و صهیونیست ستیزی را تبلیغ می کنند ،عشق آنها این است که مساجد و حسینه های خودشان عکس امام و رهبری را به تصویر می کشانند که در چنین روزهایی در آذرماه سال 94 با حمله ارتش نیجریه به حسینه شیخ زکزاکی دوهزار نفر از شیعیان به همراه سه نفر از فرزندان دیگر شیخ زکزاکی کشته می شوند و شیخ زکزاکی و همسرش مجروح و اسیر می گردند اینها در فضای ایران و در جغرافیای کشورمان نبودند اما اینگونه عاشق ولایت هستند برای اندیشه امام و برای اندیشه رهبری جان خود را فدا می کنند این از بصیرت است.
امیرالمومنین هم وقتی یاران بصیر خود را ازدست می داد فریادش بلند شد که أَیْنَ إِخْوَانِیَ الَّذِینَ رَکِبُوا الطَّرِیقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ آن دوستان و رهروان طریق که بر جاده حق قدم می گذاشتند کجا رفتند أَیْنَ عَمَّارٌ وَ أَیْنَ ابْنُ التَّیِّهَانِ وَ أَیْنَ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ عماریاسر کجاست؟ ابوهیثم بن تیهان ها کجایند؟ خُزَیمَة بن ثابِت ذوشهادتین ها کجایند؟علی اشک می ریزد و فریاد بلند می کند که واحسرتا، کسانی که قرآن را قرائت می کردند،حکم قرآن را می دانستند و به آن عمل می کردند،فرائض و احکام دین را عمل می کردند،سنت ها را احیا می کردند آنها کجایند؟
امیرالمومنین وقتی مالک اشتر را ازدست می دهد نالان می شود.مالک یار بصیر امیرالمومنین بود وقتی خبر شهادت مالک را آقا امیرالمومنین می شنود مانند مادر جوان ازدست داده اشک می ریزد و می فرماید مالک و ماادراک مالک.
مالک که بود؟ مالک چه بود؟ چه کسی مالک را می شناخت و چه کسی مالک را درک کرده است.
اگر مالک کوه بود کوهی بلند و استوار بود.
اگر مالک سنگ بود سنگ محکم و مستحکمی بود.
آقا امیرالمومنین می فرماید:ای کاش خدا دو مالک دیگر به علی می داد.بعد می فرماید: نه ای کاش خدا یک مالک دیگر نصیب علی می کرد؟
مالک کسی بود که آنقدر سربازی علی را می کرد که یک روزی همسر مالک ،هاجر دست فرزند خردسالش ابراهیم را گرفت به محضر امیرالمومنین آمد که علی جان مالک کجاست؟ امیرالمومنین فرمود:مگر مالک خانه نمی آید،گفت :نه مالک به خانه نمی آید.آقا فرمود:خرجی و نفقه می دهد.هاجر گفت:بله یا امیرالمومنین، اما دو ماه است که مالک را نمی بینیم. علی سرش را پایین انداخت صدا زد هاجر غبار فتنه چنان فراگیر شده است که مالک تمام وقت خود را برای ازبین بردن فتنه گذاشته است،برای همین مالک به خانه نمی آید.هاجر صدا زد آقاجان چه کنم دل ابراهیم من برای بابایش مالک تنگ شده است. امیرالمومنین فرمود:هاجر اگر می خواهی مالک را ببینی باید دم دم های صبح، هنگام سحر به مسجد بروی قبل از اذان صبح مالک را می بینی برای نمازشب به مسجد می آید و نمازشب می خواند می توانی آنجا مالک را ببینی.
هاجر از امیرالمومنین خداحافظی کرد داشت می رفت که امیرالمومنین صدا زد هاجر كان الاشتر لي كما كنت لرسولِ الله مالک برای علی مانند علی برای پیامبر است.
دم دمای صبح هاجر وارد مسجد شد دید مالک درحال نماز شب است نمازشب مالک که تمام شد هاجر صدا زد مالک،مالک وقتی برگشت دید همسرش و فرزندش ابراهیم است صدا زد هاجر تو اینجا چکار می کنی؟ تو اینجا را از کجا پیدا کردی؟آدرس من را از کجا گرفته ای؟ گفت:از علی گرفتم.یک وقت هاجر می بیند مالک دارد به خود می لرزد صدا زد مالک چرا می لرزی؟ گفت:نکند رفتی پیش امیرالمومنین و شکایت من را بردی؟ گفت:نه فقط رفتم آدرس تو را گرفتم.
