پایگاه عدالت خواهان"شگفتا! جوری اصلاح امور اجرایی مملکت را و حتی حل معضل رکود و بیکاری را از «خامنهای مظلوم» مطالبه میکنیم، کأنه در ششم مرداد ۶۸ و دوم خرداد ۷۶ و سوم تیر ۸۴ و ۲۴ خرداد ۹۲ و اساسا در همهی انتخاباتها، رأی به «سیدعلی خامنهای» دادهایم!
گاه خوب است تلنگری به خود بزنیم تا یادمان نرود «خامنهای» فقط «رهبر» است؛ نه رئیسجمهور، نه رئیس مجلس، نه رئیس قوهی قضا و نه رئیس رسانهی ملی! وانگهی! «حضرت آقا» که نمیتوانند از آسمان، برای خود، ستارهی «عمار» بچینند! ایشان که جای خود دارند؛ «امیرالمؤمنین علی علیهالسلام» هم- با آن همه معصومیت و با آن همه عظمت- مدیران خود را از همین موجودین روی زمین، اختیار میکردند!
گمانم کم «نهجالبلاغه» میخوانیم که گاه، از «جمهوری اسلامی» طوری انتقاد میکنیم که در وهلهی اول، پر نقدمان- خواسته یا ناخواسته- به شخص «حضرت آقا» بگیرد! والله خوب شد ما مردمان صدر اسلام نبودیم و الا تا در بازار کوفه، احتکاری مشاهده میکردیم، جار میزدیم که «حکومت علی را نگاه!» نه جانم! خودت را نگاه! آری! خودت را نگاه! خودت را نگاه، که با وجود این همه تذکر و تأکید و هشدار و نهیب «حضرت آقا» به مصرف کالای ایرانی، باز میروی کتوشلوار سفارش میدهی با پارچهی خارجی! حتی خمیردندان خارجی! حتی شویندهی خارجی! و بعد که کارگری، متأثر از همین شهوت حضرتعالی به خرید اجناس خارجی، بیکار شد، آنوقت با وجود رأی تو به «حسن روحانی» ۴ سال امتحانپس دادهی نه چندان مقید به مصرف جنس تولید داخل، گریبان «نظام» را میگیری! و یقهی «جمهوری اسلامی» را! و آنقدر هم تند که بیتعارف، گویی مخاطب نقدت «رهبر انقلاب» است!
کیست مگر رئیس صدا و سیما؟! بالاتر از «کمیل» منصوب «ابوتراب» که با آن همه مقام و منزلت، جایی حضرت، متذکر ایشان شدند که «چه میکنی؟! کجایی؟! چونی؟! چه میگویی؟!» پس خیلی مهم نیست من و تو باشیم یا منتخب ما یا منتخب خود «سیدعلی» یا اصلا منتخب «علی»! حرف را که گوش ندهی؛ حرف، زمین میماند! پیامبر خدا هم که باشی، حرفت زمین میماند! بله البته! اگر «فرمان ۸ مادهای» نمیبود و اگر «توصیه به سادهزیستی» نمیبود و اگر «من به مذاکره با آمریکاییها، خوشبین نیستم» نمیبود و اگر «تنبه دولت به معیشت ملت» نمیبود و اگر «نسخهی اقتصاد مقاومتی» نمیبود و اگر «جنس ایرانی بخر تا کارگر، یارای تنفس داشته باشد» نمیبود و اگر «من به مرزبندی با فتنه و فتنهگر حساسم» نمیبود؛ به خداوندی خدا، این همه گستاخی را داشتم که با علم به اصل مسلم «تفکیک قوا» و نیز «دعب رهبر عزیز به عدم دخالت در کارهای اجرایی» بزرگان را خطاب قرار دهم که «چرا کارگر، بیکار است؟!» اما یاللعجب! نهایت گستاخی- در اینجا به معنای بیمعرفتی!- را ببین که این همه که برشمردم هست و چون منی باز، نظام «جمهوری اسلامی» را خطاب قرار میدهم که «چرا کارگر، بیکار است؟!» کیست مگر نظام؟! کیست مگر رهبر این نظام؟! آیا انصاف است که مملکت «قوهی مجریه» داشته باشد و رئیس آن را امثال من معین کنند، آنوقت پاسخگوی بیکاری کارگر «نظام» باشد؟! رئیس رسانهی ملی، گیرم فلان غلط را کرده! و گیرم با حکم رهبر هم رئیس رسانهی ملی شده! اما مگر، آن همه ننالیدند «علی علیهالسلام» از دست منصوبین خود؟! در مقام نقد، چه کسی را باید بزنی؟! نعوذبالله «علی» را؟! مگر «ابوتراب» از بلندای سپهر، مدیران خود را انتخاب میکردند؟! به جبر طبیعت، امور را با ۴ تا بهتر و بدتر از من و شما، پیش میبردند دیگر! و همینگونه بود که وقتی میدیدند به نصایحشان و اوامرشان بیتوجهی میشود، درددل با چاه میکردند! و گله از دست زمینیان، به ضمیر زمین میبردند! باز کنم روضه را بیشتر؟! کاش دل «*آقا*» از دست ما و منتخبان ما و منصوبان خودشان نگرفته باشد! ۳۰ سال رهبری، کم چیزی نیست! و نیک اگر بنگری؛ معایب ما، محاسن خامنهای را سفید کرد! طرفه حکایت اینجاست که هر وقت ما به «یأس» نزدیک میشویم، ایشان با وجود این همه مظلومیت، روزنههای واضح «امید» را نشانمان میدهند! آنهم از موضع اقتدار! من اما این سطور را نوشتم، راستش به قصد ۲ شکایت! یا صاحبالزمان! ما از شما شکایت داریم برای این همه مظلومیت نائبت! و خدایا! از تو هم شکایت داریم بابت این همه دور و درازی غیبت ولیات! مگر ما را «یعقوب» آفریدهای که این همه از ما «انتظار» میطلبی؟! و مگر «ایوب» که این همه «صبر»؟! یا الله! رحمی..