چندین روز پیش که تحریم های ISA توسط مجلسین ایالات متحده آمریکا تمدید شد همه منتظر واکنش مناسب و مقتضی از سوی دولت ایران بودند. واکنشی که میبایست بر مبنای آنچه که رهبر انقلاب در خصوص نقض برجام بودن تمدید این تحریمها بیان کرده بودند، انجام می شد. در حرف دولتمردان تاکید کرده اند که تصویب تمدید این تحریمها را نقض برجام می دانند ولی در عمل به جز یک دستورالعمل ضعیف و نمایشی از سوی رئیس جمهور خطاب به رئیس سازمان انرژی اتمی و دستگاه دیپلماسی، چیز دیگری انجام نشده است. قاعدتا اگر برجام از نظر دولت نقض شده است پس چه ضرورتی به پایبندی به آن وجود دارد و دلیل واهمه از واکنش موثر چیست؟ در جایی که عدم واکنش موثر به طرفهای مقابل این پیام را میدهد که می توانند قدمهای بیشتری را به پیش بگذارند و همانگونه که عده ای در داخل از برجامهای 2 و 3 و ... سخن به میان اورده اند، منتظر گرفتن امتیازهای بیشتری باشند. رهبر انقلاب در سال 82 و در جمع نمایندگان مجلس به روشنی این نگاه به دشمنان کشور را به نقد می کشند و با روشن بینی عمیقی که این روزها به وضوح صحت آن مشخص شده است، سخن از نبود حد یقف در خواسته های آنان می گویند. ایشان در این رابطه اینگونه فرموده اند که:
دشمن، سیاسی و سیاستمدار است؛ مغزِ طرّاحِ سیاسی دارد، فکر میکند که چهکار باید بکند. یکی از طرّاحیها این است که حرف آخر را اوّل نزنند؛ آرام آرام و بتدریج طلبکاری ایجاد نمایند و طرفِ مقابل را وادار به عقبنشینی کنند. بهمجرّدی که عقبنشینی کردید، طلبکاری دیگری شروع خواهد شد. حالا بعضیها میگویند چیزی بدهیم، چیزی بگیریم! بدهیمش درست است، بگیریمش درست نیست؛ هیچ چیز نخواهند داد. شعارهایی را درست میکنند؛ ایران را در محور شرارت گذاشتهاند. فلان کارها را بکنیم تا ما را از محور شرارت بردارند! این شد حرف!؟ غلط کردند گذاشتند که حالا بخواهند بردارند. دوباره و هر وقت لازم شد، ما را در محور شرارت میگذارند. اگر قرار است قدرتی این امکان و توان را پیدا کند که اخمهایش را در هم بکشد و بگوید من قوی هستم و میزنم و میبَرم و میبندم؛ حواستان جمع باشد، انسان جا بخورد، این جاخوردن، حدّ یقف ندارد؛ شما این سنگر را عقب مینشینید، فرض کنید فلان الحاقیه را قبول میکنید، بعد یک مطالبه دیگری را مطرح میکنند: فلان دولت غیرقانونی را به رسمیت بشناسید! باز همان فشارها و همان تهدیدها. بهمجرّدی که فلان دولت غیرقانونی را به رسمیت شناختید، باز یک درخواست دیگر مطرح میشود: اسم اسلام را از قانون اساسیتان بردارید! شما باید ذرّهذرّه عقب بنشینید؛ این حدّ یَقِفی ندارد. من این موضوع را بارها به بعضی از مسؤولانی که دچار وسوسه و واهمههایی بودند، گفتهام که حدّ یَقفِ فشار آمریکا کجاست؛ آن را مشخّص کنید، که اگر به آنجا رسیدیم، دیگر بعد از آن هیچ فشاری علیه ما نخواهد بود. من عرض کنم حدّ یقف کجاست؟ آنجایی است که شما - که چنین حقّی را نه شما دارید، نه من - از طرف ملت ایران اعلام کنید که ما اسلام، جمهوری اسلامی و حکومت مردمی را نمیخواهیم؛ هر کسی که شما مصلحت میدانید، بیاید در این مملکت حکومت کند! این حدّ یَقِف است؛ اوّلِ اسارت مملکت. مگر میتوانیم؟ من و شما مگر میتوانیم مملکت را به دست دشمن بدهیم؟ مگر ما چنین حقی داریم؟ این ملت ما را برای این سرِ کار نیاورد.