می گویند مالک آنقدر شجاعت دارد که اگر در بیابانی ظلمانی و ظلمات شب اگر بر پستان سگ حامله ای لگد بزند که آن سگ چنان زوزه می زند که هر انسان عادی قالب تهی می کند اما مالک اشتر با آن شجاعت نمی ترسد اما در مقابل ولی اش و امامش می لرزد.
(وقتی مالک آرام شد)
هاجر گفت:مالک امروز من به تو عاشق تر شدم علاقه و محبت تو در دلم بیشتر شده است چون امیرالمومنین فرمود:مالک برای علی مانند علی برای پیامبر است.این مالک چرا ارزش دارد؟ چون بصیرت دارد.مالک یک انسان بصیری است که در زمان فتنه سردرگم نمی شود که امیرالمومنین می فرماید:مالک لا ینام ایام الخوف مالک در روزهای بحرانی و حساس خوابش نمی برد مالک مرد بحران ها و طوفان ها است .وقتی در جنگ صفین دشمن قرآن ها را بر نیزه کرد همه دست از جنگ برداشتند،شمشیر بر فرق علی گذاشتند مالک تنها کسی بود که در کنار خیمه معاویه شمشیر می زد و نزدیک بود که به معاویه برسد و سرش را از بدنش جدا کند اما یاران بی بصیر علی نگذاشتند که مالک سر معاویه را ببرد و به دستور علی، مالک برگشت.مالک بصیرت داشت.
بصیرت یعنی در این خط و خط بازی ها تو این جناح بازی ها بین حکومت علوی و اموی آن خط اصلی حکومت بر مبنای ولایت را گم نکنیم.
بصیرت یعنی وقتی غبار فتنه فضا را گرفته است صف بندی هایی علیه ولایت و رهبری شده است،طلحه ها و زبیرها و عبدالله مسعود صحابی پیغمبر صف مقابل ولایت باشند اگر عایشه همسر پیغمبر هم در جنگ جمل درمقابل ولایت باشد اگر بیت امام هم صف مقابل رهبری باشند اگر رئیس جمهورهای قبل و نخست وزیرها و بزرگان کشور هم در مقابل رهبری و صف مقابل رهبری باشند بصیرت یعنی خط درست را تشخیص بدهی و خط درست را تشخیص دادن بصیرت است.(تکبیرحضار)
بصیرت یعنی در فتنه گم نشدن و راه را گم نکردن.همراه رهبری بودن نه ولایت،ولایت کردن و ادا درآوردن.
بصیرت یعنی تقابل عملی با فتنه ها و فتنه گرها که رهبری این روزها فرمودند:مالک اشتر در بصیرت و شناخت راه مستقیم و عزم راسخ ،احساس مسئولیت ،آمادگی برای مجاهدت،شجاعت و قدرت فرماندهی در عین حال در معنویت،عبادت،تقوا و تواضع برجسته و الگو است.
امام راحل درباره مالک فرمودند:اگر انسان چنان چه در جهت روحانیت اسلام باشد یک آدم می شود صدها آدم، یک آدم می شود هزارها آدم ،مالک اشتر یک نفر نبود مالک اشتر یک لشکر بود و بیشتر.
و لذا امیرالمومنین می فرماید ای کاش خدا یک مالک دیگر به علی می داد.
امام راحل درباره بهشتی فرمود:بهشتی یک ملت بود.
امروز سردار سرافراز سلیمانی نه فرمانده لشکر، بلکه خود یک لشکر است.انسان بصیری که مالک ولایت است وقتی رئیس سازمان سیا نامه ای را به وسیله یکی از رابطان خود برای سردار سلیمانی فرستاد ایشان گفتند:نه نامه را می گیرم و نه می خوانم و نه با اینگونه افراد صحبتی دارم که پس از افشای ارسال نامه رئیس سیا ای اِی مجبور شد که بگوید که ما در آن نامه ایران را تهدید کردیم که طرفدارانش به نیروی های امریکایی در عراق آسیبی نرسانند و آسیبی وارد نکنند.
