به گزارش پایگاه عدالت خواهان"با نزدیک شدن موعد دوازدهمین انتخابات ریاست جمهوری، شاهد تحرک جدید اصولگرایان برای نیل به "وحدت" در حوزه احزاب و دستهجات سیاسی هستیم تا از این رهگذر، مسیر توافق بر سر «نامزد واحد» تسهیل شود؛ امری که بهنظر میرسد برای باقی ماندن در صحنه رقابت سیاسی، بهمثابه یک ضرورت گریزناپذیر باید مورد اهتمام باشد.
بانیان این حرکت با تأکید بر لزوم بازگرداندن مردم به عرصه اداره کشور، وعده دادهاند که دستهبندیهای سنتی را درنَوَردَند و طرحی نو دراندازند.
و همایشان در عین حال "جبهه" خود را «محور وحدت» همه نیروهای انقلاب خواندهاند!
اما این هدفگذاری در حالی صورت پذیرفته است که تلاش جریانات اصولگرا برای وحدت نامزدها و احزاب در انتخابات ریاست جمهوری سال 1392، نه آنان را در نهایت به کاندیدای مشترک رساند و نه اصرار اطراف ماجرا بر اختلافات کذایی، اجازه داد که حتی مجموع آرای کاندیداهای متفرق به رقیبِ «50 و اندی درصدی» نزدیک شود!
شکستی که پیشبینی آن البته محتاج هوشمندی چندانی نبود؛ مختصر عقلانیتی برای درک این امر بدیهی کافی بود که همآوردی چند کاندیدای اصولگرا با نامزد واحد رقیب، به تقسیم آرا و باخت انتخاباتی منجر خواهد گشت.
وحدت نسبی و وصلهپینهای اصولگرایان در انتخابات مجلس دهم نیز نتیجه راضیکنندهای به ارمغان نیاورد و کرسیهای قابل توجهی در بهارستان به جناح مقابل واگذار شد.
کما اینکه در انتخابات یادشده شاهد عناصری بودیم که علیرغم پیشینه اصولگرایی، زلف خود را با لیست رقبا گره زدند و جلوهای تازه از "فرصتطلبی و بازیگری" را در صحنه سیاسی کشور به نمایش گذاشتند.
دو تجربه فوق، این انگاره را تقویت میکند که مشکل اصولگرایان "احزاب" و "اسامی" نیست و ادامه سرگردانی در پسکوچههای آشتیکنان، آدرس غلطی است که آنان را به سرمنزل مقصود رهنمون نخواهد ساخت.
بهعبارت دیگر، فرصتسوزی در سیکل معیوب بدهبستان با مجموعههای متکثری که فاقد پایگاه مردمی قابل اعتنا هستند و "سهمخواهی" را پایه کُنش سیاسی قرار دادهاند، فقط و فقط مایه فرسایش توان اصولگرایان بوده و خروجی مفیدی برایش متصور نیست.
"ائتلاف" زمانی فایده دارد که همافزایی بر آن مترتب و جامع سبدهای رأی و سلایق متفاوت باشد. در غیر این صورت نقض غرض است و با اصول انقلابی ناسازگار؛ لذا نباید این کوشش مشروع را به اغراض گروهی آلود و تا حد چانهزنی بنگاهی تنزل داد!
این واقعیت قابل کتمان نیست که جریان محترم اصولگرایی بهعنوان یکی از سرمایههای ارزشمند جمهوری اسلامی ایران، نیازمند بازنگری جدی در ادبیات گفتمانی و شیوه ارتباط گیری با افکار عمومی است.
در مدل سیاسی مبتنی بر «جمهوریت»، غفلت از مطالبات جمعی و محروم ساختن خود از دیالوگ مستقیم با تودههای مردم، حاصلی جز انزوا در بر نخواهد داشت.
بدنه جامعه از مدعیان اداره کشور انتظار دارد که راهحلهای کارآمد و قابل دفاعی برای بهبود اوضاع مملکت ارائه کنند.
چراکه بر خلاف برخی سیاستورزان سرگرم جنگ قدرت، قاطبه مردم ما به تحققپذیر بودن شعارها و آرمانهای انقلابشان ایمان دارند.
لزوم پاسخگویی منطقی به مطالبات مشروع شهروندان ایران اسلامی، نباید در گرماگرم مباحث حزبی به حاشیه رانده و مورد غفلت واقع شود.
اقتدار ملی، شرافت انقلابی، ثبات اجتماعی، تعمیق معنویت، تحقق افق چشمانداز، بسط رفاه، فقرزدایی، پیشرفت همهجانبه، ارتقای فرهنگ، سلامت روانی، بهداشت همگانی، توسعه آموزشی، تربیت اخلاقی، تحکیم نهاد خانواده، ازدواج آسان و امثالذلک جزو خواستههای اساسی و مشروع مردم ما هستند که "مشارکت حداکثری" در انتخابات و جلب اعتماد عمومی، جز با حرکت مؤثر به سمت برآورده شدن آنها محقق نخواهد شد.
بنابراین به نظر میرسد بازتولید گفتمان ارزشی-انقلابی مبتنی بر تأمین و تضمین «عزت ایرانی» در کلیه حوزههای اساسی از جمله اقتصاد، فرهنگ، سیاست خارجی و... گزارهای لازم است که گریزی از آن نیست.
و صدالبته این بازتولید گفتمانی تا زمانی که با "اقدام و عمل" انقلابی و عاری از تعلل همراه نشود، دردی را دوا نخواهد کرد.
گواینکه تداوم چانهزنی بر سر کاندیداهایی که پیشتر بخت خود را آزموده، وزن خود را سنجیده و مهارت گفتمانیشان را عرضه نمودهاند، درجازدنی بلاوجه و مضر است.
کاندیدای واحد اصولگرایان باید در عین باورمندی به قدرت متراکم داخلی، معبرگشا و خط شکن باشد و ضمن ارائه نسخههای کاربردی برای حل مشکلات موجود، در ترسیم افقهای درخشان پیش رو خسّت به خرج ندهد.
چهره توانمندی که اگرچه "قاسم سلیمانی" نیست، استعداد تکثیر نقاط قوت این سردار محبوب ایرانی در همه عرصهها را داشته باشد.