به روشنی رهبر انقلاب روش درست برخورد با دشمنی های دشمنان را پایمردی و استقامت میدانند و همانگونه که دیدیم قرار گرفتن در مسیر مطالبات دشمنان کشور را ابتدای راهی برای عقب نشستن های متوالی و تدریجی می دانند.رهبر معظم انقلاب هشت سال پیش در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه علم و صنعت در اشاره به شاخصه های بارز جمهوری اسلامی و در ادامه اشاره به مقابله با زورگویی قدرت های جهانی و دشمنان کشور اشاره بسیار مهم و معناداری به شاه سلطان حسین صفوی کردند. ایشان چنین فرمودند:
شجاعت در برابر هیبت دشمن، جزو شاخصهاست. در مقابل دشمن اگر مسئولین کشور احساس رعب و خوف بکنند، بر سر ملت بلاهای بزرگ خواهد آمد. آن ملتهائی که ذلیل و مقهور دست دشمن شدند، عمدهی علت این بود که مسئولان - پیشروان قافلهی ملت - شجاعت لازم، اعتماد به نفس لازم را نداشتند. گاهی در بین آحاد مردم عناصر مؤمن، فعال، فداکار، آمادهی به جانبازی هستند، منتها مسئولین و رؤسا وقتی خودشان این آمادگی را ندارند، نیروهای آنها هم از بین میرود و این ظرفیت هم نابود میشود. آن روزی که شهر اصفهان در دورهی شاه سلطان حسین مورد غارت قرار گرفت و مردم قتل عام شدند و حکومت باعظمت صفوی نابود شد، خیلی از افراد غیور بودند که حاضر بودند مبارزه و مقاومت کنند؛ اما شاه سلطان حسین ضعیف بود. اگر جمهوری اسلامی دچار شاه سلطان حسینها بشود، دچار مدیران و مسئولانی بشود که جرأت و جسارت ندارند؛ در خود احساس قدرت نمیکنند، در مردم خودشان احساس توانائی و قدرت نمیکنند، کار جمهوری اسلامی تمام خواهد بود.
در حالی که تحریمهای داماتو برای ده سال دیگر تمدید شده اند و آنگونه که عده ای در داخل امیدوار بودند با وتوی اوباما نیز مواجه نشده است، رئیس جمهور دست به واکنشهایی زده است که در نگاه اول واضح است که در حد فقط حرف خواهند بود. ایشان سازمان انرژی هسته ای را موظف کرده اند که به برنامهریزی برای طراحی و ساخت پیشران هستهای جهت بهرهگیری در حوزه حملونقل دریایی، با همکاری مراکز علمی و تحقیقاتی، مبادرت کند و مطالعه و طراحی «تولید سوخت» مصرفی پیشران هستهای، با همکاری مراکز علمی و تحقیقاتی را در دستور کار خود قرار دهد. این در حالی است که مجلس به هنگام تصویب برجام، در یکی از بندها دولت را به پیگیری راکتورهای پیشران ملزم کرده بود و اساسا دولت در این یکسال گذشته تاخیر هم کرده است. قابل ذکر است که رسیدن به این هدف زمانبر بوده و چند مرحله پیش نیاز مانند ساخت راکتور قدرت صفر و... دارد. یعنی حداقل 7 یا 8 سال طول می کشد و در کوتاه مدت فقط حرف است. از طرف دیگر عمل به تکلیف قانونی نمی تواند به عنوان واکنش مناسبی به نقض برجام تلقی شود، آنهم کاری که چندین سال زمان خواهد برد.
به نظر می رسد که این عدم صلابت در نشان دادن واکنش مناسب به بد عهدی و سوء نیت آمریکایی ها از همان روحیه ای نشات بگیرد که رهبر انقلاب به کرات آن را انحرافی بزرگ و پیش زمینه اضمحلال جمهوری اسلامی دانسته اند.
امام خامنه ای در بیاناتشان در جمع نمایندگان مجلس در سال 82 اینگونه هشدار می دهند که : در شرایط مرعوب شدن، ترسیدن، مضطرب شدن، متلاطم شدن، حتّی باورهای قطعی انسان هم از یاد میرود. انسانِ مرعوب، اینطور است. «جبن»، هم عقل را از کار میاندازد، هم عزم را. انسان مرعوب و جبان، نه درست میتواند فکر کند، نه درست میتواند عزم و اراده خودش را بهکار بیندازد؛ دائم یک قدم به جلو برمیدارد و یک قدم به عقب. این است که پیغمبر اکرم به امیرالمؤمنین در آن وصیت معروف خود فرمود: «ولاتشاورنّ جبانا. لأنّه یضیّق علیک المخرج»؛ با آدم جبان و ترسو در هیچ کاری مشورت نکن، زیرا که گریزگاه و دریچه فَرَج را بر رویت میبندد. انسان وقتی که مرعوب نیست، میتواند درست فکر کند، درست تصمیم بگیرد و از این مانع عبور کند؛ اما وقتی مرعوب شد: «یضیّق علیک المخرج»؛ به بکنم، نکنم دچار میشود و خود را دست بسته تسلیم میکند.