قبل از انقلاب اگر امریکا به سران ایران به شاه ایران نامه می نوشت یا امروز اگر امریکا نامه ای به کشوری بنویسد سردمداران و مسئولین آن کشور گوش به فرمان امریکا هستند.اگر تشری بزند برخی از سران کشورها امروز خودشان را خیس می کنند اما امروز به برکت انقلاب اسلامی و رهبری امام راحل و شجاعت و درایت امام خامنه ای کشور ما به چنان اقتداری رسید که یکی از سردارانش اینگونه با شجاعت،بااقتدار،با صلابت در بحبوحه جنگ بوکمال نامه سازمان سیا را اصلا تحویل نمی گیرد این محصول تربیتی انقلاب اسلامی است که با استکبار اینگونه برخورد می کند. اما درمقابل رهبرش می نویسد سرباز و فرزند شما قاسم سلیمانی.
این تربیت شده مکتب عاشورا است که در شب عاشورا یکی از سران دشمن فریاد می زند که عباس بن علی و برادرانش کجا هستند؟ اما عباس بن علی در حضور امامش مؤدب نشسته است اعتنا نمی کند انگار نشنیده است اما امام حسین فرمود برو جوابش را بده چون امام اجازه داد عباس می رود ببیند چه می گویند.ابوالفضل می بینید شمربن ذی الجوشن برایش امان نامه آورد که حضرت عباس با پرخاش مردانه ای فریاد زد خدا تو را و آن کسی که این امان نامه را به دست تو داده است لعنت کند در ما چه دیده ای که فکر کردی ما حسین را تنها می گذاریم این بصیرت است.
مالک اشتر کسی بود که مرعوب دشمن نمی شد ،مرعوب قدرت های بزرگ نمی شد بلکه دشمن مرعوب مالک بود که امیرالمومنین می فرماید : مالک در مقابل دشمن کم نمی آورد بلکه اشدا علی الفجار من حریق النار مالک برای دشمنان از گداخته آتش سوزاننده تر و شکننده تر بود .
وقتی موضوع قدس شریف و پایتختی قدس شریف برای رژیم جعلی اسرائیل مطرح می شود رهبری معظم شجاعانه فریاد می زند و شجاعانه موضع گیری می کند و می فرماید: این موضوع از عجر و ناتوانی آنهاست در مساله فلسطین دست آنها بسته خواهد بود و نمی توانند به اهدافشان برسند و پیروزی از آن امت اسلامی است و فلسطین آزاد خواهد شد(تکبیرحضار)
از آن طرف سردار سرافراز اسلام حاج قاسم سلیمانی در تماس با فرمانده هان گردان های شهید عزالدین قسام و جهاد اسلامی پیام شجاعانه مبنی بر آمادگی جمهوری اسلامی ایران برای کمک به فلسطین صادر می کند که این لبیکی به حدیث شریف نبوی است که فرمود: «مَنْ سَمِعَ رَجُلاً یُنادِی یا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِم» که هرجا مظلومی یا ردپای ظالمی باشد ایران اسلامی و انقلاب اسلامی با عنوان یک تکلیف و وظیفه انسانی و دینی حضور خواهد داشت و دشمن را نابود خواهد کرد(تکبیرحضار)
البته برای ملت سلحشور ایران و مجاهدان راستین اسلام هرگز مکان و جغرافیا برای مقاومت ایستادگی دربرابر دشمن مفهوم ندارد و هیچ فرقی بین امریکا و رژیم جعلی صهیونیستی و روباه پیر و پدر مکر و حیلت شیطانی انگلیس خبیث نمی باشد که اگر یک روزی 9 میلیون ایرانی در اثر قحطی کشته شدند که آن روز هلوکاست ایران بود و در ایران هلوکاست بپا کردند ،اگر افغانستان و بحرین را از ایران جدا کردند ،اگر فرقه ضاله بهائیت و بابیت در ایران بوجود آوردند،اگر رضاخان میرپنج و محمدرضا پهلوی بساط ظلم را در ایران پهن کردند اگر قراردادهای استعماری برای غارت منابع ملی در ایران در دوران قاجار و پهلوی وجود دارد ،اگر مشروطیت با اعدام شیخ فضل الله نوری منحرف شده است،اگر کودتای 28 مرداد اتفاق افتاد و اگر صدها جنایات دیگری در ایران رخ داد در همه جا پای انگلیس درمیان بود. که امروز برای آزادی جاسوس های ایرانی تبار وزیر خارجه انگلیس به ایران می آید تا به برجام نافرجام هم جانی ببخشد که باید مسئولان ما هوشیارانه عمل کنند.
بصریت یعنی مبارزه با دشمن حتی در زمین ورزشی اتفاق می افتد،پهلوان سرافراز کشور قهرمان کشتی ایران علیرضا کریمی در مقابل کشتی گیر اسرائیلی قرار نمی گیرد چرا که اصلا اسرائیل را به رسمیت نمی شناسد که تحسین مقام معظم رهبری را بهمراه داشت و قهرمانی فراتر از پیروزی همین است که رهبری فرمودند:تشکر می کنم از آقای علیرضا کریمی پهلوان سرافراز کشورمان که نماد عزت ایرانیان شد از صمیم دل قدردانی می کنم از اینکه جوانی از جوانان ما حاضر است برای یک هدف بزرگ و بلند ،پا بر روی نفس خود بگذارد و از حق قطعی و قهرمانی مسلم خود صرف نظر کند واقعا احساس عزت می کنم. کاری کرد که رهبری احساس عزت کرد.
اما از آن طرف یکسری جوانان دانشجوی وابسته به برخی از لیدرهای اصلاحات در کوچه خیابان ها پرچم اسرئیل را پاک می کنند که زیر پای مردم قرار نگیرد که مورد تمجید وزارت خارجه رژیم جعلی صهیونیستی قرار گرفتند که خاک عالم بر سر شما که قبلا هم اسرائیل گفته بود جنبش سبز پیاده نظام و سرمایه ما در ایران هستند و امروز هم هستند.
مطلب دیگری که امیرالمومنین به مالک می فرماید: که در مدیریت خود مدیریت حجابی نداشته باش،نباید مدیران از مردم فاصله بگیرند،مدیریت حجابی داشته باشند،هم نامهربانی و هم بی اعتنایی به مردم است ،هم نسبت به امور جامعه بی اطلاع می شوند. مدیران باید مدیریت باز و حضوری داشته باشند.
استاندار مازندارن هم به غرب استان سفر کرده بود گفته بودند دیدار و ملاقات های مردم سبب دسترسی آسانتر مردم به مسئولان می شود اما آقای استاندار کدام مردم ؟
مردمی که خبر از دیدار مردمی نداشتند !
یک عده خاصی را از ملاقات عمومی شما باخبر کردند !
ای کاش اعلام عمومی می کردند ، ببینید مردم چه مشکلی دارند.
آقای استاندار سفر به غرب مازندران خوب است در صورتی که هزینه تراشی نشود اگر بنا باشد استاندار هر هفته به شهرستانها سفر کند و برای خیرمقدم در شهرستان بنر بزنند،چاپلوسان زبان به چاپلوسی باز کنند و برخی پیام تقدیر و تشکر صادر کنند فکر کنم هزینه های همان بنرها برخی از مشکلات شهرستان ها را حل خواهد کرد.
استاندار وظیفه ذاتی اش رفتن به شهرستان ها است دیگر این همه بنر زدن و خیرمقدم گفتن و اینها ندارد. باید تشکر کرد اما نه با هزینه
مطلبی را استاندار گفتند که جالب بود،بیان داشت که نمی توان انتظار داشت که مدیران و فرمانداران از اتاق های فرمان دیگر دستور بگیرند همه باید گوش به فرمان یک اتاق باشند.
این خیلی عالی است آقای استاندار این در صورتی اتفاق می افتد که خود استاندار از یک اتاق فرمان بگیرد و از اتاق های دیگری مثل اتاق نماینده فرمان نگیرد.
این در صورتی اتفاق می افتد که مدیران و فرمانداران از یک اتاق و آن هم از اتاق دولت تعیین شوند از اتاق دیگر مثل اتاق قوه مقننه تعیین نگردند.
اگر انتصابات از یک اتاق تصمیم گری بشود و یک اتاق در عزل و نصب ها استقلال عمل داشته باشد آنوقت مدیران از یک اتاق فرمان می برند نه اینکه امروز از اتاقی عزل یک مدیری اتفاق بیافتد و با فشار از یک اتاق دیگر دستور ابقای آن صادر شود و نصب شود.
یا یک مسئولی از یک اتاق استانداری نصب و حمایت شود اما با فشار از اتاق دیگر دستور عزل آن صادر شود.
ما وقتی که به این شهرستان آمدیم فرمانداری داشتیم دارای تجربه ،دارای تعامل سازنده و با شناخت جایگاه ها و اعتقاد به نهادهای مقدس و معتقد به تعامل برای رفع چالش ها بود یادم نمی رود که جوانان این شهرستان آقای دکتر عباسی را برای سخنرانی دعوت کرده بودند از تهران زنگ زدند که یکی از مسئولین اینجا بست نشسته است که باید سخنرانی آقای عباسی برگزار نشود و تعطیل شود اما ما با تاکید گفتیم این سخنرانی تعطیل نمی کنیم و برگزار می کنیم با هماهنگی فرماندار وقت جلسه ای گذاشتیم و با آقای دکتر عباسی و آن فرماندار باهم وارد جلسه شدیم و با هم خارج شدیم بدون کوچکترین تنشی آن جلسه برگزار شد که همه گروه های سیاسی راضی بودند و تقاضای دعوت مجدد از آقای دکتر حسن عباسی را داشتند که این کار مثبت فرماندار وقت را به عنوان نقطه منفی چماق کردند که او را بردارند و آن اتاق فکر دیگری که قصد حذف او را داشت به وزارت کشور گزارش کرد که فرماندار در سخنرانی دکتر حسن عباسی شرکت کرده است هرچه گفتیم حضور ایشان براساس وظیفه ذاتی و حفظ امنیت بود راه بجایی نبرد حتی استاندار وقت گفت آقای محمدی من می دانم کار فرماندار درست بود و دوست دارم او بماند و جایگاه ایشان بالاتر است اما اتاق دیگری فشار به وزارت کشور آورده است که او را باید بردارند و ازدست من کاری برنمی آید.
این وضعیت استان ما است.این وضعیت استانداری ما است.
آقای استاندار سال گذشته مدیری از یکی از ادارات این شهرستان منتقل شده است و مدیری دیگری را حکم زده اند مدیرکل حکم آن را زده بود اجازه معارفه به آن نمی دادند ما بررسی کردیم چند ماه طول کشید اما اجازه نمی دادند مدیری که حکم در دستش بود معارفه بشود .با مدیرکل تماس داشتیم گفت آقای محمدی این مدیری که ما انتخاب کردیم تحصیلات عالی،انسان سالم ،انسان خوش فکر دارای سابقه در اداره کل و از غرب استان هم بود اما فلانی اجازه نمی دهد ایشان معارفه بشود فرماندار هم راضی به معارفه ایشان هست و مدیرکل نتوانست او را معارفه کند و کسی دیگری اتاق دیگر دستور دادند معارفه شد این یعنی عدم استقلال مدیران دولتی، این بدرد نمی خورد.
مطلب آخر اینکه گفتند سفر پرخیر و برکت استاندار
می خواهیم بدانیم چه خیر و برکتی برای شهرستان داشته است می خواهیم بدانیم اعلام بشود خروجی این سفر چه بود به مردم اعلام بشود مشکل زباله حل شد یا بررسی شد که گفته اند مسئولین شهرستان چند روزی همت کردند دستور دادند به میمنت حضور استاندار شهر و جاده عباس آباد کلاردشت را تمیز کنند زباله ها را جمع کنند تا بوی زباله شامه استاندار را اذیت نکند.
ای کاش یک فکری هم برای شامه مردم بومی می کردند.
ای کاش برای بهداشت مردم این شهر هم فکری می کردند و مشکل زباله را حل می کردند.
آیا اعتبار رینگ داخل شهر برای رفع ترافیک غرب استان که نماینده 90 میلیارد از سوی دولت اعلام داشت استاندار وقت اعلام کرد و 80 میلیار تومان گرفته ایم و معاونش بعد از آن گفت 70 میلیارد تومان اخذ شد آیا همین مقدار هم آمده است و این موضوع حل و بررسی شده است یا نه ؟
درباره تحلیل و بررسی بودجه کشور ان شاءالله به شرط حیات در هفته بعد.